روح لیلهالقدر!
حقا که خِرَد به قبضهٔ شمشیرت بوسه میزند!
ای منعمان خوان رحمت خداوندی! امشب شب قدر است؛ همان شبی که در سورهٔ قدر، ارزش آن، بیش از هزار ماه بیان شده است. ماه رمضان چون نگینی در میان ماههای سال میدرخشد و شب قدر نور پرفروغ این شبهای روشن است. شبی که در میان چند شب پنهان شده تا شاید قدرش بدانند؛ شبی که در آن، دعاها به وصال اجابت میرسند و معاصی به آمرزش نزدیکترند و مؤمنان به رحمت حضرت دوست امیدوارتر. همان شبی که ارزش و عظمتش تمام شبها و روزها را درنوردیده و سرنوشت آدمی در آن رقم میخورد! شبی که نامهٔ اعمال بهدست حضرت صاحب است؛ تا چه کسی سپیدروی و چه کسی شرمسار باشد.
این شبها که دریایی از نور و رحمت است، رازی بزرگ در دل دارد و با نام بزرگمردی چون علی علیهالسلام پیوند خورده است. شاید بیحکمت نیست که شب قدر در میان چند شب پنهان شده و هرکدام از این شبها را با احوال وصال علی علیهالسلام به محبوب پیوندیست.
مولای همیشه مولا! بزرگی این شبها با بزرگی مظلومیت تو پیوند دیرینه دارد. سخن گفتن از تو و عظمت تو برای چون منی، بسان توهمی است که پروانهای از جهان هستی در سر میپروراند. تو همانی که عظمتت از آسمانها سر برآورده، اما در کنار تنور پیرزنی جای گرفتی و مرهم دردهایش شدی، تو ستارهٔ درخشان نیمهشبهای کوفه بودی تا یتیمی در تاریکی تنهایی و فقر سرگردان نماند.
مولای همیشه مولا! مظلومیت تو فقط به ۲۵ سال خانهنشینیات، که آنرا همانند کسی که خار در چشم و استخوان در گلو دارد تحمل کردی، ختم نمیشود، چنان که پس از شهادت، همانند همسرت شبانه دفن شدی و تا سالها مزارت مخفی ماند. بهراستی که مظلومیت جزئی از سرشت حقیقت است؛ چراکه همواره درک آن دشوار بوده و انسان، دشمن جهل خویش است و چون درکی از حقیقت ندارد، با آن سر عناد میگیرد.
مولای همیشه مولا! تو بزرگترین آیت خداوند و در عینحال مظلوم همیشهٔ تاریخی... چگونه مظلوم نباشی درحالیکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله در شأن حضرتت فرموده است: «علی را نشناخت جز خداوند و من.» آری تنها خداوند و رسولش میتواند عظمت وجود تو را بشناسد. تو گنجینهٔ بزرگ خدایی که انسان «ظالم و جاهل» به آن پی نبرد.
مولای همیشه مولا! شبهای قدر، با همه جبروتی که دارد، شبهای یتیمشدن تاریخ است؛ اگرچه هیچگاه کسی عظمت تو را درک نکرد و بر جفایی که در حق تو رفت، واقف نشد، اما سختترین روزها، روزهای بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود که یل میدانهای نبرد را به سکوت و خانهنشینی واداشت. چون به دیدهٔ بصیرت بنگریم، خواهیم دید که اگر شمشیرت در کوتاهکردن دست یاغیان بُران بود، در کازاری که بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله، نفس بر مسلمانان چیره شد، سکوتت در کوتاهشدن فاصلهٔ دلهای لرزان کارگر افتاد؛ چراکه برای حفظ وحدتی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله ساخته بود، نبردی جز با سلاح سکوت به پیروزی ختم نمیشد، از اینرو خار در چشم و استخوان در گلو، به تنهایی با جهل مردم ستیزه کردی! حقا که خِرَد به قبضهٔ شمشیرت بوسه میزند.
مولای همیشه مولا! تو روح لیلهالقدری که شب، آرامش را وامدار چشمان همیشه بیدار توست.
به قلم خانم زهرا نصیری
- ۹۹/۰۲/۲۰