وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۳ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

۰۵
مهر

بدترین_سرزنش‌ها (۸)

نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری

⭕️ سرزنش همسران (۴)

آدمی، در نقدناپذیری، موجود عجیبی است. ذات بشر، از شنیدن انتقاد، آتش می‌گیرد. راستی که حیرت‌آور است این خصلت ناپسند انسان.

🔴 انتقاد از همسر

هرگاه همسران خواستند از هم انتقاد کنند، پیچیدگی این خصلت نامبارک بشر را به یاد آورند و از خیر، نه! از شر انتقاد بگذرند.
چه کنیم؟ ماییم و این اولاد آدم. که البته خودمان نیز از همین فرزندان آدمییم.

🔻 این چند فرزند آدم را ببینید:
۱. دوستی داشتیم اهل تحقیق. در تلویزیون برنامه‌ای داشت. دربارهٔ آن برنامه، با من مشورت می‌کرد. مشاورهٔ مفیدی بود. تا این‌که من، در پیش‌نویس یکی از کتاب‌هایم، از یکی از برنامه‌های تلویزیونی‌اش انتقاد کردم؛ بسیار ملایم، محترمانه، مشفقانه. انتشار آن مطلب را منوط به رضایت او کرده بودم. تا او رضایت، بلکه اجازه نمی‌داد، منتشر نمی‌کردم.
نسخه‌ای از پیش‌نویس کتاب را، قبل از انتشار، به او دادم که نقد کند و نظر دهد تا قبل از نشر، استفاده و اصلاح کنم. او تا که به آن چند سطر انتقاد مربوط به برنامهٔ خودش رسید، چنان برآشفت که دوستی چندین ساله‌مان را برهم زد. مشاوره‌مان دربارهٔ برنامهٔ تلویزیونی‌اش را قطع کرد. انتقادم را نه تنها نپذیرفت، بلکه آن را به شدت رد کرد.
یکی از دوستان مشترکمان، که او نیز اهل تحقیق است، گفت: «اگر چه نقدتان وارد است و نظر من نیز همین است، اما چون دوستمان سخت می‌رنجد، آن را از کتابتان حذف کنید.» و حذف کردم.
اکنون آن کتاب، بدون آن انتقاد، منتشر شده است، اما دوستی ما دیگر برقرار نشد که نشد. کوشش‌های من، برای تداوم آن دوستی و حذف آن رنجش و دلجویی از آن دوست، هیچ ثمر نداد.
۲. کتابی را، که به زبانی غیر فارسی بود، ترجمه و منتشر کردیم. دوستی، که اهل نقد و نظر کتاب است، نقدی بر آن کتاب نوشت و در روزنامه‌ای منتشر کرد. هم اصل کتاب را نقد کرد هم ترجمه اش را؛ نقدی ملایم، مؤدبانه، منصفانه. مترجم کتاب، همان زمان، جواب داد. همهٔ نظرهای منتقد را رد کرد. اما نویسندهٔ غیر فارسی کتاب، نتوانست پاسخش را به ما برساند. یادم نیست چرا. چند سال گذشت؛ شاید پانزده سال. او را دیدم. قضیهٔ آن نقادی را دیگر به یاد نداشتم. ایشان، با عصبانیت، گفت: «جواب نقد آن نویسنده را همان زمان نوشتم، اما نتوانستم به شما برسانم. آن جواب اکنون هم آماده است. خواهانم که منتشر کنید.»
سرم سوت کشید. پانزده سال گذشته، آن نقدکننده، نقدی مؤدبانه، محترمانه، عالمانه، نوشته. آن را در کتاب منتشر نکرده‌ایم. خود او در روزنامه‌ای منتشر کرده. هیچ لطمه‌ای به هیچ‌جا نخورده. خوانندگان آن روزنامه یا همان وقت که آن را دیدند، نخواندند یا خواندند و جدی نگرفتند یا اگر خوانده باشند و جدی گرفته باشند، دیگر آن را فراموش کرده‌اند. اما این نویسندهٔ دانشمند، اکنون رنج آن را همچنان با خود حمل می‌کند. چنان‌که اکنون که پس از پانزده سال از آن سخن می‌گوید، خشمناک می‌شود.

عجیب است ذات این بشر. عجیب است تربیت‌ها و خصلت‌ها و عاد‌ت‌های آدمیان. عجیب و غریب!

خوب، حالا می‌خواهید از همسرتان انتقاد کنید؟ او را بر کاری سرزنش کنید؟ بفرمایید! بعید است که همسر شما، از آن سه دوست دانشمند ما، داناتر باشد و صبورتر و منطقی‌تر و با انصاف‌تر.

۴ مهر ۱۴۰۱
 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۰۵
مهر

تبصره‌ای_بر_جنگ_و_صلح_همسران

نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان

🔻 از زبان فاطمه

کلاس رانندگی‌ام را به‌خوبی گذراندم. گواهی‌نامه‌ام صادر شد. کمی فاصله افتاد تا ماشینی بخریم. و خریدیم.
دست‌فرمان همسرم بی‌نظیر است. از فردای خرید ماشین، هر روز، دو-سه ساعت برای تمرین می‌رفتیم.

⭕️ چشم‌گفتن

بعد از چند روز تمرین؛ سه ساعتی از تمرین آن روز گذشته بود. بسیار خسته بودم. به یکی از دوربرگردان‌های خیابان نزدیک منزل رسیدیم. همسرم گفت: سرعت را کم کن و دور بزن. اما من بد دور زدم. اگر ماشین‌های دیگر حواس‌شان نبود، احتمال رخ‌دادن تصادف بود. به سلامت دور زدم و وارد کوچه‌‌مان شدم. همسرم، با آرامش و صبوری، توضیح داد که کلاج و ترمز و گاز و دنده را، هنگام دور زدن از دوربرگردان‌ها، چگونه به‌کار گیرم تا سرعت ماشین را کنترل کنم.
بعد از تمام‌شدن صحبت‌هایش گفتم: نه! من می‌خواستم این‌کار و آن‌کار کنم و خیابان خلوت بود و خیالم راحت بود، آن ماشین نمی‌دانم چرا ناگهان آمد و حواسم را پرت کرد. خواستم دورزدن با سرعت بالا را امتحان کنم و ... .
همسرم سکوت کرده بود، تا من دیگر از توضیح‌دادن دست برداشتم.
آن‌گاه خندید و گفت: به نظرم اگر به جای این همه توضیح و توجیه، یک «چَشم» می‌گفتی، کافی بود.
خجالت‌گونه‌ای گفتم: بله، چَشم!

سخن همسرم هنگام رانندگی، من را به فکر فرو برد. شب‌هنگام، تا خوابم ببرد، به «چَشم‌گفتن» فکر کردم که اگر آدمی، در طول عمر، به‌جای توضیح‌ها و توجیه‌ها، بحث و جدل‌ها، هدردادن انرژی‌ها، تلف‌کردن زمان، برهم‌زدن آرامش دوسویه، یک «چَشم» بگوید، چقدر می‌تواند پیشرفت کند!
ای کاش...!

۳ مهر ۱۴۰۱

 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۰۵
مهر

سرزنش_و_رنجش

نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری

بدترین سرزنش‌ها (۷)

 سرزنش همسران (۳)

از زبان مشاور

 مشاورهٔ خانواده

خانمی یا آقایی، که پست‌های پیشین سرزنش‌ همسران را خوانده است، در گلایه‌نامه‌ای از ملامت‌های بی‌پروای همسرش نالیده و از ما خواسته که باز در این باره بنویسیم.

پاسخ ما

بفرمایید! اینک برای شما می‌نویسم.

 زهرِ جان!

«دیل کارنگی»، در کتاب «آیین دوست‌یابی»اش، فصل مفصلی را در زیان‌های سرزنش و نیش‌های رنجش‌زا نوشته است. او، در آن فصل، چند قهرمان جهانی را آورده است که بر اثر نیش‌ها و سرزنش‌های همسرانشان، جانشان به لب رسید. «ناپلئونِ» جهانگشا، نابغهٔ جنگی تاریخ فرانسه و جهان، یکی از آنان است. او که بر بیشتر کرهٔ زمین سیطره یافت، در برابر نیش‌ها و سرزنش‌های همسرش، فلج روانی شد. قهرمان دیگر، «تولستوی» است؛ بزرگْ‌نویسندهٔ قرن‌های اخیر، نویسندهٔ کتاب «جنگ و صلح». او بر اثر رنجش از سرزنش‌های همسرش، از خانه آواره شد و در گوشه‌ای از ایستگاه راه آهن، غریبانه، از دنیا رفت. دیگری «آبراهام لینکلن» است؛ نامدارترین رئیس‌ جمهور تاریخ آمریکا. ملامت‌های همسرش، شوکت اورا می‌شکست. کاش دیل کارنگی، چند خانم را نیز مثال می‌زد که بر اثر شماتت‌های شوهرانشان سوختند و آتش ملامت همسرانشان، طراوت‌شان را خشکاند و نیش سرزنش مردانشان، جانشان را فلج کرد.
ما، هرکداممان، این همسران مرد و زن را دیده‌ایم. می‌شناسیم. تجربه کرده‌ایم.

 زهرِ ملامت

هیچ زهری، چونان زهر نیش سرزنش همسر، همسران را فلج نمی‌کند؛ فلج روانی، جسمانی، اخلاقی.

✔️ هیچ فایده!

واضح است که آدم عاقل، در هر کاری، هدفی را هدف می‌گیرد و فایده‌ای را می‌جوید.
در مسائل تربیتی و اخلاقی، مراقب این هدف و فایده باشیم. مبادا هدفی را اشتباه گیریم و فایده‌ای را به خطا جوییم و زیانکار شویم.
بنابرمثال: کسانی از والدین و مربیان، تنبیه بدنی کودک را، به هدف تربیت، مرتکب می‌شوند. اگر ایشان را آگاه کنیم که از طریق تنبیه بدنی، در پی تربیت اخلاقی کودک نباید بود. فایده‌ای عاید نمی‌شود؛ بلکه زیان‌دار است، اگر عاقل باشند، تنبیه را ترک می‌کند. اگر پس از آگاهی، باز همان شیوه را ادامه دادند، عاقل نیستند.
از آموزه‌های دین، دانش روان‌شناسی، علوم تربیتی، نیز تجربه‌های بشری، ثابت شده که در سرزنش، هیچ سودی نیست؛ بلکه همه‌اش زیان است.
از این روست که می‌گوییم:
آدمی که بی‌سودبودن، بلکه زیانمندبودن سرزنش را بداند و باز سرزنش کند، عاقل نیست، یا سالم نیست؛ سلامت روانی و عصبی ندارد.

📌 نتیجه

همسرانی که عاقل باشند، دانای به بی‌سودی و نیز زیان‌مندی ملامت باشند، روان و اعصابشان سالم باشد، همدیگر را سرزنش نمی‌کنند. اگر ملامت کردند، یا عاقل نیستند، یا سالم نیستند.

۲ مهر ۱۴۰۱

 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری