وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

افسردگی پس از زایمان

يكشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۱۸ ب.ظ

     » از زبان مشاور

آقایی پرسیده اند:

خداوند فرزندی به ما داده که الان دوماهه است. اولین فرزندمان است. من و خانمم، با اشتیاق، منتظر آمادنش بودیم. وقتی به دنیا آمد، شادمانمان کرد، اما همسرم از همان روزهای اول بعد از زایمان، افسرده و غمگین شده. بی اختیار و بی دلیل، گریه می کند. شادی میلاد فرزندمان به اندوه تبدیل شده. نگران حال خانمم هستم.

چرا چنین شد؟ حالا چه کنیم؟

پاسخ ما:...

افسردگی پس از زایمان، یک پدیده طبیعی است. خانم ها، بر اثر سختی دوران حمل و رنج های دوران زایمان و کم شدن انرژی بدنشان و عوامل دیگر، دچار افسردگی می شوند.

این افسردگی چند نوع است:

  1. خفیف؛ که پس از حدود دو هفته، خود به خود، رفع می شود.
  2. نیمه شدید؛ که با مراقبت و تقویت جسم و روان، پس از حدود یک ماه رفع می شود.
  3. شدید؛ که ادامه می یابد و نیاز به مراقبت و تقویت بیشتر جسمی و روحی دارد و گاهی نیاز به درمان دارویی دارد؛ به وسیله متخصص اعصاب و روان؛ روان پزشک.

نقش همسر

موثرترین فرد در یاری خانم برای عبور از این فرآیند، شوهر اوست.

اکنون شما چنین کنید:

  1. به خانمتان روحیه دهید. او را دلداری دهید. اطمینانش دهید که از این دوران و این حال، به خوبی عبور خواهد کرد.
  2. محبتتان را به او بیشتر کنید. بگذارید گریه کند، اما اشک هایش بر شانه شما بریزد. در حال گریه، نوازشش کنید و باقی مانده اشک های صورت و چشمانش را با دستانتان پاک کنید.
  3. زمان بیشتری را در کنارش بمانید.
  4. در کارهای خانه کمکش کنید. نگذارید کارهای منزل براو فشار آورد.
  5. او را به گردش و تفریح ببرید؛ هرجا او دوست دارد.
  6. از او، برای زاییدن فرزندتان و تحمل رنج های دوران حمل و دردهای زمان زایمان، تشکر و قدردانی کنید.
  7. اگر افسردگی اش طولانی شد، او را نزد پزشک متخصص حاذق ببرید و مراقبت از او و دادن داروهایش را خودتان به عهده بگیرید.
  8. او را تقویت غذایی کنید تا انرژی تحلیل رفته اش در دوران حمل و زایمان، جبران شود.

با انجام این کارها به زودی بهبود می یابد و شاداب می شود. ان شاء الله. 

  • ۹۶/۰۵/۰۱
  • علی اکبر مظاهری

افسردگی پس از زایمان

روان پزشکی

نقش پدر

نظرات  (۱)

  • شکست خورده
  • سلام

    واقعا سخت بود سخت تر از آن چه که فکر می کردم. شاید اگر بعد از تولد فرزندمان بیشتر وقتت را به من اختصاص می دادی الان بعد از گذشت سه ماه هنوز اینقدر حالم بد نبود.من به یاد می آورم آن وقتی را که سیسمونی  که تو برایم خریدی را می چیدم چقدر از ذوق آمدن فرزندمان خوشحال بودم، خدا می داند تو هرگز بر من منتی نذاشتی فقر و نداری خانواده ام را به رویم نیاوردی، حتی گفتی به پدر و مادرم هم نمی گویم که خودم سیسمونی رو خریدم .هر چند من این را از تو نمی خواستم یعنی باکی از خانواده ات نداشتم. آن وقتی که خرگوشی و خرسی پسرمان را خودم مدل در آوردم و با نمد درست کردم شب تا صبح از خوشحالی خوابم نبرد. می دانم من و تو با هم تصمیم گرفتیم خانه بزرگتری بخریم من کاملا می دانستم تو فشار مالی شدیدی می افتیم. تو گفتی خریدن اسباب بازی و عروسک ضرورتی ندارد و هر چی اصرار کردم نپذیرفتی این شد که خودم دست به کار شدم، البته مثل عروسکای بیرون نشد ولی مهم این بود که من با عشق و علاقه آن ها را درست کردم. آن روزها نمی دانستم بعد از تولد فرزندمان همه چیز عوض می شود همه این عروسکا و سیسمونی ساده که با تزیینات من خیلی زیباتر به نظر می آمد برایم بی ارزش و دردناک شود.همه باورها و ارزش هایم شکست.زایمان سخت از یک طرف حرف های تلخ از سوی دیگر روح و روانم را داغون کرد و تو فقط فکر خورد شدن کس دیگری بودی. وقتی من از گوشه کنایه ها و حرفای مادرت به پدرت شکایت کردم عصبانی شدی تو سرم فریاد زدی گفتی لیاقت مادر شدن ندارم،. تو ازمن همیشه صبر می خواهی ، اما خودت اسوه ی بی صبری هستی.در جوابم که پرسیدم برای چی خریدن سیسمونی از طرف خودت را پنهان کردی گفتی می خواستم آبروی پدر و مادرت را حفظ کنم چون سیسمونی نخریدن توی عرف زشت است. عزیزتر از جانم  باز مثل دفعه های پیش قلبم را شکستی، مگر من بر طبق عرف با تو پیمان بستم. همه به من گفتند برخلاف جامعه شنا نکن، می شکنی. به تمام عرف ها به خاطر تو لگد زدم. اما تو با یک سخن شیطانی عوض شدی جلوی بزرگترهای خودت و من سرم داد زدی. اعتراف می کنم شکستم از درون از پایه های اعتقاداتم، ارزش هایم. و من میگریم برای صمیمیت و عشقمان، برای حرف های سنگین و زشتی که به هم زدیم برای رازهایی که فاش شد؛ اما تو هنوز عمق فاجعه رو درک نکردی و با آرامش می گویی این چیزا طبیعی ست بین همه زن و شوهرا هست و در حالی که من مدام در حال خورد شدنم می گویی هیچ مشکلی نیست. تو همیشه در حال سرچی تو موبایل تو لب تاپ، اما غافل از سرچ های مشکلات زندگیت.حتما بیشتر از تو من مقصرم، مقصرم چون من راه و رسم زن بودن را بلد نبودم. این شب ها که تو خوابی و آرام صدای خروپف هایت در خانه طنین انداز می شود من با قلبی شکسته از تو دور می شوم و نمی توانم احساس خشم نا امیدی غم و ترحم را که در جانم به هم گلاویز شدن را در جانم مهار کنم و هر چه از تو کمک می خواهم،تو مثل همیشه نیستی.

    پاسخ:
    سلام و تحیت.
    حضورتان را ارج می نهیم.
    صبوری آرامشتان را از خداوند می طلبیم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">