وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

«کیمیای قناعت، در زندگی خانوادگی»

يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۴:۰۴ ق.ظ

«کیمیای قناعت، در زندگی خانوادگی» اخلاق و خانواده از منظر قرآن و اهل بیت(ع) / نوشتاری از استاد علی اکبر مظاهری – بخش بیست و ششم

استاد مظاهری
استاد مظاهری

شفقنا هر روز ماه مبارک رمضان را با هدیه‌ای از بوستان خجسته قرآن و اهل بیت(ع) با موضوع مهم «اخلاق و خانواده» به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری استاد اخلاق و خانواده، مهمان خانه و خانواده‌ ها خواهد بود. انتقادات و پیشنهادات مخاطبین به استاد علی اکبر مظاهری منتقل خواهد شد و آقای مظاهری پاسخگوی سوالات احتمالی مخاطبان عزیز خواهد بود.

استاد مظاهری در بخش بیست و ششم نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

معنای قناعت

قناعت، واژه‌ای عربی است که در فرهنگ اسلامی، مفهومی گسترده دارد. واژۀ معادل قناعت در فرهنگ و ادبیات فارسی، همان قناعت است و به‌خوبی مفهوم خود را می‌رساند؛ امّا اگر بخواهیم معادلی زیبا در فارسی برای آن بیابیم، بهترین واژۀ معادل قناعت، «خشنودی» است.

قناعت، تنها یک واژۀ تک‌معنایی نیست، بلکه یک فرهنگ با قلمرو گسترده است: راضی بودن به داشته‌های خود، اندازه نگه داشتن در مصرف نعمت‌ها، شکیبایی در تنگناهای معیشتی، چشم‌پوشی از داشته‌های دیگران، مدارای با خویشتن در کسب دارایی‌های مادّی، پرهیز از چنگ افکندن در نارواها، مقایسه نکردن داشته‌های خود با داشته‌های دیگران، حسرت نخوردن بر داشته‌های دیگران، پارسایی و زهدورزی عفیفانه، خشنودی از سهم و نصیب خویش، رضامندی به تقدیرهای الاهی.
از امیرمؤمنان(ع) پرسیدند:
خداوند در قرآن فرموده است:
«فَلَنُحِییَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَه»؛ [۱]
ما به او حیات طیّبه عطا می‌کنیم.
این یعنی چه؟ این حیات طیّبه چیست؟
حضرت فرمود:
«هِیَ القَناعَه»؛ [۲]
آن حیات طیبه، قناعت است.
آن حضرت در سخنی دیگر فرمودند:
«القَناعَهُ مالٌ لایَنَفدُ»؛ [۳]
قناعت، ثروتی است فناناپذیر.

قانع نبودن به داشته‌های خویش، حسرت‌آور است. این حسرت، مانند حسادت، جان و جسم آدمی را سخت می‌آزارد. دیل کارنگی می‌گوید:
«یکی از مضرترین تمایلاتی که من در طبیعت بشر دیده‌ام، ناراضی‌بودن از حال و چشمداشت به آیندۀ مجهول است.» [۴]

قناعت در زندگی خانوادگی

هرگاه از قناعت در زندگی سخن گفته شود، آنچه نخست به ذهن آدمی خطور می‌کند، صرفه‌جویی در هزینه‌ها و اعتدال در مسائل مالی و اقتصادی و معیشتی است. اگرچه قناعت، این معنا را نیز دارد و یکی از مصداق‌های دانه‌درشت آن، همین است؛ امّا قلمرو قناعت، در زندگی خانوادگی، بسیار گسترده‌تر است.
اکنون برخی از مصداق‌های فراوان و گوشه‌هایی از قلمرو پهناور قناعت را بنگریم.

۱. قناعت در معیشت

همسران جوان، از همان آغاز حیات مشترکشان، باید بنای اقتصادی و معیشتی زندگی‌شان را بر مبنای قناعت بگذارند و در هزینه کردن‌ها اعتدال را مراعات کنند. در اینجا همدلی و هماهنگی زوجین، بسیار کارآمد است.
از نشانه‌های خردمندی، ساماندهی معتدل مسائل مالی و معیشتی است و از نشانه‌های سست‌اندیشگی، نابسامانی امور اقتصادی زندگی است.

این سخن امام صادق(ع) قوّت قلبی است برای همگان؛ به‌ویژه زوج‌های جوان:
«ضَمِنتُ لِمَنِ اقتَصَدَ أَن لا یَفتَقِر»؛ [۵]
من برای آن کس که اقتصاد ورزد، ضمانت می‌کنم که فقیر نشود. (من تضمین می‌کنم که هر کس در امور اقتصادی‌اش اعتدال و قناعت را پیشه کند، فقیر نمی‌شود.)

اگر قناعت نباشد، هیچ ثروتی کفایت هزینه‌های زندگی را نمی‌کند، چون خرج و بَرج، حدّ و مرزی ندارد و هر ثروتی پایان‌پذیر است؛ گنج‌های قارون نیز اندازه‌ای دارد. به علاوه، آن خشنودی که در تعریف قناعت بیان شد، با ولخرجی و بی‌حساب و کتابی، سازگار نیست.
این سخن ارجمند پیامبر اکرم(ص) را بنگریم:
«إِذا اَرادَ اللهُ بِأَهلِ بَیتٍ خُیراً رَزَقَهُمُ الرِّفقُ فِی المَعیشَهِ»؛ [۶]
اگر خدا برای خانواده‌ای خیر بخواهد، مدارای در معیشت را نصیبشان می‌کند.
در روزگار ما، بسیاری از مردمان، از زندگی‌شان ناخشنودند، زیرا قانع نیستند. مشکلات موجود اقتصادی، قبـول؛ امّا قناعت و خـویشتن‌داری، بسیـار کارساز و آرامـش‌بخش است. البته تلاش برای بهبود اقتصادی زندگی، پسندیده، بلکه واجب است؛ امّا آیا ما از داشته‌های خویش بیشتر خشنودیم یا از نداشته‌هایمان بیشتر ناخشنود و گله‌گزاریم؟

۲. قناعت به همسر خویش

از بوستان این جهان، این همسر نصیب ما شده است. شرط قناعت است که به او خشنود باشیم و خداوند را بر وجود او سپاس گوییم. عدم قناعت به همسر خویش و تنوع‌طلبی و او را با دیگران مقایسه کردن و آرزو و هوس دیگران را در ذهن و دل پروراندن، خلاف قناعت است و حسرتی جانکاه را بر جان آدمی بار می‌کند.
قناعت به همسر خویش، از قناعت در امور اقتصادی و معیشتی، مهم‌تر است. اگر انسان ـ چه مرد و چه زن ـ به همسر خود قناعت نورزد و لگام از چشم و دل خویش برگیرد و بال و پر خیال را بگشاید، به اندوه و حسرتی دائمی مبتلا می‌شود و پایه‌های زندگی خانوادگی‌اش لرزان می‌گردد و آسودگی جان و اندیشه را می‌بازد و ای‌بسا که فرجامش به رسوایی انجامد.

۳. قناعت به چهره و اندام خود و همسر

مردمان، به اقتضای حکمتِ آفرینندگیِ خدای سبحان، گوناگون آفریده شده‌اند:
«اَلنّاسُ مَعادِنُ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَالفِضَّه»؛ [۷]
مردمان، معدن‌هایند؛ چونان معادن‌ طلا و نقره.
رضایت از این گوناگونی و قناعت به داشته‌های جسمی و شکلی و اندامی خود و همسر، خشنودی از زندگی را ثمر می‌دهد و جان آدمی را از آسیب حسرت و ندامت و حسادت، مصون می‌دارد.

۴. قناعت به جایگاه اجتماعی

قانع بودن به مقام و موقعیت اجتماعی خویش، آسودگی روانی را در پی دارد. کوشش مثبت برای ارتقای جایگاه خویش، پسندیده است؛ امّا سوزاندن روان و اعصاب خود در کورۀ گداختۀ رقابت‌های جنون‌آسا و سیری‌ناپذیر، ناپسند و نامعقول است.
اگرچه سخن اکنونی ما دربارۀ زهدورزی نیست، امّا به‌راستی که قناعت‌ورزی، مانند زهدورزی، جان را می‌آساید و نبود آن، روان را می‌فرساید.

سخن پایانی

برای سعادتمندی در زندگی خانوادگی و احساس خشنودی و خوشبختی، ابزار و احوال و اوصافی نیاز است که یکی از فربه‌ترین آن‌ها قناعت است. بر همۀ خواهندگان سعادت، به‌ویژه زوج‌های جوان، ضرورتی حتمی است که بر همه چیز این جهان قناعت ورزند و از موهبت‌ها و داشته‌های خویش خشنود باشند. قناعت و خرسندی، پیش و بیش از آن‌که برآمده از رخدادهای بیرونی و دارایی‌های زندگی باشد، صفت و حالتی روانی و اخلاقی است. پس باید این خصلت فرخنده را در جان خویش پرورش دهیم، تا زندگی خجسته و روانی آسوده داشته باشیم.

نگرشی قانعانه به زندگی، خرسندی روانی را ثمر می‌دهد. جان قناعت‌پیشه و دیدۀ قناعت‌بین، به همه چیز، خشنودانه می‌نگرد.

حریصان، هرگز خشنود و آسوده نیستند؛ اگرچه از ثروت‌های کلان و نعمت‌های بی‌شمار و قدرت و شهرت بسیار و زیبایی و زیبایان فراوان بهره‌مند باشند؛ امّا قانعان پارسا، به‌راستی سرفرازان جهان‌اند و دل و جانی آرامش‌یافته دارند. خوشا حالشان!

۱: نحل، ۹۷.
۲: نهج‌البلاغه، حکمت۲۲۹.
۳: همان، حکمت۵۷.
۴: آیین زندگی، ترجمهٔ جهانگیر افخمی، ص۴۲، کتاب‌های پرستو، چاپ دوازدهم.
۵: الکافی، ج۷، ص۳۴۰، دارالحدیث.
۶: همان، ج۹، ص۵۶۶.
۷: امام صادق(ع)، بحارالانوار، ج۵۸، ص۶۵.

  • ۰۰/۰۲/۱۹
  • علی اکبر مظاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">