🔷 مدارا تا کجا؟ (۲)
🔷 مدارا تا کجا؟ (۲)
مشاوره خانوادگی - اخلاقی
🖋 علیاکبر مظاهری
پس از نشر «مدارا تا کجای ۱»، آقایی چنین نوشته و پرسیدهاند:
❓ من هم کتاب "نبرد بیبرنده"تان را خواندهام، هم مقاله "مدارا تا کجا" را خواندم. مطلب برایم روشن است، اما گاهی در کاربری مدارا یا عدم مدارا حیران میمانم؛ نمیدانم اکنون زمان مدارا است یا مقابله؛ زمان تغافل است یا به رخ کشیدن؛ زمان سپر انداختن است یا شمشیر کشیدن؛ زمان ماندن است یا گریختن؛ زمان ستیز است یا پرهیز؛ زمان قوت است یا ضعف؛ زمان زدن است یا خوردن؟
این حیرت، هم در خانه است و با خانواده، هم در جامعه است و با مردمان. ملاکی واضح برای انتخاب شیوه ندارم. ازاینرو گاهی جابهجا عمل میکنم؛ جایی مدارا میکنم و زیان میخورم، گاه دیگر تغافل میکنم و بر سرم کلاهی گشاد میرود؛ گاه سوم سپر میاندازم و ضربت میخورم؛ گاه چهارم میگریزم و ترسویم میخوانند؛ گاه پنجم نمیزنم و سخت میخورم؛ گاه ششم گامی به عقب برمیدارم، حریفم گامهایی به جلو میآید؛ گاه هفتم بزرگواری میورزم، او پررو میشود...
معیاری روشن برای روشمندکردن کردار و بازکردارم ندارم.
لطفا راهم نمایید تا به کجراهه نروم.
❇️ پاسخ ما
✔️ معیاری کارساز
معیار روشن آن است که شخصیت و ظرفیت طرف مقابل را باید سنجید. برخی از آدمیان چندان بزرگوارند که تا شما تغافل کنید، او شرمنده میشود. تا مدارا کنید، مدیونتان میشود. تا شما سپر اندازید، او شمشیر میاندازد، تا فرار کنید، فرومینشیند؛ تا که شما ضربهاش را پسنمیزنید، دستتان را میبوسد و حلمتان را جار میزند. تا که شما دشنامش را پاسخ نمیگویید، به حساب ادبتان میگذارد؛ تا که شما بزرگواری میکنید، پای کرامت نفستان میگذارد.
ایشان شایسته هرگونه مدارا و تغافل و بزرگواریاند. اما آنان که، به فرموده خداوند ادبآفرین، چونان سگ هارند:
فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ؛ مثَل او چون مثَل آن سگ است که اگر به او حمله کنی، پارس میکند و اگر رهایش کنی باز هم پارس میکند. اعراف/۱۷۶)،
اینان لیاقت مدارا و بزرگواری را ندارند. با اینان باید همچون خودشان عمل کرد. بدون افتادن در افراط و تفریط.
در تعامل با اینان باید نه مظلوم بود و نه ظالم؛ «لا تَظلِمونَ و لا تُظلِمون؛ نه ستم کردهاید و نه تن به ستم دادهاید...» (بقره/۲۷۹)
در مقابله با اینان کافی است که ظالم نباشیم، اما مظلوم هم نباشیم. در این عرصه، گناه ستمپذیری، کمتر از گناه ستمگری نیست.
✴️ نمونهای عالی از جاذبه و دافعه:
✅ امیرمؤمنان
ایشان، در کردار و گفتار، نمونهای عالی از انسان معتدل است که به گفتهٔ استاد مطهری، هم جاذبه دارد هم دافعه. امام علی (علیه السلام) در برابر مؤمنان، نیز غیرمؤمنان بیآزار، نیز جاهلان فریبخورده، و نیز مظلومان بیپناه، نرم بود و لطیف.
برای عاطفهورزی ایشان نمونهای جز پیامبراکرم (صلی الله علیه واله) سراغ نداریم.
از کوچهای میگذشت، یتیمی غباراندود دید، بر زمین نشست، یتیم را بر زانو نشاند و با انگشت مبارکش عسل در دهان او میکرد. یکی از صحابیان ایشان که آن منظره را میدید، چنان برایش شیرین آمد که گفت: «در دل خود آرزو کردم که کاش یتیم بودم تا امیرمؤمنان با من چنین کند!»
بر منبر مسجد کوفه فرمود: «سَلونی قَبل أنْ تَفقدونی، فَلَأنَا بِطُرُقِ السَّماء أعلمُ مِنّی بِطُرق الأرض؛ ای مردمان! از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید، که من به راههای آسمان، از راههای زمین، داناترم.»[۱]
مردی غیر مسلمان، که برای مجادله با حضرت آمده بود، گفت:
«ادّعای درستی نکردی. من از راههای زمین هم بپرسم نمیدانی.» مردمان خواستند که او را ادب کنند، حضرت مانع شد و با لبخندی ملیح و مهرورزانه، به آن مرد غیرمسلمان فرمود:
«خوب! حالا بپرس. شاید بتوانم پاسخ دهم.»
او پرسید و حضرت، مهربانانه، پاسخ داد. باز پرسید و حضرت مهرورزانه پاسخ داد. تا جاییکه آن مرد پیش آمد و پیش آمد تا به حضرت رسید و مسلمان شد.
همین امام رئوف، تیغ بر میان خوارج لجوج مُحارب، که جنگ مسلحانه برپا کرده بودند، نهاد و از آنان دمار برآورد.
۱. از خطبه ۱۸۹ نهجالبلاغه، ترجمه و شرح: علیاکبر مظاهری، نشر آستان قدس رضوی
- ۹۹/۱۱/۱۸