✅ استقلال همسران جوان (۱)
✅ استقلال همسران جوان (۱)
✍️ نویسنده و مشاور: علیاکبر مظاهری
🔶 استقلالخواهی آدمیان
آدمی چنان آفریده شده که ضمن اجتماعی بودن، «استقلالدوست» است؛ استقلال فردی، خانوادگی، ملّی، فکری و مالی. حسّ «مختار بودن»، مطلوب انسان است. اختیار خویشتن و زندگانی خود را داشتن، در نهاد آدمیان نهادینه است، و برعکس آن ـ یعنی تابع دیگری بودن ـ را دوست ندارد و نمیپسندد که زمام خود و زندگیاش در کف اختیار دیگری باشد. این حسّی است که در ذات بشر نهاده شده است. این حسّ خجسته، که در یکایک آدمیان و نیز خانوادهها و ملّتها موجود است، چنان نیرومند است که بر سر صیانت از آن، جان مینهند. نهضتهای استقلالطلبی ملّتها که گاهی فداییان بسیاری در راه آن سر و جان میدهند، برخاستۀ از این حسّ مقدّس است.
🔶 استقلال خانوادگی
سخن ما اکنون در قلمرو استقلال خانوادگی است. هر دختر و پسری که ازدواج میکنند، دوست دارند زندگی مستقلّی تشکیل دهند و خودشان اختیاردار زندگیشان باشند و از دخالت دیگران در زندگی خصوصیشان ناخرسندند.
البته هستند کسانی که با والدین خود یا والدین همسرشان در یک منزل و مکان مشترک زندگی میکنند و بهظاهر مشکلی هم ندارند، امّا اینان کمشمارند؛ شاید از هر ده مورد، یک مورد چنین باشد. و میدانیم که بر اساس «استثنا» نمیشود قاعدۀ کلّی بنا کرد و آن را تعمیم داد. استثناها قابل اقتدا و اعتماد نیستند.
برخی میپندارند این از آفات فرهنگ و تمدّن جدید است که زوجهای جوان نمیتوانند با والدین و خویشان خود در یک خانه زندگی کنند، وگرنه در روزگاران قدیم، چندین خانواده در یک خانه و بهطور مشترک زندگی میکردند و مشکلی هم نداشتند. امّا این پندار، اشتباه است. در روزگاران قدیم نیز زندگیهای جمعی، مشکلات خاصّ آن روزگاران را داشت، امّا آنان ناچار بودند که بسوزند و بسازند. آری؛ در روزگاران قدیم، اختلاف اندیشهها و سلیقهها به اندازۀ امروز نبوده، امّا همیشه اختلاف و نزاع در زندگیهای جمعی بوده است. همانگونه که «هووها» معمولاً در یک خانه و یک زندگی مشترک، آرامش نداشتهاند، دو یا چند خانواده نیز در یک خانه و در یک زندگی شریکی، آرامش ندارند؛ البته شدّت اختلاف هووها بیشتر است.
🔶 چرا عاقل کند کاری ...؟
از پدیدههایی که سخت تأسفبار است و از خسارتهایی که جبران نمیپذیرد، این است که زوجهایی در آغاز زندگی مشترکشان، یکدیگر و خانوادههای همدیگر را دوست دارند و خانوادههای آنان نیز اینان را دوست دارند و رابطۀ خانوادههای دو طرف حسنه و محترمانه است و همگی برای هم احترام و حرمت قائلند؛ امّا پس از چندی زندگی کردن زوج جوان با خانوادههایشان در یک خانه (چه با خانوادۀ آقا و چه با خانوادۀ خانم)، با اختلاف و دشمنی از آنان جدا میشوند و زندگیشان را مستقل میکنند. با این «استقلالِ پس از نزاع»، کینهها زدوده نمیشونهای شاید نزاعها بهظاهر فروکش کنند، امّا ریشههای کدورتها باقی میمانند و حریمهای شکسته شده، به این آسانی ترمیم نمیشوند و به حالت نخست باز نمیگردند.
خوب؛ اگر چنین است، چرا بگذاریم حریمها شکسته شوند و دوستیها به دشمنیها بدل گردند و دلهای لبالب از محبّت و احترام، مالامال از کینه شوند، آنگاه برای جدا کردن زندگی اقدام کنیم؟!
- ۹۹/۱۲/۲۹