وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۲۴
آبان

میلاد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

عشق محمد بس است و آل محمد

سالروز میلاد پیامبر رحمت (ص) و امام جعفر صادق (ع) مبارک باد!

۹۸/۸/۲۴

  • علی اکبر مظاهری
۲۴
آبان

توصیف امیرمؤمنان - علیه‌السلام - از ویژگی‌های برادری که دوستش می‌داشت‌

یار علی


یکی از شیوه‌های تربیتی امام علی - علیه‌السلام - این بود که اوصاف خوبان را بیان می‌فرمود و زیبایی‌ها و فرخندگی‌هایشان را توصیف می‌کرد تا رغبتی شیرین در جان آدمیان برای وصول به جایگاه ستودهٔ آنان به‌وجود آورد و مردمان را به اقتدای آن مقتدایان فرا بخواند.
مولای خوبان، در یک سخن ارزشمند، کسی را نیکو و عظیم توصیف می‌کند و او را برادر خویش می‌نامد که زمانی با وی روزگار می‌گذرانده است؛ اما نام او را نمی‌آورد. برخی، به گمان، وی را ابوذر می‌دانند و برخی، کسان دیگری را نام می‌برند؛ اما همین نام نیاوردن امیرمؤمنان - علیه‌السلام - از آن یار ارج‌دار خویش، حلاوت و ذکاوتی را به همراه دارد؛ زیرا هم حس کاوشگری و رازداری را در آدمی بر‌می‌انگیزاند و هم این رغبت را در آدمی شکوفا می‌کند که هر کس خویشتن را به جای آن یار بی‌نام علی - علیه‌السلام - فرض کند و بکوشد تا آن اوصاف خجسته را به‌دست بیاورد؛ چنان‌که مولا وی را نیز برادر خویش بخواند.

اینک اوصاف و خصلت‌های آن یار ارج‌دار علی - علیه‌السلام - را از زبان عطرافشان مولایمان در حکمت ۲۸۹ نهج‌البلاغه می‌شنویم:
در روزگاران گذشته، برادری داشتم «خدایی» که برادری‌مان بر طریقت الهی بود. او این‌چنین بود:
۱. کوچکی دنیا در چشم او، وی را در دیدهٔ من، بزرگ کرده بود! [چون متاع فریبای این ‌جهان و خواهش‌های ناروای نفسانی، نزد وی حقیر می‌نمود، وی در جان من، عظیم نشسته بود.]
۲. از سیطرهٔ شکم خویش، بیرون بود؛ از این‌رو، به آنچه نمی‌یافت، اشتها نمی‌کرد و در آنچه می‌یافت، زیاده‌روی نمی‌کرد.
۳. بیش‌ترین اوقات روزگارش را خاموش بود. [خاموشی‌اش نه از سر ناتوانی در گفتار بود، بلکه برای بیش‌تر اندیشیدن و به وادی بیهوده‌گویی نیفتادن بود؛ زیرا هنگامی که ضرورت سخن راندن فراهم می‌آمد...]
۴. چون سخن می‌گفت، چنان بود که سخنوران را از سخن راندن باز‌می‌داشت و بر آنان چیرگی می‌یافت و عطش پرسشگران را فرو می‌نشاند.
۵. [از فرط بی‌آزاری و فروتنی، به ظاهر و در دیدهٔ ظاهربینان] ناتوان و مستضعف بود.
۶. هنگامهٔ تلاش و کارزار، همچون شیر بیشه بود و مار بیابان. [خشمگین و خروشان و پرزهر و شتابان.]
۷. [از منازعه‌های فضیلت‌سوز و جدال‌های خصمانه، پرهیز می‌کرد و تا کار به داوری نمی‌رسید و] تا نزد قاضی نمی‌آمد، دلیلی نمی‌آورد و برهانی اقامه نمی‌کرد‌.
۸. کسی را بر کاری که [به ظاهر ناروا بود و] امکان عذر و بهانه‌ای در آن می‌بود، ملامت نمی‌کرد تا آنکه عذر و بهانه‌اش را می‌شنید.
۹. از هیچ‌ دردی نمی‌نالید و شکایت نمی‌کرد؛ مگر پس از بهبود و سلامت. [آن‌هم از باب حکایت‌کردن.]
۱۰. آنچه را عمل می‌کرد، می‌گفت و آنچه را عمل نمی‌کرد، نمی‌گفت.
۱۱. اگر در گفتن از وی سبقت می‌جستند، در خاموشی بر او چیرگی نمی‌یافتند.
۱۲. بر سخن‌شنیدن، شوق‌ناک‌تر بود تا بر سخن‌گفتن.
۱۳. هرگاه که دو کار برایش پیش می‌آمد، می‌نگریست که کدامشان به هوای نفس نزدیک‌تر و به هوس دل، شیرین‌تر است تا با آن مخالفت بورزد. [زیرا به‌وضوح می‌دانست که آنچه با هوای نفس ملایم‌تر است، با عقل و شرع مخالف‌تر است.]
پس شما نیز این خصلت‌ها را فراگیرید و خویشتن را بر آنها وابدارید و برای یافتن آنها بکوشید و به آنها رغبت ورزید. [شما نیز مانند آن برادر من، شایستگیِ یافتن این اوصاف حمیده و اخلاف پسندیده را در خویشتن فراهم آورید] اما اگر توان یافتن همهٔ آنها را ندارید، هر مقدار را که می‌توانید، فرابگیرید؛ زیرا برخی را به‌دست آوردن، بهتر است از همه را وانهادن.

علی‌اکبر مظاهری
#ماهنامه_خانه_خوبان
#شماره_۱۲۶
#مهر_و_آبان۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
آبان

پیامبر

اشارت:
امیرمؤمنان علیه‌السلام به گاه غسل‌دادن و کفن‌کردن پیکر پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله با ایشان دل‌گویه‌ها و راز و نیازها داشت که بخش‌هایی از آنها بر مردمان آشکار نشد و همچنان رازگونه میان آن دو حبیب و محبوب باقی ماند و بخش‌هایی نیز آشکار شد. این گفتار بخشی از آنهاست که آشکار شده است:
🔸 پدر و مادرم فدایت یا رسول‌الله!
راستی که با مرگ تو، رشته‌ای از پیامبری و خبرآوری از آسمان گسسته شد که به مرگ هیچ‌کس غیر تو چنین نشد. داغت چنان گران است که مصیبت‌های دیگر را کوچک می‌نمایاند. غمت چندان گسترده است که همگان را فرا گرفته است. اگر به شکیبایی‌، امرمان نفرموده بودی و از بی‌تابی نهی‌مان نکرده بودی، چشمه‌های اشک‌هایمان را در ریختن بر تو می‌خشکاندیم. درد فراقت، گدازان است و اندوه داغت، بی‌پایان. این (گداختن و سوختن، بر مصیبت فقدان تو) هنوز اندک است! اما مرگ را نتوان بازگرداند و آن‌را نتوان دور ساخت.
پدر و مادرم فدایت! ما را نزد پروردگارت به یاد آر و ما را در خاطرت نگاه دار.

خطبهٔ ۲۳۵ نهج‌البلاغه
ترجمه و توضیح علی‌اکبر مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
آبان

گزیدهٔ رسالهٔ حقوق امام سجاد علیه‌السلام


حق پا


«و اما حــق رجلیک فان لاتمشی بهما إلی ما لایحــل لــک و لاتجعلهمــا مطیتک فی الطریق المستخفه باهلها فیها فإنها حاملتک و سالکه بک مسلک الدیـن و السبــق لک و لاقوه الا بالله؛ اما حق پاهایت بر تو آن است که از آن به‌عنوان وسیله‌ای برای رفتن به طرف حرام استفاده نکنی و پا را مرکب در راهی که سبب استخفاف و زبونی تو می‌شود قرار ندهی؛ زیرا که این دو پا تو را حمل می‌کنند و سِیر می‌دهند در مسیر دین و سبقت‌گرفتـن در کارهای خوب و قوتی نیست مگر به قوت پروردگار.»

امام سجاد علیه‌السلام در تعیین حقوق تک‌تک اعضای بدن، ریزبینی و دقت خاصی نشان داده‌اند که این خود حاکی از اهمیتی است که استفادهٔ صحیح از اعضا و جوارح دارد. نکته قابل تأمل در بخش‌های مختلف رسالهٔ حقوق امام سجاد علیه‌السلام، این است که حضرت به استفاده از اعضا و جوارج در راه رضای خداوند تاکید فرموده‌اند که اگر غیر از این باشد، اعضایی که نعمت خداوند برای انسان است، نتیجه‌ای جز زبونی و بدبختی در پی نخواهد داشت، پس این خود انسان است که تعیین می‌کند آنچه خداوند به او بخشیده، برایش نعمت باشد یا مایهٔ نکبت و زبونی.
نحوهٔ استفاده از نعمات، آثار خود را هم در عالم دنیا و هم در عالم عقبی خواهد داشت، ضمن اینکه اعضا و جوارح انسان جزء نعماتی هستند که له یا علیه صاحبش گواهی و شهادت خواهد داد؛ چنان‌که خداوند در آیه ۶۵ سورهٔ مبارکهٔ «یس» می‌فرماید: «امروز بر دهان آنها مُهر می‌نهیم و دست‌هایشان با ما سخن می‏‌گویند و پاهایشان به کارهایی که انجام می‌دادند، شهادت می‌دهند.»
در آیهٔ ۲۴ سورهٔ مبارکهٔ «نور» نیز می‌فرماید: روزی که زبان و دست و پاهای آنها به اعمالی که انجام داده‌اند، گواهی می‌دهند.»
امام سجاد علیه‌السلام پا را وسیه‌ای برای سِیر در مسیر دین و سبقت‌گرفتن در کارهای خوب معرفی می‌کند و در کتاب اصول کافی آمده است که امام صادق علیه‌السلام در این خصوص فرمودند: هیچ بندهٔ مؤمنی نیست که قدمی در راه برآوردن حاجت برادر مؤمن خود بردارد، مگر آنکه خداوند برای او به هر قدمی که برمی‌دارد، حسنه‌ای می‌نویسد و گناهی را از او برمی‌دارد و درجهٔ او را بالا می‌برد.»
چنان‌که از آیات و روایات دریافت می‌شود، وقتی انسان برای انجام کار خیری اراده بکند، نه‌تنها پاداش نیت آن‌را دریافت می‌کند، بلکه هر حرکت و عملی که در این راه انجام می‌دهد، دارای اجر و پاداش نزد خداوند رحمان است.
پس ای خدای مهربان! ما را در پیمودن راه بندگی‌ات، یاری فرما و قدم‌هایمان را برای سِیر در مسیر دین و سبقت‌گرفتن در علم و خوبی‌ها قوت ده و ثابت‌قدم و مستدام بدار؛ چراکه به یقین نعمت پا یکی از شهادت‌دهندگان در روز حساب خواهد بود.

به قلم خانم زهرا نصیری
#روزنامه_مردم‌نو

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
آبان

گزیدهٔ رسالهٔ حقوق امام سجاد علیه‌السلام

حق چشم

«و اما حق بصرک فغضه عما لا یحل لک و ترک ابتذاله إلا لموضع عبره تستقبل بهــا بصرا او تستفید بها علما فإن البصر باب الإعتبار؛ اما حق چشمت بر تو آن است که برگردانی آن‌را از چیزی که خداوند تو را از دیدن آن منع کرده است و بی‌دلیل به هر طرف و هر چیز نظر نکنی، مگر در جایی که موجـب پند و عبرتی باشد یا سبب بصیرت و بیداری شود یا علمی از آن استفاده شود، زیرا چشم دروازهٔ پند و عبرت‌گرفتن است.»

چشم یکی از شگفت‌انگیزترین اعضای بدن است که فعالیت آن به دوربینی مدرن شباهت دارد که البته برخی از ویژگی‌های آن منحصر به فرد است و هیچ دوربینی آن‌را دارا نیست.
چشم دریچهٔ ادراک محیط اطراف است؛ ابزار توانمندی که کار آن کشف و مشاهده است. این عضو از بدن نیز همچون سایر اعضا، حقی بر صاحبش دارد و بی‌تردید حسابی برای آن خواهد بود.
خداوندِ هدایت‌گر در جای‌جای قرآن کریم به حق چشم اشاره دارد؛ چنان‌که در آیات 30 و 31 سورهٔ مبارکهٔ نور می‌فرماید: «به مردان مؤمن بگو تا چشم از نگاه ناروا بپوشانند. به زنان مؤمن بگو تا چشم از نگاه ناروا بپوشانند.»
در متون دینی و ادبی بسیاری می‌بینیم که علاوه‌بر دیدهٔ سر، به دیدهٔ دل نیز اشاره شده و جایگاه بالایی برای آن تعریف شده است، چنان‌که هاتف اصفهانی نیز می‌گوید:
چشم دل باز کن تا که جان بینی
آنچه نادیدنی‌ست آن بینی
بی‌تردید در میان چشم ظاهر و چشم باطن ارتباطی تنگاتنگ است، به‌گونه‌ای که اگر چشم ظاهر را از نادیدنی‌ها فرونبندی، چشم باطن را از دیدنی‌ها بهره‌ای نخواهد بود، همان‌طور که امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «در حواس ظاهری بشر چیزی اشرف و ارجمندتر از چشم نیست. هرچه که او میل دارد، به او ندهید که نتیجهٔ آن فراموشی خداست.» از این‌روست که امام سجاد علیه‌السلام در رابطه با حق چشم فرموده است: «حق چشمت بر تو آن است که برگردانی آن‌را از چیزی که خداوند تو را از دیدن آن منع کرده است و بی‌دلیل به هر طرف و هر چیز نظر نکنی...»
گاهی منظور از بصیرت و بینایی، توجه و پند گرفتن است، همان‌گونه که در قرآن نیز عبارت «یَا أُولِی الْأَبْصَارِ»‏ را می‌بینیم که روی صحبت با صاحبان بصیرت (افراد دارای بینش عمیق) دارد که همراه است با سفارش به عبرت گرفتن؛ چنان که در آیهٔ دوم سورهٔ مبارکهٔ حشر قبل از این خطاب، عبارت «فَاعْتَبِرُوا» آمده است. امام سجاد علیه‌السلام نیز در ادامهٔ فرمایش خود، پس از تأکید بر چشم برگرداندن از موارد نهی‌شده، می‌فرماید: «... مگر در جایی که موجـب پند و عبرتی باشد یا سبب بصیرت و بیداری شود یا علمی از آن استفاده شود، زیرا چشم دروازهٔ پند و عبرت‌گرفتن است.»
پس ای خدای مهربان! ما را توفیق مراقبت از چشم عطا فرما و آن‌را برایمان وسیله‌ای برای طاعت حضرتت و عبرت‌گرفتن از دیدنی‌ها قرار ده...

✍️ به قلم خانم زهرا نصیری
#روزنامه_مردم‌نو

  • علی اکبر مظاهری
۲۲
آبان

مشاورهٔ تربیتی
پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به پدری اهل مشورت

پرسش اول:
مشاوران، درباره تلویزیون تماشاکردن کودکان، نظرات متفاوتی دارند. برخی می‌گویند تلویزیون باید از زندگی کودک حذف شود. برخی دیگر زمان تعیین می‌کنند و می‌گویند کودکان روزانه ۴۵ دقیقه یا یک ساعت تلویزیون ببینند.
نظر شما در این‌باره چیست؟

پاسخ:
✔️ مقدمه:
سؤال شما سؤالی مهم، دقیق و تحقیقی است و مبتلابه زیادی دارد.
در ادامه نکاتی مطرح می‌شود؛ دقت لازم و کافی را داشته باشید.

نکات:
١. امیر مومنان علیه‌السلام می‌فرمایند:
«لا تَقسِروا اَولادَکُم عَلى آدابِکُم، فَاِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَیرِ زَمانِکُم» ۱
فرزندانتان را به انجام آداب خودتان واندارید، زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده‌اند.

روزگاری که پدر و مادر در آن زیسته و رشد یافته‌اند، با روزگار فرزندانشان متفاوت است.
تربیت در زمانهٔ کنونی با تربیت در روزگار گذشته فرق می‌کند و زحمت و دقت و آگاهی بیشتری می‌طلبد.
آن حضرت، از اینکه کودکان امروز را به سبک کودکان دیروز تربیت کنیم، نهی کرده‌اند.
چنین تربیتی خلاف حکمت است.
٢. مظاهر تمدن را نباید از زندگی حذف کرد؛ این‌ها به‌جای خود، سودمندند.
مصلحت ایجاب می‌کند که بهره‌های تکنولوژی روز را در نظر بگیریم و آفت‌هایش را مدیریت و برطرف کنیم.
۳. فرزندانمان را از مواهب موجود در جامعه منع و محروم نکنیم.
پیامبر اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌فرمایند:
«إنّ ابنَ آدمَ لَحَریصٌ على ما مُنِعَ» ۲
انسان بر آنچه که از آن منع شود، حریص می‌شود.

اگر ما در منزل خودمان به فرزندمان غذا و میوه ندهیم و او را گرسنه نگه داریم، سر سفرهٔ دیگران به‌گونه‌ای غذا و میوه می‌خورد، که شرمنده می‌شویم.
اگر ما فرزندمان را از تماشای تلویزیون محروم کنیم، وقتی به تلویزیون دیگران می‌رسد، با حرص و ولع آن‌را تماشا می‌کند. به‌علاوه، با نداشتن تلوزیون، کودک احساس نداری و فقیری و کمبود می‌کند.
نباید مسائل مشروع را از زندگی کودکان حذف کنیم. تلویزیون هم یکی از این مشروع‌هاست.

↩️ ۱.شرح ابن ابی الحدید، ج ۲۰، صفحه۲۶۷
۲. میزان‌الحکمه، باب ۷۹۶
به قلم خانم نرگس صفرخانلو
این مطلب ادامه دارد.

۹۸/۸/۲۲

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
آبان

سنگ صبور

پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به سنگ‌صبوری که خود در پی سنگ صبور است

مدت‌ها درگیر افکار آزاردهنده و مزاحم بودم. دیگر جان به لبم رسید و درمانده شدم و تصمیم جدی گرفتم که خود را از این پریشانی نجات دهم. با مشاوری صحبت کردم. او همانند پدری مهربان، پای صحبت‌هایم نشست.
ایشان به حرف‌هایم خوب گوش می‌کردند.
برایشان توضیح دادم که مدت‌هاست به‌خاطر سنگ‌صبوری برای یکی از دوستانم و گوش‌دادن به درددل‌های او دربارهٔ سختی‌های زندگی‌اش، من هم، اکنون گرفتار افکار آزاردهنده شده‌ام. در مشکلات او غرق شده‌ام و آنقدر خود و زندگی‌ام را با شرایط و مشکلات او می‌سنجیدم که گویا میزان من در انتخاب همسر، انتخاب مسیر زندگی، و برخی از امور دیگر، اوست.
این افکار جز ناامیدی، وحشت، ناکامی و گناه، چیزی به همراه نداشت.
بعد از اتمام صحبت‌هایم، جناب آقای مظاهری، همان پدر مهربان، با آن لهجهٔ شیرین اصفهانی، با لحنی آرام، چندین راهکار، که حلّال مشکل من بود، فرمودند.
♦️بهتر است سنگ‌صبور، ابتدا، خود را محک بزند، در غیر این صورت، به خود آسیب می‌زند.

این مشاور دانا و توانا راهکارهایی برای حال‌حاضر من دادند، از جمله:
۱. ابتدا باید، با اندیشیدن در تجربه‌های موفق خود و نیز تفکر در رخدادهای درخشنده‌‌ای که در زندگی مردمان کامیاب دیده‌اید، افکاری مثبت را فراهم کنید که جایگزین آن افکار منفی شود تا هر زمان، آن افکار پریشان به سراغتان آمد، چیزی در دست داشته باشید که جایگزین آن افکار کنید و نگذارید آنها به روحتان صدمه بزنند.
۲. ذکری را که با آن انس دارید و آرامش می‌گیرید، در آن زمان، بر لب زمزمه کنید و در قلب راسخ کنید تا آن افکار مزاحم، کنار روند. ذکرهایی مانند: صلوات یا بسم الله الرحمن الرحیم و هر ذکری که دوست دارید.


✔️توصیه‌ای از امام صادق علیه‌السلام:
شخصی خدمت ایشان آمد و از افکار مزاحم و آزاردهنده، که بوی گناه می‌داد، شکایت کرد. حضرت، با مهربانی، به او فرمودند که هر زمان آن افکار به سراغت آمد، این ذکر را بر لب بیاور و تکرار کن تا ذهنت آرام بگیرد. بعد از مدتی آن شخص، پیروزانه، به خدمت حضرت رسید و از درمان حال خود خبر داد.
آن ذکر مقدس، این بود: «آمَنَّا بِاللّهِ وَ رَسُولِه، لاحولَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه»؛ به خدا و پیامبرش ایمان آوردیم. قوت و قدرتی نیست، جز از ناحیه خدا.
۳. مطالعه: رمان‌هایی بخوانید که فضای زیبایی در ذهن می‌سازند. از جمله آثار آقای سید مهدی شجاعی، همانند کتاب «آفتاب در حجاب»، «پدر، عشق، پسر» و...

در حال‌حاضر من مشغول کنترل ذهن خود با آن ذکر، مطالعه و ... هستم و از توفیق الاهی و مدد مشاور محترم، حالم بهتر شده است.
هذا من فضل ربّی

به قلم خانم فاطمه‌زهرا امامی
ویرایش و آماده‌سازی: خانم زهرا نصیری
۱۹ آبان ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۱۰
آبان

در نکوداشت امید و آرزو

امید، زایندهٔ مسیح ماست...

مطابق دیدگاه حکیمان اسلام، وجود انسان، عین ربط به وجود خداوند است. به این معنا که اگر افاضهٔ هستی از جانب خداوند صورت نمی‌پذیرفت، هیچ موجودی حیات نمی‌یافت.
همهٔ موجودات پرتویی از وجود خداوند هستند؛ اما در میان آنها، تنها انسان می‌تواند از نظر صفاتی تا مرحلهٔ تشبه به خالق خود پیش برود و رشد کند.

🔹 حال که هستی انسان، بالذات، این ظرفیت را دارد که در آثار حیاتی خود، خداگونه شود، لاجَرم اسباب به فعلیت رسیدن این قوا نیز در درون او نهادینه شده است. یکی از این لوازم و ضروریات، وجود امید و آرزوست که موجبات حرکت به سمت کمال و طلب مطلوب را فراهم می‌آورد.

🔹 بنابراین از تدبیرات مدبر عالم، به ودیعت نهادن امید در درون انسان‌هاست. چنان‌که حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: «اِنَّمَا الاَمَلُ رَحمَهً مِنَ اللهِ لِاُمَّتی. لَولاَ الأَمَلُ لاأَرضَعَت اُمُ وَلَداً وَلاغَرَسَ غارِسٌ شَجَراً»؛ امید، رحمتی از طرف خداوند برای امت من است. اگر امید نبود، مادر به فرزندش شیر نمی‌داد و باغبان درختی نمی‌کاشت.

🔹 پس می‌توان آدمیان را همانند اهل کاروانی در نظر گرفت که به سمت کمال و به ظهور رساندن استعدادهای درونی خویش در حرکت‌‌اند و عامل حرکت این کاروان، امید است.
امید حالت‌هایی نظیر شوق و طلب را در درون انسان به‌وجود می‌آورد، که او را به سمت کمال‌خواهی و کمال‌طلبی هدایت می‌کند. چنان‌که مولانا نیز می‌فرماید؛ این طلب و شوق است که باعث زاییده‌شدن مسیح هر جانی می‌شود، زیرا هر یک از ما مسیحی داریم که باید آن‌را متولد کنیم: «تن همچون مریم است و هر یکی عیسی داریم‌. اگر ما را درد پیدا شود، عیسای ما بزاید.»*
مسیح هر کدام از ما، همان لطیفهٔ نهانی انسانیت است. آن لطیفه‌ای که خداوند از روح خود به هنگام آفرینش در درون انسان دمید که از آن تعبیر به «مسیح هر جان» می‌شود.

زین طلب بنده به کوی تو رسید
درد مریم را به خرما بن کشید
🔸🔸🔸
این طلبکاری مبارک جنبشی است
این طلب در راه حق مانع‌ کشی است
🔸🔸🔸
در طلب زن دائماً تو هر دو دست
چون طلب در راه، نیکو رهبر است

*فیه ما فیه
به قلم خانم نرگس مرادی، کارشناس‌ارشد فلسفهٔ هنر
۱۰ آبان ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۰۶
آبان

مناجات با دوست

پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به سؤالی دربارهٔ یکی از نیازهای اساسی انسان؛ نیایش

سؤال:
برای برخی از افراد این سؤال پیش می‌آید که چرا خداوند از ما می‌خواهد با او مناجات کنیم و به درگاهش گریه و ناله و آه داشته باشیم؟ ممکن است با خودمان بگوییم خداوند که از درون ما آگاه است و همهٔ راز‌ها و نیازهایمان را می‌داند، پس چه نیازی به مطرح‌کردن آن است؟

پاسخ:
خداوند نیازی به التماس و نیایش ما ندارد‌.
دلیل دعوت به نیایش از سوی خداوند، برای تأمین نیازهای روحی انسان‌ و رشد او و نیز برای پیشگیری از آفت‌های روحی است.
خدا ما را دوست دارد، پس مصلحتمان را می‌خواهد. حضرت باری تعالی اراده فرموده است ما را تعدیل کند و به ما نفع برساند.
وقتی که ما با خداوند عشق‌بازی می‌کنیم و خودمان را نزد او به خاک می‌مالیم، در مسیر تکامل‌مان به پیش می‌رویم و جانمان فربه می‌شود. می‌دانیم که انسان، علاوه‌بر نیازهای جسمانی، نیازهای روحانی و روانی نیز دارد که می‌باید در مسیر رسیدن به خوشبختی، تامین شوند.
یکی از این نیازهای روحی و روانی آدمی، نیایش است.
ما آدمیان، بدون نیایش، نمی‌توانیم زندگی خجسته‌ای داشته باشیم. بدون نیایش، در روان، کردار، سلوک و افکار ما نقصان پدید می‌آید. این نیاز، که در زمرهٔ برترین نیازهاست، براساس حکمت در ما قرار داده شده است؛ بنابراین راز و نیاز و لابهٔ ما به درگاه خداوند، پاسخی به این نیاز متعالی است.

به قلم خانم اعظم عموزادی، استاد دانشگاه
ویرایش و آماده‌سازی: خانم زهرا نصیری
۹۸/۸/۶

  • علی اکبر مظاهری
۰۵
آبان

گزیدهٔ رسالهٔ حقوق امام سجاد علیه‌السلام

حق گوش

«وَ أَمّا حَقّ السّمْعِ فَتَنْزِیهُهُ عَنْ أَنْ تَجْعَلَهُ طَرِیقاً إِلَى قَلْبِکَ إِلّا لِفُوّهَةٍ کَرِیمَةٍ تُحْدِثُ فِی قَلْبِکَ خَیْراً أَوْ تَکْسِبُ خُلُقاً کَرِیماً فَإِنّهُ بَابُ الْکَلَامِ إِلَى الْقَلْبِ یُؤَدّی إِلَیْهِ ضُرُوبُ الْمَعَانِی عَلَى مَا فِیهَا مِنْ خَیْرٍ أَوْ شَرٍّ وَ لا قُوّةَ إِلّا بِاللّه. و اما حق گوش این است که از هر چیز چنان پاکش دارى که آن‌را راهى به دل خود سازى (و آن‌را نگشایى) مگر براى (شنیدن) سخن خوبى که در دلت خیرى پدید آورد یا اخلاق والایى بدان کسب کنى، زیرا گوش دروازه سخن به‌سوى دل است که معانى گوناگونى را که متضمن خیر یا شر است به آن می‌رساند. و نیرویى جز از ناحیه خداوند نیست.»

گوش یکی از اعضای بدن است که اهمیت آن در آیات و روایات زیادی گوشزد شده است، از جمله اینکه خداوند در آیه 36 سورهٔ مبارکه اسراء می‌فرماید: «از آنچه نمی‌دانی پیروی نکن؛ چراکه گوش و چشم و دل‌ها همه مسئولند.»
گوش نیز مانند سایر اعضای بدن، هم می‌تواند در خدمت صاحبش در مسیر کمال و تعالی قرار بگیرد و هم می‌تواند صاحبش را به‌سوی غرق‌شدن در جهل و گمراهی و معصیت بکشاند، لذا هر انسانی به حکم انسان بودنش و در وهلهٔ دیگر هر مسلمانی به حکم مسلمان بودنش باید همواره از گفته‌ها و شنیده‌ها و افکارش مراقبت داشته باشد؛ چراکه چشم و گوش و دل همه مسئولند.
یکی از بزرگترین گناهان نکوهیده که همواره به دوری جستن از آن تاکید شده، گناه «غیبت» است. در کتاب مستدرک آمده است که پیامبر اکرم صلی‌ا... علیه و آله و سلم درخصوص غیبت می‌فرمایند: «گوش‌ها را از شنیدن غیبت پاکیزه نگه دارید، زیرا گوینده و شنونده در گناه با یکدیگر مشترکند.»
در حدیث دیگری نیز می‌فرمایند: «گوش‌دهنده غیبت هم یکی از غیبت‌کنندگان است.»
اصولاً پرداختن به غیبت، کار کسی است که ضعیف‌النفس است؛ چنان که یا حرفی که بر زبان می‌راند حرفی سست است و قابل گفتن در پیش‌روی فرد مد نظر نیست، یا اینکه جرأت و جسارت صحبت‌کردن در حضور او را ندارد، از این‌رو متوسل می‌شود به غیبت که باعث آلوده‌شدن زبان خود و گوش دیگران می‌شود. چه‌بسا این گناه با گناه دیگری به نام تهمت نیز آمیخته شود.
در کتاب وسائل آمده است که پیامبر اکرم صلی‌ا... علیه و آله و سلم فرمودند: «سریع‌تر از آنکه مرض جذام و خوره در درون انسان پیشرفت کند، بیماری غیبت در انسان، دین او را از بین می‌برد.»
گناهان زبانی که لاجرم گوش مخاطبان را نیز درگیر و مرتکب گناه می‌کند، چنان بر روح و روان و دنیا و عقبای انسان اثر می‌کند که می‌تواند همه اعمال او را تحت تاثیر قرار دهد، چنانکه امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «غیبت، حسنات و اعمال نیک انسان را نابود می‌کند، همان‌گونه که آتش هیزم را از بین می‌برد.»
گوشی که برای حرکت در مسیر بندگی و انسانیت به انسان عطا شده است، ای‌بسا که عامل گمراهی او و به هلاکت افتادنش شود، چنان که در کتاب بحار آمده است که امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «فاصلهٔ حق و باطل چهار انگشت است؛ آنچه دو چشمت دید، آن حق است و آنچه دو گوشت می‌شنود، اکثر آن باطل است.»
بنابراین گوش بر انسان حقی دارد که برای رعایت آن باید این عضو از بدن را در راه حق و رشد و تعالی به کار گرفت و از پرداختن به آنچه ممنوع شده است، دوری کرد.
پس ای خدای مهربان! یاری‌مان کن تا از نعمات و اعضا و جوارحی که باید در راه خیر به کار افتند و فردا برای هر یک حسابی است، به‌درستی استفاده کنیم و حق آن‌را ادا کنیم.

به قلم خانم زهرا نصیری
#روزنامه_مردم‌نو

  • علی اکبر مظاهری