ساختن یا ساختن؟!
» از زبان مشاور
آقای ابوریحانه پرسید: «در تعامل با همسر، ساختن خوب است یا ساختن؟»
گفتم: هر دو. البته یکی آسانتر است و دیگری سختتر. یکی زودتر نتیجه میدهد و دیگری دیرتر؛ امّا ارزش هر دو، برابر است.
در زندگی زن و شوهری، یکی از هدفها، ساختن یکدیگر است؛ امّا یکی از کار افزارهای وصول به این هدف، سازش با همدیگر است. بدون نرمش و مدارا نمیتوان در دل همسر نفوذ کرد تا آن را آباد ساخت. بیفزاییم که برای ساختن، گاهی ویران کردن لازم است؛ یعنی زدودن نبایستها. برای این ویران کردن، باید تا سویدای دل همسر نفوذ کرد....
در دل و جان خانه کردی عاقبت هر دو را ویرانه کردی عاقبت
آمدی کاتش در این عالم زنی وانگشتی تا نکردی عاقبت
دانهای بیچاره بودم زیر خاک دانه را دردانه کردی عاقبت
دانهای را باغ و بستان ساختی خاک را کاشانه کردی عاقبت[1]
همچنین گاهی برای طرحی نو درانداختن، شکافتن سقف لازم میشود. برای این سقفشکافی، باید با همدیگر بسازیم.
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم[2]
ابوریحانه گفت: «در معارف دینیمان کدام سخن در این باره رساتر است؟»
گفتم: بسیار و بسیار است. یکی از رساترین آنها این سخت امیر خردمندان، امام علی علیه السلام است:
«إِنَّ العاقِلَ نِصفُهُ احتِمالٌ وَ نِصفُهُ تَغافُلٌ»؛[3]
نیمی از وجود انسان خردمند، تحمّل و شکیبایی است و نیمة دیگرش تغافل و چشمپوشی بزرگوارانه است.
شکیبایی برای ساختن است و کمال بخشیدن، و چشمپوشی بزرگوارانه برای سازش است و مدارا کردن.
صبوری منهای مدارا و چشمپوشی، خستهکننده و کلافهکننده است و مدارای منهای صبوری، دوام نمیآورد.
آری؛ برای مدیریت عاقلانة زندگی زن و شوهری، هم ساختن به معنای رشد دادن همسر و اصلاح او لازم است و هم ساختن به معنای مدارای با همسر.
در این مشاوره مطالب بسیار دیگری نیز بیان شد... .
[1]. مولوی، دیوان شمس.