وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

از «چرند و پرند» تا «طلاق»!

جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۰۳ ق.ظ

    از زبان مشاور                    

سهیل و سمانه

سهیل و سمانه – که دو سه سالی بود ازدواج کرده بودند- نزدم به مشاوره آمدند؛ اخم آلود و نگران. ایشان را جوانانی مودب یافتم. سبب قهر آلودگی شان را پرسیدم. هر کدام به دیگری اشاره میکرد «که تو اول بگو». تا این که سمانه به سخن آمد و گفت:

«آقا سهیل به من  حرف های زشت می زند».

گفتم: مثلا چه می گوید؟

گفت: «به من می گوید: چرند و پرند نگو»!

به سهیل گفتم: شما اخم هایتان را باز کنید و با ما سخن بگویید.قصه چیست؟ چرند و پرند کدام است؟

سهیل گفت:«سمانه خانم راست می گوید. من این حرف را به او زدم، اما تا حالا به او نازک تر از گل نگفته بودم. حالا هم او کاری کرد و چیزی گفت که عصبانی ام کرد و این حرف را زدم. بعد هم معذرت خواستم. اما او قهر کرده و کوتاه نمی آید.»

گفتم : آفرین به شما که جانتان چنین لطیف و حساس است؛ چندان که یک «چرند وپرند»، هردویتان را برآشفته و تا دفتر مشاوره کشانده. این یک پدیده ی مثبت است. اگر چه اصل بگومگوکردن و خشم گرفتن و آن سخن اهانت آلود را به همسر گفتن و قهر کردن، پدیده ای منفی است، اما نکته ی مثبت این است که - خداراشکر- زندگی تان حریم دار و رابطه تان مودبانه است؛ چندان که زشتی یک سخن زشت و ناخوشایندی یک رفتار نامودبانه و نامهربانانه، برای هردویتان نمایان است و هردو  آن را منفی و قبیح می دانید.

اکنون مهم این است که این حادثه ی ناگوار اصلاح شود و برای پیشگیری از تکرار آن چاره اندیشی گرد؛ وگرنه - هشدارتان دهم - اگر مجادله تکرار شود، اندک اندک حریم ها شکسته می شود و زشتی زشت ها کمرنگ می گردد و رویتان در روی یکدیگر باز و دنده ی روانتان پهن می شود و پرده های حیا و ادبی که اکنون میانتان هست، پاره می گردد. آن گاه دیگر «چرند و پرند» ، حرف زشت به حساب نمی آید و قبیح نیست. آن وقت زندگی تان بد می شود. اکنون زندگی تان خوب است، تنها یک رنجش و تنش در آن پدید آمده که با تدبیر، قابل اصلاح است؛ اما اگر زندگی بد شد، اصلاح آن کاری دشوار و گاهی ناممکن است. یادتان باشد که :              

سر چشمه شاید گرفتن به بیل                                         چو پر شد نشاید گرفتن به پیل

سهیل و سمانه، که به خود آمده و اندکی نیز ترسیده بودند، گفتند :« ما زندگی مان و همدیگر را دوست داریم و می خواهیم این زندگی و این دوستی باقی بماند.»

گفتم: پس باید کار را آغاز کنیم؛ و کردیم. راهکارها و آموزه هایی برای حل نزاع فعلی و نیز پیشگیری از مجادله های احتمالی آینده، بیان شد. علاوه برآموزش ها، یک مطلب را که با تاکید به ایشان گفتم، این بودکه : نزاعتان را فعلا از خانواده هایتان پوشیده بدارید تا شاید – ان شاء الله –  به کلی حل شود و هیچ گاه نیاز نباشد آنان با خبر ونگران شوند. دلایل لزوم این پوشیده  نگه داشتن را نیز برای ایشان توضیح دادم، که پذیرفتند.

باهمکاری خوبی که آن زوج مودب می کردند، کارها به خوبی پیش می رفت و آموزش های جلسات مشاوره ثمر می داد و داشتیم به نقطه ی مطلوب و اصلاح کامل نزدیک می شدیم، که متاسفانه برخی از افراد خانواده ها یشان، باکنجکاوی بیجا و دخالت های ناروا و نیز بی احتیاطی و بچگی این زوج ساده دل، از نزاع سهیل و سمانه با خبر شدند؛ نزاعی که اکنون گذشته و آتشی که اکنون خاموش گشته بود. اما آن عقرب صفتان – که در هر خانواده ای ممکن است مانند آنان یافت شود – با عنوان «دفاع از عزیزانشان» و « دلسوزی برای جگر گوشه هایشان» و «خیر خواهی برای کسانشان»، در آتش خاموش دمیدند و بر آن نفت پاشیدند و آن را برافروختند و آشیانه ی این فاخته های مظلوم را – قربة الی الشیطان! – در شعله های نادانی خود سوزاندند. افسوس!

آتش در خرمن

وقتی آتشی به  خرمنی افتد، می سوزاند و پیش می رود و اگر مهار و خاموش نشود، خرمن به خاکستر بدل می شود.

وقتی از سهیل و سمانه می پرسیدم : چرا از آتش افروزی دیگران در زندگی تان پیشگیری نمی کنید؟ جواب هایی اینگونه می دادند:

1. هر کدام بستگان دیگری را مقصر یا مقصر اصلی می دانست و سهم آنان را در شعله ورکردن آتش ، بیشتر از بستگان خود بیان می کرد.

2. هر دو، آنان را خیرخواهانی نادان می دانستند که چاره ای جز تحملشان را ندارند.

3. ابراز درماندگی می کردند؛ می گفتند که نه می توانند آنان را از خود برانند و نه میتوانند شرشان را دفع و رفع کنند.

4. وقتی می گفتم دست کم خودتان با هم رفیق باشید و آنان هرچه می کنند، شما دوتا هوای همدیگر را داشته باشید، هر کدام دیگری را تاثیر پذیرتر و تقصیر کارتر معرفی می کرد.

اگر سهیل و سمانه، همین یک آموزه را عملی می کردندو خودشان را از چنگال آن – به قول خودشان – خیرخواهان نادان می رهاندند، سلامت به زندگی شان باز می گشت؛ و این، از کارهای اصلی اصلاحی بود. اما نمی کردند یا نمی توانستند یا قدرت تخریبی خرابکاران بیش از توان اینان بود و یا هر سه مورد و حتی افزون بر این سه علت.

باری، مجادله ی سهیل و سمانه دو باره سر گرفت . ستیزگی جدیدشان با جدال سابق فرق هایی داشت:

1. عامل نزاعشان دیگر نابلدی جوانانه ی زوج جوان نبود، بلکه بدکرداری آن «برخی از اعضای خاندان» بود؛

2. ابزار نبردشان دیگر الفاظی چون «چرند و پرند» نبود، بلکه دشنام گویی و بدکرداری بود؛

3. پیامد جدالشان اخم کردن مودبانه و مراجعه به مشاور نبود، بلکه قهر کردن کینه ورزانه و ترک کردن خانه و سپس مراجعه ی به دادگاه خانواده بود؛ نخست برای دادخواهی  و بعد برای طلاق خواهی!

سهیل و سمانه، پس از تباهی ثمره های مشاوره هایمان، دیگر خجالت می کشیدند نزدم بیایند، اما من ایشان را مانند فرزندان خودم می دانستم و به قدر امکان یاری شان می کردم. شرمندگی شان از من به این سبب بود که احساس می کردند زحمت هایم را به هدر داده اند و نیز می پنداشتند چون راهکارها و نصایحم را انجام نمی دهند، از آنان دلگیر شده ام. اما به واقع ، من نیز نگرانشان بودم، ولی از ایشان دلگیر نبودم.

فرجام کار سهیل و سمانه

ستیزه به جایی رساند سخن                                        که ویران کند کاخ های کهن

من درستی این سخن فردوسی را درباره ی زندگی های بسیاری از همسران، به ویژه زوج های جوان، دیده ام. همچنین به چشم خود دیدم که مجادله و ستیزه، چگونه آشیانه ی نو پای سهیل و سمانه را آتش زد و خاکستر کرد. خود دیدم که بال و پرهای این جفت فاخته ی مظلوم، در آتش کشاکش و لجاجت سوخت. و دیدم که در این آتش ، تک جوجه ی بی بال و پرشان، آتش گرفت و تباه شد!

نظرات  (۶)

  • آدم با دغدغه
  • سلام حاج آقا
    شنیدم یکی از راه های شکر گزاری دیدن نعمت هاست.الحمدلله خانواده های ما فوق العاده ب فکر زندگی ما هستند وهمیشه کارشون کمک کردن ماست نه...
    پاسخ:
    سلام علیکم. دیدن و نمایاندن نعمت ها، شکرگزاری است. بیشتر خانواده های ما، بلکه همه شان، نیکخواه فرزندانشان اند. اما این که همیشه در نیکی رسانی شان موفق هستند یا نه؟ نه. در پاره ای از اوقات، فقدان مدیریت درست، آسیب زننده است. هواهای نفسانی و اوصاف نانیکو و تربیت غلط نیز دخیل اند.

    باسلام

    نکته مهمی رو اشاره کردید که اکثر زوج ها کم  وبیش با آن دست و پنجه نرم می کنند، مشکل آن است که چه خود زوج و چه خانواده ها بعد از اینکه محرمیت حاصل شد در بعضی مسائل همدیگر را نامحرم می دانند و جدا از هم،‌ و این جدا دیدن است که اثر منفی در زندگی می گذارن بخصوص اگر بین دو زوج باشد،‌البته زوج ها سعی دارند که اینگونه نباشند ولی همان حرف اطرافیان در برخی مسائل است که جدا کننده و تغییر فکر را در پی دارد.

    پاسخ:
    سلام علیکم. لطفا مطلب و منظورتان را بیشتر توضیح دهید.
    چه زیباست وقتی پیمان عاشقی بستیم بیاموزیم درحل کدورت هایمان نیزاستقلال یافته ایم.علاوه برصحبت به صورت منطقی بایکدیگردرجهت رفع مشکلاتمان بامشاورامین صحبت کنیم نه هریک ازاعضای خانواده که ممکن است خدای ناکرده از روی دخالت یادل سوزی ناآگاهانه کاه رابه کوه تبدیل سازند.
    پاسخ:
    آری، از فرق های دانه درشت مشاور با خویشاوند این است که یکی با عقل به مسئله می نگرد دیگری با احساس. البته گاهی می شود که خوشاوند، مشاور نیز هست.

    با سلام و احترام،

    ماجرای سهیل و سمانه را در کتابتان خوانده بودم، واقعا تأسف خوردم.

    من خودم آدم متعصبی هستم و روی خواهرانم حساسیت زیادی دارم، برای همین همیشه می ترسم به دلیل این علاقه بیش از اندازه در زندگیشان جفا کنم به همین دلیل از آن ها خواسته ام تا می توانند چیزی از مشکلات زندگیشان که در رابطه به همسر و خانواده ی آن ها می شود به من نگویند. آن ها هم که می دانند من ممکن است خیلی ناراحت شوم سعی می کنند چیزی نگویند.

    با سپاس فراوان

    پاسخ:
    سلام و تحیت. اگر بدانیم که با وارد شدن به زندگی خصوصی خویشاوندانمان، به ایشان زیان می زنیم، بهترین کار همان است که وارد نشویم.

    *السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین*

    پناه بر خدا از فقنه انگیزان که اکثرا هم با آگاهی آتش می افروزند! و صد هزار بار درود خدا بر بزرگانی که بزرگی می کنند و هرگز جز در شکوفا کردن باغ زندگی اطرافیانشان نمی کوشند و حتی اگر حقی از خودشان پایمال شود با بزرگواری از کنار آن می گذرند تا مبادا کوچکترین لطمه ای به زندگی فرزندانشان وارد گردد.

    پاسخ:
    احساستان نیکوست. شما از مربیان جامعه مان اید. این معارف را در درس هایتان بیشتر مطرح فرمایید.
  • سلام بر محرم
  • سلام و با تشکر از این پست بامسما
    عکس زیبایی هم دارد
    کاش بگویید که با این زبان خانمان سوز چه کنیم؟
    در هنگامه عصبانیت و لجبازی چطور مهارش کنیم؟
    پاسخ:
    سلام و احترام. بخش عمده درمان این درد را در کتاب «نبرد بی برنده» بیان کرده ام.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">