ریشههای طلاق (۶)
ریشههای طلاق (۶)
نویسنده_و_مشاور: علی_اکبر_مظاهری
کمبود یا نبود ایمان مذهبی (۲)
از معناهای تقوا، یکی شرم است و دیگری پروا. کسی که از خدا شرم کند و از او پروا داشته باشد، ستم نمیکند.
این سخن بیمانند امیر مؤمنان، امام علی - علیهالسلام - را ببینیم: «وَاللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا ، عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ»؛ به خدا! اگر همۀ این جهان و هر آنچه را که زیر آسمان است به من دهند تا خدا را معصیت کنم، نمیکنم؛ گر چه آن معصیت، ایــن باشد که پوستهٔ جوی را از دهان مورچهای (به ستم) بربایم!
(نهجالبلاغه، خطبهٔ ۲۲۴)
هر سودی که به آدمی برسد، در قلمرو همین «الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ» است و هیچ ستمی کوچکتر از گرفتن تکهای از پوست یک جو نیست. تصور کنیم همهٔ این جهان را به کسی بدهند؛ همهٔ لذتها، ثروتها، شهرتها، تا به مورچهای ظلم کند؛ پوست جوی را از دهان آن بگیرد، او نپذیرد! حقا که عجب است.
مگر طلاق؛ طلاقدادن یا طلاقگرفتن؛ چقدر سود دارد؟ مگر شکستن یک دل، کوچکتر است از گرفتن پوست جو از دهان مورچه است؟ قسم به جان علی، نمیارزد!
عاقل باشیم
حکمت چیست؟ هر چیز را برجای لایق آن نهادن، هر کار را نیکو انجامدادن. عقل چیست؟ «اَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمٰنُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنان»؛ عقل آن است که با آن، خدا عبادت شود و بهشت به دست آید.
(الکافی، ج ۱، ص ۱۱)
اکنون این سخن پیامبر را بشنویم:
«رأسُ الحِکمَةِ مَخافَهُ اللّه»؛ ترس از خدا، سر حکمت است.
(کنزالعمّال، حدیث ۵۸۷۳)
بیاییم از خدا بترسیم. عاقل باشیم. حکیمانه عمل کنیم.
طلاقگیرنده و طلاقدهنده، آیا خدا را پروا میگیرد؟ عاقل است؟ به حکمت عمل میکند؟
«ارجعوا إلی أنْفُسِکم و عاتبواها»؛ به جانهایتان باز گردید و آنها عتاب و خطاب کنید.
(واقعه عاشورا، ص ۴۲۵)
اندکی درنگ! عجله در کار طلاق، خلاف عقل است؛
«الْعَجَلَةُ مِنْ الشَّیْطَانِ»؛ عجله، از شیطان است.
(کنزالعمّال، حدیث ۵۶۷۴)
شرط عقل است که در کار طلاق، بیپروا نباشیم.
عاقل آن است که اندیشه کند پایان را (سعدی؛ کلیات.)
۲۹ آذر ۱۴۰۱
http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
- ۰۱/۱۰/۱۰