وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۲۶
تیر

 خواستگار خوب، دختر کم‌سن

 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری


 ویرایش: مریم یوسفی عزت

 مشاورهٔ ازدواج 


 پرسش
خانمی پرسیده است:
با سلام و احترام
اخیراً خانواده‌ای برای خواستگاری از دختر پانزده‌ساله‌ام درخواست کرده‌اند. در این‌باره، پرسشی ذهنم را مشغول کرده است: چگونه می‌توانم اطمینان حاصل کنم که دخترم به میزان کافی برای ازدواج به بلوغ رسیده است؟ آیا آزمون یا ارزیابی روانشناختی مشخصی برای سنجش بلوغ ازدواج وجود دارد؟
از نظر بنده، گمان می‌کنم هنوز یک سال دیگر لازم است تا دخترم به بلوغ عقلی کامل برای ازدواج دست یابد؛ هرچند از نظر هوش و درک، در سطح یک دختر هجده‌ساله و فردی بالغ است، اما احساس می‌کنم هنوز آن بلوغ لازم برای پذیرش مسئولیت‌های زندگی مشترک را ندارد.
در عین حال، خواستگار، فرد شایسته و مناسبی است و تمایل ندارم این فرصت ارزشمند را به سادگی از دست بدهم. لطفا دربارهٔ ارزیابی بلوغ ازدواج و راهکارهای علمی آن راهنمایی بفرمایید.

 پاسخ ما
سلام و نور 
الاهی رستگار باشید.
۱. تحقیق مختصر دربارهٔ پسر خواستگار
ابتدا به صورت اجمالی درباره وضعیت
خانوادگی، تحصیلی، اخلاقی، و اجتماعی پسر، تحقیق کنید. پرس‌وجو از افراد مطلع و معتبر در محیط اطراف آنان می‌تواند اطلاعات مفیدی در اختیار شما قرار دهد.
۲. انجام تست مشاورهٔ ازدواج
 بهتر است در مرکز مشاورهٔ تخصصی، تست روانشناسی ازدواج، با حضور دخترتان و خواستگار انجام شود تا بتوان با معیارهای علمی و روانشناختی، میزان آمادگی و سازگاری آن‌ها را ارزیابی کرد. نتیجهٔ این تست را درخواست کنید تا پس از بررسی دقیق در اختیار شما قرار گیرد.
۳. مطالعهٔ کتاب تخصصی «جوانان و انتخاب همسر»
 پیشنهاد می‌شود هردو؛ یعنی شما و دخترتان، این کتاب را مطالعه کنید تا با مباحث انتخاب همسر، بلوغ عاطفی، و انتظارات در ازدواج بیشتر آشنا شوید و تصمیمی آگاهانه‌تر اتخاذ کنید.
۴. اجتناب از عجله
در تصمیم‌گیری برای ازدواج، هیچ‌گاه عجله نکنید و زمان کافی برای بررسی همهٔ جوانب را در نظر بگیرید.
۵. عدم استفاده از استخاره
به جای تکیه بر استخاره، باید تصمیم بر پایهٔ بررسی عقلانی، مشاوره‌های تخصصی، و شناخت کافی باشد.
۶. درخواست مهلت از خواستگار
ضمن حفظ احترام به طرف مقابل، از خواستگار محترم درخواست کنید تا زمان کافی جهت بررسی و تصمیم‌گیری داده شود و فعلاً پاسخ قطعی ندهید.

خداوند هدایت‌گر، راهنمایتان باشد.


۲۴ تیر ۱۴۰۴

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۲۲
تیر

 فضیلتی فراموش‌شده

🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

 زیبایی‌های اخلاق (۱۶)

 اشاره
 قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان؛ این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از «زیبایی‌های اخلاق» را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از «اخلاق‌مداران» را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. 
اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم.

«هنر»، کدام است؟
در این روزگار، اگر در میان جامعه‌مان، مصاحبه‌ای گسترده انجام دهیم و از مردمانِ گوناگون بپرسیم: 
«جواب‌دادن هنر است یا جواب‌ندادن»؟    
حدس می‌زنید پاسخ بیشتر مردمان، چه باشد؟
اگر همسری، از فرط خستگی، به همسرش سخن تلخی بگوید؛ اگر راننده‌ای، از فرط کلافگی، بر گوش رانندهٔ دیگر، بوقی ناروا بزند؛ اگر مدیری و کارمندی و کارگری، از روی بی‌رمقی، با همکارش بداخلاقی کند؛ اگر پدر و مادری، از شدت فشار زندگی، بر فرزندش تشری بزند؛ اگر سیاست‌مداری، از سر کم‌تقوایی، به رقیبش فحش دهد؛ اگر گروهی و جناحی، به سبب بداَدبی و کم‌دانی، به گروه و جناح دیگر، بددهنی و بدقلمی کند؛ اگر فروشنده‌ای، به علت بداخلاقی یا بدبازاری، با مشتری‌اش بدرفتاری کند؛ اگر ایشان چنین کنند، چگونه پاسخ‌شان گوییم؟ با آنان چه‌سان رفتار کنیم؟ 
مقابلهٔ به‌مثل کنیم؟ بدسخنی را با بدسخنی؟ فحش را با فحش؟ داد را با فریاد؟ بوق را با بوق، جیغ را با جیغ جواب دهیم؟
با شناختی که از جامعه‌مان دارید، فکر می‌کنید پاسخ و نتیجهٔ این مصاحبه چه باشد؟
اندکی بیندیشید و نتیجهٔ مصاحبه را حدس بزنید.

اکنون این نمونهٔ کم‌مانند را ببینید:

 مرد کم‌نظیر
آن روز که شهید رجایی، برای گرفتن رأی اعتماد، به مجلس آمده بود، بنده آنجا بودم. (نماینده نبودم، مهمان بودم.)
او نماینده و فرزند مجلس اول جمهوری اسلامی بود. مجلس، ایثار کرد و او را، برای نخست‌وزیری، به ملت هدیه داد. 
نمایندگان موافق و مخالف، سخن گفتند. سپس شهید رجایی پشت تریبون رفت.
فکر می‌کنید چه گفت؟
از خودش و دولتش دفاع کرد؟ نه!
به مخالفانش پاسخ داد؟ نه!
برنامه‌هایش را تشریح کرد؟ نه!
او به نمایندگانی که در دفاع از او سخن گفته بودند و شاید اندکی تند شده بودند، «تذکر برادرانه» داد و سفارش به مراعات اخلاق کرد. 
«سخن تند»، در آن روزگار، مانند امروز نبود. کسی به کسی فحش نداده بود. کسی بر سر کسی فریاد نزده بود. کسی بر چهرهٔ کسی پنجه نکشیده بود. شاید کسی اندکی بلند سخن گفته بود. 
در آن روزگار، «تو»گفتن، «فحش» به‌ حساب می‌آمد.
آری؛ آن «مرد باادب»، به مدافعانش تذکر برادرانه داد و خواهش کرد که سخن تند نگویند.
اگر فیلم‌ها و صوت‌های آن جلسه، موجود نبود، خوانندگان جوان ما، که آن روزگار را ندیده‌اند، این حکایت را افسانه می‌پنداشتند.
آری؛ حقا که آن «حقیقت»، در این دوران، «افسانه» است!

ما؛ مردم ما، جامعهٔ ما، حکومت ما، مجلس ما، دولت ما، و همگان ما، به آن اخلاق و کردار، محتاجیم؛ سخت محتاجیم.

ادب مرد بِه ز دولت اوست.

اخلاقم آرزوست... .



۲۱ تیر ۱۴۰۴

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۲۰
تیر

شتاب و انتخاب‌های اشتباه

 ریشه‌های طلاق (۱)

 نویسنده و روان‌شناس حوزوی: حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌‌اکبر مظاهری

در یادداشت‌هایی پیوسته مسئله ریشه‌های طلاق با استفاده از مقاله ای به همین نام به قلم حجت الاسلام علی اکبر مظاهری استاد و روانشناس حوزوی از سوی سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، ارائه خواهد شد.

در عامل اول از این مقاله به ازدواج های اشتباه پرداخته شده و با شاهد مثال از روی مشاوره زوجین با استاد مشاور، این عامل بررسی شده است. عامل دوم نیز به اقتصاد ناموزون زوجین اشاره داشته که در ادامه بخشی از این مقاله تقدیم شما می شود:

از واضحات است که «برای حل یک مسئلهٔ دانه‌درشت، باید ریشه‌های آن را یافت.» با یافتن ریشه‌ها، نیمی از مسئله، حل شده و جستجوی راه حال آسان تر است؛ ازاین‌رو، برای اثبات ضرورت ریشه‌یابی طلاق، دیگر هیچ نمی‌گوییم و مستقیم می‌رویم سر اصل موضوع در این فصل که «عوامل و ریشه‌های طلاق» است.

عامل اول: ازدواج‌های اشتباه

این سخن مردمان، که به‌مزاح می‌گویند: «علت اصلی طلاق، ازدواج است»، یک «شوخی جدی‌صفت» است، اما ناقص است. آن را از شوخی‌بودن در می‌آوریم و نیز اصلاحش می‌کنیم و می‌گوییم:

دلیل بسیاری از طلاق‌ها، «ازدواج‌های اشتباه» است. آری؛ هر چه در انتخاب همسر و ازدواج، سهل‌انگاری شود، زندگی‌های ناپایدار پدید می‌آید. و هر مقدار در مرحلهٔ انتخاب همسر و انجام ازدواج، دقت شود، زندگی‌های پایدار ایجاد می‌شود. ما، در مشاوره‌هایمان، شاهد این پدیدهٔ تلخ هستیم که بسیاری از مردمان، در مرحلهٔ انتخاب همسر و مقدمه‌های ازدواج، خوب عمل نمی‌کنند و در نتیجه، زندگی‌ها به تلخی می‌رسد و یا به طلاق می‌انجامد. برای مثال این نمونه را بخوانید:


مشاوره حسنا و حسن

از زبان مشاور: حسنا و حسن، که دوران عقد را می‌گذراندند، در اتاق مشاوره نشستند. پسر، ناراحت بود و دختر از دست او عاصی و متنفر شده بود و خشم زیادی داشت. حرف‌هایشان را شنیدم. هیچ تناسبی با هم نداشتند؛ نه تناسب اخلاقی، نه تناسب سنی، نه عقیدتی، نه جسمی، نه خانوادگی، و نه هیچ تناسب دیگر. از این همه عدم تناسب، تعجب کردم.

پرسیدم: «شما که این همه به هم بی‌رغبت بودید، چرا ازدواج کردید؟» پاسخ‌هایی دادند که قانع‌کننده نبود. از خانواده‌هایشان دعوت کردم به مشاوره بیایند تا راز کار برایم آشکار شود. از خانوادهٔ پسر، کسی نیامد، اما پدر و مادر دختر آمدند. با ایشان، بدون حضور دختر و پسر، صحبت کردم. گفتم: پیش از هر سخن، بگویید چرا این دو نفر، با این همه تفاوت، همسر هم شده‌اند؟ آیا این ناهمتایی‌ها را می‌دانستید و عقد کردید یا نه؟

گفتند: «ندانسته، دخترمان را دادیم.» گفتم: چطور ممکن است؟ توضیح دهید. گفتند: «ما دو خانواده، همدیگر را نمی‌شناختیم. از دو شهر جداگانه‌ایم. کسی ما را به هم معرفی کرد. به خواستگاری آمدند. ما تجربه‌ای نداشتیم. این دختر، اولین فرزندمان است. اما می‌دانستیم که باید آنان را، به‌خصوص پسر را، خوب بشناسیم. گفتیم صبر کنید تا بررسی کنیم. گفتند: ما احتیاج به بررسی نداریم. شما و دخترتان را پسندیده‌ایم. تا ماه محرم، چهار روز بیشتر نمانده بود. اصرار کردند که قبل از محرم، عقد کنیم. ایشان بر اصرارشان پا فشردند و ما تسلیم شدیم و در همان چهار روز، عقد کردیم و همهٔ کارها تمام شد.»

گفتم: «ریشهٔ مشکل، همین است که شتاب کردید. نه! آنان شتاب کردند و شما تسلیم شدید. چه اشکالی داشت که در محرم و صفر، بررسی‌های ضروری برای کسب شناخت را انجام می‌دادید؛ تحقیق و مشاوره می‌کردید، تفکر و تأمل می‌کردید، دختر و پسر، با هم صحبت می‌کردند؟ انجام این کارها که در محرم و صفر، اشکالی ندارد. گفتند: «نمی‌دانیم چه شد. نتوانستیم در برابر اصرارشان مقاومت کنیم.»

با پسر، به‌تنهایی، صحبت کردم. گفت: «این دختر را نمی‌خواهم.» با دختر نیز به‌تنهایی صحبت کردم. گفت «این پسر را نمی‌خواهم.» دختر هیچ دلیلی برای نخواستنش بیان نکرد. اصلاً بلد نبود دلیل بیاورد. او یک بچه بود؛ هم از نظر سنی، هم فکری، هم عقلی. اما پسر، دلیل‌هایی را بیان کرد که بیشتر مربوط به ناسازگاری اخلاقی و رفتاری می‌شد. او می‌خواست خود را از مخمصه‌ای که در آن گرفتار شده، بیرون بکشد، بدون این‌که مسئولیت کارهای خود و خانواده‌اش را بپذیرد. از این رو می‌کوشید دختر و مادرش را مقصر جلوه دهد.

در چند جلسهٔ مشاوره و بررسی همه‌جانبه به این نتیجه رسیدیم که این دو، به کار هم نمی‌آیند و ادامهٔ این وصلت نامبارک، به صلاح هیچ‌کدامشان نیست و تنها راه حل، جدایی است؛ پیش از آن‌که عروسی کنند و دچار یک زندگی ناکام شوند. این زیان سخت‌جبران، تاوان همان شتاب اول بود.


ازدواج ناموزون

از زبان مشاور:

مادر پسری جوان گفته­ است: پسرم با دختری آشنا شده که شش­سال از او بزرگتر است. دختر، خانواده‌ای نابسامان دارد و طلاق در آن، امری عادی است. پدر و مادر دختر هم، اگرچه رسماً جدا نشده‌‌اند، اما هر کدام زندگی جداگانه دارند. پسرم اصرار می‌کند که به خواستگاری برویم، اما من به‌دلیل شرایط نامناسب خانواده‌اش نمی‌پذیرم. پسرم می‌گوید: «اگر شما نیایید، خودم می‌روم و عقد می‌کنم». از شما می‌خواهم که راهنمایی‌ام کنید. ممنون.

پاسخ مشاور:

توجه داشته باشید که پاسخ ما، بر اساس پرسش شما است. ما خانوادۀ دختر را نمی‌شناسیم که دربارۀ آنان نظر دهیم و مهم‌تر آن‌که سخن پسرتان را نشنیده‌ایم. شاید او نیز صحبتی داشته باشد. بنابراین، در برابر پرسش شما می‌گوییم:

1. این ازدواج، به‌صلاح نیست، چون فاصلۀ سنی دختر و پسر «به‌قاعده» نیست.

2. پسرتان را سر لج نیندازید. اگر می‌خواهید او را منصرف کنید، نخستین شرط، آن است که با او مهربان باشید. او باید شما را خیرخواه خود بداند تا به نظرتان توجه کند. اگر او مخالفت شما را از سر لج‌بازی بداند و گمان کند که می‌خواهید نظر خود را به ‌او تحمیل نمایید و مصلحت و خواستۀ ‌او را در نظر نمی‌گیرید، در برابرتان مقاومت می‌کند و چه‌بسا تهدیدش (عقد کردن بدون موافقت شما) را عملی کند.

3. او را به مشاوره با مشاوری دانا و توانا تشویق کنید. مشاور، مسائل را همه‌جانبه می‌کاود و نظر می‌دهد.

خداوند سبحان، راهنمایتان باشد. دربارۀ ازدواج و انتخاب همسر، سخن فراوان است. در این موضوع، کتاب «جوانان و انتخاب همسر»[i] را بخوانید.


هراس خیالی

یکی از تجربه‌‏های تلخ مشاوره‏ای من این است که وقتی به ماه محرم نزدیک می‏شویم، انتخاب‏ها و ازدواج‏های ناموفقی صورت می‏گیرد و ناگواری‌‏هایی را به ‏بار می‌آورد.

بسیاری از خانواده‌‏ها و حتی جوانان که خواستگاری‏شان نزدیک ماه محرم انجام شده است، عجله می‏کنند که قبل از رسیدن ماه محرم، عقد کنند. ایشان دربارۀ تحقیق، تأمل و بررسی همه‏‌جانبۀ مسئله، کوتاهی‏‌های بی ‏باکانه ‏ای می ‏کنند و سپس دچار پشیمانی‏ های جان‌سوزی می‏شوند.

وقتی به ایشان می‏گویم: هنوز شناخت شما به حد نصاب نرسیده است؛ هنوز خانواده‏ها و دختر و پسر شناخت لازم را از همدیگر ندارند؛ هنوز میزان علاقۀ دختر و پسر معلوم نیست. خطر نامبارکی این وصلت، بالاست! برای ایجاد یک زندگی پایدار، باید بیشتر وقت گذاشت. می‏گویند: «ماه محرم نزدیک است. اگر الآن عقد نکنیم، دو ماه عقب می‏افتد. عقدکردن در محرم و صفر، شگون ندارد.»

می‏گویم: اولاً، این زمان فرصت خوبی است برای افزایش شناخت و تأمل در همۀ جوانب مسئله، اطمینان‌یافتن از صحت انتخاب، گفت ‏وگوی بیشتر دختر و پسر و آشنایی‏شان از اوصاف و دیدگاه ‏های یکدیگر؛ ثانیاً، اگر پیش از پایان‌یافتن محرم و صفر، به تصمیم قطعی رسیدید، می‏توانید عقد کنید و جشن را به تأخیر اندازید.

پذیرش این راهکار و عمل به‏ آن اغلب، ازدواج و زندگی پایداری را ثمر می‏دهد، اما نپذیرفتن و انجام‌ندادن آن، احتمال ناپایداری یا تلخی زندگی را در پی دارد. پس: «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را».


۴ اسفند ۱۴۰۳

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۲۰
تیر

لذت کثیفِ نزاع‌های دامنه‌دار

 ریشه‌های طلاق (۲)

 نویسنده و روان‌شناس حوزوی: حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌‌اکبر مظاهری

در یادداشت‌هایی پیوسته مسئله ریشه‌های طلاق با استفاده از مقاله ای به همین نام به قلم حجت الاسلام علی اکبر مظاهری استاد و روانشناس حوزوی از سوی سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، ارائه خواهد شد.

در ادامه ارائه این مقاله به مجادله همسران پرداخته شده و با شاهد مثال از روی مشاوره زوجین با استاد مشاور، این عامل بررسی شده است. عامل دوم نیز به اقتصاد ناموزون زوجین اشاره داشته که در ادامه بخشی از این مقاله تقدیم شما می شود:

از واضحات است که «برای حل یک مسئلهٔ دانه‌درشت، باید ریشه‌های آن را یافت.» با یافتن ریشه‌ها، نیمی از مسئله، حل شده و جستجوی راه حال آسان تر است؛ ازاین‌رو، برای اثبات ضرورت ریشه‌یابی طلاق، دیگر هیچ نمی‌گوییم و مستقیم می‌رویم سر اصل موضوع در این فصل که «عوامل و ریشه‌های طلاق» است.

3 -مجادله همسران

مجادلهٔ همسران، آفتی است دانه‌درشت که می‌تواند به تنهایی زندگی خانوادگی را مُچاله کند.

ستیزه به جایی رساند سخن        که ویران کند کاخ‌های کهن  

این آفت، چندان زیان‌زننده است که ما برای آن یک کتاب مستقل نوشته‌ایم؛ کتاب «نبرد بی‌برنده». این خراب‌کار موزی، گاهی «زیرِ پوستی» عمل می‌کند؛ خود را چنان که هست آشکار نمی‌کند که به عنوان عامل طلاق دیده شود؛ مانند موریانه به ساختمان نفوذ می‌کند و آن را از درون می‌خورد. ناگهان ساختمان فرو می‌ریزد. مجادلهٔ همسران؛ بگومگوها، گیردادن‌ها، نیش‌زدن‌ها، نزاع‌ها، قابلیت تبدیل به عادت‌شدن را دارند؛ یعنی آدمی به آن معتاد می‌شود؛ به‌گونه‌ای که از آن «لذت کثیف» می‌برد. خود را از ترک آن عاجز می‌بیند.

پُکیدنِ مسخره! 

از زبان مشاور: در درس «دانش خانواده»، در جایی از درس، سخنی در نکوهش مجادلهٔ همسران گفتم و نمونه‌ای از یکی از مشاوره‌ هایم آوردم که به زن و شوهری که برای حل مسألهٔ مجادله‌شان به مشاوره آمده بودند، در پایان جلسهٔ اول گفتم: تا نوبت بعدی مشاوره‌مان، هیچ‌کدامتان، هیچ مجادله نکنید، اگرچه خود را صددرصد صاحب حق بدانید و همسرتان را صددرصد نابه‌حق بدانید. یکی‌شان گفت: «یعنی من تا یک هفته، هیچ نِق و غُر نزنم؟! می‌تِرِکَم»! یکی از دانشجویان، که همسر دارد، گفت:
«واقعاً هم اگر آدم یک هفته غُر نزند، دعوا نکند، می‌پُکَد»!

گفتم: این یعنی همان «لذّت کثیف». آدمی چندان به این کردار نامبارک عادت کند که تصور یک‌هفتهٔ بدون مجادله، برایش حالت منفجرشدن ایجاد کند.

فروپاشندهٔ زندگی

برخی از پدیده‌ها قدرت فروپاشندگی عظیمی دارنــد، امـا قـدرتشان به چشم نمی‌آید و جدّی گرفته نمی‌شود. ایــن «ندیدن» و «جدّی‌نگرفتن» و از توان تخریبی آن‌ها غفلت‌ورزیدن، بدترین شکل مواجههٔ با آن‌هاست، و همین، زمینه را برای اقدام تدریجی و پنهانی و ویرانگری آرام آن‌ها مهیا می‌کند.

همهٔ ما موریانه را می‌شناسیم؛ حشره‌ای است کوچک که ده‌تای آن‌ را می‌توان میان دو انگشت شست و انگشت اشاره، له کرد. همین حشرهٔ ریز، که کسی آن را به حساب نمی‌آورد و هیچ‌کس از آن نمی‌ترسد و از ناحیهٔ آن احساس خطر نمی‌شود، به‌گونهٔ پنهانی، به درون ساختمان نفوذ می‌کند و کار تخریبی‌اش را آغاز می‌نماید. آرام و آرام و بدون صدا و نشان، پایه‌ها و دیوارها و سقف ساختمان را از درون می‌پوساند. پس از زمانی کوتاه، بدون این‌که صاحبان و ساکنان آن بنا خبردار شوند، ساختمان را چونان گردویی پوک، توخالی می‌کند و ناگهان آن بنای به ظاهر استوار، با اندکی فشار، حتّی بدون فشار، فرو می‌پاشد!

مجادلهٔ همسران را می‌توان «موریانهٔ زندگی» نامید. راستی که این، نامی مناسب و هولناک است! موریانه‌ای که به طور آرام و پنهان، به پیکر کانون زندگی خانوادگی نفوذ می‌کند و تا از آن دمار برنیاورد، آرام نمی‌گیرد. این آفت، فزاینده و پیش‌رونده است. اگر دیده نشود، یا نادیده انگاشته شود و به حال خود رها گردد، هیچ اندازه‌ای نگه نمی‌دارد و بر هیچ مرزی نمی‌ایستد و به هیچ حدّی قناعت نمی‌ورزد؛ بسیار حریص است. خسته و ناتوان هم نمی‌شود؛ با پشتکاری مرموز و شیطانی به تلاش خود مداومت و بر کار خود مقاومت می‌ورزد، تا به هدف نهایی خود، که همانا ویرانی کامل بنیان خانواده است، برسد.

این‌جاست که باید «دستی از غیب برون آید و کاری بکند» و کسی از غفلت درآید و اقدامی نماید، وگرنه «خانه از پای‌ِ بست، ویران می‌شود». خدایا! چنین مپسند. تو، خود، دستی از غیب برون آر و کسی و کسانی را از غفلت به در آر! اگر این «دست‌ِ غیبی»، دیر برون آید و آن «غفلت‌زده»، دیر به خود آید، خوف آن می‌رود که کار از کار بگذرد. الاهی چنین مباد! 

فرجام سخن
این سخن پیامبر اکرم را به گوش جان، نیوش کنید که فرمود:

«لا یَستَکمِلُ عَبْدٌ حَقیقَةَ الإِیمَانِ حَتَّى یَدَعَ المِراءَ وَإِن کَانَ مُحِقِّاً»؛ آدمی به مرتبه‌ی کمال ایمان نمی‌رسد، تا آن‌گاه که مجادله و ستیزه را وانهد؛ اگرچه حق با او باشد.

از «چرند و پرند» تا «طلاق»
سهیل و سمانه که دو سه سالی بود ازدواج کرده بودند نزدم به مشاوره آمدند؛ اخم آلود و نگران ایشان را جوانانی مؤدب یافتم. سبب قهر آلودگی شان را پرسیدم هر کدام به دیگری اشاره میکرد که تو اوّل بگو». تا این که سمانه به سخن آمد و گفت: «آقا سهیل به من حرفهای زشت میزند گفتم مثلاً چه میگوید؟ گفت: به من میگوید: چرند و پرند نگو»!

به سهیل :گفتم شما اخمهایتان را باز کنید و با ما سخن بگویید. قصه چیست؟ چرند و پرند کدام است؟ سهیل گفت: سمانه خانم راست میگوید من این حرف را به او زدم، اما تا حالا به او نازکتر از گل نگفته بودم حالا هم او کاری کرد و چیزی گفت که عصبانی ام کرد و این حرف را زدم. بعد هم معذرت خواستم. اما او قهر کرده و کوتاه نمی آید.»

گفتم: آفرین به شما که جانتان چنین لطیف و حساس است؛ چندان که یک «چرند و پرند هر دویتان را بر آشفته و تا دفتر مشاوره کشانده. این یک پدیده ی مثبت است. اگرچه اصل بگومگو کردن و خشم گرفتن و آن سخن اهانت آلود را به همسر گفتن و قهر کردن، پدیده ای منفی است اما نکته ی مثبت این است که خدا را شکر - زندگی تان ۱ زوج های جوان آنانشان که راه بلد نیستند میزان مجادله شان در ماه ها و سالهای آغازین زندگی زن و شوهری، بیشتر از دیگران است. حریم¬دار و رابطه تان مؤدبانه است؛ چندان که زشتی یک سخن زشت ناخوشایندی یک رفتار نامؤدبانه و نامهربانانه برای هر دویتان نمایان است و هر دو، آن را منفی و قبیح می دانید.

اکنون مهم این است که این حادثه ناگوار، اصلاح شود و برای پیشگیری از تکرار آن چاره اندیشی گردد؛ وگرنه هشدارتان دهم اگر مجادله تکرار شود اندک اندک حریم ها شکسته می شود و زشتی زشتها کم رنگ میگردد و رویتان در روی یکدیگر باز و دنده ی روانتان پهن می شود و پرده های حیا و ادبی که اکنون میانتان هست، پاره میگردد. آنگاه دیگر چرند و پرند حرف زشت به حساب نمی آید و قبیح نیست. آن وقت زندگیتان بد می شود اکنون زندگی تان خوب ،است تنها یک رنجش و تنش در آن پدید آمده که با تدبیر قابل اصلاح است؛ اما اگر زندگی بد شد اصلاح آن کاری دشوار و گاهی ناممکن است.

سهیل و سمانه، که به خود آمده و اندکی نیز ترسیده بودند، گفتند: «ما زندگیمان و همدیگر را دوست داریم و میخواهیم این زندگی و این دوستی، باقی بماند.» گفتم پس باید کار را آغاز کنیم؛ و کردیم. راهکارها و آموزه هایی برای حل نزاع فعلی و نیز پیشگیری از مجادله های احتمالی آینده بیان شد. علاوه بر آموزشها یک مطلب را که با تأکید به ایشان گفتم این بود که نزاعتان را فعلاً از خانواده هایتان پوشیده بدارید تا شاید - إن شاء الله - به کلی حل شود و هیچگاه نیاز نباشد آنان باخبر و نگران شوند.

دلایل لزوم این پوشیده نگه داشتن را نیز برای ایشان توضیح دادم که پذیرفتند. با همکاری خوبی که آن زوج مؤدب میکردند، کارها به خوبی پیش می رفت و آموزشهای جلسات مشاوره ثمر می داد و داشتیم به نقطه ی مطلوب و اصلاح کامل نزدیک میشدیم که متأسفانه برخی از افراد خانواده هایشان با کنجکاوی بی جا و دخالت های ناروا و نیز بی احتیاطی و بچگی این زوج ساده دل، از نزاع سهیل و سمانه باخبر شدند؛ نزاعی که اکنون گذشته و آتشی که اکنون خاموش گشته بود اما آن عقرب صفتان ـ که در هر خانواده ای ممکن است مانند آنان یافت شوند ـ با عنوان «دفاع از عزیزانشــــــان» و دلسوزی برای جگرگوشه هایشان و خیر خواهی برای کسانشان در آتش خاموش دمیدند و بر آن نفت پاشیدند و آن را برافروختند و آشیانه ی این فاخته های مظلوم را قربةً إلى الشیطان - در شعله های بددلی و فضولی و نادانی خود سوزاندند. افسوس!

آتش در خرمن

وقتی آتشی به خرمنی افتد میسوزاند و پیش می رود، و اگر مهار و خاموش نشود خرمن به خاکستر بدل می شود. وقتی از سهیل و سمانه میپرسیدم چرا از آتش افروزی دیگران در زندگی تان پیشگیری نمیکنید؟ جوابهایی این گونه میدادند:

۱. هر کدام بستگان دیگری را مقصر یا مقصر اصلی می دانست و سهم آنان را در شعله ور کردن ،آتش بیشتر از بستگان خود بیان می کرد.
۲. هر دو، آنان را خیر خواهانی نادان میدانستند که چاره ای جز تحملشان را ندارند.
3. ابراز درماندگی میکردند؛ میگفتند که نه میتوانند آنان را از خود برانند و نه میتوانند شرشان را دفع و رفع کنند.
۴. وقتی میگفتم دست کم خودتان با هم رفیق باشید و آنان هرچه میکنند شما دو تا هوای همدیگر را داشته باشید، آتش مجادله و ستیزگی شان بر می افروخت و هر کدام دیگری را تأثیر پذیرتر و تقصیر کارتر معرفی میکرد

اگر سهیل و سمانه همین یک آموزه را عملی می کردند و خودشان را از چنگال فتنه انگیزی آن ـ به قول خودشان - خیر خـــواهـــان نــادان می رهاندند سلامت به زندگیشان باز میگشت؛ و این از کارهای اصلی اصلاحی بود. اما نمیکردند یا نمیتوانستند یا قدرت تخریبی خرابکاران بیش از توان اینان بود و یا هر سه مورد و حتی افزون بر این سه علت. باری؛ مجادله ی سهیل و سمانه دوباره سر گرفت. ستیزگی جدیدشان با جدال سابق فرقهایی داشت. عامل نزاعشان دیگر نابلدی جوانانه ی زوج جوان نبود بلکه عقرب صفتی و سست ایمانی و بدکرداری آن برخی از اعضای خاندان بود؛ ابزار نبردشان دیگر الفاظی چون «چرند و پرنده نبود، بلکه دشنام گویی و بدکرداری بود؛ پیامد جدالشان اخم کردن مؤدبانه و مراجعه ی به مشاور نبود بلکه قهر کردن کینه ورزانه و ترک کردن خانه و و سپس مراجعه ی به دادگاه خانواده بود؛ نخست برای دادخواهی و بعد برای طلاق خواهی!

سهیل و سمانه پس از تباهی ثمرههای مشاوره هایمان دیگر خجالت میکشیدند نزدم ،بیایند اما من ایشان را مانند فرزندان خودم میدانستم و به قدر امکان یاریشان میکردم شرمندگی شان از من به این سبب بود که احساس میکردند زحمتهایم را به هدر داده اند، و نیز می پنداشتند چون راهکارها و نصایحم را انجام نمی دهند، از آنان دلگیر شده ام. اما به واقع من نیز نگرانشان بودم، ولی از ایشان دلگیر نبودم.

فرجام کار سهیل و سمانه

«ستیزه به جایی رساند سخن که ویران کند کاخ های کهن» من درستی این سخن فردوسی را درباره ی زندگی های بسیاری از همسران، به ویژه زوجهای جوان دیده ام همچنین به چشم خود دیدم بابت دخالتهای ناروای ناصالحان در زندگی ،همسران به ویژه زوجهای جوان درد دلهایی سوزناک و تجربه هایی تلخ و غمناک، دارم که اکنون به آنها نمی پردازم و این جا به آن قلمرو اسفبار، ورود نمی کنم. شرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر بماند برای کتاب «فرهنگ خانواده»



نزاع همسران
آقایی پرسیده‏ است: در برابر زنی که همیشه غر می‏زند و فقط منفی می‏بیند و ناشکر است و تنها کار خودش را قبول دارد و بسیار کم ‏حرف است، چه باید کرد؟ آیا درست‏شدنی و قابل‌اصلاح است؟ او اظهار محبت نمی‏کند. زندگی‏مان سرد و افسرده است. به‏ظاهر، با هم هستیم، اما به‏واقع، از هم جداییم؛ طلاق عاطفی میان ما به وجود آمده است.

پاسخ ما

زندگی‏تان را وارسی کنید. حالت‏هایی که نوشته‏اید، طبیعی نیست. این چند کار را انجام دهید و نتیجه را بگویید:

1. با مشاوری دانا و توانا ملاقات حضوری یا تلفنی داشته باشید.
2. از چشم همسرتان نیز به مسائل بنگرید. شاید و بلکه حتماً ایشان نیز حرف‏هایی دارند.
3. در پی اصلاح زندگی‏تان باشید، نه شناسایی مقصر.
4. دربارۀ زندگی زن و شوهری و مهارت‏های مدیریت آن، چند کتاب قوی بخوانید.

خدای رحمان و رحیم یاری‌تان کند!
ابتدا این دو کتاب را به‏دقت بخوانید و راهکارهایشان را عمل کنید:
الف) همسرداری، از آیة‏اللّه ‏ابراهیم امینی؛
ب) فرهنگ خانواده، از نگارنده.
خدای رحمان و رحیم یاری‌تان کند!  

پندارهای ناروا

پنداری ناروا، چنان در ذهن و جان بسیاری از ما رسوخ کرده که جزو فرهنگمان شده است و برای توجیه آن‌ها مَثَل‌ها و حکایت‌های نادرست ساخته‌ایم. این پندار غلط می¬گوید: نزاع¬ها و ناسازگاری همسران، جزو ذات زندگی خانوادگی است. این که بسیاری از مردمان، آگاهانه یا ناآگاه، باورمندانه یا مقلّدانه می‌گویند: «دعوای زن و شوهر، نمک زندگی است»، از یک بیماری مزمن فرهنگی حکایت می‌کند و بیانگر یک ناراستی اخلاقی و اجتماعی است. از کجا می‌گوییم که دعوا، نمک زندگی است؟ آری، نمک است؛ امّا نمک بر زخم، نه نمک در آش. جای این دو معنا، در باورهای ما، جا به جا شده است: نمک بر زخم با نمک در آش.

باور و پندار، رفتار و گفتار را در پی دارد. آن گونه که می‌اندیشیم، کردار می‌ورزیم. بسیاری از رفتارهای ما، محصول پندارهای ماست. بخشی از شخصیت آدمی، ساختۀ اندیشه‌های اوست. آنچه در ذهن می‌کاریم یا دیگران در ذهنمان می‌کارند، ثمر می‌دهد؛ ثمره‌ای برابر بذر؛ همان گونه که هر بذری در زمین بیفشانیم، انتظاری جز برداشت محصول همان بذر را نداریم. این بذرها به دست کسان گوناگون، در سرزمین دل و ذهن ما افشانده می‌شود. علاوه بر خودمان؛ والدین، مربّیان، معلمان، نویسندگان، گویندگان و بسیاری از دیگران، برزیگران این بذرهایند.

این سخن زیبا را که از اصول روان‌شناسی است، بنگرید:
مراقب افکار خود باشید، چون به گفتار شما تبدیل می شود.
مراقب گفتار خود باشید، چون به رفتار شما تبدیل می‌شود.
مراقب رفتار خود باشید، چون به عادت شما تبدیل می‌شود.
مراقب عادت خود باشید، چون به شخصیت شما تبدیل می‌شود.

لایروبی ذهن و پالایش فرهنگ

کشاورزی دانا را در نظر آورید. او برای بهره‌بری بهتر از کشتزار خود، نخست و پیش از بذرافشانی، کشتزار را مهیّا می‌کند؛ ناهمواری‌های زمین را هموار می‌کند. لجن‌ها و آهک‌ها و سنگ‌ها را بیرون می‌برد. علف‌های هرز و مزاحم را می‌زداید. اگر به تنهایی از عهدۀ آماده‌سازی زمین بر نیاید، کسانی دانا و توانا را به یاری می‌طلبد. از تجربه‌ها و دانش‌های دیگران بهره می‌گیرد.
آن‌گاه که کشتزار آماده شد، بذر سالم را بر می‌گزیند. از بهترین شیوۀ کاشتن و بذرافشاندن، بهره می‌گیرد و با امید به رحمت الاهی، بذر می‌افشاند. سپس با بهره‌گیری از کارآمدترین شیوۀ آبیاری، کشتزار را آبیاری می‌کند. سپس نوبت به مراقبت از کشتزار می‌رسد. کشاورز دانا این مرحلۀ حوصله بر را نیز صبورانه می‌گذراند: بررسی مستمر، مراقبت دائم، پیشگیری از ورود آفت‌های احتمالی، آبیاری به اندازه، تغذیۀ کمکی مورد نیاز، از وظایف این مرحله است.

تا آن که بذرها جوانه زنند و سر بر آورند و اندک اندک، سرسبزی کنند و خرّمی زایند. این سیر تکاملی، استمرار می‌یابد و کشاورز، در هر مرحله، وظیفۀ خویش را انجام می‌دهد تا کار به مرحلۀ کمال برسد و کاشته‌ها ثمر دهند و کوشش‌های چند ماهۀ برزیگر دانا و توانا، به نتیجه رسد و محصول‌های رسیده، جان کشاورز را شاداب کنند.

ما که می‌دانیم قلمرو اندیشه و ذهنمان و سرزمین دلمان و پندارها و باورهامان و پیشینۀ فرهنگ و عادات و آدابمان، آفت‌خورده و بیمار است، نخست باید این آلودگی‌ها را پالایش کنیم و آن‌گاه به آرایش جانمان بپردازیم. اندیشه ها و عقیده‌هامان را در قلمرو زندگی خانوادگی، با دقت بکاویم و بیطرفانه و بیغرضانه و انصافمندانه، به ریشه‌یابی و موشکافی و بازشناسی پردازیم. کژی‌ها را بشناسیم و راست کنیم. چرکی‌ها را بجوییم و بشوییم.

اکنون که از سویی به حکیمانه بودن خلقت حیات زوجیت، یقین داریم و از سویی دیگر به وضوح می‌بینیم که نظام خانواده، در بسیاری از امور، ناراست است، باید به اصلاح فرهنگ خانواده‌ها بپردازیم و حتّی هرجا که ضرورت بود، «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم».

در این طرح اصلاحی و این سقف شکافتن و طرح نو درانداختن، باید از همۀ عوامل کارآمد، بهره گیریم. هرچیز که بتواند ما را در شناختن ناراستی‌ها و راست کردن کژی‌ها کمک کند، مبارک است و باید از آن بهره جست.
مطالعه، مشاوره، تفکّر، و آموزش، از عواملی‌اند که در این مسیر، به کارمان می‌آیند و ما را در رسیدن به هدف، یاری می کنند.



۵ اسفند ۱۴۰۳

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۲۰
تیر

 نزد خدا می‌مانم!

 «عارف غریب»، دوست ناشناسمان، نوشته است


 امروز را، که روز اول ماه رجب بود، روزه گرفتم و با حضور قلب بیشتر، عبادت کردم. 
در نماز نیم‌روز، حالت خوشی دست داد که محراب را به فریاد آورد. در آن حال، خوش گریستم. اندکی پرده‌ها کنار رفت. قیامت، آشکار شد. در جوار خداوند بودم. نوازشم می‌کرد. 
فرشتگان، برای بردنم به بهشت، آمدند. دورنمای بهشت را نمایاندند و خواستند با ایشان همراه شوم تا به منزلم برساند. 
اندکی تامل کردم؛ نه زیاد، و عزم ماندن نزد خدا کردم. از فرشتگان تشکر کردم و گفتم نزد خدا‌ می‌مانم. 
ایشان اندکی، مهربانانه، اصرار به رفتنم کردند، چون مأمور به این کار بودند. اما من، مؤدبانه، بر ماندنم پای فشردم. 
فرشتگان، به خدا نگاه کردند که چه کنیم؟ 
خدا، مهربانانه، گفت: نزد من می‌ماند.
چنان به شوق آمدم که به وصف نمی‌آید.
فرشتگان رفتند و من خود را در دامان پرمهر و آغوش رحیمانهٔ خدایم افکندم.
  
آن‌کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی، هردو جهانش بخشی
دیوانهٔ تو هردو جهان را چه کند؟! ۱
۱. مولانا، دیوان شمس

۱۴ اسفند ۱۴۰۳

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۲۰
تیر

 دلسوزی‌های خانمان‌سوز

 نویسنده: مریم یوسفی عزت 

 دلگویه‌های پنهانی یک دختر

دلگویه‌های پنهانی یک دختر را، در گوشه‌ای غریبانه از این دنیا، واگویه می‌کنم.
از دختری می‌نویسم که از حجاب، متانت، تدین، ایمان واقعی، اخلاق خوب، مهربانی، خنده‌رویی، مسئولیت‌پذیری، و درک بالا، چیزی کم ندارد. 
چند سالی است که او را می‌شناسم و یقین دارم که باطن او خوب است. چند باری میان صحبت‌هایمان، موضوع را به سمت ازدواج می‌کشاندم؛ زیرا برایم سؤال بود که چرا او ازدواج نمی‌کند! زمانی که صحبت از ازدواج می‌شد، برق حیرت‌انگیز چشمانش دیدنی بود. در دل می‌گفتم او مشتاق است. این انگیزه‌ای شد تا برایش موردهایی معرفی کنم. و بالاخره دختر به میدان آمد و سفرهٔ دلش را پهن کرد. آتش جانم شعله‌ور شد!
دختر از خاطرات خواستگاران قبلی‌اش تعریف کرد. و سرانجام، پدرش را مانع ازدواجش می‌دانست.
 پدرش گفته است: «ازدواج را بیخیال شو! مگر‌ خواهرت ازدواج کرده چه گلی بر سرش زده. پسرهای این دوره و زمانه، خوب نیستند. دیگر مانند زمان ما پسری مردانه پیدا نمی‌شود. تحصیلت را تا مقاطع بالا ادامه بده. جایگاه اجتماعی‌ات را ارتقاء بده. هرچه نیاز داری خودم فراهم می‌کنم. به فکر رشد خودت باش. از ازدواج چیزی در نمی‌آید.»
دختر گفت: «هر خواستگاری که تا حالا آمده، هنگامی که زمان صحبت پدرم با پسر فرا می‌رسد، آن‌ها را رد می‌کند. مادرم هم پیر است و زبان مدیریت مجلس خواستگاری را ندارد. من هم می‌بینم هر موردی هم که باشد پدرم رد می‌کند، انگیزه‌ای برایم نمی‌ماند. می‌گویم آخر، منِ دختر تنها چه کار کنم!»

 بیایید جوانان را در مسیر پرپیچ‌وخم، اما شیرین ازدواج یاری کنیم. آن‌ها سخت نیازمندند!

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم 
۱. غزلیات حافظ

۱۵ اسفند ۱۴۰۳

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۲۰
تیر

هنوز نمی‌دانم!

نویسنده: مریم یوسفی عزت

هنوز نمی‌دانم چگونه می‌شود همسران مجادله کنند! 
هنوز نمی‌دانم چرا همسران مجادله می‌کنند!
مگر می‌شود با همان دستی که همسرم را نوازش می‌کنم، بر صورت او سیلی بزنم!۱ 
یا مگر می‌شود با آن زبانی که قربان‌صدقه‌اش می‌روم، در حق او بدی کنم!
و مگر می‌شود برای نزدیک‌ترین کس‌ام صدایم را بالا ببرم!
اگر چنین شود، تناقض مابین درونیات آدمی نمایان می‌شود.
باید باور کرد؛ باور قلبی‌ای که ایمان دارد مجادله با معشوق و معشوقه ممکن نیست. اگر ممکن شد، یا باید در درجهٔ باورمان تردید کنیم یا در میزان عشق‌‌مان؛ شاید هم در اصل وجود یک عشق واقعی!
مجادله میان همسران بی‌معناست! اصلا وجود ندارد. ذهن کم‌توانِ کم‌توانان است که این بیماری (مجادله) را ایجاد کرده، سپس به دنبال درمان آن (مدیریت مجادله) است.

 فضیلت‌های فراموش‌شده
وقار زن و متانت زن در صدای آرام و آرامش‌بخش اوست. والایی یک زن در مهربانی اوست. 
وجود زن سرشار از احساسات لطیف است؛ پس خشونت چرا؟
اگر بر خلاف ذات آفریده‌شده عمل کردیم بدانیم که یک جای کار می‌لنگد.
مرد، از زن، مردانگی نمی‌خواهد؛ زیرا خود او یک مرد است.
اگر زن خصال مردانه به خود گیرد، آن زمان دو قدرت با یکدیگر رو به رو می‌شوند. این یعنی جنگ!

و اما مردان!
مرد، آفریده شده است برای مردانگی. 
ابتدا ویژگی‌های مردانه داشته باشد و خصال زنانه به خود نگیرد. 
دوم از مردانگی‌اش برای مراقبت از همسر ‌و فرزندانش بهره ببرد؛ نه علیه آن‌ها.
همان مردی که زبری و درشتی دستانش یک کوه را جابه‌جا می‌کند، باید بتواند در نوازش خانواده‌اش ظریفانه‌ترین حرکت‌ها را انجام دهد.
زن هنگامی که می‌بیند این دست قدرتمند چه تسلطی و احساسی دارد، اطمینان خاطر پیدا کرده و بر مرد خود تکیه می‌کند.

 سخنی با روان‌شناسان، نویسندگان و اندیشمندان
چه شایسته بلکه بایسته است، برای هر نیت و هدفی، کارگاه‌های «کسب مهارت مدیریت مجادله در خانواده» را برگزار نکنیم.
در کتاب‌هایی با صدها ورق سیاه‌شده، باورهای اشتباه را به ذهن خوانندگان نخورانیم.
اندیشمندان در اندیشهٔ اصلاح اذهان عمومی باشند. 
نگوییم اگر با همسرت دعوا کردی، چنین و چنان کن. بگوییم نباید با همسرت دعوا کنی!

۱. پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «أیُضْرِبُ أَحَدُکُمْ امْرَأَةً ثُمَّ یَظَلُّ مُعانِقَهَا»؛ چگونه شما مردان، همسرانتان را کتک مى‌زنید و سپس او را در آغوش مى‌گیرید؟! (وسائل الشیعة، ج ۱۴، ص ۱۱۹.)


۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
تیر

تفاوت تحصیلی دختر و پسر

نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

 از زبان مشاور

مشاورهٔ ازدواج

 پرسش
دخترخانمی پرسیده است:
خواستگاری دارم که معیارهایم را دارد. همتایی‌مان تأمین است. تنها یک ناهمتایی داریم که مرا مردد کرده است؛ ناهمتایی در تحصیلات علمی. ایشان دو - سه پله از من پایین‌تر است. چه کنم؟

 پاسخ ما
آفرینتان می‌گوییم که با داشتن تردید، پاسخ نهایی را نداده‌اید؛ چه پاسخ منفی، چه پاسخ مثبت؛ و پیش از اقدام نهایی، مشورت کرده‌اید.
اینک، به‌دقت، پاسخمان را بخوانید و آن را با گوش عقل، نیوش کنید:

دیشب، رعنا تماس گرفت و گفت:
«ما، در حرم هستیم. می آیید عقدمان را بخوانید؟»
ذوق کردم. گفتم: چه خوب! همه چیز جور است؟
گفت: «بله. با آقا پسر و خانواده‌هایمان به حرم آمده‌ایم برای عقد. عاقد نداریم.»
گفتم: حالا برایم مقدور نیست که بیایم. بروید فلان قسمت حرم و به آقای... سلامم را برسانید و بگویید که عقدتان کند.
یک ساعت بعد پیام داد که: «عقد کردیم و داریم به خانه بازمی‌گردیم.»
تبریکشان گفتم و برایشان دعا کردم و گفتم: زود به مشاوره بیایید برای آموختن مسائل دوران عقد و مهارت‌های زندگی زن و شوهری.

رعنا از دانشجویان دانشگاه خودمان است؛ دانشگاه قم. فوق لیسانس دارد و برای مقطع دکتری آماده می‌شود. همسرش دیپلم دارد و کار آزاد می‌کند. انتخاب همسرشان با مشاورهٔ من بود. همتایی‌های لازم را دارند. تنها تفاوتشان، تفاوت سطح تحصیلات و مدرک علمی است.
دختر و خانواده‌اش و حتی خود پسر، نگران این تفاوت بودند. در مشاوره‌ها معلوم شد که پسر، دانایی و توانایی لازم را دارد. از نظر درک فردی و شعور اجتماعی، چیزی از دختر، کم ندارد. ادامهٔ تحصیل را نیز دوست دارد، اما موقعیت خانوادگی و نیاز اقتصادی، او را به کار واداشته و از ادامهٔ تحصیل بازداشته است. اگر موقعیت تحصیل به وجود آید، خواهان دانش‌طلبی است.

 پذیرش یک واقعیت
واقعیت امروز جامعهٔ ما این است که زمینهٔ تحصیلی دختران، بیش از پسران فراهم است؛ به چند دلیل:
۱. در برخی خانواده‌ها لازم است که پسر درآمد مالی داشته باشد، هم برای خودش هم برای برای کمک به خانواده؛ مانند همسر رعنا. در خانواده‌هایی که درآمد مالی پدر کفاف زندگی را نکند، از پسر، به‌خصوص پسر بزرگتر، توقع هست که کمک کند. ازاین‌رو، او ناچار است که کار کند. به این دلیل از ادامهٔ تحصیل باز می‌ماند. اما از دختر، چنین توقعی نیست.
۲. پسر، سربازی دارد و دختر ندارد. 
۳. دلبستگی دختران، در روزگار ما، به تحصیلات علمی، بیشتر از پسران شده است و در این زمینه بیشتر تلاش می‌کنند و موفق‌ترند.
و هشت - ده دلیل دیگر.

ازاین‌روست که می گوییم:
اگر سطح تحصیلات علمی پسر، هنگام خواستگاری، پایین‌تر از میزان تحصیل دختر باشد و مدرک تحصیلی‌اش پایین‌تر باشد، اما دانایی و توانایی و فرهنگ خوبی داشته باشد، از این «ناهمتایی»، چشم می‌پوشیم و از این کمبود امتیاز پسر، صرف نظر می‌کنیم و امتیازهای دیگرش؛ مانند دانایی و توانایی و شخصیت فردی و اجتماعی‌اش را جایگزین تحصیلات عالی و مدرک علمی‌اش می‌کنیم. آن کمبود را با این امتیازها جبران می‌کنیم.
این یک اصل و معیار است در انتخاب همسر و همتایی، در روزگار اکنونی ما.

 مشاورهٔ پیش از ازدواج
حتما با مشاوری دانا و توانا، مشاورهٔ پیش از ازدواج را انجام دهید.
خداوند مهرورز، یاور و رهنمایتان باد.



۹ تیر ۱۴۰۴

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
تیر

 یاران آن روزگاران


(سید شهیدان اهل قلم)

 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

  شهید سیدمرتضی آوینی
نوشتن خاطرات دوران انقلاب و جبهه را، به درخواست جوانان این نسل، به مناسبت سالگشت انقلاب اسلامی، آغاز کردیم.

در‌بارهٔ شهید آوینی، فراوان سخن گفته‌ام، که جامع‌ترین آن‌ها در نکوداشت آن شهید، در نخستین سالگشت شهادت او بود. فایل آن سخنرانی را ندارم. دیگری نکوداشت او درسال ۱۳۸۶ در دانشگاه قم است که فایل صوتی – تصویری آن در اختیار است. اکنون بهتر دیدم که به جای نوشتن مطلب دیگر، آن فایل، در همین سایت، به نمایش گذاشته شود. ان‌شاءالله به زودی.

اینک تنها چند نکته را که در آن فایل نیست، به مناسبت «یاران آن روزگاران»، در اینجا ذکر می‌کنم. آن چند نکته، دربارهٔ مشابهت‌های شهید آوینی و جناب سیدحسین دیباجی است، که در نوبت پیشین از ایشان سخن گفتم.

 برخی از مشابهت‌های سیدِ دیباجی و سیدِ آوینی
۱. هردو از خاندان پیامبرند.
۲. هردو را در جبهه یافتم.
دوستیِ فرخنده‌مان از جبهه آغاز شد. با سیدِ دیباجی از سال ۱۳۶۲، قبل از عملیلت خیبر، و با سیدِ آوینی ازسال ۱۳۶۶ و هردو در منطقهٔ عملیاتی جنوب.
۴. عبادت پیشگی
هردو، به تعبیر احادیث، با عبادت، عشق‌ورزی می‌کردند. «طوبی لِمَن ع‍َشِقَ العِبادَةَ وَ عانَقَها…». چشمان خدابین ایشان را هرگز، قبل از طلوع فجر، در خواب ندیدم.
۵. شهرت‌گریزی.
۶. حق‌گویی.
۷. وفاداری در دوستی.
سلام خدا بر هردوی ایشان.

#بازنشر: ۶ تیر ۱۴۰۴. پس از جنگ ۱۲روزه.

۱۷ بهمن ۱۳۹۲

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
تیر

پنجهٔ شیران، بر فرق صهیونیان!

 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 

 ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست!۱

 ما چونان شیران غُرّان!
هان! اینک این ماییم که باز، چونان شیران دلیر، سر برافراشته‌ایم و چونان بازان بلندپرواز، بال گشوده‌ایم تا بر روباهان زبون، بتازیم و مغزهای علیل‌شان را فروپاشیم. 

ما چونان عقابان تیزپرواز!
و اینک ماییم که بر لانه‌های سست‌بنیان صهیونیان بال گشاییم تا بنیادشان را براندازیم.

 و اما ملت‌مان!
و اما ملت‌مان؛ دل را آرام دارند که:
بیشه‌های سرزمین‌مان، پر است از شیران غیور. 
و این‌که:
«إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ»؛۲
 ما از مجرمان انتقام می‌گیریم.
بإذن الله العزیز!

۱. ساقی نامهٔ کلیم کاشانی.
۲. سورهٔ سجده، آیهٔ ۲۲.


 ۲ تیر ۱۴۰۴

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#علی‌اکبر_مظاهری_اصفهانی _ 
#پایگاه_اندیشوران_حوزه 
🌐 http://mazaheriesfahani.blog.ir/
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#علی‌اکبر_مظاهری

  • علی اکبر مظاهری