وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نبرد بی برنده» ثبت شده است

۲۵
آبان

مشاورهٔ اخلاقی - خانوادگی

🔶 تبصره‌ای بر «نبرد بی‌برنده»

🖋 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری


❇️ پرسش:

آقا یا خانمی پرسیده‌اند: کتاب نبرد بی‌برنده‌تان را کامل خوانده‌ام و عمل کرده‌ام؛ تا حد بی‌نهایت با همسرم مدارا و تغافل کرده‌ام، دشنام‌های بسیار او را هیچ پاسخ نگفته‌ام، جفاهای بیکرانش را تحمل کرده‌ام، اما هرچه می‌گذرد من بازنده‌ام و او برنده.
این نبرد، بی‌برنده است؛ قبول، اما همیشه من بازنده‌ام و او نه که برنده باشد، بلکه خیره‌تر و چیره‌تر شده و از زندگی‌مان دمار برآورده است. اکنون چه کنم که از این میدان فضیلت‌سوز فرار کنم؟ وقتی من سپر می‌اندازم، او  شمشیر نمی‌اندازد. دیگر به ستوه آمده‌ام. آیا باید اعلام کنم که این میدان اگرچه برنده ندارد، اما بازنده دارد؟
لطفاً مدد فرمایید.

✅ پاسخ ما:

اکنون ۱۰ سال از انتشار کتاب نبرد بی‌برنده می‌گذرد و نُه بار تجدید چاپ شده است. تاکنون حدود ۹۰ درصد گزارش‌ها و بازخوردها از مثبت‌بودن ثمره‌های آن حکایت دارد، به لطف خدا زندگی‌های بسیاری را نجات داده و اخلاق ستیزه‌جویانهٔ انسان‌های زیادی را آرام کرده است. حدود ۱۰ درصد پاسخ‌ها نیز منفی بوده است. حکایت شما جزو همین ۱۰ درصد است.

🔹 یک قانون

 اکنون می‌گوییم: در نظام آفرینش، بیشتر اموری که دارای قاعدهٔ کلی اند، تبصره یا تبصره‌هایی دارند.  به زبان علمی:
«ما من عام الا و قد خص»؛ هیچ امر و قاعده‌ای عمومی و کلی نیست، مگر اینکه استثناهایی دارد.
در علوم تربیتی و اخلاقی نیز چنین است. مثلاً در تربیت فرزند، قاعده بر محبت بی‌نهایت است، اما اندکی قناعت نیز لازم است. در معاشرت با مردمان نیز اصل بر نرم‌خویی و سخاوت است، اما اندکی گره‌کردن ابرو و امساک نیز ضروری است.
در تکریم دیگران اصل بر بی‌پایانی است، اما اندکی سنجش ظرفیت نیز لازم است. حتی در دشمنی با بدها نیز  نمی‌باید بی‌پروایی کرد.

اندازه نگه دار که اندازه نکوست
هم لایق دشمن است و هم لایق دوست

مدارا و تغافل و نبردنکردن نیز مشمول این قاعده‌اند. کسانی هستند که بزرگواری را حمل بر بی‌عرضگی می‌کنند و از آن استفاده سوء می‌کنند؛ یا تغافل را نادانی فرض می‌کنند و جسور می‌شوند. باید ظرفیت افراد را سنجید و به‌قدر ظرفشان، آبشان داد؛ اگر بیشتر دهیم ظرفشان لبریز می‌شود و خرابی به بار می‌آورد.

🔹 داوری ما

ما در باره شما قضاوت نمی‌کنیم. اصلاً ما قضاوت نمی‌کنیم. مشاور، هادی است نه قاضی.
ما واقع زندگی شما را نمی‌دانیم و سخن همسر شما را نشنیده‌ایم، اما در این مشاورهٔ غیرحضوری و با وجود نشنیدن سخن همسرتان، بنا را بر صادق‌بودن شما می‌گذاریم و چند راهکار دانه درشت می‌دهیم:

۱. اگر مدارای شما سبب تحقیرتان می‌شود، از آن بکاهید. اگر تغافل شما باعث جسارت همسرتان می‌شود، آن را اندک و یا حذف کنید. اگر تواضع شما موجب تکبر او می‌شود، آن را کم کنید. (تواضع، عبادت است، اما اگر شما را کم‌مقدار کند، معصیت است.)

این سخن امام صادق علیه‌السلام وه که چه زیباست: «اَخْدِمْ اَخٰاکَ فَاِنْ اِسْتَخْدَمَکَ فَلا وَ لا کَرامَه»*۱؛ برادرت را خدمت کن، اما اگر خواست تو را به خدمت گیرد، نه خدمتش کن و نه بزرگش شمار.
همچنین این سخن امام صادق علیه‌السلام را: «إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَی الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ کُلَّهَا وَ لَمْ یُفَوِّضْ إِلَیْهِ أَنْ یَکُونَ ذَلِیلًا»*۲؛ خداوند همهٔ امور مؤمن را به خود او واگذار کرده است؛ اما این حق را به او نداده که خود را ذلیل کند.
حتی در صلهٔ ارحام هم حق نداریم خود را ذلیل کنیم.

دلبر اگر به رفتن شتاب کند بایست
دل بر کسی مبند که دلبستهٔ تو نیست

۲. اکنون طرحی نو دراندازید و با عمل بیشتر و سخن کمتر، به همسرتان تفهیم کنید که دیگر بنا ندارید یک فرد قربانی باشید. نیازی به جارزدن نیست، سلوکتان را عزتمندانه کنید و قاعدهٔ جاری بر رفتار و اخلاقتان را تغییر دهید.

🔹از ذلت به عزت

۳. اگر آقا هستید، فصل «اقتدار مرد» را در کتاب «فرهنگ خانواده» مطالعه کنید و اگر خانم هستید، فصل «ریحانگی زن» را در همان کتاب بخوانید.
بعد از دو هفته که این راهکارها را عمل کردید، نتیجه را به من اطلاع دهید تا راهکارهای دیگری دهم تا برای آیندهٔ زندگی‌تان گام‌های تازه‌ای بردارید.
ان‌شاءالله.
 خداوند سبحان هادی‌تان باشد.


*۱: مستدرک‌الوسایل، ج ۲، ص ۴۱۱
*۲: تهذیب‌الاحکام، ج ۶، ص ۱۷۹

۹۹/۸/۲۵

  • علی اکبر مظاهری
۰۹
آبان

    از زبان مشاور                    

سهیل و سمانه

سهیل و سمانه – که دو سه سالی بود ازدواج کرده بودند- نزدم به مشاوره آمدند؛ اخم آلود و نگران. ایشان را جوانانی مودب یافتم. سبب قهر آلودگی شان را پرسیدم. هر کدام به دیگری اشاره میکرد «که تو اول بگو». تا این که سمانه به سخن آمد و گفت:

«آقا سهیل به من  حرف های زشت می زند».

گفتم: مثلا چه می گوید؟

گفت: «به من می گوید: چرند و پرند نگو»!

به سهیل گفتم: شما اخم هایتان را باز کنید و با ما سخن بگویید.قصه چیست؟ چرند و پرند کدام است؟

سهیل گفت:«سمانه خانم راست می گوید. من این حرف را به او زدم، اما تا حالا به او نازک تر از گل نگفته بودم. حالا هم او کاری کرد و چیزی گفت که عصبانی ام کرد و این حرف را زدم. بعد هم معذرت خواستم. اما او قهر کرده و کوتاه نمی آید.»

گفتم : آفرین به شما که جانتان چنین لطیف و حساس است؛ چندان که یک «چرند وپرند»، هردویتان را برآشفته و تا دفتر مشاوره کشانده. این یک پدیده ی مثبت است. اگر چه اصل بگومگوکردن و خشم گرفتن و آن سخن اهانت آلود را به همسر گفتن و قهر کردن، پدیده ای منفی است، اما نکته ی مثبت این است که - خداراشکر- زندگی تان حریم دار و رابطه تان مودبانه است؛ چندان که زشتی یک سخن زشت و ناخوشایندی یک رفتار نامودبانه و نامهربانانه، برای هردویتان نمایان است و هردو  آن را منفی و قبیح می دانید.

اکنون مهم این است که این حادثه ی ناگوار اصلاح شود و برای پیشگیری از تکرار آن چاره اندیشی گرد؛ وگرنه - هشدارتان دهم - اگر مجادله تکرار شود، اندک اندک حریم ها شکسته می شود و زشتی زشت ها کمرنگ می گردد و رویتان در روی یکدیگر باز و دنده ی روانتان پهن می شود و پرده های حیا و ادبی که اکنون میانتان هست، پاره می گردد. آن گاه دیگر «چرند و پرند» ، حرف زشت به حساب نمی آید و قبیح نیست. آن وقت زندگی تان بد می شود. اکنون زندگی تان خوب است، تنها یک رنجش و تنش در آن پدید آمده که با تدبیر، قابل اصلاح است؛ اما اگر زندگی بد شد، اصلاح آن کاری دشوار و گاهی ناممکن است. یادتان باشد که :    

  • علی اکبر مظاهری
۱۳
تیر

>>از زبان مشاور

آقای کرامتی، که مردی چهل ساله بود و قبلا ندیده بودمش  و نمی شناختمش، نزدم آمد و گفت:

  • علی اکبر مظاهری