وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۱۹
آبان

منتشر شد: «از زبان مشاور»؛ ارکان پنجگانهٔ زندگی خانوادگی

🖋 نویسنده: «علی‌اکبر مظاهری»

همۀ ما در مسائل فردی، خانوادگی و اجتماعی به مشاور و مشاوره نیازمندیم؛ مانند نیاز به پزشک و پزشکی؛ در همۀ رشته‌های پزشکی. این نیاز را عقل گوشزد می‌کند، شرع به آن فتوا می‌دهد و دانش و تجربه بر آن مهر تأیید، بلکه تأکید، می‌نهند.
در این کتاب که در پنج فصل تدوین شده، به هر سه قلمرو ورود کرده‌ایم (فردی، خانوادگی، اجتماعی)، اما سهم مسائل خانوادگی بیشتر شده است. بیشتربودن سهم مسائل خانواده به‌سبب نیاز جامعه و مراجعۀ مراجعان و پرسش پرسشگران است.

🔶 مشخصات کتاب «از زبان مشاور»: رقعی–سلفون، چاپ اول ۱۳۹۹، ۴۰۰ صفحه، ۶۷ هزار تومان

🔷 خرید و سفارش آنلاین: www.bustaneketab.ir

۹۹/۸/۱۹

  • علی اکبر مظاهری
۱۶
آبان

از خدا خواهیم توفیق ادب...

اگرچه استاد دکتر داوود فیرحی، هنری‌های بسیار دارند؛ دانشمند اسلامی‌اند، استاد و محقق حوزه و دانشگاه‌اند، تاریخدان‌اند، حقوقدان‌اند، نویسنده‌اند، سخنران‌اند، اما آنچه جناب ایشان را در جانم بزرگ نشانده، «ادب» ایشان است؛ ادبی معصومانه و ملیح، که در این روزگارِ کسادی ادب، گوهری است گران‌سنگ.

الاهی! فیرحی عزیزمان را به تو می‌سپارم. از پنجه‌های زورمند «کرونا» نجاتش ده.

علی‌اکبر مظاهری

۱۶ آبان ۹۹

  • علی اکبر مظاهری
۱۴
آبان

نگریستن همه‌سویه

نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

هر پدیده، در نظام کامل هستی، جنبه‌های گوناگونی دارد.
برای مدیریت پدیده‌ها و بهره‌مندی از آنها و مغلوب و مفلوک نشدن در قبالشان، به نگرشی همه‌جانبه نیاز داریم.
نگریستن به سویی و ندیدن سوها دیگر، آدمی را مقهور می‌کند و ناگهان وی را به درهٔ خسارت می‌افکند.

در این زمان، «کرونا» پدیده‌ای فراگیر است. پنجه در جان همگان افکنده است. دارد از اولاد آدم زهر چشم می‌گیرد. علاوه‌بر زیان جسمانی، از روان آدمیان دمار برآورده و دارد روحیهٔ آدمی را فلج می‌کند.

💠اکنون چه باید کرد؟

دربارهٔ جنبهٔ جسمانی‌اش، علم پزشکی و پزشکان و کادر درمان، سخت در تلاشند تا راهی باز کنند. سعیشان مشکور.
اما از بُعد روحی و روانی چه؟

آنچه اکنون می‌گوییم این است که کرونا، از قاعدهٔ «همه‌جانبگی» بیرون نیست.
اینک از زاویه‌ای باریک، به بُعدی از ابعاد آن می‌نگریم. به‌دقت، همراهی کنید.

🔹باوفایی و بی‌وفایی؛ میدان امتحان همسران

🔸۱. خانم گریخت!

آقا، کرونا گرفت. همسرش، تنها، رهایش کرد و نزد خانواده‌اش به شهر دیگر رفت.
آقا رنجید! و حق داشت.
گفت: همسرم از من گریخت. ترسید کرونایم او را بگیرد!

🔸۲. خانم ماند!

 راحله و عماد

از ازدواج راحله و عماد، یک‌سال گذشته بود که کرونا آمد.
کرونا عماد را گرفت؛ سخت!
در منزلشان قرنطینه‌اش کردند؛ قرنطینهٔ کامل.
فقط یک‌نفر می‌شد نزد عماد بماند.
راحله گفت: «من با عماد می‌مانم.»
به او گفتند: کرونا بی‌رحم است، تو را نیز می‌گیرد.
راحله گفت: می‌دانم، اما می‌مانم.
گفتند: خطر جدی است.
گفت: فقط برای عماد؟! من با او می‌مانم. و ماند.
او گفت: تنها راه ممکن همین است. هیچ «یک‌نفر»ی نمی‌تواند برای عماد مثل من باشد.
قرنطینهٔ خانگی عماد بیست روز طول کشید.
راحله لحظه‌ای او را تنها نگذاشت.
کرونا از وجود عماد رفت. نه! راحله آن را بیرون کرد.
عماد به زندگی بازگشت.
از آن پس عماد می‌گوید: «اگر پرستش غیر خدا جایز بود، تو را می‌پرستیدم»!

گوارایشان باد!

و اینک راحله!

دو ماه پس از گریز عماد از چنگال کرونا، به یاری راحله، حالا خود راحله بیمار شد؛ مسمومیت شدید گوارش.
حالش چنان شد که فقط مادرها می‌توانند پرستاری کنند، آن هم برای فرزندان خردسالشان!
عماد آستین جوانمردی را بالا زد و کمر همت را بست، برای خدمت به راحله.
آنها در همان مکانی که قبلاً عماد در آن قرنطینه بود، به درمان پرداختند.
اوضاع به‌گونه‌ای شد که کمتر پرستار یا نیروی خدماتی آن را تاب می‌آورد.
چند روز زمان لازم بود تا مسمومیت از دستگاه گوارش راحله دفع شود.
عماد، چنان صبورانه و مهربان‌تر از مادر، راحله را نواخت، که شرمندگی و سپاس بسیار راحله را سبب شد.
اما عماد، شرمندگی راحله را اصلاً نمی‌پذیرفت و تشکر او را مهربانانه پاسخ می‌گفت.
با دوهفته همت جانانهٔ عماد، دستگاه گوارش راحله سالم شد.
از آن پس، راحله می‌گفت:
«اگر سجده‌ بر غیر خدا جایز بود، روزی پنج بار سجده‌ات می‌کردم»!

نوش جان همدیگر باشند.


۱۴ آبان ۹۹

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
آبان
پس از چهل سال...

آیت‌الله جوادی آملی، در سال ۱۳۶۰، تفسیر قرآن را در حوزهٔ علمیه قم آغاز کردند؛ تفسیری ترتیبی؛ از ابتدای قرآن به‌سوی انتهای آن.
اینجانب حدود ده سال در این محفل الهامی حضور داشتم. ارجمندترین توشهٔ علمی و لطیف‌ترین بهرهٔ روحی‌ام از این درس بود.
نزدیک کرسی درس می‌نشستم تا چهرهٔ استاد را بهتر و بیشتر ببینم و علاوه‌بر شنیدن از زبان شیرین ایشان، ملاحت زیبای چهره‌شان را نیز تماشا کنم.
گاهی چنان به وجد می‌آمدم که می‌گفتم: «روحی فداک»؛ جانم به قربانت. از بلندشدن صدایم که مبادا دیگران بشنوند، باکی نداشتم و پیشگیری نمی‌کردم. و گاه دیگر، چنان به شور می‌آمدم که اشکم روان می‌شد. چه خوش وجدهایی و چه شیرین اشک‌هایی!
گاهی اندیشه‌ای به ذهنم می‌زد که دلم را می‌لرزاند: نکند این درس به فرجام نرسد! نکند قبل از رسیدن به «سین» «و الناس»، اتفاقی بیفتد!
از بن جان دعا می‌کردم که الاهی! به عمر استاد چندان برکت ده که این تفسیر به آخر برسد.
یقین داشتم که این تفسیر، کامل‌ترین تفسیر قرآن کریم است. برای تکمیل این کامل‌ترین، دلهره داشتم و دعا می‌کردم.
استاد، امسال، باء بسم‌اللهی را که در چهل سال پیش خوانده بودند، به سین والناس رساندند و این مجاهدت عظیم چهل‌ساله را به انجام رساندند.
الاهی شکر.
🖋علی‌اکبر مظاهری 
۱۲ آبان ۱۳۹۹
شب میلاد پیامبر رحمت.
  • علی اکبر مظاهری
۰۹
آبان
عشق واقعی هنوز هم وجود دارد💞
🖋 نویسنده: خانم ریحانه فرجی، دانشجوی روانشناسی
محمدم برای من هم پدر است، هم مادر، هم برادر، هم خواهر، هم دوست و هم شوهر...
آقامحمدم جزء نفرات اول بود که درگیر ویروس کرونا شد؛ ویروسی که به بزرگ و کوچک، پیر و جوان و زن و مرد رحم نمی‌کند.
استرس تمام وجودم را فراگرفته بود و اشک، رفیق لحظه‌هایم شده بود.
آقامحمدم اول بهمن ماه درگیر ویروس کرونا شد، اما متأسفانه ۲۵ بهمن ماه بیماری‌اش را تشخیص دادند و در بیمارستان بستری شد. 
بیمارستان پر شده بود از بیماران کرونایی؛ در حدی که هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد به عیادت بیمارش برود.
 پزشکان و پرستاران، همانند رزمندگان زمان جنگ تحمیلی، در خط مقدم جبهه بودند و با تمام وجود با ویروس کرونا می‌جنگیدند.
یک لحظه هم نمی‌توانستم نبود محمدم را تصور کنم؛ برای من نبودِ محمدم برابر بود با مرگ خودم.
اجازهٔ ورود هیچ همراهی را به بخش عفونی مردان نمی‌داند. بالاخره با مشقت فراوان توانستم اجازهٔ ورود بگیرم.
ورودم به بخش عفونی، برابر بود با درگیرشدن خودم به ویرورس کرونا؛ اما با رضایت قلبی وارد بیمارستان شدم.
نود درصد ریهٔ محمدم درگیر شده بود و از دست هیچ‌کس کاری برنمی‌آمد و دکترها محمدم را جواب کرده بودند.
با قلبی شکسته و چشمانی پراشک به دامان خدا آویختم و به اهل‌بیت علیهم‌السلام متوسل شدم. در اوج ناامیدی، خداوند متعال امیدی در دلم قرار داد تا با تمام وجودم ۲۴ ساعته به محمدم خدمت کنم.
بار دیگر در اوج تنهایی، آغوش خداوند متعال را احساس کردم.
خدای مهربان زندگی دوباره به محمدم داد. بعد از دو ماه و چهارده روز، نتیجهٔ آخرین سی‌تی‌اسکن و آزمایش، اشک پزشکان و پرستاران را درآورد؛ هیچ‌کس باورش نمی‌شد که محمدِ من با درگیری نوددرصدی ریه، بار دیگر رو پای خودش بایستد.
شکر ایزد...
۹۹/۸/۹
  • علی اکبر مظاهری
۰۷
آبان
💔 و اینک راحله!
✍️ نویسنده: استاد علی‌اکبر مظاهری
دو ماه پس از گریز عماد از چنگال کرونا، به یاری راحله، حالا خود راحله بیمار شد؛ مسمومیت شدید گوارش.
حالش چنان شد که فقط مادرها می‌توانند پرستاری کنند، آن هم برای فرزندان خردسالشان!
عماد آستین جوانمردی را بالا زد و کمر همت را بست، برای خدمت به راحله.
آن‌ها در همان مکانی که قبلا عماد در آن قرنطینه بود، به درمان پرداختند. 
اوضاع به‌گونه‌ای شد که کمتر پرستار یا نیروی خدماتی آن را تاب می‌آورد. 
چند روز زمان لازم  بود تا مسمومیت از دستگاه گوارش راحله دفع شود. 
عماد، چنان صبورانه و مهربان‌تر از مادرانه، راحله را نواخت، که شرمندگی و سپاس بسیار راحله را سبب شد.
اما عماد، شرمندگی راحله را اصلا نمی‌پذیرفت و تشکر او را مهربانانه پاسخ می‌گفت.
با دوهفته همت جانانه عماد، دستگاه گوارش راحله سالم شد. 
از آن پس، راحله می‌گفت:
«اگر سجده‌ بر غیر خدا جایز بود، روزی پنج بار سجده‌ات می‌کردم»!
نوش جان همدیگر باشند💞
۷ آبان ۹۹
  • علی اکبر مظاهری
۰۵
آبان
💔 راحله و عماد!
✍️ نویسنده: علی‌اکبر مظاهری
 از ازدواج راحله و عماد، یک سال گذشته بود که کرونا آمد. 
کرونا عماد را گرفت؛ سخت! 
در منزلشان قرنطینه‌اش کردند؛ قرنطینه کامل.
فقط یک‌نفر می‌شد نزد عماد بماند.
راحله گفت: "من با عماد می‌مانم." 
به او گفتند: کرونا بی‌رحم است، تو را نیز می‌گیرد.
راحله گفت: می‌دانم. اما می‌مانم.
گفتند: خطر جدی است.
گفت: فقط برای عماد؟! من با او می‌مانم. و ماند.
او گفت: تنها راه ممکن همین است. هیچ «یک‌نفر»ی نمی‌تواند برای عماد مثل من باشد.
قرنطینه خانگی عماد بیست روز طول کشید.
راحله لحظه‌ای او را تنها نگذاشت.
کرونا از وجود عماد رفت. نه! راحله آن را بیرون کرد. 
عماد به زندگی بازگشت.
از آن پس عماد می‌گوید: «اگر پرستش غیر خدا جایز بود، تو را می‌پرستیدم»! 
گوارایشان باد💞
5 آبان ۹۹
  • علی اکبر مظاهری
۰۳
آبان
💔 گریز همسر!
✍️ نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 
او، کرونا گرفت. همسرش، تنها، رهایش کرد و نزد خانواده‌اش به شهر دیگر رفت. 
او، رنجید! و حق داشت. 
گفت: همسرم از من گریخت. ترسید کرونایم او را بگیرد!
۳ آبان ۹۹
  • علی اکبر مظاهری
۰۱
آبان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا: انالله و انا الیه راجعون. اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون. 

آوارشدن سوگ پدر بر جان خانواده، حزن‌اندود است. اما اتکال به خداوند و پناهیدن به دامان پرمهر او، تلخی هر اندوهی را مرهم است؛ مرهمی سوزش‌خاموش‌کن. 

برادر فرهیخته‌مان، دوست سی‌ساله‌مان، جناب آقای رضا حمیدی، سلام علیکم. 

رحلت پدرتان - رحمه‌الله‌علیه - 

را صبورباشتان می‌گویم.

الاهی باقیات صالحاتشان باشید.

علی‌اکبر مظاهری 
 ربیع‌المولود. 
۱ آبان ۱۳۹۹
قم مقدس
  • علی اکبر مظاهری
۲۸
مهر
💠 حکایت آن دو یار وفادار
✍ نویسنده: علی‌اکبر مظاهری
اکنون (سال ۱۳۹۱) عموعباس‌علی، نود ساله است و زن‌عمو، ۸۲ ساله. حدود ۶۵ سال است که زندگی مشترک دارند.  زندگی ایشان را از حدود پنجاه سال پیش، از نزدیک مشاهده کرده‌ام. اگرچه قامت عمو، اکنون اندکی خمیده است، اما نشاط روحی و صفای اخلاقی او نسبت به پنجاه سال پیش رشد کرده است. او را مهربان‌تر و مؤمن‌تر از پنجاه سال قبل می‌بینم و کمالات اخلاقی و روحی‌اش فزونی یافته است.
سه عامل را در نیرومندی روحی عمو مؤثر می‌دانم.
۱. وراثت:
خاندان عمو مثبت‌اندیش‌اند. مادر ایشان را ـ که اکنون به جهان جاوید رفته است و رحمت خدا بر او باد ـ دیده‌ام که روحیه‌ای شاد داشت و در صدسالگی، مثبت‌اندیش بود. پدر عمو را ندیده‌ام، اما از شادابی روحی او حکایت‌ها شنیده‌ام. این حالت‌های فرخندۀ والدین، به عمو سرایت کرده است. برخی دیگر از اعضای خاندان عمو را نیز دیده‌ام که مثبت‌نگر و پر امید بوده‌اند.
۲. ایمان مذهبی:
عمو، مؤمن است و مرید و ذاکر اهل بیت علیهم‌السلام و هرچه از عمرش می‌گذرد، ایمانش عمیق‌تر و وسیع‌تر می‌شود. پیوند او با خداوند، پیوندی استوار است. این پیوند، به عمو نشاط و امید می‌دهد. این از خاصیت‌های ایمان مذهبی است. از بهترین عوامل ایجاد نشاط روحی، همانا ایمان مذهبی است، زیرا پیوند قطره با دریا، قطره را دریاوَش می‌کند.
قطره دریاست اگر با دریاست  
ورنه آن قطره و دریا دریاست
۳. رفاقت عمو و زن‌عمو:
ای‌کاش می‌شد زوج‌های جوان و غیرجوان را که با هم نامهربانی می‌کنند و بر سر هیچ‌ها و پوچ‌ها زندگی‌شان را خراب می‌کنند، به دیدار عمو و زن‌عمو می‌بردیم، تا ایشان را ببینند و حکایت زندگی مشترک ۶۵ ساله‌شان را از زبان خودشان بشنوند، و باور کنند که می‌شود زن و شوهر، ۶۵ سال با هم زندگی کنند و حتی یک بار دعوا نکنند.
ما با ایشان حدود ده سال در یک خانه زندگی می‌کردیم؛ از آن پس تاکنون نیز از زندگی ایشان اطلاع کافی دارم. سراغ ندارم که حتی یک‌ بار نزاع و بی‌مهری کرده باشند؛ حتی یک بار.
شاید برخی از زوج‌های امروزی ـ که درگیر مشکلات اقتصادی و اجتماعی زندگی کنونی‌اند ـ ذهنشان به این سمت رود که عموعباس‌علی و زن‌عمو گرفتاری‌های زندگی ما را نداشته‌اند؛ وگرنه آنان نیز به نزاع‌ها و بداخلاقی‌ها دچار می‌شدند.
ما به ایشان می‌گوییم: آری؛ مشکلات زندگی‌های امروزی به اخلاق و رفتار زوج‌ها لطمه می‌زند، اما این، همۀ علت نیست؛ عوامل دیگر سهم بیشتری در تخریب زندگی‌های کنونی دارند. اما زندگی عمو و زن‌عمو سرشار از رفاه مادی نبوده و نیست. سختی‌های مادی و عادی زندگی ایشان کمتر از سختی‌های زندگی‌های امروزی نبوده و نیست. هنر آن است که با وجود سختی‌ها و تنگناها، بتوان مهربانانه و آبرومندانه زندگی کرد. باید فضیلت‌ها را یافت و آن‌ها را جانمایۀ زندگی کرد.
چندی قبل که به دیدار عمو و زن‌عمو رفتیم، ایشان را در باغشان زیارت کردیم؛ باغی که خودشان از دوران جوانی و در دوره‌های گوناگون زندگانی ساخته و پرداخته‌اند و کاشته‌اند و برداشته‌اند و اکنون نیز از ثمره‌هایش بهره‌مندند. فرزندشان حاج غلامرضا  نیز در خدمتشان بود و با جان و دل به ایشان رسیدگی و خدمت می‌کرد.
در چهرۀ سالخوردۀ عمو، ذره‌ای ناامیدی مشاهده نمی‌شد. هرچه بود، صفا و امید و مهربانی و رضایت بود؛ همان چیزهایی که زوج‌های جوان به آن‌ها سخت محتاج‌اند.
راستی که حکایت زندگی عموعباس‌علی و زن‌عمو، تابلویی است درخشان برای زوج‌های جوان و بازنشستگان و کهنسالان. خداوند به عمر و زندگی عمو و زن‌عمو برکت و صفای بیشتر عطا فرماید.
💠منبع: کتاب فرهنگ خانواده، بخش سوم، فصل چهارم، صفحهٔ ۴۹۱، انتشارات نورالزهراء-قم، چاپ دوم، به قلم: علی‌اکبر مظاهری
٩٩/٧/٢٨
  • علی اکبر مظاهری