وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۳۰ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

۲۳
فروردين

 ما و نوروز

 رواها و نارواهای نوروز

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

✅ منتشرشده در شمارهٔ ۱۲۱ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان».

✔️ فایل پی دی اف

۵ فروردین ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
فروردين

 هدیَّت‌های رمضانیَّة (۱)

 هدیَّت نخست: سر بر دیوار کعبه!

 از تفسیر کشف‌الاسرار میبدی، جلد ۹، سورهٔ حدید، آیهٔ ۱۶.

«أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»؛ هنگام نیامد اینان را که بگرویدند که آگاه شود و فروماند دل‌های ایشان یاد و سخن خدای را و آنچه فرو فرستاد از پیغام راست درست؟!

سبب توبهٔ «فضیل عیاض» می‌گویند که سماع این آیت بود.
در بدو کار، مردانه راه زدید و بر ناشایست، قدم نهادید.
وقتی، سودای عشق صاحب جمالی در سر وی افتاد و با وی میعادی نهاد. در میانهٔ شب به سر آن وعده باز شد. به دیوار بر می‌کشید که گوینده گفت:
«الم یأن للذین آمنوا...[الآیه]
این آیت، تیروار، در نشانهٔ دل وی نشست. دردی و سوزی از درون وی سر بر زد. کمین عنایت بر وی گشاده، اسیر کمند توفیق گشت. از اینجا بازگشت و همی گفت: «بلی، والله! قد آن»؛ [آری، به خدا! الآن وقت آن رسید.]
از آن‌جا بازگشت. در خرابه شد. جماعتی کاروانیان آنجا بودند و با یکدیگر می‌گفتند: «فضیل بر راه است. اگر برویم، راه بر ما بزند و رخت ما ببرد.»
فضیل خود را ملامت کرد. گفت: «ای بد مردا که منم! این چه شقاوت است روی به من نهاده! در سایهٔ میانهٔ شب، به قصد معصیت، از خانه به در آمده و قومی مسلمانان، از بیم من، در این کنج گریخته!»
روی سوی آسمان کرد و از دلی صافی، توبهٔ نصوح کرد. گفت: «اللّهُمَّ اِنِّى تُبْتُ اِلَیْکَ وَ جَعَلْتُ تَوبَتِى اِلَیْکَ جِوارَ بَیْتِکَ الْحَرامِ»؛ [خدایا! من به سوی تو توبه کردم و توبه‌ام را همنشینی با خانهٔ شکوهمندت، مسجدالحرام، قرار دادم.]
خدای من! از بد سزای خود، در دردم و از ناکسی خود، به فغان. دردم را درمان ساز، ای درمان‌ساز همهٔ دردمندان! ای پاک‌صفت از عیب! ای عالی‌صفت از شوب! ای بی‌نیاز از خدمت من! ای بی‌نقصان از حسابت من! من به جای رحمتم، ببخشای بر من. اسیر بند هوای خویشم، بگشای مرا از این بند.»
الله تعالی دعاء وی مستجاب کرد و با وی کرامت‌ها کرد.
از آنجا برگشت و روی به خانهٔ کعبه نهاد. سال‌ها آنجا مجاور شد و از جملهٔ اولیاء گشت.

۱۶ فروردین ۱۴۰۱

🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
فروردين

 انا لله و انا الیه راجعون

همکار ارجمندمان، جناب آقای محمدحسن استادی مقدم، رحلت پدر مرحومتان جناب آقای حاج‌محمود استادی مقدم را به حضرت عالی تسلیت و صبورباش می‌گویم.
میهمان مائدهٔ لطف خداوند باشند.

تعزیتم را به عموی دانشمندتان؛ حضرت آیت‌الله استادی و خانواده و خاندان آن مرحوم ابلاغ کنید.

علی‌اکبر مظاهری

۱۲ بهمن ۱۴۰۰

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
فروردين

🔹 انا لله و انا الیه راجعون

۱۲ بهمن ۱۴۰۰

🌐http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
فروردين

 جنگ و صلح همسران (۱۹)

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

 اصلاح میان همسران

 فقط یک جمله!

گاهی، برای اصلاح یک زندگی، حل یک مشکل، آشتی یک زوج، حذف یک طلاق، فقط یک جمله لازم است، فقط یک جمله.
پیش از توضیح مطلب، این سخن حضرت امیر را ببینیم:
ایشان، در بستر شهادت، در وصیّت به دو فرزندشان امام حسن و امام حسین فرمود: «أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی، بِ... صَلاَحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ. فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا یَقُولُ: صَلاَحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلاَةِ وَ الصِّیَامِ»؛ شما و همهٔ فرزندانم و کسانم و آن را که نامهٔ من به او رسد، توصیه‌تان می‌نمایم به اصلاح بین خود و دیگران و ایجاد ألفت میان مردمان؛ که من از جدتان شنیدم که می‌فرمود: «اصلاح میان مردمان (و زدودن کدورت‌ها و جایگزینی آشتی و صلح در دل آنان) از نماز و روزهٔ سالیان، افضل و برتر است.» (نهج‌البلاغه، نامهٔ۴۷)
چه سود کلانی است! یک اصلاح و آشتی میان مردمان، پاداشش برابر است با سالیان عبادت. این از آن سودهایی است که محاسبه‌اش نیازمند صرف وقت است و صرف دانش.

 در روستای علی‌آباد

در میانهٔ دههٔ ۱۳۶۰، به روستای علی‌آباد رفتم؛ برای سخنرانی ایّام عاشورا. مردمان آن روستا اختلافی دیرینه داشتند؛ بر سر هیچ!
در پایان آخرین سخنرانی‌ام، که داشتم با مردمان آنجا خداحافظی می‌کردم، گفتم: در حالی از نزدتان می‌روم که از اختلافتان ناراضی‌ام.
در خانهٔ معلم روستا، آقای معرفتی، جوان خوب آباده‌ای، مهمان بودم. آخرهای شب، چند نفر از بزرگان روستا، از هردو جناح اختلاف‌دار، نزدم آمدند. بزرگشان، مردی کهنسال و دشداشه‌پوش، به نمایندگی از آن جمع، گفت: «این‌که شما گفتید از اختلاف ما ناراضی هستید و دارید با دل ناراضی از روستایمان می‌روید، ما را ناراحت کرد. نمی‌خواهیم شما ناراضی بروید. آمده‌ایم که اصلاح کنیم، آشتی کنیم، تا شما راضی بروید.»
شادمان شدم. هردو گروه را آفرین گفتم. آشتی‌کنان شد. رضایتم را از ایشان اعلام کردم. با دل شادمان با ایشان وداع کردم.
اکنون، پس از حدود ۳۵ سال، هنوز رفاقتمان برقرار است.
این‌که مولوی می‌گوید:‌‌ «عالمی را یک سخن ویران کند»، درست است، اما معکوس آن نیز درست است که: عالمی را یک سخن آباد کند.
این یک سخن را ممکن است یک سخنران بگوید، یک کهنسال بگوید، یک مشاور بگوید، یک مصلح بگوید، و یا یک فرزند نوجوان بگوید.
 این نمونه را ببینید:

 به آقای ستاری چه بگویم؟

زن و شوهری، نزاعی عنیف داشتند. کارشان به طلاق کشید؛ اما هنوز ظاهر زندگی‌شان محفوظ بود، فرو نپاشیده بود. طلاقشان اعلام نشده بود. کسان زیادی از آن طلاق خبر نداشتند.
ایشان فرزند نوجوانی داشتند که در مسئلهٔ طلاقشان ساکت بود؛ سکوت کامل. او دوستی داشت به نام آقای ستاری که نزدش آبرو داشت. آقای ستاری، به پدر آن نوجوان، ارادت داشت و زندگی این خانواده را بهترین زندگی می‌پنداشت. نزدیکای فروپاشی زندگی و اعلام عمومی طلاق، آن نوجوان، به پدرش گفت: «من به آقای ستاری چه بگویم؟ چگونه بگویم پدر و مادرم از هم جدا شدند؟»
همین یک سؤال نوجوان، پدر را سخت تکان داد. به خلوت رفت. ساعتی اندیشید. آن‌گاه فرزند نوجوان را صدا زد و به او گفت: «به آقای ستاری چیزی نگو. زندگی‌مان را برمی‌گردانم.»
و برگرداند.

 نیاز حیاتی جامعه

اکنون، جامعهٔ ما، نیازمند مصلحان است؛ مصلحانی که چونان پیامبران، بر آتش جدال همسران، آب صلح بریزند؛ آتش‌هایی که دارند ریشه‌های خاندان و خانمان جامعهٔ‌مان را می‌سوزانند.

 مصلحان، پیامبران جامعه‌اند

مصلحان، چونان پیامبران‌اند؛ مشاوران دانا و توانا، مؤمنان پاک‌دل، نیک‌خواهان رحم‌دل، دل‌سوزان عاطفه‌مند، ایشان چراغ‌های راه مردمان‌اند. فرشتگانی‌اند که بر زمین گام نهاده‌اند. اینان دستان خدایند که در کار مردمان گشوده شده‌اند. تدبیرگرانی‌اند که گره‌ها را از کارها باز می‌کنند. مقام ایشان، نزد خداوند سبحان، چه بلند است!
بیاییم در کار اصلاح خانواده‌ها بکوشیم. نزاع‌ها را بزداییم. کینه‌ها را از دل‌های همسران بشوییم.
خوب می‌دانیم که کثیری، بلکه بیشترینهٔ مجادله‌های همسران، بیهوده است. اختلاف‌هایشان موهوم است. دعواهایشان بی‌پایه است. طلاق‌هایشان نارواست.
بیایید به خاطر خدا، میان همسران را اصلاح کنیم.

۲۰ فروردین ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
فروردين

 خودْملامتی؛ شکنجهٔ روان (۲)

 نویسنده: مریم یوسفی عزت

 پاسخی به کامنتی دربارهٔ پست «خودملامتی»

 با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار.
سپاس از قلم آموزندهٔ شما.

کامنتی در پیج شما؛ «از زبان مشاور»، برای پست «خودْملامتی» مشاهده کرده‌ام:
«ما حق نداریم دیگران را سرزنش کنیم اما هرکسی حق دارد بلکه باید خودش رو در مقابل یک عمل بد و خلاف عقل و شرع سرزنش کند و اساسا نفس لوامه در قرآن یعنی همین/و...»

 با اجازهٔ استاد و با احترام به خوانندهٔ مطلب «خودْملامتی»، پاسخی دارم:

نفس لوّامه، به ذات خود، سرزنش‌گر است. در پی انجام گناهی، چنین نفسی، باعث می‌شود که خود را تنبیه کنیم یا متذکر باشیم که دیگر آن خطا را انجام ندهیم. کودکی که خطا می‌کند و پشیمان می‌شود و به فکر جبران آن است، برای پدر و مادر، ارزشمند است. در بندگی برای خداوند نیز چنین است. انسان ممکن‌الخطا یا جایزالخطا است؛ اما پشیمانی، سرزنش خود، توبه و جبرانش، برای خداوند ارزشمند است و امید به بخشندگی و مهربانی خداوند، در فطرت انسان وجود دارد.

و اینک نظرم دربارهٔ پست «خودْملامتی»:
متاسفانه، در جامعهٔ کنونی، بلندپروازی‌های افراطی و اهداف دنیوی رو به افزایش است.
برای نمونه، هستند کسانی که مدام در حال سرزنش و سرکوب خود هستند برای اینکه نتوانسته‌اند به جای دو قِران پول، چهار قِران کسب سودی داشته باشند. یا اینکه در چهل سالگی چرا مدیر نیستند و معاون هستند. به نوبهٔ خود دیده‌ام کسانی را که به خاطر یک تصمیم اشتباه دنیوی، که خلاف عقل و شرع هم نیست، سال‌های سال افسوس و حسرت را به دنبال خود می‌کشانند. و این یعنی روان‌زخم، که خود گناه است.
طمع افراطی و منفی، ذهن کسان فراوانی را فرا گرفته.
حالا اگر تصمیم، تصمیمی عمیق‌تر باشد؛ مانند یک ازدواج اشتباه یا طلاق اشتباه. برخی‌شان آنقدر خود را سرزنش می‌کنند که در پی آن باز هم دچار خطایی دیگر می‌شوند. زیرا سرزنشِ خود، اعتماد به نفس آدمی را کاهش می‌دهد و توانی برای جبران خسارت باقی نمی‌گذارد. و گاهی آنقدر در مرداب سرزنش خود فرو می‌روند که موجب بیماری‌هایی مانند وسواس فکری یا افسردگی می‌شود.
انسانی که دارای روان‌زخم دنیوی است، وصولش به قرب الاهی، سخت‌تر است، زیرا روان سالم است که توان اندیشیدن و تفکر دارد. «خودْملامتی دنیوی» نیز یکی از سدهای سر راه ماست. برای اهداف اخروی باید روان خود را سالم نگاه داریم.

۱۲ فروردین ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
فروردين

 خودْملامتی؛ شکنجهٔ روان

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

 ملامت را در ساحَت تربیت، راه ندهیم، نیز در ساحَت اخلاق.
ملامت، ویرانگر است؛ همهٔ انواع آن.
«خودْملامتی»، از بیرحمانه‌ترین ملامت‌هاست. نیز از رایج‌ترین آن‌هاست. نیز از آسان‌ترین آن‌هاست؛ ملامت‌کننده‌ و ملامت‌شونده، همیشه و همه‌جا، با هم‌اند. ملامت‌کننده، بر ملامت‌شونده، تسلط دارد. ملامت‌شونده، همیشه، زیر لگدهای ملامت‌کننده، مچاله است. آه بر حال او!

 این نمونه را ببینید:

 ویرانی حال

 از زبان مشاور

 مشاورهٔ روان‌شناختی - اخلاقی

خانم «عسلوَند»، به مشاوره آمد. بدی حال او، برای ویران‌کردن یک‌هفته‌ای مشاور، کافی بود.
گفت: «خودْتحلیلی»، و بعد، «خودْملامتی»، داغانم کرده. همهٔ کارهایم را، موشکافانه، تحلیل می‌کنم و بعد، خود را بر هر کاری که فکر می‌کنم خطا کرده‌ام، بد کرده‌ام، ملامت می‌کنم و در این کار، چندان پیش می‌روم که آرزوی مرگ می‌کنم.»
گفتم: چرا همهٔ تقصیرها را خود به عهده می‌گیرید و تنها خود را سرزنش می‌کنید؟ مگر دیگران هم نیستند؟
گفت: «دیوار این مظلوم، از همه کوتاه‌تر است. زورم به این بیشتر می‌رسد. هیچ مقاومتی نمی‌کند. هیچ دفاعی از خودش نمی‌کند. سرش را پایین می‌اندازد تا هر چه می‌خواهم بر سرش بزنم.»
گفتم: بله؛ کتک‌خورش قوی است. فریاد نمی‌زند. دست پس‌زدن ندارد. گریه‌هایش آرام است. به کسی شکایت‌مان را نمی‌کند؛ اما ناگهان منفجر می‌شود و از روزگارمان دمار بر می‌آورد.
خانم عسلوَند گفت: «و حالا «خودٍ من» منفجر شده و دارد سر به دیوار می‌کوبد. تصمیم‌های هولناکی گرفته. او را راضی کردم که ابتدا مشاوره را تجربه کنیم.» به او آفرین گفتم که هنوز عقلش نیم‌جانی دارد که نگذاشته کارهای هولناک کند.
مشاوره‌مان ادامه یافت. هنوز ادامه دارد. تخلیهٔ روانی و ارائهٔ راهکارها توأمان‌اند. گزارش مشاوره و راهکارها را در آینده می‌خوانید.

 معجزهٔ حدیث

برخی از احادیث معصومان، معجزه است. این حدیث را ببینید:
پیامبر اکرم (ص): «إذا زَنَت خادِمُ أحَدِکُم فَلْیَجلِدْها الحَدَّ و لایُعَیِّرْها»؛ اگر خادم شما زنا کرد، او را حد بزنید، اما ملامتش نکنید. (تنبیه الخواطر)
یعنی سرزنش، از شلاق هم بدتر است. واقعا هم بدتر است. دردناک‌تر است. تحقیرکننده‌تر است. دردش پر دوام‌تر است و تخریب روانی‌اش بیشتر.

 ما حق نداریم...

در معارف دین، لطمه‌زدن آدمی‌ بر بدن خود، حرام است. روان، از بدن، نازک‌تر است، زودرنج‌تر است، شکننده‌تر است. همان‌گونه که حق نداریم بر بدن خود آسیب بزنیم، حق نداریم بر روان خود آسیب بزنیم.

 ویران‌کنندهٔ عزت نفس

مادری، در نجواهای مادرانهٔ خویش با فرزند جنینی‌اش، که هنوز به دنیا نیامده، می‌گوید:
«... هر چه می‌گذرد، بیشتر می‌فهمم که بهترین سرمایه‌ای که می‌توانیم به تو بدهیم این است که قوی بار بیایی. به نظر من، ته همهٔ سختی‌ها و تلخی‌هایی که ما آدم‌ها در این دنیا برای خودمان درست می‌کنیم، یک ریشه‌ای از کمبود اعتماد به نفس وجود دارد. گاهی می‌خواهم بگویم، از یک آدم، هر چه می‌خواهید بگیرید، بگیرید؛ ولی اعتماد به نفس‌اش را نگیرید.
و حالا منظورم از این‌که تو قوی باشی، یکی‌اش این است که اعتماد به نفس خوبی داشته باشی...»

دشمن اصلی این اعتماد به نفس، عزت نفس، احساس توانمندی، همانا سرزنش است. ملامت، بر سر عزت‌ نفس، تازیانه می‌زند.
بیایید برای خوشبختی‌مان، از اکنون، از «خود‍ْ‌ملامتی» توبه کنیم؛ توبه‌ای نصوح، توبه‌ای خالص، توبه‌ای بی‌بازگشت.
بیایید، شما را به خدا، به خاطر خدا، برای نجات جان‌مان، دست از سر این مظلوم «دیوارْکوتاه» برداریم. بگذاریم نفس بکشد. رهایش کنیم تا از مچالگی درآید.

۹ فروردین ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
فروردين

 غیر معصومان را ملامت نکنیم!

 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

هر چه زمان می‌گذرد، بیشتر بر این عقیده‌ام استوار می‌شوم که: کسی را بر کاری، ملامت نکنیم. گذشت زمان و گذر عمر، این را بیشتر نشانم می‌دهد که: غیر معصومان، واقعاً غیر معصومان‌اند.
آن سخن تکراری و کلیشه‌ای را کنار می‌گذارم که: «انسان، جایزالخطاست. انسان، ممکن‌الخطاست ...»، و از عمق جان می‌یابم که ما غیر معصومان، به‌واقع و به‌حقیقت، غیر معصومیم.
ما را ملامت نکنید. ما را هدایت کنید. بشر را می‌شاید و می‌باید که رهنمایی کرد. دستگیری کرد؛ ولی نمی‌شاید و نمی‌باید که ملامت کرد.
سرزنش، گل‌های بوستان جان انسان را پژمرده می‌کند، و اگر استمرار یابد، می‌میراند.
در رهگذر عمر، ایمانم به این سخن امام صادق - علیه‌السلام - افزون می‌شود که:
«لَو عَلِمَ النّاسُ کَیفَ خَلَقَ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالَی هذا الخَلقَ، لَم یَلُم اَحَدٌ اَحَداً»؛ اگر مردمان می‌دانستند که خداوند، انسان را چگونه آفرید، هیچ‌کس، هیچ‌کس را ملامت نمی‌کرد. (الکافی، ج۳، ص۱۱۳، دارالحدیث)

ای خدای غیر معصومان! ملامت را از جان و جامعه ما بردار و هدایت را بر جای آن بگذار.
بِمَنِّکَ و کَرَمِک؛ به نعمت‌دهی‌ات و بزرگواری‌‌ات.

۷ فروردین ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
فروردين

 رستاخیز خلقت

بیایید با رستاخیز خلقت، همراه شویم و به خویشتن خویش، جان تازه بخشیم و، امیدمندانه، به سوی بهترها رویم.

ملالت‌ها و کدورت‌ها را کنار افکنیم و دل و جانمان را در مسیر نسیم بهار نهیم و طراوتی و حلاوتی نو دریافت کنیم.

 سال نو را به شما و همهٔ هم‌میهنانم خجسته‌باش می‌گویم. امید آن‌که سال ۱۴۰۱، برای همگی‌مان، سالی سرشار از بهروزی و شادکامی باشد.
به امید خدا.

علی‌اکبر مظاهری
۴ فروردین ۱۴۰۱
( روز میلادم!
خوزستان، سد دز)

 نوروز بمانید که ایّام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید
آن دشت طراوت‌زده، آن جنگل هشیار
آن گنبد گردندهٔ آرام شمایید
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطورهٔ جمشید و جم و جام شمایید
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانهٔ بهرام و گل‌اندام شمایید
هم آینهٔ مهر و هم آتشکدهٔ عشق
هم صاعقهٔ خشم ِ به‌هنگام شمایید
امروز اگر می‌چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین، حوصلهٔ دام شمایید
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است
در کوچهٔ خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید
(مولانا، غزلیات شمس)

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
فروردين

 جنگ و صلح همسران (۱۸)

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

 قهرمانگی زن (۲)

 نه به قهرمانگی زن، آری به ریحانگی او

 اضطراب خودساخته

 از زبان مشاور

 مشاورهٔ خانواده

 تفکیک وظایف زن و شوهر

آقا و خانم البرزی، که سال نخست زندگی مشترکشان را می‌گذراندند، برای حلّ چند مسأله، به مشاوره آمدند. آقا آرام بود و خانم ناآرام. آقا اندک سخن می‌گفت و خانم بسیار. صدای آقا کوتاه بود و صدای خانم بلند.
از ایشان خواستم مسأله اصلی مشاوره‌ای‌شان را به‌وضوح بیان کنند. و ابتدا از آقا، که ساکت و آرام بود، خواستم سخن بگوید.
او گفت: «زندگی ما به روال عادی است و دارد سیر طبیعی‌اش را می‌پیماید و رشد می‌کند. ما، مانند بیشتر زوج‌هایی که تازه ازدواج می‌کنند، مسائلی داریم؛ مانند اقساط وام، تهیه منزل شخصی، تکمیل وسایل رفاهی، خرید اتومبیل. این کارها دارد، به‌تدریج و با روال طبیعی، پیش می‌رود و صبوری می‌طلبد. من دارم این امور را مدیریت می‌کنم و مشکلی نمی‌بینم، اما خانم کم‌صبری می‌کند. بهتر است خودشان توضیح دهند.»
از خانم خواستم سخن و نظرش را بگوید.
خانم گفت: «‌من از آرام‌بودن ایشان اذیت می‌شوم. ما خیلی وام داریم. هنوز خانه شخصی نداریم. وسایل زندگی‌مان ناقص است. ماشین نداریم. اما ایشان کاملا آرام‌اند، اما من حرص می‌خورم.»
به خانم گفتم: مسائل و کمبودهایی که شما گفتید، دقیقا همان‌هایی است که همسرتان گفتند؛ بی کم و بیش. اما ایشان با آرامش گفتند و شما با نگرانی و اضطراب. ایشان با نگاه «مساله» به آن‌ها می‌نگرند و شما با نگاه «مشکل». ایشان آن‌ها را مسائلی می‌دانند که جزء زندگی‌اند و شما آن‌ها را مشکلاتی می‌بینید که فلج‌کننده زندگی‌اند.
اطلاع شما هر دو درباره مسائل‌تان به یک اندازه است، اما «بینش»‌هایتان متفاوت است. پس مسئله اصلی‌تان«تفاوت بینش» است، نه وجود مسئله موجود.

 راه حل و چاره کار

۱. تصحیح بینش خانم
راهکارهایی برای تصحیح و تغییر بینش خانم بیان شد؛ برای نگران‌نشدن درباره مسائل طبیعی زندگی، نگریستن به جنبه مثبت قضایا، مضطرب‌نشدن در برابر سختی‌های طبیعی زندگی این‌جهانی ... .

۲. مرزبندی مدیریتی زندگی
به آقا و خانم البرزی گفتم: مسائل زندگی خانوادگی، سه‌گونه‌اند:
یکم. مسائلی که مرزپذیر نیستند؛ مدیریت آقا و خانم در آن‌ها یکسان است؛ هر دو باید از آن‌ها با خبر باشند و به‌گونهٔ مشترک آن‌ها را مدیریت کنند؛ مانند تدبیر مسائل کلان زندگی، تربیت فرزند، ارتباط با خویشان و دوستان.
دوم. مسائلی که در حیطه مدیریت و وظیفه مرد است؛ مانند تامین هزینه‌های مالی زندگی و اداره امور اقتصادی منزل.
سوم. مسائلی که در حیطۀ مدیریت و وظیفهٔ زن است. ماننده ادارهٔ امور داخلی خانواده، ایجاد رابطهٔ عاطفی میان اعضای خانواده.
البته هر کدام می‌تواند در انجام وظیفهٔ دیگری، او را یاری کند، اما نباید خود را چنان درگیر کند که کلافه شود.
از عواملی که استرس می‌زاید و دلواپسی می‌افزاید، ورود در مسائلی است که مسئولیت آن بر عهدهٔ آدمی نیست و نمی‌تواند در حلّ آن‌ها کاری انجام دهد.
سپس به آقا گفتم: مسائلی را که می‌دانید خانم را نگران و مضطرب می‌کند، به ایشان نگویید؛ مانند تأخیر در پرداخت اقساط وام‌ها، خبرهای ناگوار بیرونی، مشکلات کاری و شغلی.
آن‌گاه آن سخن حضرت امیر علیه السلام را بیان کردم که سفارش کرده‌اند کارهای خارج از طاقت خانم را بر عهده او نگذارید، زیرا او «ریحانه» است نه میدان‌دار: «المَرأةٌ ریحانة و لیست بقهرمانة». (نهج البلاغه، نامهٔ ۳۱)
و به خانم گفتم: سعی نکنید از مسائلی که شما را نگران می‌کند، با خبر شوید. می‌دانم که شما در اندیشهٔ بهبود وضعیت زندگی‌تان هستید و می‌خواهید به مردتان کمک کنید، اما آیا با این نگرانی و اضطراب، زندگی‌تان بهبود می‌یابد یا خراب می شود؟ آیا با این استرسی که به شما وارد می‌شود، به مردتان کمک می‌شود یا حال او خراب می‌گردد؟ بگذارید هر کسی کار خودش را بکند تا امور زندگی بر روال طبیعی پیش رود.
آن‌گاه این آیه قرآنی را برایش خواندم «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ‏»؛ ای مومنان، از چیزهایی که اگر برای شما آشکار گردد، شما را اندوهگین می‌کند، مپرسید. (سوره مائده، آیه ۱۰۱)

 مجلهٔ خانهٔ خوبان، شماره ۱۰۰

۲۸ اسفند ۱۴۰۰

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری