وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۲۲
مرداد

مشاورهٔ تربیتی

پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به پرسش یک مادر جوان

کودک

پرسش:
خانمی هستم ۲۵ ساله که به‌زودی دو سال قمری فرزندم به پایان می‌رسد. یکی از دوستانم تعریف می‌کردند که وقتی فرزندشان را از شیر می‌گرفتند، کودکشان چهار شبانه‌روز گریه می‌کرد و سرش را به زمین می‌کوبید.
اکنون این سؤال را از محضرتان دارم که با چه روشی دخترم را از شیر بگیرم تا فرزندم راحت‌تر با این مسئله کنار بیاید و روحیه‌اش آسیب نبیند؟

پاسخ استاد:
مقدمه:
شیردهی کامل و به قول قرآن: «حولین کاملین؛ دو سال تمام»*¹ نعمت بزرگی است. به خاطر توفیق نوشاندن این نعمت جسمانی به فرزندتان، خدا را شاکر باشید. همت شما ستودنی است. آفرین به شما!

مراحل از شیر گرفتن کودک:

١. از شیر گرفتن مرحله‌ای: فرزندتان را مرحله‌ای از شیر بگیرید. ابتدا وعدهٔ عصر او را قطع کنید، پس از چهار روز وعدهٔ صبح را قطع کنید، بعد از گذشت چهار روز دیگر وعدهٔ ظهر را قطع کنید و پس از چهار روز بعد وعدهٔ شب را قطع کنید. 

٢.جایگزین: در طول این مدت که شیر را کم‌کم قطع می‌کنید، حتماً جایگزینی برای شیر قرار دهید. مانند شربت عسل، شربت شیره، شیر دیگر، دم‌نوش‌ها؛ سعی کنید نوشیدنی‌ها متنوع باشد.
٣. غذایش را بیشتر کنید.
۴. با کودکتان صحبت کنید و بگویید که تو بزرگ شدی، ببین دخترخاله، علی، فاطمه بزرگ شده‌اند و شیر نمی‌خورند. تو هم بزرگ شدی و شیر نمی‌خوری. آخر این صحبت، برایش دست بزنید و تشویقش کنید.
٥. با کودکتان بیش از پیش بازی کنید و او را سر گرم سازید.

به قلم: نرگس صفرخانلو

٢٢ مرداد ۹۸

↩️ پی نوشت
*¹ سورهٔ بقره/ آیهٔ ٢٣٣

  • علی اکبر مظاهری
۱۸
مرداد

ازدواج در ماه محرم


ازدواج در محرم


اشاره:
دو سال قبل، پیش از ماه محرم، مطلبی را دربارهٔ هراس نابه‌جا از این ماه شریف، برای انتخاب همسر و ازدواج نوشتم و منتشر شد.
اکنون که باز داریم به محرم نزدیک می‌شویم، بار دیگر زمزمه‌های محرم‌هراسی شنیده می‌شود. از این‌رو، آن مطلب را بازنشر می‌کنیم.

ترس از ماه محرم
شتاب‌زدگی، در هر کاری ناپسند است، به‌ویژه در انتخاب همسر و ازدواج. حوصله‌ورزی، در هر کاری پسندیده است، به‌خصوص در انتخاب همسر و ازدواج.
انتخاب همسر و ازدواج، بیش از هر چیزی، نیاز به حوصله‌مندی دارد. این عرصه، بیش از هر عرصه‌ای، خردورزی و تأمل را می‌طلبد. این انتخاب، بیش از هر انتخابی، نیازمند تحقیق و تفحص است. بی‌باکی و عجله، در این میدان، نوعی انتحار است.

هراس خیالی
یکی از تجربه‌های تلخ مشاوره‌ای من این است که وقتی به ماه محرم نزدیک می‌شویم، انتخاب‌ها و ازدواج‌های ناموفقی صورت می‌گیرد و ناگواری‌هایی را به بار می‌آورد.
بسیاری از خانواده‌ها و حتی جوانان، که خواستگاری‌شان نزدیکای ماه محرم انجام شده است، عجله می‌کنند که قبل از رسیدن این ماه، عقد کنند. ایشان درباره تحقیق، تأمل و بررسی همه‌جانبه مسئله، کوتاهی‌های بی‌باکانه‌ای می‌کنند و سپس دچار پشیمانی‌های جان‌گزایی می‌شوند.
وقتی به ایشان می‌گویم: «هنوز شناخت شما به حد نصاب نرسیده است؛ هنوز خانواده‌ها و دختر و پسر، شناخت لازم را از همدیگر ندارند؛ هنوز میزان علاقه دختر و پسر معلوم نیست و ریسک این وصلت، بالاست. برای ایجاد یک زندگی پایدار باید بیشتر وقت گذاشت.»
می‌گویند: «ماه محرم نزدیک است. اگر الآن عقد نکنیم، دو ماه عقب می‌افتد. عقدکردن در محرم و صفر، شگون ندارد.»
می گویم: «اولا: این زمان، فرصت خوبی است برای افزایش شناخت و تأمل در همه جوانب مسئله؛ اطمینان‌یافتن از صحت انتخاب؛ گفت‌و‌گوی بیشتر دختر و پسر و آشنایی‌شان از اوصاف و دیدگاه‌های یکدیگر.
ثانیا: اگر پیش از پایان‌یافتن محرم و صفر، به تصمیم قطعی رسیدید، می‌توانید عقد کنید و جشن را به تأخیر اندازید.»
پذیرش این راهکار و عمل به آن، اغلب، ازدواج و زندگی پایداری را ثمر می‌دهد و نپذیرفتن و انجام‌ندادن آن، احتمال ناپایداری یا تلخی زندگی را در پی دارد.
پس: «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را.»
بیایید خود و دیگران را از محرم و صفر نترسانیم. این ماه‌های خدا را نامبارک جلوه ندهیم. با «هراس خیالی» از این دو ماه، خود و دیگران را به ناگواری نیفکنیم.

علی‌اکبر مظاهری

هجدهم مرداد ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۰۹
مرداد

مشاورهٔ تربیتی

تربیت



احترام به بزرگترها و والدین را چگونه در فرزندانمان نهادینه کنیم؟

پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به پرسش یک مادر دغدغه‌مند

پرسش:

پسر هفت‌ساله‌ای دارم که در کل پسر خوبی است، ولی گاهی رفتارهایی دارد که برایم عجیب و سؤال‌برانگیز است. از جمله اینکه:

۱. گاهی پسرم سر بزرگترها داد می‌زند و به آنها بی‌احترامی می‌کند.
۲. گاهی به پدربزرگ و مادربزرگش سلام نمی‌کند.
۳. گاهی جواب من را که مادرش هستم، پس می‌دهد و به قول معروف «تو روی من درمی‌آید»
۴. گاهی دایی‌اش را با اسم کوچک صدا می‌زند.
خلاصه اینگونه رفتارهایش حسابی کلافه‌ام می‌کند. نمی‌دانم چه کنم؟ راهنمایی‌ام کنید.

پاسخ استاد:

مقدمه:
دیدن خوبی‌های فرزند در کنار ضعف‌هایش نشانهٔ دانایی است. اینکه شما همهٔ رفتارهای پسرتان را می‌بینید و فقط روی کاستی‌هایش متمرکز نمی‌شوید، پسندیده است.

۱. در پی تعلیم زبانی رفتار محترمانه به کودکان نباشیم

یکی از مسائلی که جامعهٔ ما، خانواده‌های ما، بزرگترهای ما و پدر و مادرهای ما به آن توجه ندارند، این است که می‌خواهند با تعلیم زبانی به کودکان آموزش بدهند که باید به بزرگترها احترام گذاشت. این اشتباه است، مثلا وقتی پدر و مادر با یک بزرگتر روبه‌رو می‌شوند، به فرزندشان می‌گویند سلام کن، یا می‌گویند سلام کردی دخترم؟ یا حتی گاهی به دروغ می‌گویند دخترم سلام کرد، پسرم سلام داد.
این رفتار اشتباه، آثار ناگواری دارد؛ کودک را تحقیر می‌کند و او را ترسو بار می‌آورد؛ کودک با خود فکر می‌کند گویا من خودم بلد نیستم سلام کنم، خودم بلد نیستم احترام کنم و بزرگترها باید به من گوشزد‌ کنند. این، نوعی تربیت تحمیلی است. تربیت تحمیلی همزاد تنبیه نابجاست. ما به تربیت تحمیلی «نه» می‌گوییم.

۲.رفتار محترمانه، الگوی فرزندانمان

اگر پدر و مادرها رفتار محترمانه داشته باشند، فرزندان متوجه می‌شوند که باید به پدر و مادر احترام گذاشت، نه اینکه به بچه بگوییم به پدر و مادر احترام بگذار.
پیشینیان می‌گفتند: «احترام هر کس دست خودش است.»
این سخن حکیمانه‌ای است. این نوع احترام، احترام دیداری و فطری و شکوهمند است، نه احترام تحمیلی.
*شهید مطهری می‌گویند: پدر نباید خود را در مقابل فرزندان سبُک کند، به اینکه خودش احترام خود را حفظ کند. فرزندان وقتی در مقابل پدر هستند، باید احساس کنند در مقابل شخص بزرگی (نه ابوالهول) قرار دارند. پدر و مادر باید احترام یکدیگر را حفظ کنند تا فرزندان احترام هر دو آنها را حفظ کنند.

پی‌نوشت:
*کتاب یادداشت‌ها، جلد ۵، صفحه ۲۷، پاورقی


به قلم: نرگس صفرخانلو
۹۸/۵/۹

  • علی اکبر مظاهری
۰۷
مرداد

مؤمن شیرازیت خاصی دارد!

در قم به منزل یکی از اساتید اخلاق مشهدی رفته بودیم. استاد، بعد از صحبت‌ در مورد ویژگی‌های مؤمن، فرمودند: «مؤمن یک شیرازیت خاصی دارد!»
همه تعجب کردند، اما ما سه‌چهار نفری کهٔ شیرازی بودیم، با توجه به مقدمات قبلی، به سرعت منظور ایشان را گرفتیم و خنده‌کنان، احسنت‌هایمان را تقدیم جمع کردیم.
سایر طلاب به استاد گفتند: «شیرازی‌بودن چه ربطی به مؤمن دارد؟» ایشان شروع کردند به تطبیق‌ آنچه از صفات مؤمن، که براساس روایات گفته بودند، بر خلق‌وخوی شیرازی‌ها:

شیرازی‌ها معمولا آرامش دارند و با تغییر شرایط و خراب‌شدن اوضاع دست‌‌وپایشان را گم نمی‌کنند؛ صبور هستند.
شیرازی‌ها کار خودشان را به‌خوبی انجام می‌دهند، ولی برای رسیدن به نتیجه، دست‌وپا نمی‌زنند. در عین انجام امور معمول زندگی، برای حصول نتیجه خودشان را به دردسر‌های غیرمعمول نمی‌اندازند و توکلشان به خداوند است.
شیرازی‌ها بلدند از زندگی لذت ببرند، انسان‌های خوشی هستند و اتفاقا خوش‌روزی هم هستند. ما متأسفانه به این بُعد بسیار مهم دین و روایات متعددی که پیرامون لذت‌بردن از زندگی است و موجب برکت و افزایش روزی می‌شود، توجه نداریم.
شیرازی‌ها معمولا مهربان و با لطافت هستند.

ایام سیل امسال فرصتی دست داد تا ایمان شیرازی‌های مهربان مجدداً ظهور پیدا کند.

در برخی شهرها وقتی سیل و برف آمد، مردم قیمت اغذیه، حمل‌ونقل و... را تا چندده برابر افزایش دادند، که از حکایت تلخ آنها می‌گذرم، اما وقتی در شیراز سیل آمد:
هتل‌داران به صورت رایگان در‌های هتل‌ها را برای مسافران باز کردند.
قالی‌شویی‌ها اعلام کردند قالی‌های مردم سیل‌زده را به‌صورت رایگان شست‌وشو می‌دهند.
تعمیرکاران موبایل اعلام کردند موبایل‌ها را رایگان تعمیر می‌کنند.
صاف‌کاری‌ها، برق‌کارهای ماشین، و تعمیرکاران اعلام کردند وسایل نقلیه مردم را به‌صورت رایگان تعمیر می‌کنند.
صنف حمل و نقل اعلام کرد بدون حق کمیسیون وسایل سیل‌زدگان را به مکان‌هایی که می‌خواهند منتقل می‌کند.
مردم نه‌تنها از شیراز بلکه از روستاهای اطراف هم به شیراز آمدند و مسافران را به خانه‌های خود بردند و مجاناً از آنها پذیرایی کردند.
و...


♦️برگرفته شده از: http://sharhhal.blog.ir/

  • علی اکبر مظاهری
۰۷
مرداد

حاج آخوند


«حاج‌آخوند» را که خواندم، دوباره یک دل که نه، صد دل عاشق شدم.
حاج‌آخوند؛ پیرمردی ساده و صمیمی، اما مملو از معرفت و یکرنگی.
تازه ۵۰ صفحه از کتاب را مرور کردم، اما شخصیت آسمانی حاج‌آخوند حسابی حالم را خوب کرده است. نگاه نازنین او به زندگی مثل باران، غبار می‌شوید و انسان را تر و تازه می‌کند. زنده می‌کند. با حاج‌آخوند که باشید، قید کتاب‌های باوقار و قطور فلسفهٔ غرب را می‌زنید و به فلسفهٔ سادهٔ او برای زندگی دل می‌دهید.
حاج‌آخوند دریایی است به وسعت زمین و آسمان؛ فراتر از آنچه از روحانیت دیده‌ایم و من دلم غنج می‌زند برای پاسخ‌های حکیمانه‌اش.
وقتی از او می‌پرسند: خیام اهل نوشیدن شراب بوده است؟ می‌گوید: چه می‌دانم؛ نه دلیلی برای اثباتش دارم و نه نفی‌اش. از طرفی «محتسب را درون خانه چه کار؟»
حاج‌آخوند نه‌تنها برای زن خاچیک، بلکه برای من نیز یادآور مسیح است: مردی که بر سر سفرهٔ مسیحیان می‌نشیند. از همان بادیه که آنان آب می‌نوشند، می‌نوشد. با همان حولهٔ آنان دست و صورتش را خشک می‌کند و در خانهٔ آنها نماز می‌خواند.
اگر دوست دارید همراه مسیح بر دریایی از کرامت قدم بگذارید، دلتان تکانی بخورد و چشمتان تر شود، طعم کتاب حاج‌آخوند را بچشید تا مثل من عاشق چشمان پیرمردی شوید که فارغ از کیش و آیین، همه را دوست دارد.

به قلم: حمیده قمری

  • علی اکبر مظاهری
۰۳
مرداد

 امنیت، بزرگترین نعمتی است که خداوند شامل حال متقین کرده است.
متقیان، پرهیزگارانی‌اند که از کار‌ها‌ی حرام خود را محفوظ می‌دارند و با دست‌کشیدن از هوای نفس، خود را به رنجی جان‌پذیر می‌افکنند. امنیت نتیجهٔ آسایش نیست، نتیجهٔ سختی است! ایشان از رنج و سختی خودخواسته، پروایی ندارند و شکیبانه، بر حق استوارند.

امیر مومنان علی - علیه‌السلام - در خطبهٔ 129 نهج‌البلاغه می‌فرمایند: آیا با این حال زار می‌خواهید در جوار اقدس الهی جای گیرید و عزیزترین دوستان خدا باشید؟ هیهات! کسی با فریب‌کاری، به بهشت نمی‌‌رود و جز با طاعت خدای رحمان، به خشنودی او واصل نمی‌شود.

خداوند تقوامندان را کسانی می‌داند که ایمان به غیب دارند، اقامهٔ صلاة کرده، از آنچه به آنان روزی داده شده، انفاق می‌کنند، بر آنچه بر پیغمبر نازل شده، ایمان دارند. از این روست که هدایت ویژه، در برخی از آیات قرآن کریم، مخصوص ایشان است.

تقواپیشگان، از یک منظر، به سه گروه تقسیم می‌شوند:
1- کسی که نفس خود را از ابتلای به عذاب‌های جاودان نگه می‌دارد.
2- کسانی که از حرام‌های دینی اجتناب می‌کنند و بر انجام واجب‌های الاهی کوشایند.
3- کسانی که نفس خود را از آن‌چه ایشان را به غیر حضرت حق - جل و علا - مشغول کند و از حق بازدارد، دور می‌کنند.

بنگرید که خداوند سبحان، در بهشت برین، چه مقامی نصیبشان کرده است: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِین؛ تقواداران، در مقامی امین‌اند.» (دخان،51)

هنیئا لهم. گوارایشان باد!

به قلم: خانم طیبه نوحی (استاد دانشگاه)
۳ مرداد ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۳۰
تیر

حکمت‌های تربیتی

فراغت همسران

بخش پایانی

طرح فوق، علاوه‌بر فایده‌هایی که بیان شد و توانست زندگی آقای صلح‌جو و خانواده‌اش را از بن‌بست بیرون آورد، حکمت‌های تربیتی و روان‌شناختی دیگری نیز دارد. پاره‌ای از آن‌ها را بنگریم:
۱. کاستن از وابستگی افراطی کودکان به مادر و مادر به کودکان
وابستگی شدید، در قلمرو تربیت، آفت است. از مؤثرترین راهکارهای زدودن این آفت، همین دور نگه‌داشتن موقت است.

۲. دلبستگی بیشتر پدر به فرزندان و فرزندان به پدر

همان‌گونه که وجود رابطۀ عاطفی میان مادر و فرزندان، از جانمایه‌های حتمی تربیت سالم است، ارتباط عاطفی میان پدر و فرزندان نیز از بُن‌مایه‌های ضروری تربیت رشیدانه است. فرزند برای پرورش و رشد همه‌جانبه، هم مادر می‌خواهد و هم پدر. اینکه کودکان همواره با مادر باشند و هیچ‌گاه با پدر نباشند، سبب کاستی در بالندگی‌شان می‌شود.

۳. تأمین نیاز عاطفی پدر

از نیازهای عاطفی پدر، مهرورزی به فرزند و لذّت بردن از وجود اوست. همان‌گونه که محروم‌کردن مادر از انس‌گیری با فرزند و مهرورزی به او، ستم به مادر است و روان وی را می‌آزارد، محرومیت پدر از مؤانست با فرزند، ستم به پدر است و جان وی را می‌رنجاند.

۴. لطافت زنانه؛ صلابت مردانه

تربیت جامع، نیازمند دو جان‌مایۀ نیرومند است: یکی «لطافت زنانه» که سرچشمۀ آن، روح لطیف مادر است؛ دیگری «صلابت مردانه» که معدن آن، جان سترگ پدر است. هر کدام از این دو نباشد، تربیت، تک‌بعدی می‌شود.
فرزند ـ خواه دختر، خواه پسر ـ برای بالندگی و رشادت، به این دو بُن‌مایه نیازمند است. نپنداریم که برای تربیت دختر، تنها لطافت زنانه بس است و برای پسر، فقط صلابت مردانه کافی است. هرگز! برای هر دو، هر دو لازم است.

۵. بهره‌مندی از دانایی‌ها و توانایی‌های پدر

مرد عاقل، دانایی‌ها و توانایی‌هایی در قلمرو تربیت دارد. از این‌رو، شرط خردمندی است که همان‌گونه که برای تربیت فرزند از دانایی‌ها و مهارت‌های تربیتی مادر بهره‌مند می‌شویم، از دانایی‌ها و توانمندی‌های پدر نیز بهره بجوییم.
وقتی مادر و پدر، هر دو، مربیان فرزندانشان باشند، همۀ این بهره‌مندی‌های ارجمند و افزون بر آن‌ها حاصل می‌شود.

گزیدهٔ کتاب «فرهنگ خانواده» / علی‌اکبر مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۳۰
تیر

پس از ۱۵ روز

آنان پس از پانزده روز باز آمدند؛ شاداب و شادان. دگرگونی اساسی در احوالشان پدیدار بود. دیگر از آن پریشانی روانی و کلافگی ذهنی، اثری نبود و کسی از کسی گله نداشت. امید و طراوت به‌جای آشفتگی و درماندگی نشسته بود. رفتار و گفتارشان نمایانگر رضایت و موفقیت بود. کودکانشان نیز شاداب بودند.
گفتم: «خدا را شکر، خوب قبراق و شادابید!»
گفتند: «بله؛ طرح، به‌خوبی اجرا شد و زندگی‌مان روح تازه یافت.»

♦️ادامهٔ مطلب را در پُست بعدی بخوانید.

گزیدهٔ کتاب «فرهنگ خانواده» / علی‌اکبر مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۲۸
تیر

طرحی نو

فرهنگ خانواده

آقای صلح‌جو گفت: «حالا چه کار کنیم؟»

گفتم: «باید هردوی‌تان "فلک را سقف بشکافید و طرحی نو دراندازید"؛ به این‌گونه: هر روز به مدت دو ساعت، خانم را از بچه‌ها و بچه‌ها را از خانم جدا کنید؛ به‌گونه‌ای که همدیگر را نبینند و صدای هم را نشنوند، امّا خیال خانم از بابت بچه‌ها کاملاً راحت باشد؛ بداند کسی امین و مهرورز، مراقبشان است و هیچ آسیبی به ایشان نمی‌خورد.
اختیار مصرف آن دو ساعت وقت به خانم واگذار شود تا هر کاری می‌خواهد، انجام دهد؛ ورزش کند، استخر برود، کتابخانه یا آموزشگاه و کلاس برود، مطالعه کند، خاطره یا مقاله بنویسد، مسجد و حرم برود، بازار برود، به دیدار خویشان و دوستان برود، به هر کاری که دلش می‌خواهد بپردازد و این زمان را به سلیقۀ خودش مصرف کند.»

مرد گفت: «ما کسی را نداریم که بچه‌ها را نگه دارد.»

گفتم: «خود شما بهترین کس برای این کار هستید.»

گفت: «من دارم تمام اوقاتم را صرف تأمین هزینه‌های زندگی می‌کنم. هر روز ۱۲ ساعت کار می‌کنم. دیگر فرصتی برایم نمی‌ماند که بچه‌ها را نگه دارم.»

گفتم: «مگر نه این است که شما ۱۲ ساعت از وقتتان را صرف تأمین آسایش خانواده می‌کنید؟ خوب؛ اگر خانواده‌تان آسایش و آرامش نداشته باشند، تلاش شما ثمرۀ دلخواه را نداده است.»

گفت: «چاره چیست؟»

گفتم: «دو ساعت از تلاش بیرونی‌تان کم کنید و آن‌را صرف زندگی درونی‌تان کنید تا مسئله حل شود. شما اکنون این مقدار زیاد از وقت خود را صرف رفاه خانواده می‌کنید، امّا ایشان در رفاه نیستند. بیایید دو ساعت از کارتان کم کنید و به اندازۀ درآمد آن دو ساعت کار، از هزینه‌های اضافی یا هزینه‌های دست‌ دوم و سوم بکاهید و آن زمان را صرف ضروری‌ترین نیاز خانواده‌تان که همان آرامش و آسایش است، بکنید؛ آن‌گاه ثمرۀ خجستۀ آن‌را ببینید.»

سپس به خانم گفتم: «نظرتان دربارۀ این طرح چیست؟»

گفت: «کاملاً موافقم. ما برای گذران زندگی نیاز به ۱۲ ساعت کار کردن ایشان نداریم. ما الآن خرج‌های اضافی و غیرضروری می‌کنیم که اسراف است و به‌راحتی می‌توانیم حذفشان کنیم؛ هیچ لطمه‌ای هم به هیچ جای زندگی‌مان نمی‌خورد. اگر ایشان این طرح (نگهداری
دو ساعتۀ فرزندان) را بپذیرند و اجرا کنند، من با صرفه‌جویی و حذف خرج‌های اضافی، زندگی را با درآمد حتّی کمتر از ۱۰ ساعت کار ایشان اداره می‌کنم.»

به آقا گفتم: «حالا چه می‌گویید؟»

گفت: «من آسایش خانواده‌ام را می‌خواهم. اگر با این طرح، آسایش ایشان تأمین شود، من از خدا می‌خواهم.»

به هر دو آفرین گفتم و دربارۀ دیگر مزایای طرح و رهاوردهای نیکوی روحی، اخلاقی و حتی تربیتی آن برایشان توضیح دادم و قرار گذاشتیم که در طی چند روز، زمینۀ اجرای آن‌را فراهم کنند و نتیجۀ را به من اطلاع دهند، تا اگر لازم بود، آن‌را اصلاح و تکمیل کنیم.
ایشان با خرسندی و امید به موفقیت طرح و حل مسئله‌ای که رنجشان می‌داد، رفتند تا آن‌را اجرا کنند و من برای توفیقشان دعا کردم.

♦️ادامهٔ پُست را فردا در همین صفحه دنبال کنید.

گزیدهٔ کتاب «فرهنگ خانواده»/ علی‌اکبر مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۲۷
تیر
فراغت ویژه (۲)
آقای صلح‌جو و همسرش، همراه دو فرزندشان که یکی سه‌ساله بود و دیگری یک‌ساله، به مشاوره آمدند. خانم از بار گران زندگی به ستوه آمده و کم آورده بود؛ دیگر بریده بود. مشکلات و مسائل ناگواری مطرح کردند و چارۀ کار طلبیدند. خانم از سختی‌های زندگی، سخت گلایه داشت و بیشتر از دست آقا می‌نالید. ایشان را به آرامش و صبوری دعوت کردم و به ریشه‌یابی مسائلشان پرداختیم. در نهایت، به این نتیجه رسیدیم که همۀ مشکلات به خستگی خانم از پرستاری و تربیت فرزندان مربوط می‌شود.
به آقای صلح‌جو گفتم: از وسایل شارژ‌شونده چی دارید؟ چند وسیله را نام برد که یکی از آنها موبایل بود. گفتم: اگر مدّتی با موبایل کار کنید و باتری آن‌را شارژ نکنید، چه می‌شود؟
گفت: «خاموش می‌شود.» 
گفتم: باتری جسم و جان انسان، مانند باتری موبایل است؛ اگر مدّتی کار کند و شارژ نشود، خاموش می‌شود. 
گفت: «منظورتان چیست؟»
گفتم: شما خوب می‌دانید و دارید می‌بینید که نگهداری و تربیت دو کودک خردسال، بدون داشتن کمک‌کار، همۀ انرژی همسرتان را مصرف و همۀ اوقات او را پر می‌کند. افزون‌بر این، وظیفۀ خانه‌داری و شوهرداری و مهمان‌داری نیز بر عهدۀ اوست. نتیجۀ طبیعی این قضیه چنین می‌شود که همسرتان به ستوه می‌آید، از زندگی خسته می‌شود، خود را ناتوان می‌یابد، احساس درماندگی می‌کند. آن‌گاه است که زندگی‌تان آسیب می‌بیند.
وقتی خانم، خود را ناتوان یافت و امور زندگی را آشفته دید و شما را ناراضی یافت، علاوه بر خستگی‌های جسمی و خالی‌شدن باتری جسم و جان، احساس بی‌لیاقتی و خودکم‌بینی خواهد کرد. این احساس حقارت، لذّت زندگی را از او می‌گیرد و به همهٔ زندگی، بی‌علاقه می‌شود. او دیگر نمی‌تواند به خود افتخار کند. وقتی خستگی جسمی و آشفتگی عصبی و ناراحتی روحی و روانی در یک نفر جمع شوند، او را از پا درمی‌آورند و زمین‌گیر می‌کنند.
♦️ادامهٔ این پُست را فردا در همین صفحه دنبال کنید.
گزیده کتاب «فرهنگ خانواده»/ علی‌اکبر مظاهری
  • علی اکبر مظاهری