وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۱۷
ارديبهشت

«فرصت‌های نیکو را دریابیم» اخلاق و خانواده از منظر قرآن و اهل بیت(ع) / نوشتاری از استاد علی اکبر مظاهری – بخش بیست و چهارم

شفقنا هر روز ماه مبارک رمضان را با هدیه‌ای از بوستان خجسته قرآن و اهل بیت(ع) با موضوع مهم «اخلاق و خانواده» به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری استاد اخلاق و خانواده، مهمان خانه و خانواده‌ ها خواهد بود. انتقادات و پیشنهادات مخاطبین به استاد علی اکبر مظاهری منتقل خواهد شد و آقای مظاهری پاسخگوی سوالات احتمالی مخاطبان عزیز خواهد بود.

استاد مظاهری در بخش بیست و چهارم نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

امیر مومنان فرموده‌اند:
الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب، فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیر؛
فرصت، چونان ابر، می‌گذرد. فرصت‌های نیکو را دریابید.
(نهج البلاغه)

آغاز فصلی نو در زندگی خانوادگی

پس از عروسی، که فاخته‌های جداآشیانه، هم‌آشیانه می‌شوند، فصلی نو، در زندگی مشترک، آغاز می‌شود.
هر کدام از مراحل که طی شد، دیگر نمی‌باید به پشت سر نگریست و آرزوی بازگشت به آن را در دل و ذهن پروراند؛ چون بازگشت، نه ممکن است و نه مطلوب. در هر مرحله می‌باید کوشید که وظایف آن به بهترین شکل و به اندازۀ توان و امکان انجام پذیرد؛ امّا پس از گذشتن آن، باید به مرحلۀ تازه پرداخت و توان خویش را مصروف ایفای وظایف ویژۀ آن نمود و نیز بهترین و بیشترین بهره را از آن برداشت و برای مراحل بعدی، توشه اندوخت.
نگریستن به مراحل گذشته، اگر با دیده‌ای مثبت‌نگر باشد و بتوان از گذشته‌ها پند و تجربه آموخت و از خاطره‌های گوارای آن لذّت برد و بر طراوت زندگی افزود، مطلوب است و نیکو؛ امّا اگر برای بررسی امکان بازگشت باشد و موجب حسرت و ندامت شود و باعث ملامت خویشتن گردد، نامطلوب است و ناروا. حسرت خوردن بر گذشته، علاوه بر این‌‌که هیچ ثمره‌ای ندارد، موجب اتلاف نیروی روانی و جسمانی می‌شود و لحظه‌ها و زندگی کنونی را تباه می‌کند.

بسیاری از مردمان، بلکه بیشتر ایشان، اگر با دیدۀ ایده‌آل‌طلبی مادی و عدم قناعت به داشته‌های خویش، به گذشته نگاه کنند، دچار حسرت و ندامت می‌شوند و این حالت چندان استمرار می‌یابد و گسترده می‌شود که‌ همۀ قلمرو زندگانی‌شان را فرا گیرد و آن را تباه کند. امروز را در حسرت دیروز تباه می‌کنند و فردا را در حسرت امروز و این روند نامعقول، تا پایان عمر ادامه می‌یابد و با افسوس و احساس زیان، از این جهان می‌روند. حال آن‌که
شرط خردمندی و ایمانداری این است که از لحظه لحظۀ عمرمان بهره جوییم و خداوند را بر نعمت‌هایش که در هر زمان به ما عطا فرموده و می‌فرماید، سپاسگزار باشیم.

بنابر این، مطلوب و معقول و ممکن، آن است که در هر مرحله از مراحل زندگی خانوادگی، به قدر فهم و دانش و توان خویش تلاش کنیم و به هر چه نصیبمان شد، قانع شویم و خدا را بر نعمت‌هایش شکر گزاریم و در مرحلۀ بعدی، بر گذشته حسرت نخوریم و دیگر «ای کاش» نگوییم و پشیمانی و عدم قناعت را از خویش برانیم و وضعیت خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم.

تفاهم‌ها و تفاوت‌ها

از مسائل اصولی در زندگی مشترک، مسألۀ «تفاهم‌ها و تفاوت‌ها» است.
تفاهم میان همسران، در زندگی مشترک، یعنی فهم و درک دوسویه و سازگاری دوجانبه و مدیریت درست زندگی؛ بدون کشمکش و نزاع، همراه با رضایت از زندگی، با احترام متقابل زوجین و کامیابی در حیات مشترک. وجود این تفاهم، از خجسته‌ترین بهره‌های زندگانی است و تأمین آن از بزرگ‌ترین وظایف همسران است.

اکنون می‌گوییم: تفاهم کامل که هیچ نقصانی در آن نباشد و زن و شوهر هیچ تفاوت اندیشه و سلیقه و هیچ ناهمگونی اخلاقی و روانی نداشته باشند، امکان‌پذیر نیست؛ اگرچه مرد و زن، در مرحلۀ انتخاب همسر، همۀ معیارها و موازین را رعایت کرده و هیچ کوتاهی‌ای نکرده باشند.

گوناگونی آدمیان

تفاهم کامل، نه ممکن است و نه مطلوب. امّا این‌که چرا «ممکن نیست»؟ چون خداوند، از سر حکمت، آدمیان را گوناگون آفریده است. در میان میلیاردها انسان، هیچ دو نفری یافت نمی‌شوند که از همه لحاظ مانند هم باشند. هر کدام از آدمیان منحصر به فرد است. هر کس روح و روانی جداگانه و شخصیتی ویژه دارد؛ با اندیشه‌های خاص و روحیه‌ها و سلیقه‌ها و توانایی‌ها و ضعف‌ها و استعداد‌ها و محدودیت‌های ویژه. البته شباهت‌هایی در افراد وجود دارد؛ امّا همانندیِ کامل نه. قانون حکیمانۀ آفرینش چنین است که:
«النّاسُ مَعادِنُ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَالفِضَّه»؛ [۱]
مردمان، معدن‌هایند؛ چونان معادن طلا و نقره.
از سوی دیگر، هر کس از پدر و مادری ویژه زاده شده و میراث‌بر خصلت‌ها و اوصاف والدین و اجداد خویش است. تأثیر ژن‌ها بر اخلاق و احوال اشخاص و نسل‌ها، از حقایق حتمی آفرینش است.
رگ رگ است این آب شیرین و آب شور
در خـلایق می‌رود تا نفخ صـــــور [۲]
همچنین هر کس در خانواده‌ای جداگانه پرورش یافته و دارای تربیتی جداگانه است. تربیت والدین و مربّیان و شیوه‌های متفاوت تربیتی ایشان، بر شخصیت انسان، تأثیری ریشه‌دار و ماندگار دارد. از سوی دیگر، هر فرد در جامعه‌ای ویژه رشد یافته و با کسانی متفاوت معاشرت داشته و نیز هر کس غذاهایی خاص خورده است؛ هم از نظر حلال و حرام و هم از نظر کیفیت و کمیت. و نیز… و نیز….

بنابر این، انتظار همتایی و همفکری و هم‌سلیقگی و تفاهم کامل، انتظاری ناممکن است. امّا این‌که چرا «مطلوب نیست»؟ زیرا اگر همۀ آدمیان یکسان باشند، روند تکاملی انسان، کُند یا متوقّف می‌شود. مقتضای آفرینش حکیمانۀ آدمی چنان است که مردمان، گوناگون باشند تا سیر تکاملی‌شان استمرار یابد؛ بدین‌سان که مسابقه‌ای سالم و شوق‌انگیز در جادۀ حیات صورت پذیرد و استمرار یابد، تا قافلۀ پیش‌روندۀ آدمیّت و آدمیان سکون نپذیرد و از روندگی و بالندگی وا نماند؛ بلکه هر کس دیگری را تشویق کند تا به پیش تازد و استعدادهای متراکم خویش را به‌کار اندازد و بکوشد تا خویش را از دیگران پیش اندازد و این تکاپوی فرخندۀ کاروان آدمیان به سوی اهداف عالی، استمرار یابد.
یادمان باشد که یکی از هدف‌های ارجمند ازدواج، این است که زوج‌ها یکدیگر را در مسیر وصول به کمال یاری نمایند.

اگر همگان همگون و یکسان باشند، زندگی دچار ملالت و کسالت می‌شود و هیچ‌کس، دیگری را در راه تکامل یاری نمی‌کند؛ یعنی نمی‌تواند که یاری کند، زیرا هیچ‌کس با دیگری فرقی ندارد و همه چیزِ همگان، یکسان است. در چنین فرضی، یکنواختی و رکود پدید می‌آید، زیرا رویداد نوینی در زندگی رخ نمی‌دهد؛ هیچ‌کس سخن تازه‌ای برای گفتن ندارد و کار تازه‌ای به دیگری نمی‌آموزد؛ کسی نمی‌کوشد یک گام به پیش بردارد و دیگری نیز بر تلاش خویش نمی‌افزاید تا به او برسد، چون توان همه یکسان است و هیچ‌کس قادر به پیش افتادن بر دیگری نیست، پس مسابقه‌ای و هیجان و تشویقی نیست.

زنبوران عسل را بنگرید! از میلیون‌ها سال پیش تاکنون، هیچ تحوّل و تکاملی در زندگی‌شان پدید نیامده است؛ زیرا یکسان هستند و یکسان عمل می‌کنند؛ هیچ‌گاه حادثۀ تازه‌ای در زندگی‌شان رخ نمی‌دهد؛ حتّی آن برگزیدن ملکه و انتخاب مدیران برای ادارۀ کندوها نیز تکراری است و همیشه بر شیوه‌ای واحد انجام می‌گیرد و تکاملی در آن دیده نمی‌شود. این‌گونه زندگی یکنواخت، برای زنبوران عسل قابل تحمّل است، زیرا ساختار وجودی‌شان این چنین است؛ هیچ گله‌ای هم ندارند و برابر غریزۀ خدادادی و راهبری تکوینی‌شان عمل می‌کنند. امّا انسان فطرتی کمال‌جو دارد و همواره خواهان ترقّی و تکامل است و هرگز نمی‌تواند زندگی زنبورانه را تحمّل کند.

پس تفاوت، مایۀ تحرک و تکامل است. گوناگونی، از دلزدگی پیشگیری می‌کند؛ جوراجوری، هیجان مثبت می‌آفریند؛ فاصله، سبب تلاش می‌شود. در مسیر کمال، باید تسابق و تفاوت باشد، تا عرصۀ رقابتی مبارک مهیّا شود و استعدادهای نهفته، میدان جَوَلان بیابند و در این تکاپوی خجسته، زمینۀ رشد و شکوفایی آدمی و آدمیّت فراهم آید و پویایی و حیات فرخنده را سبب شود.

[۱]: امام صادق(علیه السلام)، بحارالانوار، ج ۵۸، ص ۶۵.
[۲]: مولوی، مثنوی معنوی.

  • علی اکبر مظاهری
۱۶
ارديبهشت

«ساحران ماهر!» اخلاق و خانواده از منظر قرآن و اهل بیت(ع) / نوشتاری از استاد علی اکبر مظاهری – بخش بیست و سوم

🔸 شفقنا هر روز ماه مبارک رمضان را با هدیه‌ای از بوستان خجسته قرآن و اهل بیت(ع) با موضوع مهم «اخلاق و خانواده» به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری استاد اخلاق و خانواده، مهمان خانه و خانواده‌ ها خواهد بود. انتقادات و پیشنهادات مخاطبین به استاد علی اکبر مظاهری منتقل خواهد شد و آقای مظاهری پاسخگوی سوالات احتمالی مخاطبان عزیز خواهد بود.

استاد مظاهری در بخش بیست و سوم نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

آقایی پرسیده‌اند:
آیا جادو، در زندگی همسران، اثر دارد؟
گاهی، در زندگی‌مان، حالت‌هایی پیش می‌آید که غیرعادی است. مثلاً در همسرم تغییر اخلاق و تغییر رفتارهایی می‌بینم که نمی‌توانم باور کنم طبیعی باشد. تغییرهایی که هیچ دلیلی برای آن‌ها نمی‌یابم؛ نه دلیل یقینی، نه‌ دلیل احتمالی. از این رو ذهنم به سوی جادو و جنبل می‌رود.
اکنون سوالم این است که:
۱. آیا جادو، در زندگی همسران، واقعیت دارد؟
۲. آیا این تغییرات ناگهانی اخلاقی و رفتاری همسرم متاثر از جادو و رمالی و دعانویسی است؟
۳. من، در این نوسانات حال همسرم و بدرفتاری‌ها و بداخلاقی‌های او، چه کنم؟

پاسخ ما

۱. درباره جادو، رمالی، دعانویسی، طالع‌بینی، بخت‌بستگی، تاثیر اجنه، بسیار می‌پرسند. و عجب است که سوال‌کنندگان از این مسائل و معتقدان به این امور، فقط مردمان عامی و بی‌فرهنگ نیستند، باسوادان و روشنفکران نیز هستند.

پاسخ ما به آنان واضح است؛ همه این امور را باطل اعلام می‌کنیم. می‌گوییم این‌ها خرافات است. اعتنا نکنید. مشکلات‌تان را به گردن جن‌ها، جادوگران، طلسم، بخت‌بستگی، دعانویسی، فالگیری، طالع‌بینی، نیندازید و چاره کارتان را از باطل‌کنندگان سحر و گشایندگان طلسم نخواهید و دنبال طلسم‌گشایی به‌ وسیله شیادان نباشید.
آن‌گاه این سخن حضرت امیر در نهج‌البلاغه را برایشان می‌خوانیم و توضیح می‌دهیم:

آن‌هنگام که امیرمؤمنان عزم‌ کوفتن‌سر خوارج‌ نهروان کرد و سپاه را سامان داد و مهیّای‌ رفتن به نبردگاه شد، کسی از صحابیان ایشان، که به پندار خود، «علم‌ نجوم» می‌دانست، به امام عرض کرد:
«ای امیرمؤمنان! اگر در این‌هنگام به نبرد روی، می‌ترسم که به مراد خویش نرسی و بر دشمنانت پیروز نگردی. مـن این سخن را از دانش‌ ستاره‌شناسی و محاسبه‌های‌ نجومی می‌گویم.»

امیردانایان فرمود:
أتَزْعُمُ اءَنَّکَ تَهْدِی إلَى السَّاعَهِ الَّتِی مَنْ سَارَ فِیها صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ؟ وَ تُخَوِّفُ السَّاعَهِ الَّتِی مَنْ سَارَ فِیهَا حَاقَ بِهِ الضُّرُّ؟ فَمَنْ صَدَّقَکَ بِهَذَا فَقَدْ کَذَّبَ الْقُرْآنَ، وَ اسْتَغْنَى عَنِ الاِسْتِعَانَهِ بِاللَّهِ فِی نَیْلِ الْمَحْبُوبِ وَ دَفْعِ الْمَکْرُوهِ، وَ تَبْتَغِی فِی قَوْلِکَ لِلْعَامِلِ بِأمْرِکَ أنْ یُولِیَکَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لِأنَّکَ بِزَعْمِکَ أنْتَ هَدَیْتَهُ إلَى السَّاعَهِ الَّتِی نالَ فِیهَا النَّفْعَ، وَ أمِنَ الضُّرَّ؛

تو می‌پنداری زمانی را می‌دانی و می‌نمایانی که هرکس در آن بـه سـفر رود، بـدی و نـاگـواری از وی دور می‌شود؟ و از ساعتی می‌هراسانی که هرکس در آن، مسافرت کـند، به زیان و دشواری دچار می‌گردد؟! آن‌کس که تو را در این ادّعا تصدیق کند(و تو را بر این مدّعایت راست‌گو شـمارد)، قرآن را تکـذیب کـرده و در رسیدن به خواستنی‌ها و دورراندن‌‌‌ ناگواری‌ها، خود را از خداوند، بی‌نیاز پنداشته است.

تو آنی که خواهانی تا آن‌کس که راست‌گویت می‌پندارد و در این گفتار، فرمانت را می‌برد، تو را، به جای خداوند، ستایش کند و سپاس گوید؛ زیـرا ادّعـای آن داری کـه وی را بـه زمـانی راه نموده‌ای که سود برده و از زیان، در امان مانده است.

سپس امام روی به مردمان و لشکریان نمود و فرمود:
أیُّهَا النَّاسُ إیَّاکُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إلّا ما یُهْتَدَى بِهِ فِی بَرِّ اءَوْ بَحْرٍ، فَإِنَّهَا تَدْعُو إلَى الْکَهَانَهِ، وَ الْمُنَجِّمُ کَالْکَاهِنِ، وَ الْکَاهِنُ کَالسَّاحِرِ، وَ السَّاحِرُ کَالْکَافِرِ، وَ الْکَافِرُ فِی النَّارِ. سِیرُوا عَلَى اسْمِ اللَّه؛
هان! مردمان! از آموختن دانش‌ستارگان، پرهیز کنید؛ جز آن مقدار که برای راه‌یافتن در سفرهای دریا و بیابان، سودمند باشد؛ زیرا ستاره‌شناسی، به کـهانت و غیب‌گویی مـی‌انجامد و منجّم، چونان‌ کاهن و غیب‌گوست، و غیب‌گو، چونان جادوگر است و جادوگر، چونان کافر است و کافر، در آتش دوزخ است.
(اکنون با توکّل به خداوند، به جهاد با دشمنان شتابید) و به نام الله به پیش روید.
(خطبه ۷۹ نهج‌البلاغه)

برخی‌ها می‌پذیرند و از این خرافه‌ها دست می‌کشند و ذهنشان را از این یاوه‌ها پاک می‌کنند، بعضی‌ها هم (که تعدادشان اندک نیست) نمی‌پذیرند و همچنان به این راه باطل ادامه می‌دهند.
۲. اما آنچه واقعیت دارد، «سحر بیان» است.

سحر بیان چیست؟

این سخن پیامبر اکرم را ببینید:
«إنَّ مِنَ البَیانِ لَسِحراً»؛ راستی که در پاره‌ای از سخن‌ها جادو است. برخی از بیان‌ها سحر دارند.
(نهج‌الفصاحه، ح ۹۱۶ / الغدیر، ج۲، ص۹ / تحف العقول، ص ۵۷)
اینان، مانند ساحران، باطل را در جامه حق می‌پوشانند و می‌نمایانند. این زبان‌بازان، با این بیان سحرآمیزشان، گناهی مانند گناه جادوگران را نصیب می‌برند.

شاید کسانی، با بیانی سحرآلود، روی ذهن و دل همسرتان کار می‌کنند. سخن زهرآگین اینان می‌تواند اندیشه همسرتان را به بیراهه بکشاند و دل او را از شما و از زندگی‌تان سرد کند. نیز می‌تواند همسرتان را از شما متنفر کنید.

آری، این جادوگران توانا و زهرزبان، می‌توانند از زندگی‌تان دمار برآورند. اینان، با اندیشه پلیدشان و زبان چالاکشان و پیگیری خستگی‌ناپذیرشان، راست و دروغ را در هم می‌آمیزند و با دروغ و غیبت و تهمت و سخن‌چینی، چنان آشوبی در ذهن‌ها و دل‌ها و زندگی‌های همسران می‌افکنند و چنان آبرو و حیثیت مردمان را می‌سوزانند، که شیطان برایشان هورا می‌کشد. هرگز از نیرنگ این سیاه‌دلان ایمن مباشید.

شما، به جای این‌که برای یافتن دلیل تغییر اخلاق و رفتار همسرتان، به دنبال جادو و جنبل بگردید، دلیل را در سخن و وسوسه معاشران ایشان بجویید‌.

هستند کسانی که در سخنشان سحر است. اینان – که خدا لعنتشان کند – با سخنان خود، جادوی واقعی می‌کنند. میان همسران جدایی می‌افکنند. میان فرزندان و پدر و مادر را نیز جدا می‌کنند. «جداکنندگان میان گوشت و ناخن»اند. دل‌های عزیزان را از هم دور می‌کنند. و هزار فساد دیگر می‌کنند.

اینان از دروغ و آراستن آن به راست، بسیار استفاده می‌کنند. از بسیارگفتن خسته‌ نمی‌شوند. حریصانه دو ساعت و نیم، یک‌سره حرف می‌زنند تا به هدف پلید خود، که همانا آلودن دل‌ها و افکندن نفاق میان همسران و عزیزان است، برسند.

برای رسیدن به هدف پلید خود، از دروغ، قسم ناحق، غیبت، تهمت، باک ندارند. حتی از گریه نیز استفاده می‌کنند. و معمولا به هدف می‌رسند و دلشان خنک می‌شود. چه خنکی پلیدی!

آری، شما به جای ترسیدن از جادوی ساحران و رمل رمالان و نفرین دعانویسان، مراقب این جادوگران واقعی باشید.

۳. تا جایی که می‌توانید، از ارتباط همسرتان با اینان، پیشگیری کنید.
بدون خشونت، اما با قاطعیت، پای این ساحران را از زندگی‌تان قطع کنید.
توفیق صد در صد، ممکنتان نیست. هر مقدار که توانا باشید، همان مقدار ممکن را انجام دهید.
۴. آگاهی‌بخشی به همسرتان.
با ملایمت به همسرتان بفهمانید که ارتباط با این «ساحران بیان»، برای زندگی‌تان و برای ایمان و اخلاق خود همسرتان، زیان دارد.
۵. آنچه باقی می‌ماند را تحمل کنید.

با همه تلاش‌های اصلاحی، تأثیر نفس آلوده این «ساحران ماهر» ، به‌کلی قطع نمی‌شود. این «ساحران سخنور»، همیشه و همه‌جا بوده‌اند و هستند و خواهند بود. و هرگاه و هرجا که باشند، فضای دل‌ها را آلوده می‌کنند. لعنت خدا بر اینان!

باقی‌مانده اثر جادوی این «جادوگران زبان» را باید تحمل کرد. چاره‌ای جز این نیست.

خداوند رحمان، بر این تحمّل دشوار، صبر و اجر دهد.

  • علی اکبر مظاهری
۱۵
ارديبهشت

«خانواده شکوهمند» اخلاق و خانواده از منظر قرآن و اهل بیت(ع) / نوشتاری از استاد علی اکبر مظاهری – بخش بیست و دوم

شفقنا هر روز ماه مبارک رمضان را با هدیه‌ای از بوستان خجسته قرآن و اهل بیت(ع) با موضوع مهم «اخلاق و خانواده» به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری استاد اخلاق و خانواده، مهمان خانه و خانواده‌ ها خواهد بود. انتقادات و پیشنهادات مخاطبین به استاد علی اکبر مظاهری منتقل خواهد شد و آقای مظاهری پاسخگوی سوالات احتمالی مخاطبان عزیز خواهد بود.

استاد مظاهری در بخش بیست و دوم نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

اقتدار مرد

مرد، برای ایفای نقش خویش در نظام خانواده، باید مقتدر باشد. اگر اقتدار مرد را از او بگیرند، مردانگی اش را از او گرفته اند. او برای این‌که بتواند خانواده را نیکو مدیریت کند و بر قلب زن و اندیشۀ فرزندان حکمرانی نماید، نیازمند اقتدار است؛ اقتدار خردمندانه، نه قلدری ستمگرانه.

زن، مرد مقتدر را دوست دارد و از مرد ذلیل بدش می‌آید. هیچ چیز دیگر نمی‌تواند جای اقتدار مرد را در قلب زن بگیرد؛ ثروت، شهرت، دانش، مقام و هیچ چیز دیگر. ضعف و زبونی مرد، او را در دل و دیدۀ زن، منفور می‌کند؛ اگرچه این زبونی بر آستان خودِ زن باشد؛ یعنی مرد به منظور تصاحب دل زن و کامجویی از او یا به هر منظور دیگر، در پیشگاه او خاکساری ورزد.
اگرچه خاکساری مرد بر آستان زن، به‌ظاهر، به سود زن است، امّا به‌واقع، هرگونه نوکرصفتی مرد، برای زن، نفرت‌انگیز است. زن، مردِ دلیر می‌خواهد و مرد ذلیل را نمی‌پسندد؛ اگرچه «زن‌ْذلیل» باشد. فرزند نیز پدر مقتدر می‌خواهد؛ اگرچه از او بترسد، و پدر ذلیل را نمی‌پسندد؛ اگرچه از او نترسد.
البته هیچ‌کس از آدم ذلیل خوشش نمی‌آید، زیرا:
در قیافۀ آدم عاجز، هیچ چیز زیبا نیست؛ برای این‌که اگر
آدم خائن باشد، انسان است، امّا اگر متملّقِ عاجز باشد، اصلاً انسان نیست.
ذلّت، خلاف فطرت است. فطرت انسان، ذلّت‌ناپذیر است. افزون بر این‌که دیگران ذلیلان را نمی‌پسندند، خودشان نیز از خودشان بدشان می‌آید. وزیران پادشاهان، که ابراز نوکری به پادشاهان جزو وظایف آنان است، در جان خود احساس پلیدی می‌کنند و از خودشان بدشان می‌آید.

این سخن شکوهمند خداوند عزتمند را ببینیم:

َلِلَّهِ الْعِزَّهُ و َلِرَسُولِهِ و َلِلْمُؤْمِنِی؛
عزت از خداست و از پیامبر خداست و از مومنان است.
(سوره منافقون، آیه ۸)

روان‌شناسی زن

مردی که می‌خواهد (و می‌باید) آقای خانواده باشد، باید روح زن را بشناسد تا بتواند با او تعاملی فهیمانه داشته باشد. از لوازم توفیق مرد در مدیریت خانواده، داشتن شناخت از روان زن است. منظورمان از روان‌شناسی زن در اینجا معنای علمی آن نیست ـ که البته اگر تحصیل آن نیز ممکن باشد، خوب است ـ بلکه منظور، شناخت عرفی است؛ یعنی شناختن روحیات زن. هرچه این شناخت، بیشتر باشد، زندگی خانوادگی، سامان‌دارتر می‌شود.
زن، روحی شگفت دارد. ای بسا که پندار ما دربارۀ روح زن، با واقعیت آن فاصله‌ای بسیار داشته باشد. مثلاً آیا می‌پندارید زن از به میدان جنگ رفتن مردش ناخرسند است؟ پس این نمونۀ با شکوه را بخوانید.

دختر دلاور دوست

وقتی چهار سال از آغاز جنگ گذشته بود، پسری بیست‌وپنج ساله به خواستگاری دختری رفت. خانوادۀ دختر با آن ازدواج موافق بودند، امّا دختر به دلیل یک مسأله، جواب منفی داد. او گفت: «چهار سال است در این کشور جنگ است و این آقا یک بار هم به جبهه نرفته. از دین و ایمان که بگذریم، این کشور، وطن این آقا که هست. غیرت و مردانگی حکم می‌کند که آدم از وطنش دفاع کند. چرا او این کار را نکرده است؟»
پسر پاسخ پسندیده‌ای برای دختر نداشت و در برابر منطق او، درمانده شد.
دختر گفت: «من همسری می‌خواهم که او را به جبهه بفرستم و نگرانش باشم»!
سخن او را بنگرید. می‌گوید: «هم او را به جبهه بفرستم، هم نگرانش باشم.» این سخن حکیمانه، ژرفای وجود زن و سویدای دل و فطرت او را می‌نمایاند. البته که زن از به میدان جنگ رفتن مردش نگران می‌شود. اگر دلواپس او نباشد که عاطفه ندارد. امّا این نگرانی و دلواپسی را به جان می‌خرد تا همسرش مرد باشد؛ مرد دلیر.

زن در پناه مرد مقتدر

زن دوست دارد در پناه مردی مقتدر زندگی کند. آرامش و امنیت او در این است که سایۀ سروْقامتی دلیر بر سرش باشد و بازوانی نیرومند و سینه‌ای ستبر، پناهگاه و پشتوانۀ او باشند و با این همه، قلبی مردانه و مهربان، جایگاه او باشد. زن، عزم و رزم و عشق و بزم را یکجا می‌طلبد و آن را در وجود شوهرش می‌جوید. این مسأله، مقتضای فطرت و طبیعت او و نیز حقّ اوست.

  • علی اکبر مظاهری
۱۴
ارديبهشت

«آیا فرزندآوری مانع خدمت به کشور است؟» اخلاق و خانواده از منظر قرآن و اهل بیت(ع) / نوشتاری از استاد علی اکبر مظاهری – بخش بیست و یکم

🔶 شفقنا هر روز ماه مبارک رمضان را با هدیه‌ای از بوستان خجسته قرآن و اهل بیت(ع) با موضوع مهم «اخلاق و خانواده» به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری استاد اخلاق و خانواده، مهمان خانه و خانواده‌ ها خواهد بود. انتقادات و پیشنهادات مخاطبین به استاد علی اکبر مظاهری منتقل خواهد شد و آقای مظاهری پاسخگوی سوالات احتمالی مخاطبان عزیز خواهد بود.

استاد مظاهری در بخش بیستم و یکم نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

خانمی پرسیده‌اند:

من و همسرم هر دو ۲۷ سال سن داریم و چهار سال است ازدواج کرده‌ایم. زندگی خیلی‌خوبی داریم. با توجه به نیاز کشور، زندگی خودمان را وقف کارآفرینی و همچنین کار علمی مورد نیاز کشور کرده‌ایم. علاوه ‌بر مشکلات و دغدغه‌های کارآفرینی، هیچ‌کدام علاقه‌ای به بچه نداریم؛ مخصوصاً خودم هرگز، حتی قبل از ازدواج، از بچه‌ها خوشم نمی‌آمد و الان هم دوست ندارم بچه‌دار شوم؛ اما با توجه به اوضاع جمعیتی کشور و نیز لزوم «زادآوری»، به‌عنوان یک اصل اساسی فطری، اکنون من و همسرم وظیفهٔ اصلی خودمان را نمی‌دانیم. با حجم زیاد کار و تمایل نداشتن به فرزند، نمی‌دانیم به‌ خاطر بچه‌دار نشدنمان، در برابر خداوند مسئول هستیم یا خیر؟ نمی‌دانیم زمان مناسب برای بچه‌دارشدنمان چه وقت است؟ تا کی می‌توانیم به تأخیر بیندازیم؟ خواهش می‌کنم ما را راهنمایی کنید.

پاسخ ما

۱. الاهی‌ شکر که – به تعبیر خودتان – زندگی خیلی‌خوبی دارید. خدا را بر این نعمت ارجمند شکرگزار باشید و این نهال فرخنده را رشد و کمال دهید. همچنین از این گوهر گرا‌ن‌سنگ صیانت کنید. مراقب باشید هرگز آفت نخورد. برای این هدف، دو کتاب «فرهنگ خانواده» و «آداب عشق‌ورزی» ما را بخوانید.

۲. خدمت در مسیر رشد علمی، اقتصادی و اجتماعی کشور، از بهترین حسنات است که شما از آن بهره‌مندید. الاهی شکر؛ اما امیر مؤمنان(ع) به مردمان زمان خلافت خویش می‌فرمود: «من شما را به بهای فاسدشدن خودم، اصلاح نمی‌کنم».*۱
این منطق دانایان و زیرکان است. اگر حضرت، همه مردم جهان را اصلاح می‌کرد، اما خودش فاسد می‌شد، هیچ نمی‌ارزید و خسارت محض بود. از این‌رو به صراحت می‌فرماید: من خودم را فدای شما نمی‌کنم. شما سعید شوید و من شقی؟ هرگز!
لازم نیست شما زندگی‌تان را وقف کارهایتان کنید. به قدر اعتدال کار کنید.

۳. کارآفرینی و کار علمی، منافاتی با فرزندآوری ندارد. به‌خوبی قابل جمع‌اند. می‌شود هیچ‌کدام را فدای دیگری نکنید؛ هرکدام به جای خود.
«که هر چیزی به جای خویش نیکوست.» *۲

۴. علاقه‌نداشتن به بچه‌ را جدی نگیرید. خودتان گفته‌اید «زادآوری یک اصل اساسی فطری است.» نمی‌شود که فطریات، نامطلوب جان انسان باشد. ما نمی‌دانیم که چه عاملی باعث بی‌علاقگی‌تان به فرزند شده است؛ اما هرچه که هست، خلاف فطرت است و گذراست. سن که بالاتر رود، جای خالی بچه به‌شدت احساس می‌شود. شما با تعبد به حکم فطرت که، خودتان آن‌را قبول دارید، بی‌علاقگی به فرزند را نادیده بگیرید و از ما، به‌عنوان متخصص این عرصه، بپذیرید که حتماً علاقه به فرزند در شما ایجاد می‌شود؛ بی‌هیچ تردید.

۵. زادآوری، از درخشان‌ترین ثمره‌های حیات آدمیان است. فرزند، نسل ما را ادامه می‌دهد و مانع ابتر شدنمان می‌شود. فرزند، گلی است از بوستان بهشت. فرزند، مایه برکت و طراوت و لطافت حیات این‌جهانی است. نیز سرمایه‌ای است برای جهان آخرتمان.

۶. به تعبیر خودتان، به خاطر بچه‌دار نشدنتان در برابر خداوند، مسئول هستید. بله مسئول هستید! آفرین به شما که چنان مؤمنید که خواهان ادای مسئولیت خود در قبال خداوندید.

۷. تا کی می‌توانید به تأخیر بیندازید؟ زن‌وشوهری ۲۷ ساله و پس از چهار سال ازدواج، اکنون زمان فرزندآوری‌شان است. تأخیر بیشتر، به صلاح نیست. از قوای جوانی‌تان کاسته می‌شود. نمی‌خواهیم نگرانتان کنیم، اما از نظر بیولوژیکی هم تأخیر انداختن به صلاح نیست. نگران نشوید و با توکل به خدا و ملاقات با پزشکی دانا و توانا و متدین، با تخصص زنان و زایمان، اقدام به فرزندآوری کنید.
خوب است در ادامه، با متخصص تغذیه نیز مشاوره‌ای داشته باشید.
کتاب «من و کودک من» از دکتر جواد فیض را داشته باشید و مطالعه کنید.

۸. این آیه از سورهٔ فرقان را، که در اوصاف بندگان ناب خداوند است، زیاد بخوانید:
رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ؛ خدایا! خدای ما! همسران و فرزندان ما را مایهٔ خنکا و روشنای چشممان قرار بده.*۳

هرگاه نیاز شد، با ما مشاوره کنید، هیچ دریغی نیست.
خداوند سبحان یاورتان باشد.

پی‌نوشت‌ها:
۱. نهج‌البلاغه، خطبه ۶۹
۲. شیخ محمود شبستری، گلشن راز
۳. سوره فرقان، آیه ۷۴

  • علی اکبر مظاهری
۱۳
ارديبهشت

«جوانانمان را دریابیم!» اخلاق و خانواده از منظر قرآن و اهل بیت(ع)/ نوشتاری از استاد علی اکبر مظاهری – بخش بیستم

استاد مظاهری
استاد مظاهری

شفقنا هر روز ماه مبارک رمضان را با هدیه‌ای از بوستان خجسته قرآن و اهل بیت(ع) با موضوع مهم «اخلاق و خانواده» به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری استاد اخلاق و خانواده، مهمان خانه و خانواده‌ ها خواهد بود. انتقادات و پیشنهادات مخاطبین به استاد علی اکبر مظاهری منتقل خواهد شد و آقای مظاهری پاسخگوی سوالات احتمالی مخاطبان عزیز خواهد بود.

استاد مظاهری در بخش بیستم نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

خدایمان، به بزرگترانمان، فرموده است:
وَأَنکِحُوا الأَیامىٰ مِنکُم؛
بی‌همسرانتان را همسر دهید.
(سوره نور، آیه ۳۲)

پیامبرمان نیز به جوانانمان فرموده است: مَن أحَبَّ أن یَلقَى اللّه َ طاهِرا مُطَهَّرا فَلْیَلْقَهُ بزَوجَهٍ؛
هرکس بخواهد که خدا را پاک و پاکیزه ملاقات کند، باید با همسر برود. (بحارالأنوار)

کاهش ازدواج، چرا؟

از دلایل عمده کاهش ازدواج، تشریفات و مراسم ازدواج است. در تاریخ ما ایرانیان، هیچگاه تشریفات ازدواج، مانند این زمان نبوده است. هر چه این امور بیشتر شد، ازدواج کمتر شد.
نسبت این دو، سیر معکوس است؛ زیادشدن یکی سبب کاهش دیگری می‌شود.

هرگاه آمار افزایش مجردان در ایران را می‌بینم، اندیشناک می‌شوم؛ بالای ۱۰ میلیون پسر و دختر مجرد، که برخی‌شان به «تجرد مطلق» رسیده‌اند.

هنگام دیدن این آمار، ذهنم به سمت «چراها»ی آن می‌چرخد. یکی از چراهای اصلی و علت‌های دانه‌درشت، همانا افزایش تشریفات و اسراف‌های حرام است و بزک کردن این حکم خداوند و سنت پیامبر. چنانش بزک کرده‌اند که از صورت اصلی بیرون آمده است.

معجزه کرونا!

در این نیم‌قرن اخیر، که شاهد وقایع جامعه بوده‌ام، سیر افزایش ولخرجی‌های مسرفانه با سیر کاهش ازدواج‌های به‌هنگام را به‌وضوح دیده‌ام. این روند نامبارک، در چند سال اخیر، به اوج رسید و رکورد زد.
هیچ عاملی نتوانست این روند را مهار کند، بر دهان تشریفات مسرفانه لگام بزنند، ازدواج را افزایش دهد، سن ازدواج را پایین آورد.

تا اینکه ناگهان ویروس «کرونا» سر رسید؛ بی‌رحم، ضعیف‌کش، هول‌انگیز، فراگیر.
و به قول رئیس جمهور ایتالیا: «آمد که ما را از اریکه تکبر و خودخواهی، فروکشد».

کرونا، آمار ازدواج را بالا برد و سطح تشریفات را به‌شدت فرود آورد. همگان دانستند (می‌دانستند، به روی خود نمی‌آوردند!) که تشریفات، ولخرجی‌ها، آداب نابخردانه، از سبب‌های اصلی آن رونده صعودی و نزولی است؛ صعود شمار مجردان و نزول میزان ازدواج‌های به‌هنگام.

چون تالارهای شاهانه بسته شد، از تجمع جمعیت‌ها نهی شد، همچشمی‌ها کمرنگ شد، جنازه‌‌های مردگان، بی‌مراسم و تشریفات، غریبانه به حلقوم حفره‌های زمین فرو شد، جوانان و خانواده‌ها دیدند بدون دنگ و فنگ هم می‌شود ازدواج کرد.

و بدین‌سان بود که حجله‌ها رونق گرفت!

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
ارديبهشت

«جایگاه مدارا در زندگی خانوادگی» اخلاق و خانواده از منظر قرآن و اهل بیت(ع)/ نوشتاری از استاد علی اکبر مظاهری – بخش نوزدهم

استاد مظاهری
استاد مظاهری

شفقنا هر روز ماه مبارک رمضان را با هدیه‌ای از بوستان خجسته قرآن و اهل بیت(ع) با موضوع مهم «اخلاق و خانواده» به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری استاد اخلاق و خانواده، مهمان خانه و خانواده‌ ها خواهد بود. انتقادات و پیشنهادات مخاطبین به استاد علی اکبر مظاهری منتقل خواهد شد و آقای مظاهری پاسخگوی سوالات احتمالی مخاطبان عزیز خواهد بود.

استاد مظاهری در بخش نوزدهم نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

 مدارا تا کجا؟

مدارای سرفرازانه؛ آری،
مدارای ذلیلانه؛ نه.

خداوند عزیزمان فرموده‌است:
“لِلَّهِ العِزَّهُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ؛
عزت برای خداست و برای پیامبر خداست و برای مومنان است”
(سوره منافقون، آیه ۸)

آقا یا خانمی پرسیده‌اند:
کتاب نبرد بی‌برنده‌تان را کامل خوانده‌ام و عمل کرده‌ام؛ تا حد بی‌نهایت با همسرم مدارا و تغافل کرده‌ام، دشنام‌های بسیار او را هیچ پاسخ نگفته‌ام، جفاهای بیکرانش را تحمل کرده‌ام، اما هرچه می‌گذرد من بازنده‌ام و او برنده.
این نبرد، بی‌برنده است؛ قبول، اما همیشه من بازنده‌ام و او نه که برنده باشد، بلکه خیره‌تر و چیره‌تر شده و از زندگی‌مان دمار برآورده است.
اکنون چه کنم که از این میدان فضیلت‌سوز، فرار کنم؟ وقتی من سپر می‌اندازم، او شمشیر نمی‌اندازد. دیگر به ستوه آمده‌ام. آیا باید اعلام کنم که این میدان اگرچه برنده ندارد، اما بازنده دارد؟
لطفاً مدد فرمایید.

پاسخ ما:

اکنون ۱۰ سال از انتشار کتاب نبرد بی‌برنده می‌گذرد و نُه بار تجدید چاپ شده است. تاکنون حدود ۹۰ درصد گزارش‌ها و بازخوردها از مثبت‌بودن ثمره‌های آن حکایت دارد، به لطف خدا زندگی‌های بسیاری را نجات داده و اخلاق ستیزه‌جویانهٔ انسان‌های زیادی را آرام کرده است. حدود ۱۰ درصد پاسخ‌ها نیز منفی بوده است. حکایت شما جزو همین ۱۰ درصد است.

یک قانون

اکنون می‌گوییم: در نظام آفرینش، بیشتر اموری که دارای قاعدهٔ کلی‌اند، تبصره یا تبصره‌هایی دارند. به زبان علمی:
«ما من عام الا و قد خص»؛ هیچ امر و قاعده‌ای عمومی و کلی نیست، مگر اینکه استثناهایی دارد.
در علوم تربیتی و اخلاقی نیز چنین است. مثلاً در تربیت فرزند، قاعده بر محبت بی‌نهایت است، اما اندکی قناعت نیز لازم است. در معاشرت با مردمان نیز اصل بر نرم‌خویی و سخاوت است، اما اندکی گره‌کردن ابرو و امساک نیز ضروری است.
در تکریم دیگران، اصل بر بی‌پایانی است، اما اندکی سنجش ظرفیت نیز لازم است. حتی در دشمنی با بدها نیز نمی‌باید بی‌پروایی کرد.

اندازه نگه دار که اندازه نکوست
هم لایق دشمن است و هم لایق دوست

مدارا و تغافل و نبردنکردن نیز مشمول این قاعده‌اند. کسانی هستند که بزرگواری را حمل بر بی‌عرضگی می‌کنند و از آن استفاده سوء می‌کنند. یا تغافل را نادانی فرض می‌کنند و جسور می‌شوند. باید ظرفیت افراد را سنجید و به‌قدر ظرفشان، آبشان داد؛ اگر بیشتر دهیم ظرفشان لبریز می‌شود و خرابی به بار می‌آورد.

داوری ما

ما در باره شما قضاوت نمی‌کنیم. اصلاً ما قضاوت نمی‌کنیم. مشاور، هادی است نه قاضی.
ما واقع زندگی شما را نمی‌دانیم و سخن همسر شما را نشنیده‌ایم، اما در این مشاورهٔ غیرحضوری و با وجود نشنیدن سخن همسرتان، بنا را بر صادق‌بودن شما می‌گذاریم و چند راهکار دانه‌درشت می‌دهیم:

۱. اگر مدارای شما سبب تحقیرتان می‌شود، از آن بکاهید. اگر تغافل شما باعث جسارت همسرتان می‌شود، آن را اندک و یا حذف کنید. اگر تواضع شما موجب تکبر او می‌شود، آن را کم کنید. (تواضع، عبادت است، اما اگر شما را کم‌مقدار کند، معصیت است.)

این سخن امام صادق علیه‌السلام وه که چه زیباست: «اَخْدِمْ اَخٰاکَ فَاِنْ اِسْتَخْدَمَکَ فَلا وَ لا کَرامَه»*۱؛ برادرت را خدمت کن، اما اگر خواست تو را به خدمت گیرد، نه خدمتش کن و نه بزرگش شمار.
همچنین این سخن امام صادق علیه‌السلام را: «إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَی الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ کُلَّهَا وَ لَمْ یُفَوِّضْ إِلَیْهِ أَنْ یَکُونَ ذَلِیلًا»۲؛ خداوند همهٔ امور مؤمن را به خود او واگذار کرده است؛ اما این حق را به او نداده که خود را ذلیل کند.
حتی در صلهٔ ارحام هم حق نداریم خود را ذلیل کنیم.

دلبر اگر به رفتن شتاب کند بایست
دل بر کسی مبند که دلبستهٔ تو نیست

۲. اکنون طرحی نو دراندازید و با عمل بیشتر و سخن کمتر، به همسرتان تفهیم کنید که دیگر بنا ندارید یک فرد قربانی باشید. نیازی به جارزدن نیست، سلوکتان را عزتمندانه کنید و قاعدهٔ جاری بر رفتار و اخلاقتان را تغییر دهید.

از ذلت به عزت

۳. اگر آقا هستید، فصل «اقتدار مرد» را در کتاب «فرهنگ خانواده» مطالعه کنید و اگر خانم هستید، فصل «ریحانگی زن» را در همان کتاب بخوانید.
بعد از دو هفته که این راهکارها را عمل کردید، نتیجه را به من اطلاع دهید تا راهکارهای دیگری دهم تا برای آیندهٔ زندگی‌تان گام‌های تازه‌ای بردارید.
ان‌شاءالله.
خداوند سبحان هادی‌تان باشد.

۱: مستدرک‌الوسایل، ج ۲، ص ۴۱۱
۲: تهذیب‌الاحکام، ج ۶، ص ۱۷۹

انتهای پیام

  • علی اکبر مظاهری
۱۱
ارديبهشت

«تأمین سعادت برای همه اعضای خانواده» اخلاق و خانواده از منظر قرآن و اهل بیت(ع)/ نوشتاری از استاد علی اکبر مظاهری – بخش هجدهم

استاد مظاهری
شفقنا هر روز ماه مبارک رمضان را با هدیه‌ای از بوستان خجسته قرآن و اهل بیت(ع) با موضوع مهم «اخلاق و خانواده» به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری استاد اخلاق و خانواده، مهمان خانه و خانواده‌ ها خواهد بود. انتقادات و پیشنهادات مخاطبین به استاد علی اکبر مظاهری منتقل خواهد شد و آقای مظاهری پاسخگوی سوالات احتمالی مخاطبان عزیز خواهد بود.

استاد مظاهری در بخش هجدهم نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

خداوند حکیم، در قرآن کریم، چنین فرموده است:

«وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا؛ (سوره فرقان، آیه ۷۴)

(بندگان ناب خدای رحمان) آنان‌اند که می‌گویند: ای خدای ما! همسران و فرزندانی عطایمان کن که مایه روشنای چشمان و خنکای دل‌هایمان باشند. و ما را پیشوا و مقتدای تقوامندان قرار ده.»

این درست است که بیکارگی و بطالت، فساد و کسالت می‌آورد؛ امّا این نیز راست است که کار بسیار و پرفشار، جسم و جان را می‌فرساید و نداشتن اوقات فراغت، اعصاب و بدن را می‌رنجاند.

یکی از محصول‌های تلخ فشردگی کار و نداشتن اوقات فراغت، «کلافگی روانی» است.

ما شعار «پرکردن اوقات فراغت» را بسیار سر می‌دهیم (که البته اگر نیکو انجام گیرد، کار درستی است)؛

امّا چرا کسی از «ایجاد فراغت، به گاه ضرورت»، سخن نمی‌گوید؟ با این که ضرورت سخن دوم، کمتر از سخن اول نیست.

پرکردن اوقات فراغت، برای تربیت آدمی است و نیز برای پیشگیری از هدر رفتن نیروهای درونی و ممانعت از بطالت پیشگی …؛ امّا ایجاد فراغت، برای رسیدگی به خویشتن است و برای جبران نیروهای تحلیل‌رفته و ذخیرۀ نیروی تازه و پیشگیری از خفگی روحی و فرسودگی جسمی.

همان‌سان که پرکردن اوقات فراغت، کارافزار تربیت است، ایجاد اوقات فراغت نیز کارافزار رشد جسم و جان و روان است. ما برای تحصیل سعادت، نیازمند اوقات فراغتیم.

هر یک از زن و شوهر، در هر شبانه‌روز، باید فراغتی ویژه داشته باشد. در آن زمان، هیچ کار و مسئولیتی نداشته باشد. هیچ دغدغه‌ای دلش را مشغول نکند. هیچ عامل بیرونی، اندیشه‌اش را برنیاشوبد. هیچ صدایی خاطرش را آشفته نسازد. هیچ نگرانی‌ای دلواپسش ننماید.

زن و شوهری را در نظر آورید که دو فرزند خردسال دارند که هر دو نیازمند خدمت و مراقبت دائمی‌اند. آقا، تمام وقتش را صرف کار بیرون از خانه می‌کند. خانم، تمام وقت، در خدمت فرزندان است. خدمتکاری ندارند. کارهای خانه و پذیرایی از مهمانان نیز بر عهدۀ خانم است. هیچ وقتِ فراغتی برای خانم وجود ندارد.

اکنون حال این خانم را در نظر آورید! وزن فشاری که بر تن و روان او وارد می‌شود، چقدر است؟ او در تنگنایی واقع شده که جسم و جانش را سخت می‌فشارد. فشردگی روحی و ذهنی، کلافه‌اش کرده. اعصابش درد گرفته. روانش پریشان است. بدنش خسته است. عضلات اندام‌هایش کوفته و تنیده شده.

چونان فنری است که سخت فشرده شده و هر آن ممکن است بشکند یا بپرد.

اکنون چه باید کرد؟

این راهکار را بنگرید:

رهایی دو ساعته

آقای محسنی و همسرش، همراه دو فرزندشان، که یکی سه ساله است و دیگری یک ساله، به مشاوره آمدند. خانم از بار گران زندگی، به ستوه آمده بود. کم آورده بود. دیگر بریده بود. مشکلات و مسائل ناگواری را مطرح کردند و چارۀ کار طلبیدند.

خانم از سختی‌های زندگی، سخت گلایه داشت و بیشتر از دست آقا می‌نالید. ایشان را به آرامش و صبوری دعوت کردم و به ریشه‌یابی مسائل‌شان پرداختیم. در نهایت

به این نتیجه رسیدیم که همۀ مشکلات به خستگی خانم از پرستاری و تربیت فرزندان مربوط می‌شود.

به آقای محسنی گفتم: از وسایل «شارژشونده» چی دارید؟

چند وسیله را نام برد که یکی از آنها موبایل بود.

گفتم: اگر مدّتی با موبایل کار کنید و باتری آن را شارژ نکنید، چه می‌شود؟

گفت: «خاموش می‌شود.»

گفتم: باتری جسم و جان انسان، مانند باتری موبایل است؛ اگر مدّتی کار کند و شارژ نشود، خاموش می‌شود.

گفت: «منظورتان چیست؟»

گفتم: شما خوب می‌دانید و دارید می‌بینید که نگهداری و تربیت دو کودک خردسال، بدون داشتن کمک‌کار، همۀ انرژی همسرتان را مصرف می‌کند و همۀ اوقات او را پر می‌کند. افزون بر این، وظیفۀ خانه‌داری و شوهرداری و مهمانداری نیز بر عهدۀ اوست. نتیجۀ طبیعی این قضیه این می‌شود که همسرتان به ستوه می‌آید، از زندگی خسته می‌شود، خود را ناتوان می‌یابد، احساس درماندگی می‌کند. آن‌گاه است که

زندگیتان آسیب می‌بیند و لطمه می‌خورد.

وقتی خانم، خود را ناتوان یافت و امور زندگی را آشفته دید و شما را ناراضی یافت، علاوه بر

خستگی‌های جسمی و خالی‌شدن باتری جسم و جان، احساس بی‌لیاقتی و خودکم‌بینی خواهد کرد. این احساس حقارت، لذّت زندگی را از او می‌گیرد و به کل زندگی، بی‌علاقه می‌شود و دیگر نمی‌تواند به خود افتخار کند. وقتی خستگی جسمی و آشفتگی عصبی و ناراحتی روحی و روانی، در یک نفر جمع شوند، او

را از پا در می‌آورند و زمین‌گیرش می‌کنند.

طرحی نو

آقای محسنی گفت: «حالا چکار کنیم؟»

گفتم: باید هردوی‌تان «فلک را سقف بشکافید و طرحی نو دراندازید»، به این‌گونه: هر روز، به مدّت دو ساعت، خانم را از بچه‌ها و بچه‌ها را از خانم جدا کنید؛ به گونه‌ای که هم‌دیگر را نبینند و صدای هم را نشنوند، امّا خیال خانم از بابت بچه‌ها کاملاً راحت باشد. بداند کسی امین و مهرورز، مراقب‌شان است و هیچ آسیبی به ایشان نمی‌خورد.

اختیار مصرف آن دو‌ساعت وقت، کاملا به خانم واگذار شود تا هر کاری می‌خواهد، بکند؛ ورزش کند، استخر برود، به کتابخانه برود، مطالعه کند، مقاله بنویسد، کتاب بنویسد، به مسجد و حرم برود، به آموزشگاه و کلاس برود، به بازار برود، به دیدار خویشان و دوستان برود، هر کاری که دلش می‌خواهد بکند و این زمان را به سلیقۀ خودش مصرف نماید.

مرد گفت: «ما کسی را نداریم که بچه‌ها را نگه دارد.»

گفتم: خود شما بهترین کس برای این کار هستید.

گفت: «من دارم تمام اوقاتم را صرف تأمین هزینه‌های زندگی می‌کنم. هر روز دوازده ساعت کار می‌کنم. دیگر فرصتی برایم نمی‌ماند که بچه‌ها را نگه دارم.»

گفتم: مگر نه این است که شما دوازده ساعت از وقت‌تان را صرف تأمین آسایش خانواده می‌کنید؟ خوب، اگر خانواده‌تان آسایش و آرامش نداشته باشند، تلاش شما ثمرۀ دلخواه را نداده است.

گفت: «چاره چیست؟»

گفتم: دو ساعت از تلاش بیرونی‌تان کم کنید و آن را صرف زندگی درونی‌تان کنید تا مسأله حل شود.

شما اکنون این مقدار زیاد از وقت خود را صرف رفاه خانواده می‌کنید، امّا ایشان در رفاه نیستند. بیایید دو ساعت از کارتان کم کنید و به اندازۀ درآمد آن دو ساعت کار، از هزینه‌های اضافی یا هزینه‌های دست دوم و سوم، بکاهید و آن زمان را صرف ضروری‌ترین نیاز خانواده‌تان، که همان آرامش و آسایش است، بکنید، آن‌گاه ثمرۀ خجستۀ آن را ببینید.

سپس به خانم گفتم: نظرتان دربارۀ این طرح چیست؟

گفت: «کاملاً موافقم. ما برای گذران زندگی، نیاز به دوازده ساعت کارکردن ایشان نداریم. ما الآن، هر دوی‌مان، خرج‌های اضافی و غیرضروری می‌کنیم که اسراف است و به‌راحتی می‌توانیم حذف‌شان کنیم. هیچ لطمه‌ای هم به هیچ جای زندگی‌مان نمی‌خورد. اگر ایشان این طرح (نگهداری دو ساعتۀ فرزندان) را بپذیرند و اجرا کنند، من با صرفه‌جویی و حذف خرج‌های اضافی، زندگی را با درآمد حتّی کمتر از ده ساعت کار ایشان اداره می‌کنم.

به آقا گفتم: حالا چه می‌گویید؟

گفت: «من آسایش خانواده‌ام را می‌خواهم. اگر با این طرح، آسایش ایشان تأمین شود، من از خدا می‌خواهم.»

به هر دوی‌شان آفرین گفتم و دربارۀ دیگر مزایای طرح و رهاوردهای نیکوی روحی، اخلاقی، و حتّی تربیتی آن برایشان توضیح دادم و قرار گذاشتیم که هر دو، در چند روز، زمینۀ اجرای آن را فراهم کنند و نتیجۀ آن را به من اطلاع دهند تا اگر لازم بود، آن را اصلاح و تکمیل کنیم.

ایشان با خرسندی و امید به موفقیت‌آمیزبودن طرح و حلّ مسأله‌ای که رنجشان می‌داد، رفتند تا طرح را اجرا کنند و من برای توفیق‌شان دعا کردم.

پس از پانزده روز

ایشان پس از پانزده روز، باز آمدند؛ شاداب و شادان. دگرگونی اساسی در احوالشان پدیدار بود. دیگر از آن پریشانی روانی و کلافگی ذهنی، اثری نبود. کسی از کسی گله نداشت. امید و طراوت، جای آشفتگی و درماندگی، نشسته بود. رفتار و گفتارشان نمایانگر رضایت و موفقیت بود. کودکانشان نیز چالاک بودند.

گفتمشان: خدا را شکر، خوب قبراق و شادابید!

گفتند: «بله. طرح، به‌خوبی اجرا شد. زندگی‌مان حیاتی تازه یافت … .»

الاهی شکر.

حکمت‌های تربیتی

طرح فوق، علاوه بر فایده‌هایی که برایش بیان شد و توانست زندگی آقای محسنی و خانوادهاش را از بن‌بست بیرون آورد، حکمت‌های تربیتی و روانشناختی دیگری نیز دارد. پاره‌ای از آن‌ها را بنگریم:

۱. کاستن از وابستگی افراطی کودکان به مادر و مادر به کودکان.

وابستگی شدید، در قلمرو تربیت، آفت است. از مؤثرترین راهکارهای زدودن این آفت، همین دورنگه‌داشتن موقّت است.

۲. دلبستگی بیشتر پدر به فرزندان و فرزندان به پدر.

همانسان که وجود رابطۀ عاطفی میان مادر و فرزندان، از جانمایه‌های حتمی تربیت سالم است، ارتباط عاطفی میان پدر و فرزندان نیز از بُن‌مایه‌های ضروری تربیت رشیدانه است. فرزند، برای پرورش و رشد همه جانبه، هم مادر می‌خواهد، هم پدر. این که کودکان همواره با مادر باشند و هیچگاه با پدر نباشند، سبب کاستی در بالندگی‌شان می‌شود.

۳. تأمین نیاز عاطفی پدر.

از نیازهای عاطفی پدر، مهرورزی به فرزند و لذّت بردن از وجود اوست. همان‌گونه که محروم کردن مادر از انس‌گیری با فرزند و مهرورزی به او، ستم به مادر است و روان وی را می‌آزارد؛ محرومیت پدر از مؤانست با فرزند، ستم به پدر است و جان وی را می‌رنجاند.

۴. لطافت زنانه، صلابت مردانه.

تربیت جامع، نیازمند دو جانمایۀ نیرومند است: یکی «لطافت زنانه»، که سرچشمۀ آن، روح لطیف مادر است. دیگری «صلابت مردانه»، که معدن آن، جان سترگ پدر است. هر کدام از این دو، نباشد، تربیت، تک بعدی می‌شود.

فرزند، خواه دختر خواه پسر، برای بالندگی و رشادت، به این دو بُنمایه، نیازمند است. مپنداریم که

برای تربیت دختر، تنها لطافت زنانه، بس است. و برای پسر، فقط صلابت مردانه کافی است. هرگز! برای هر دو، هر دو لازم است.

۵. بهره‌بری از دانایی‌ها و توانایی‌های پدر.

مرد عاقل، دانایی‌ها و توانایی‌هایی در قلمرو تربیت دارد. از این رو، شرط خردمندی است که همان‌سان که برای تربیت فرزند، از دانایی‌ها و مهارت‌های تربیتی مادر بهره‌مند می‌شویم، از دانایی‌ها و توانمندی‌های پدر نیز بهره جوییم.

وقتی مادر و پدر، هر دو، مربّیان فرزندانشان باشند، همۀ این بهره‌مندی‌های ارجمند، و افزون بر آن‌ها، حاصل می‌شود.

جایگزین

اگر پدر، به هر دلیل، نتوانست و یا نخواست که این کار (نگهداری دو ساعتۀ فرزندان) را به عهده گیرد، باید برای آن، جایگزینی انتخاب کرد. این جایگزین می‌تواند مادربزرگ باشد یا مهدکودک یا یکی از خویشان و دوستان یا یک پرستار و یا یک خدمتکار.

شایسته، بلکه بایسته است که زن و شوهر، با مشورت و توافق یکدیگر، این فراغت ویژه را برای خانم فراهم کنند و این کار را از ضرورت‌های زندگی‌شان به حساب آورند؛ ضرورتی که بودِ آن، زندگی را نیرو می‌بخشد و نبودِ آن، به زندگی صدمه می‌زند.

نکتۀ پایانی

اگرچه سخن اکنونی ما، دربارۀ فراغت ویژه برای خانم‌ها و مادران است؛ امّا مرد نیز به این زمان فراغت نیازمند است. هرکس، در زندگی خانوادگی و اجتماعی، باید این فراغت و فرصت ویژه را داشته باشد تا بتواند در آن، به خویشتن رسیدگی کند و از کلافگی ذهنی و روانی و جسمی خود، پیشگیری نماید و از

همان بهره‌هایی که برای خانم فرزنددار بیان شد، استفاده کند.

از این رو، مرد باید با تنظیم اوقات و برنامه‌های خود، در تحصیل این فراغت ویژه، بکوشد و خانم نیز در اندیشۀ آسایش و سلامت همسرش باشد و او را در رسیدن به این مقصود، یاری کند. تأمین این نیاز، از ضرورت‌های حتمی زندگی خانوادگی است.

  • علی اکبر مظاهری
۱۰
ارديبهشت

«باغبانی نهال‌ها» اخلاق و خانواده از منظر قرآن و اهل بیت(ع)/ نوشتاری از استاد علی اکبر مظاهری – بخش هفدهم

استاد مظاهری
شفقنا هر روز ماه مبارک رمضان را با هدیه‌ای از بوستان خجسته قرآن و اهل بیت(ع) با موضوع مهم «اخلاق و خانواده» به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری استاد اخلاق و خانواده، مهمان خانه و خانواده‌ ها خواهد بود. انتقادات و پیشنهادات مخاطبین به استاد علی اکبر مظاهری منتقل خواهد شد و آقای مظاهری پاسخگوی سوالات احتمالی مخاطبان عزیز خواهد بود.

استاد مظاهری در بخش هفدهم نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

کودکانمان، نهال‌هایی لطیف و شکننده‌اند

سؤال یک پدر

آقای حیرانی، که مردی ۴۵ ساله‌اند، گفته‌اند:

پسری دارم ۱۵ ساله. علاقه‌ای به درس ندارد. امسال تصمیم گرفته مدرسه نرود. خیلی با هم تضاد داریم. دنبال رفیق‌بازی است. با گوشی با دخترها صبحت می‌کند. نمی‌دانم و نمی‌توانم با او ارتباط برقرار کنم. کارهایش روی اعصابم است. نمی‌دانم چه کار کنم. لطفاً راهنمایی کنید. با تشکر.

سؤال ما از آقای حیرانی

قبل از پاسخمان به پرسش آقای حیرانی، از ایشان می‌پرسیم:

۱. آیا در کودکی، پدر و مادر، برای کودک، وقت کافی گذاشته‌اند؟

۲. آیا او را به کتابخوانی تشویق کرده‌اید و انگیزهٔ مطالعه را در کودکی برایش ایجاد کرده‌‌اید؟ ضرورت یادگیری و هدف از آن، برایش تبیین‌ شده است؟ علت این بی‌انگیزگی چیست؟

۳. در مسئله‌ای که با عنوان رفیق‌بازی گفته‌اید، رابطهٔ والدین با پسر در این سال‌ها چگونه بوده است؟ به‌خصوص رابطهٔ پدر؟ آیا پدر شنوندهٔ خوبی برای پسر بوده؟ آیا رفیق خوبی برای او بوده؟ این خلأ عاطفی از کجا نشأت گرفته است؟

۴. چرا در این سن، او را به تلفن همراه مجهز کرده‌اید؟

پسران به‌شدت از پدر الگو می‌گیرند؛ خود را شبیه او می‌سازند، در رفتار، در گفتار. حتی نوع غذای مورد علاقهٔ پدر، می‌شود غذای مورد علاقهٔ پسر. رفتار و گفتار والدین برای کودکان زیر ذره‌بین است.

آیا پسر، رفتار مشابهی را در پدر ندیده است؟ استفادهٔ بیش از حد از تلفن همراه، پیام‌های پنهانی، تماس‌های مشکوک؟

گاهی والدین چنان با گوشی‌های همراه، وقت می‌گذرانند که بیش از فرزندان و خانواده، با تلفن همراه مأنوس‌اند و بیش از فرزند و همسر، با دوستان مجازی مشغولند.

وقتی دختران و پسران این والدین، به این سن و سال می‌رسند، این پدر و مادر با خود می‌گویند چه شده که فرزندمان چنین است؟ این‌همه تضاد را چه کنیم؟

فرزندان چونان برگ‌های سفید کاغذند که ما آن‌ها را نقاشی می‌کنیم.

پس در ابتدا باید ببینیم ما چه نقش بسته‌ایم بر دل این پاکان!

رفع نگرانی

انسان وقتی نگران است، نمی‌تواند تعامل خوبی، به‌خصوص با کسی که با او در مسئلهٔ مهمی تضاد دارد، برقرار کند.

وقتی فرزند خود را در حال انجام عمل اشتباهی می‌بینید یا گاهی که با نظرتان مخالفت می‌کند، اگر نگران شوید یا احساس عجز و استیصال کنید، این همان چیزی است که شما را ناکارآمد می‌کند. در حالی که اگر نگرانی‌تان را با به‌دست آوردن یک نگرش درست، حذف کنید، احساس آرامشی پیدا می‌کنید که شما را در گفت‌وگو با فرزندتان، توانا و در عین حال ملایم و همراه می‌کند و آن‌گاه است که می‌توانید به او خوب گوش دهید.

خوب گوش دادن، حتی به گاهی که هیچ راهکار یا توصیه‌ای ارائه ندهید، بیشتر اوقات، تمام یا بخشی از مسئله را حل می‌کند. خوب گوش دادن، رفاقت و صمیمیت میان شما و فرزندتان را بالا می‌برد و به او این پیام را می‌دهد که احساس و سخنش نزد شما ارزشمند است‌. خیلی از اوقات، خواهید دید که بعد از یک گوش دادن صمیمانه و فعال، بدون اینکه حتی به فرزندتان راهی نشان دهید، او خود راه را می‌یابد. ممکن است گاهی لازم باشد که شما راه را به او نشان دهید.

به شما پدر محترم می‌گوییم: برای رفع نگرانی‌تان، به خود بگویید: من آنچه را که از دستم برمی‌آید، انجام می‌دهم، ثمربخشی‌اش با خدا.

خداوند سبحان، خود، وعده بشارت داده است که «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ؛ (۶۹/عنکبوت)

آنان که در راه ما کوشیدند، ما ایشان را به راه‌های خود هدایت می‌کنیم. و خداوند با نیکوکاران است.»

این تلخی‌ها هم جزئی از معنای زندگی است.

پاسخ ما به آقای حیرانی

اکنون، پس از آن پرسش‌ها از آقای حیرانی، که تلنگری بود به ذهن همه‌ پدران و مادران، به اصل پاسخ می‌پردازیم:

برادرجان!

۱. فرزندتان علیرضا را بر کارهایش هیچ ملامت نکنید. هیچ و هیچ.

ملامت و سرزنش، کار را خراب‌تر می‌کند. به فرموده امیرمومنان علیه‌السلام:

«الإفراطُ فی المَلامَهِ یَشُبُّ نارَ اللَّجاجَهِ.»

ملامت‌گویی بسیار، آتش لجبازی را بر می‌افروزد.

۲. با علیرضا رفیق شوید. چه خوب است که پدر و فرزند، دوست هم نیز باشند.

۳. با همسرتان شیوه‌ هماهنگی را در رفتار با علیرضا انتخاب کنید.

۴. علیرضا را با یکی از بهترین معلمانش ارتباط دهید؛ معلم، دبیر، و استاد خوب، می‌تواند اثر نیکویی بر نوجوان داشته باشد.

۵. خوبی‌های علیرضا را به رُخش بکشید. حتما او خوبی‌هایی دارد. آن‌ها را بجویید و برجسته کنید و در رو و پشت سرش بیان کنید. پشت‌ِسری‌ها نیز به او می‌رسد. آن در غیابی‌ها ای‌بسا اثر بیشتری دارد.

۶. با مشاوری دانا و توانا ارتباط دائم داشته باشید و درباره‌ رفتار با علیرضا از او مدد بجویید.

۷. هر روز دعایش کنید، خیر و صلاحش را از خدا بطلبید. یادتان باشد که دعای پدر برای فرزند، مانند دعای پیغمبر است برای امت.

۹. هرگاه نیاز بود، با ما مشاوره کنید. دریغ و مانعی نیست و هیچ هزینه‌ای ندارد.

خداوند مهربان، یاورتان باشد.

  • علی اکبر مظاهری
۰۹
ارديبهشت

«خانواده و حکمت آفرینش» اخلاق و خانواده از منظر قرآن و اهل بیت(ع)/ نوشتاری از استاد علی اکبر مظاهری – بخش شانزدهم

استاد مظاهری

شفقنا هر روز ماه مبارک رمضان را با هدیه‌ای از بوستان خجسته قرآن و اهل بیت(ع) با موضوع مهم «اخلاق و خانواده» به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری استاد اخلاق و خانواده، مهمان خانه و خانواده‌ ها خواهد بود. انتقادات و پیشنهادات مخاطبین به استاد علی اکبر مظاهری منتقل خواهد شد و آقای مظاهری پاسخگوی سوالات احتمالی مخاطبان عزیز خواهد بود.

استاد مظاهری در بخش شانزدهم نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

آیت خدا

اگر چه همۀ پدیده‌های جهان، آیت‌های خداوند سبحان‌اند و همۀ قوانین تکوینی، سنت‌های خدای رحمان‌اند؛ ا ّما خداوند برخی پدیده‌ها و آیت‌ها و بعضی از قانون‌ها و سنّت‌های خود را برجسته می‌کند تا بهتر دیده شوند و از آن‌ها بهرۀ افزون‌تر برده شود.

یکی از آن آیت‌ها و قانون‌هایی که خداوند به رخ بشر کشیده و اندیشۀ آدمی را به سوی آن معطوف داشته است، زوجیت زن و مرد و وجود سکینت، مودّت، رحمت (آرامش، محبّت، نیکخواهی) میان آن دو است.

این آیه را بنگرید:

«وَ مِن آیاتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِن أَن ُفسِکُم أَزواجاً لِتَسکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّۀً َو رَحمَۀ »؛ ۱

از آیت‌های خداوند(و از نشانگان حکمت او) آن است که برای شمایان از جنس خودتان، همسرانی آفرید تا نزدشان بیاسایید و میانتان مودت و رحمت (و مهربانی و عطوفت) نهاد.

زندگی‌ای که این سه نعمت: سکنیت، مودت و رحمت یا برخی از این‌ها را نداشته باشد، لنگان و کم‌توان یا ناتوان است و معلوم می‌شود که از آن« آیت» و «قانون تکوینی» الاهی، کم‌بهره یا بی‌بهره است.

معیار و میزان سامان داری زندگی خانوادگی، همان است که در این آیه بیان شده است .این ملاک اصلی است.

چرا چنین؟

گاهی با خود می‌اندیشم: مگر خدای حکیم، این آدمی‌زاده را از روی حکمت نیافریده است؟

پاسخم به خویشتن این است که چرا؛ این خلقت، حتماً از سر حکمت است.

آن‌گاه می‌اندیشم: مگر زوج‌بودن آدمی، از روی حکمت نیست و مگر خداوند، انسان را مذکّر و مؤنّث نیافریده و مگر ازدواج این دو را نخواسته و همزیستی، و نه تکزیستی‌شان را مقدّر نکرده است؟ جوابم به خود این است که چرا. او خود به صراحت در قرآن فرموده است که از نشانه‌های حکمت او در خلقت آن است که برای آدمیان همسر آفریده و میانشان آرامش و محبّت و خیرخواهی نهاده است.

سپس از خود می‌پرسم: مگر این خلقت حکیمانه و زندگی همسرانه نباید رفیقانه و مهربانانه و خوشبختانه باشد؟ به خود پاسخ می‌دهم که چرا؛ حتماً باید چنین باشد؛ وگرنه با هم زیستن دشمنانه و نامهربانانه که ارزشی ندارد و خلاف حکمت است.

بنابراین، از نظر عقیده و ایمان، هیچ تردیدی در حکیمانه و خردمندانه بودن این نوع آفرینش آدمی، باقی نمی‌ماند.

آن‌گاه در ذهن خویش، تصویری از شیوۀ زیستن برخی، بلکه بسیاری، از همسران را می‌گذرانم. می‌بینم این همه نزاع، اختلاف، نامهربانی، دشمنی‌ورزی، بدگویی از یکدیگر، آمار طلاق‌ها، آمار پرونده‌های سرگردان در دادگاه‌های خانواده، این‌ها چیست؟ چرا همسران، کام یکدیگر را تلخ می‌کنند؟ چرا هر کدام، تا چشم دیگری را دور می‌بیند، از او بدگویی می‌کند؟ چرا خوبی‌های هم را کمتر می‌گویند؟

نتیجۀ آن پرسش‌ها و پاسخ‌ها و عقیده و ایمان به حکمت الاهی در خلقت زوجیت آدمیان، از یک سو، و تصور و دیدن این نابسامانی‌ها و نزاع‌های فضیلت‌سوز، از سوی دیگر، ذهنم را درگیر بحران می‌کند. اما سرانجام، چون به حکیمانه‌بودن آفرینش و تقدیر الاهی بر سعادتمندانه زیستن آدمیان، ایمان دارم، به این نتیجۀ قطعیِ تعبّدی می‌رسم که آب، از سرچشمه، زلال است، پایین که می‌آید گل‌آلود می‌شود.

معمار حکیم آفرینش، خشت اوّل را راست نهاده است و بنا بر این بوده که این بنیان تا ثریّا راست بالا رود، اما عمله‌هایی نادان، آن را کج کرده‌اند و این کجی ها، محصول نامبارک آن نادانی و کج‌رفتاری است.

البته تعداد زوج‌های عاقل و مهربان و خانواده‌های موفّق، کم نیست؛ امّا ناسازگاری‌ها و نامهربانی‌ها و ناهنجاری‌ها، بیش از اندازۀ معقول است. شاید برخی از این نزاع ها طبیعی‌باشد و بتوان آن‌ها را توجیه کرد؛ امّا این حجم سنگین از ناگواری‌های موجود، قطعاً طبیعی نیست.

همان‌گونه که روال طبیعی و قانون اوّلی در آفرینش بدن، سلامتی است، نه بیماری؛ اصل اوّلی در نظام خانواده، سازگاری و سامان‌داری است. بیماری، آفتی است ناهمگون با نظام خلقت بدن. اگر همۀ مردم یک جامعه، بیمار باشند، باز هم می‌گوییم اصل خلقت، سلامت است و بیماری، آفت است.

آفرینش نیکو

آفریدگار حکیم، دربارۀ آفرینش آفریدگان فرموده است:

«اَلَّذی أحسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَه»؛ ۲

اوست خداوندی که هرچه را آفرید، نیکو آفرید.

این قانون تکوینی، در همۀ هستی، جریان دارد؛ در جانداران (جانداران انسانی، حیوانی، نباتی) و غیر جانداران، این قانون «نظام احسن»، جاری است.

بنابراین، ریشۀ آفت‌ها، ناسازگاری‌ها، ناخرسندی‌ها، ناخوشی‌ها، و عیب‌های دیگر در نظام خانواده را باید در جای دیگر پیدا کرد و درمان نمود. همسران و دیگر اعضای خاندان، هرگز مپندارند که ناگواری‌های حیات خانوادگی، جزو ذات این حیات است. هرگز!

پندارهای ناروا

افسوس که این پندار (پندار این که نزاع ها و ناسازگاری ها جزو ذات زندگی خانوادگی است)، چنان در ذهن و جان بسیاری از ما رسوخ کرده که جزو فرهنگمان شده است و برای توجیه آن‌ها مثل‌ها و حکایت‌های نادرست ساخته‌ایم.

این که بسیاری از مردمان، آگاهانه یا ناآگاه، باورمندانه یا مقلدانه می‌گویند: «دعوای زن و شوهر، نمک زندگی است» ، از یک بیماری مزمن فرهنگی حکایت می‌کند و بیانگر یک ناراستی اخلاقی و اجتماعی است. از کجا می‌گوییم که دعوا، نمک زندگی است؟ آری، نمک است؛ امّا نمک بر زخم، نه نمک در آش. جای این دو معنا، در باورهای ما، جا به جا شده است: نمک بر زخم با نمک در آش.

باور و پندار، رفتار و گفتار را در پی دارد. آن گونه که می‌اندیشیم، کردار می‌ورزیم. بسیاری از رفتارهای ما، محصول پندارهای ماست. بخشی از شخصیت آدمی، ساختۀ اندیشه‌های اوست. آنچه در ذهن می‌کاریم یا دیگران در ذهنمان می‌کارند، ثمر می‌دهد؛ ثمره‌ای برابر بذر؛ همان‌گونه که هر بذری در زمین بیفشانیم، انتظاری جز برداشت محصول همان بذر را نداریم.

این بذرها به دست کسان گوناگون، در سرزمین دل و ذهن ما افشانده می‌شود. علاوه بر خودمان؛ والدین، مربّیان، معلمان، نویسندگان، گویندگان و بسیاری از دیگران، برزیگران این بذرهایند.

این سخن زیبا را، که از اصول روان‌شناسی است، بنگرید:

مراقب افکار خود باشید، چون به گفتار شما تبدیل می‌شود. مراقب گفتار خود باشید، چون به رفتار شما تبدیل می‌شود.

مراقب رفتار خود باشید، چون به عادت شما تبدیل می‌شود. مراقب عادت خود باشید، چون به شخصیت شما تبدیل می شود.

۱. سوره روم، آیه ۲۱

۲. سوره نجم، آیه ۷

  • علی اکبر مظاهری
۰۹
ارديبهشت

  • علی اکبر مظاهری