وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

سطح امید (2)

شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۱۹ ب.ظ

2. وراثت

روحیۀ شادمانگی و امیدواری یا ناشادی و ناامیدی، مانند بسیاری دیگر از اوصاف، از والدین و اجداد، قابل انتقال به فرزندان ا‌ست. این عامل با عامل شمارۀ یک (عوامل ذاتی) شباهت دارد. در این‌گونه عوامل که آدمی در ایجاد و آغاز آن‌ها نقشی ندارد، در استمرار و مدیریت آن‌ها مسئولیت و توان اصلاح دارد و باید ایفای نقش کند. از آن­رو که انسان، آزاد و مختار آفریده شده است و قلم نگاشتن سرنوشتش و ترسیم نقشۀ زندگی‌اش را تا اندازۀ زیادی به دست خودش داده­اند، باید از نیروی اختیار و اراده‌اش مدد بگیرد و زندگی­اش را مدیریت نماید.

آدمی توان آن را دارد که امیدواری و روحیۀ شادمانِ به ارث برده را صیانت کند و سطح آن را بالاتر ببرد و از آسیب خوردنش پیشگیری نماید و اگر ناامیدی و روحیۀ ناشاد نصیبش گشته است، می‌تواند آن را اصلاح کند. هرگز نپنداریم که اگر بر اثر عوامل ناخواسته و بیرون از اختیار ما، روحیۀ ناشاد و ناامید نصیبمان شده است، دیگر چاره‌ای جز پذیرش و تحمّل آن را نداریم.

برخی از راهکارهای اصلاح ناامیدی و زدودن آن و یا تبدیل آن به امیدواری، بیان می‌شود.

3. چگونگی نگرش به پدیده‌ها و رخدادها (جهان‌بینی روان‌شناختی)

چگونگی نگرش ما به پدیده­ها و رخدادها، بازتاب کرداری و رفتاری دارد. افکار و نگرش‌های ما بر رفتار و شخصیت ما اثر می‌گذارند و جهان‌بینی ما بر ساختار و شیوۀ زندگانی­مان مؤثر است. از این­روست که اگر بنای نگرش خویش را بر بدنگری و سیاه‌بینی بگذاریم، زندگی‌مان دچار بدی و سیاهی خواهد شد.

اگر پندارمان آلوده باشد، گفتار و کردارمان نیز آلوده می‌شود. اگر از این آلودگی پیشگیری نشود و اگر این تیره‌بینی، زمانی طولانی استمرار یابد، شخصیت ما را آلوده و تیره می‌کند و آلودگی شخصیت، آلودگی و تیرگی حیات انسانی را در پی دارد.         

نگریستن منفی‌بافانه به زندگانی و پدیده‌ها و رخدادهای جهان، امید را کمرنگ و گاهی بی‌رنگ می­کند و دل آدمی را تیره می‌نماید و آفاق را تنگ و تاریک می‌سازد. نگاه منفی‌گرایانه به جنبه‌های دشوار زندگی، دلهره‌آور و مأیوس‌کننده است و مسیر حیات را غبارآلود می‌نمایاند و پیمایش راه زندگانی را سخت و گاهی ناممکن می‌کند؛ امّا نگریستن مثبت به حیات و جهان و دیدن جنبه‌های روشن آن‌ها، امید را افزایش می‌دهد و سطح امید را بالا می‌برد و افق‌های تازه‌ای در برابر دیدگان عقل و جان می‌گستراند و پدیده‌ها و راه‌های جدیدی به انسان می‌نمایاند و پیمایش راه زندگی را بر آدمی آسان می‌کند و وصول به هدف‌های بلند را ممکن می‌نماید.

نگرش مثبت و امیدوارانه به پدیده‌ها و رخدادها و هدف‌ها، نعمت ارجمندی است که دشواری‌ها را آسان و ناگواری‌ها را گوارا می‌کند.

حقیقت آن است که حیات این­جهانی و پدیده­ها و رویدادهای این جهان، آمیخته‌ای از گوارایی‌ها و ناگواری‌ها هستند؛ دشواری‌ و آسانی‌، تلخی‌ و شیرینی‌، کامیابی‌ و ناکامی‌، پیروزی‌ و شکست‌، سرخوشی‌ و ناخوشی‌، زیبایی‌ و زشتی‌، شادی‌ و اندوه‌، بهره‌مندی‌ و محرومیت‌، سلامت و بیماری‌، خوبی‌ و بدی‌.

این چهرۀ ظاهری این جهان است و ما در جهانی این‌گونه زندگی می‌کنیم. این است و جز این نیست. امّا باطن این جهان، همه‌اش خیر است و نیکویی، و فرجام حیات این‌جهانی، سراسر گوارایی و سعادت است.

البته نامرادی‌ها و بدفرجامی‌هایی که بر اثر کردار مختارانۀ آدمیان پدید می‌آید، حساب دیگری دارد که خود مردمان باعث و مسئول آن‌اند. این یک بحث فلسفی است که دامان و دامنۀ بلند و گسترده‌ای دارد که باید در جای خود مطرح و بررسی شود و اینجا جای بیان آن نیست؛ امّا آنچه در اینجا باید به آن پرداخته شود، این است که مثبت‌نگری، که همانا واقع‌نگری است، سعادت‌آفرین است و سطح امید را بالا می‌آورد. و منفی‌نگری، که همانا غیر واقع‌نگری است، شقاوت‌آفرین است و سطح امید را پایین می‌برد.

4. تربیت و تعلیم

مربّیان و معلّمان و شیوه‌های تعلیمی و تربیتی ایشان، در ساختار شخصیت دانش­طلبان و تربیت­جویان و چگونگی نگرش آنان به حیات و جهان، تأثیری ژرف دارند. والدین، مربّیان کودکستان، معلمان دبستان و دبیرستان و اساتید سطوح عالی تعلیمی و تربیتی، سخنرانان، نویسندگان و همۀ کسانی که به ­گونه‌ای در آموزش و پرورش آدمی نقش دارند، بر اندیشه و بینش و روان او اثر می‌گذارند؛ چه مثبت و چه منفی. گوشه‌ای از شاهین میزان سطح امید آدمیان، در دستان مربّیان و معلّمان ایشان است.

معاشرت با امیدواران، امیدآفرین است و همنشینی با ناامیدان، ناامیدی می‌آورد. نَفَس مسموم و سخن بی‌طنین و نگاه بی‌فروغ و رفتار بی‌نشاط مأیوسان و گله­گزاران و سیاه‌نگران، چنان زهرناک است که جان و روان و اعصاب معاشران و همنشینان را فلج می­کند و سبب افت سطح امید می­شود. امّا امیدمندان و روشن­نگران، پاک‌جانانی‌اند که از وجودشان حسّ شادابی و بهجت می‌تراود. نَفَس پاکیزه­شان و سخن پرطنینشان و نگاه پرفروغشان و کردار بانشاطشان، چنان نیروبخش است که روح و روان معاشران را شاداب می­کند و جان همنشینان را گرم و چالاک می‌نماید و سطح امید را بالا می‌بَرَد.

از ویژگی‌های این اثرگذاری و اثرپذیری، چه مثبت و چه منفی، این است که اغلب، پنهانی و نامحسوس انجام می‌گیرد؛ به گونه‌ای که تأثیرپذیرنده، تأثیرپذیری را احساس نمی‌کند؛ امّا پس از زمانی، حالش دگرگون می‌شود؛ مانند تأثیر محلول یک سرُم که هنگام جاری بودن در رگ‌ها، آدمی جریان آن را احساس نمی‌کند، امّا پس از زمانی، آرام و آرام حالش تغییر می­یابد؛ چه مثبت و چه منفی. اگر سرُم، سالم و مفید باشد، بیماری و بدحالی را می‌زداید و شادابی و سلامت می‌آورد، و اگر ناسالم و مسموم باشد، آدمی را بدحال و گاهی فلج می‌کند و گاهی نیز او را می‌کشد.

امیرمؤمنان علیه السلام  دربارۀ تأثیرپذیری نامحسوس و پنهانی از معاشر و همنشین فرموده ­اند:

« طَبعُکَ یَسرَقُ مِن طَبعِه ... وأنتَ لا تَعلَمُ»؛[1]

طبیعت و روان تو (اوصاف و احوالی را) از طبیعت و روان همنشینت می‌رباید؛ به گونه‌ای که متوجّه (این ربایش) نمی‌شوی.

این سخن حضرت امیر علیه السلام  از جنبۀ روان‌شناسی و تعلیم و تربیت، بسیار ارجمند است.

حکایت حکیم و سفیه

در عهد باستان، در مملکت یونان، مرد حکیمی را به زندان افکندند و در سلول انفرادی حبس کردند. مرد حکیم روزگاری را در آن زندان گذراند و هیچ گلایه نکرد. تا آن‌که روزی برای کاستن رنج حکیم و دلجویی از وی و خشنودی خاطر او، مردی را نزدش آوردند تا هم‌صحبت او باشد و حکیم با وی انس گیرد و از ناگواری زندانی بودنش کاسته شود.

پس از چند روز، زندانبانان، حکیم را دیدند که سخت می‌گرید. سبب گریه‌اش را پرسیدند. حکیم گفت: «این کس را از نزدم ببرید. من تنهایی را بر هم‌صحبتی او ترجیح می‌دهم. حضور او روحم را می‌آزارد».

راستی که «روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم». امّا اگر هم‌صحبتان، فرخنده‌جانانی باصفا باشند، حلقۀ اُنسشان رایحۀ بهشتی دارد و ایشان چونان بهشتیان­ اند و مجالست با آنان روح‌نواز است.

گر از ایشان مجتمع بینی دو یار            هم یکی باشند و هم ششصد هزار[2]

از این ­رو، شرط خردمندی است که آدمی برای ارتقای سطح امید خویش، با پاک‌جانان رفاقت کند و از پرتو حیات‌بخش قلب‌هایشان و امیدبخشی سخنانشان، روشنایی و امیدواری بگیرد.



[1]. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص272، حکمت 147.

[2]. مولوی، مثنوی معنوی.

نظرات  (۳)

من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها میبینم، و ندایی که به من می گوید : " گرچه شب تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است.

پاسخ:
نگاهتان به زندگی، امیدبخش است.
سلام ممنوم ازاستادگرامی بخاطر طرح این مطلب...
به گفته خانم کوثر درمورد همون واقع نگری اگه میشه بیشترتوضیح بدید.چطوری میشه انسان مثبت نگرباشه درحالی که درذهن خودش خیلی ازاتفاقات ناخوشاینداست؟؟؟
یا اینقدر درگیرشده که همه چیزها رابادید دیگری می بیند آن هم منفی؟؟؟
پاسخ:
سلام و رحمت. ان شاءالله پاسخ می دهم. به دقت پیگیری کنید.
  • فاطمه کوثر
  • سلام استاد. فوق العاده بود. همینطوری ضمن خواندنش آدم انرژی میگیره چه برسه به اینکه بش عمل کنه. یک خواهش: میشه لطفا در مورد جهان بینی مثبت که چه خوش گرفتید همون واقع نگری است، بیشتر توضیح بدین؟ به نظرم خیلی بجاست. ما اگه نگاه درست به زندگی رو درک کنیم نه اینکه فقط بشنویم، از اون چیزایی که یک شبه حلال مسایل شود. سپاس
    پاسخ:
    سلام و تحیت. چشم. ان شاءالله پاسخ می دهم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">