وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۰۵
دی

💢 ساحران ماهر

⚘ مشاوره خانوادگی، اعتقادی، اخلاقی

🖋 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

❇️ پرسش:

آقایی پرسیده‌اند: آیا جادو، در زندگی همسران، اثر دارد؟
گاهی، در زندگی‌مان، حالت‌هایی پیش می‌آید که غیرعادی است. مثلاً در همسرم تغییر اخلاق و تغییر رفتارهایی می‌بینم که نمی‌توانم باور کنم طبیعی باشد. تغییرهایی که هیچ دلیلی برای آن‌ها نمی‌یابم؛ نه دلیل یقینی، نه‌ دلیل احتمالی. از این رو ذهنم به سوی جادو و جنبل می‌رود.
اکنون سوالم این است که:
۱. آیا جادو، در زندگی همسران، واقعیت دارد؟
۲. آیا این تغییرات ناگهانی اخلاقی و رفتاری همسرم متاثر از جادو و رمالی و دعا نویسی است؟
۳. من، در این نوسانات حال همسرم و بدرفتاری‌ها و بداخلاقی‌های او، چه کنم؟

✅ پاسخ ما:

۱. درباره جادو، رمالی، دعانویسی، طالع‌بینی، بخت‌بستگی، تاثیر اجنه، بسیار می‌پرسند. و عجب است که سوال‌کنندگان از این مسائل و معتقدان به این امور، فقط مردمان عامی و بی‌فرهنگ نیستند، باسوادان و روشنفکران نیز هستند.

پاسخ ما به آنان واضح است؛ همه این امور را باطل اعلام می‌کنیم. می‌گوییم این‌ها خرافات است. اعتنا نکنید. مشکلات‌تان را به گردن جن‌ها، جادوگران، طلسم، بخت‌بستگی، دعانویسی، فالگیری، طالع‌بینی، نیندازید و چاره کارتان را از باطل‌کنندگان سحر و گشایندگان طلسم نخواهید و دنبال طلسم‌گشایی به‌ وسیله شیادان نباشید.
آن‌گاه این سخن حضرت امیر در نهج البلاغه را برایشان می‌خوانیم و توضیح می‌دهیم:

آن‌هنگام که امیرمؤمنان عزم‌ کوفتن‌سر خوارج‌ نهروان کرد و سپاه را سامان داد و مهیّای‌ رفتن به نبردگاه شد، کسی از صحابیان ایشان که به پندار خود، «علم‌ نجوم» می‌دانست، به امام عرض کرد: «ای امیرمؤمنان! اگر در این‌هنگام به نبرد روی، می‌ترسم که به مراد خویش نرسی و بر دشمنانت پیروز نگردی. مـن این سخن را از دانش‌ستاره‌شناسی و محاسبه‌های‌ نجومی می‌گویم.»
امیردانایان فرمود:
أتَزْعُمُ اءَنَّکَ تَهْدِی إلَى السَّاعَةِ الَّتِی مَنْ سَارَ فِیها صُرِفَ عَنْهُ السُّوءُ؟ وَ تُخَوِّفُ السَّاعَةِ الَّتِی مَنْ سَارَ فِیهَا حَاقَ بِهِ الضُّرُّ؟ فَمَنْ صَدَّقَکَ بِهَذَا فَقَدْ کَذَّبَ الْقُرْآنَ، وَ اسْتَغْنَى عَنِ الاِسْتِعَانَةِ بِاللَّهِ فِی نَیْلِ الْمَحْبُوبِ وَ دَفْعِ الْمَکْرُوهِ، وَ تَبْتَغِی فِی قَوْلِکَ لِلْعَامِلِ بِأمْرِکَ أنْ یُولِیَکَ الْحَمْدَ دُونَ رَبِّهِ، لِأنَّکَ بِزَعْمِکَ أنْتَ هَدَیْتَهُ إلَى السَّاعَةِ الَّتِی نالَ فِیهَا النَّفْعَ، وَ أمِنَ الضُّرَّ؛
تو می‌پنداری زمانی را می‌دانی و می‌نمایانی که هرکس در آن بـه سـفر رود، بـدی و نـاگـواری از وی دور می‌شود؟ و از ساعتی می‌هراسانی که هرکس در آن، مسافرت کـند، به زیان و دشواری دچار می‌گردد؟! آن‌کس که تو را در این ادّعا تصدیق کند(و تو را بر این مدّعایت راست‌گو شـمارد)، قرآن را تکـذیب کـرده و در رسیدن به خواستنی‌ها و دورراندن‌‌‌ ناگواری‌ها، خود را از خداوند، بی‌نیاز پنداشته است!
تو آنی که خواهانی تا آن‌کس که راست‌گویت می‌پندارد و در این گفتار، فرمانت را می‌برد، تو را به جای خداوند، ستایش کند و سپاس گوید؛ زیـرا کـه ادّعـای آن داری کـه وی را بـه زمـانی راه نموده‌ای که سود برده و از زیان، در امان مانده است!
سپس امام روی به مردمان و لشکریان نمود و فرمود:
أیُّهَا النَّاسُ إیَّاکُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إلّا ما یُهْتَدَى بِهِ فِی بَرِّ اءَوْ بَحْرٍ، فَإِنَّهَا تَدْعُو إلَى الْکَهَانَةِ، وَ الْمُنَجِّمُ کَالْکَاهِنِ، وَ الْکَاهِنُ کَالسَّاحِرِ، وَ السَّاحِرُ کَالْکَافِرِ، وَ الْکَافِرُ فِی النَّارِ، سِیرُوا عَلَى اسْمِ اللَّه؛
هان! مردمان! از آموختن دانش‌ستارگان، پرهیز کنید؛ جز آن مقدار که برای راه‌یافتن در سفرهای دریا و بیابان، سودمند باشد؛ زیرا ستاره‌شناسی، به کـهانت و غیب‌گویی مـی‌انجامد و منجّم، چونان‌ کاهن و غیب‌گوست، و غیب‌گو، چونان جادوگر است و جادوگر، چونان کافر است و کافر، در آتش دوزخ است!
(اکنون با توکّل به خداوند، به جهاد با دشمنان شتابید) و به نام الله به پیش روید!
(خطبه ۷۹ نهج‌البلاغه)

برخی‌ها می‌پذیرند و از این خرافه‌ها دست می‌کشند و ذهنشان را از این یاوه‌ها پاک می‌کنند، بعضی‌ها هم (که تعدادشان اندک نیست!) نمی‌پذیرند و همچنان به این راه باطل ادامه می‌دهند.
۲. اما آنچه واقعیت دارد، «سحر بیان» است.
سحر بیان چیست؟
این سخن پیامبر اکرم را ببینید:
«إنَّ مِنَ البَیانِ لَسِحراً»؛ راستی که در پاره‌ای از سخن‌ها جادو است. برخی از بیان‌ها سحر دارند.
(نهج‌الفصاحه، ح ۹۱۶ / الغدیر، ج۲، ص۹ / تحف العقول، ص ۵۷)
اینان، مانند ساحران، باطل را در جامه حق می‌پوشانند و می‌نمایانند. این زبان‌بازان، با این بیان سحرآمیزشان، گناهی مانند گناه جادوگران را نصیب می‌برند.

شاید کسانی، با بیانی سحرآلود، روی ذهن و دل همسرتان کار می‌کنند. سخن زهرآگین اینان می‌تواند اندیشه همسرتان را به بیراهه بکشاند و دل او را از شما و از زندگی‌تان سرد کند. نیز می‌تواند همسرتان را از شما متنفر کنید.
آری، این جادوگران توانا و زهرزبان، می‌توانند از زندگی‌تان دمار برآورند. اینان، با اندیشه پلیدشان و زبان چالاکشان و پیگیری خستگی‌ناپذرشان، راست و دروغ را در هم می‌آمیزند و با دروغ و غیبت و تهمت و سخن‌چینی، چنان آشوبی در ذهن‌ها و دل‌ها و زندگی‌های همسران می‌افکنند و چنان آبرو و حیثیت مردمان را می‌سوزانند، که شیطان برایشان هورا می‌کشد.
هرگز از نیرنگ این سیاه‌دلان ایمن مباشید.
شما، به جای این‌که برای یافتن دلیل تغییر اخلاق و رفتار همسرتان، به دنبال جادو و جنبل بگردید، دلیل را در سخن و وسوسه معاشران ایشان بجویید‌.
هستند کسانی که در سخنشان سحر است. اینان - که خدا لعنتشان کند - با سخنان خود، جادوی واقعی می‌کنند. میان همسران جدایی می‌افکنند. میان فرزندان و پدر و مادر را نیز جدا می‌کنند. «جداکنندگان میان گوشت و ناخن»اند. دل‌های عزیزان را از هم دور می‌کنند. و هزار فساد دیگر می‌کنند.
اینان از دروغ و آراستن آن به راست، بسیار استفاده می‌کنند. از بسیارگفتن خسته‌ نمی‌شوند. حریصانه دو ساعت و نیم، یک‌سره حرف می‌زنند تا به هدف پلید خود، که همانا آلودن دل‌ها و افکندن نفاق میان همسران و عزیزان است، برسند.
برای رسیدن به هدف پلید خود، از دروغ، قسم ناحق، غیبت، تهمت، باک ندارند. حتی از گریه نیز استفاده می‌کنند. و معمولا به هدف می‌رسند و دلشان خنک می‌شود. چه خنکی پلیدی!
آری، شما به جای ترسیدن از جادوی ساحران و رمل رمالان و نفرین دعانویسان، مراقب این جادوگران واقعی باشید.
۳. تا جایی که می‌توانید، از ارتباط همسرتان با اینان، پیشگیری کنید.
بدون خشونت، اما با قاطعیت، پای این ساحران را از زندگی‌تان قطع کنید.
توفیق صد در صد، ممکنتان نیست. هر مقدار که توانا باشید، همان مقدار ممکن را انجام دهید.
۴. آگاهی‌بخشی به همسرتان.
با ملایمت به همسرتان بفهمانید که ارتباط با این «ساحران بیان»، برای زندگی‌تان و برای ایمان و اخلاق خود همسرتان، زیان دارد.
۵. آنچه باقی می‌ماند را تحمل کنید.
با همه تلاش‌های اصلاحی، تاثیر نفس آلوده این «ساحران ماهر» ، به‌کلی قطع نمی‌شود. این «ساحران سخنور»، همیشه و همه‌جا بوده‌اند و هستند و خواهند بود. و هرگاه و هرجا که باشند، فضای دل‌ها را آلوده می‌کنند. لعنت خدا بر اینان!
باقی‌مانده اثر جادوی این «جادوگران زبان» را باید تحمل کرد. جاره‌ای جز این نیست.
خداوند رحمان، بر این تحمل دشوار، صبر و اجر دهد.

  • علی اکبر مظاهری
۰۵
دی

⭕️ عبرت‌های کرونایی (۱۱)

💝 آزمون وفا

✍🏻 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

✅ سعید و سعیده‌، تازه‌عروس‌ و دامادند. دوران‌ عقد را می‌گذرانند. چنان عاشق‌ هم‌اند که شیرین و فرهاد باید نزدشان زانو بزنند.

شاد باش‌ ای‌ عشق خوش‌سودای‌ ما
وی طبیب جمله علت‌های‌ما (مولوی، مثنوی)

آنان در تلاش‌اند آشیانه‌ٔ عشق‌ناک خود را سرپا کنند؛ هردو می‌کوشند.
دیروز که سعیده احوال سعیدش را پرسید، احساس کرد کسالتی دارد. نتوانسته بود سر کار برود. سعیده برآشفت، بی‌معطّلی همهٔ‌ کارهایش را رهاند و به سوی سعید پر کشید.
سعید گفت: نیا! خطر کرونا هست. اما سعیده، که گویا کلمات را نمی‌شنید، فقط بر سرعت پروازش افزود. سعیده به بالین سعید رسید. سعید که محجوبیتی معصومانه دارد، شادمان بود از آمدن سعیده و هراسان بود از سرایت کرونای احتمالی‌اش به او.
سعیده گفت: سعیدجان! نکوش که مرا منصرف کنی! من یک‌ لحظه به زندگی بدون تو اصلا فکر نمی‌کنم! سعید، محجوبانه و متشکرانه، ماندن سعیده را پذیرفت. خانواده ها نیز دیدند تلاش بر سر برحذر داشتن سعیده ثمری ندارد، نه! امکان ندارد، سپاس‌گزارانه پذیرفتند و شیرین‌ و فرهاد را تنها گذاشتند.
سعیده چنان فضا را لطیف کرد، چنان بر سر سعید عاطفه پاشید که او روشن شد، جان‌گرفت، دیگر کسالت به یادش نمی‌امد، هراس از وجود احتمال کرونا محو شد. ناگهان احساس کردند که این باهم‌بودن و برجان‌ هم عطر مُشک‌ فشاندن، عجب قدرت‌مندشان می‌کند!
فرشته‌ها، که انس ایشان را دیدند، به تبسم گفتند:
چون ازیشان مجتمع بینی دو یار
هم یکی باشند و هم ششصدهزار (مولوی، مثنوی)

وقت نماز شد. سعیده سعید را برای نماز مهیا کرد. باهم نماز خواندند و پس‌ از نماز، تعقیباتی ویژه خواندند. نه! نخواندند، عمل کردند!

کرونا، در برابر عشق آن زوج‌ تازه‌وصال، اندامی برای عرضه نداشت. شرمنده شد و به گوشه‌ای خزید و سپس گریخت.

سعید و سعیده، در روزهای‌آینده، زیرکانه مراقب‌کرونا هستند که اگر خواست خود را بنمایاند، سپر عشق را در روی آن بگیرند و سرش را با نیروی شیدایی خود بکوبند.
ان‌شاالله!

🤲🏻 خدایا! سعید و سعیده را برای هم نگهدار!
نوش‌ جان هم باشند!

  • علی اکبر مظاهری
۰۱
دی

⭕️ عبرت‌های کرونایی (۱۰)

💔 مادر کرونایی

✍🏻 نویسنده: خانم فاطمه وجگانی، ارشد تعلیم و تربیت، از راوند کاشان

✅ مثل همیشه روی تختش نشسته بود.
بچه‌هایش را که می‌دید، گل از گلش شکفته می‌شد. حالش را می‌پرسیدی، می‌گفت: به مرحمت شما.
ننه وقتی می‌خندید، گونه‌هایش چال می‌افتاد؛ همین‌طوری که دختران امروزی آرزو می‌کنند.
ننه قبلا سکته کرده بود و پاهایش شل شده بود. هفته‌ای که بستری شد، یک‌شب در کنارش بودم. با خواندن عدیله و عاشورا، کمی جان گرفت و حرف می‌زد.
رنگ رخساره‌اش صورتی بود، ولی دست‌ و پایش ناله داشت. فریاد تشنگی‌اش بلند بود و از خوردن آب سیرایی نداشت. سراغ عصایش را می‌گرفت، که برویم خانه، بابا چشم‌به‌راه است.
مادر کرونایی رمقی برای قربون صدقه‌هاش نمانده بود. مادر کرونایی همون مادری بود که بدون بچه‌هایش، لقمه غذایی نمی‌خورد. همان مادر مهربانی که اگر چایی‌اش را نمی‌خوردی، به دلش می‌خورد.

کرونا اگر عذاب الاهی است، شاید امتحان خوبی برای بچه‌هایِ مادران کرونایی باشد.
قرآن کریم می‌فرماید:
یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ،
وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ،
وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ؛
روزى که انسان از برادرش بگریزد و از مادر و پدرش و همسر و فرزندانش. (عبس/۶ تا ۹)

چه فرزندانی که در این ایام از مادران فرار کردند، نیز از پدران! و یادشان رفت که مادر، همان مادر است و پدر، همان پدر!.
مادر کرونایی ما، از تاب درد شب‌هنگام، لحظه‌ای خواب به‌ چشمش نرفت، ولی روزِ آن شب، خوب خوابید و دیگر ناله نداشت!

ننه لپ‌قرمزی، زرد زرد و بدنش سرد سرد شده بود.

دختران قدیمی قول می‌دادند با چادر سفید آمده‌اند و با جامهٔ سفید برمی‌گردند. دختران قدیمی دلبسته بابای‌خانه بودند.
ننه و بابا عهد کرده بودند که همیشه باهم باشند.
ننه، بعد از چهار هفته، بابا را هم به‌دنبال خودش برد. بابایی که هنوز بستری نشده بود و از دارو بیزار بود، کروناویروس، بی‌انصافی کرد و هر دوی آن‌ها را کمتر از یک‌ماه برد، دور دور...

خانه‌شان تاریک و سرد و بی‌روح است.
دل ما خالی خالی.
ولی جای‌ ایشان گرم و نورانی و روحانی است.
ان‌شاءالله.

۳۰ آذر ۹۹

  • علی اکبر مظاهری
۲۹
آذر

روز پرستار را، که در روز میلاد حضرت زینب(س) است، به پرستاران، به‌ویژه جان‌برکفان میدان نبرد با کرونا، خجسته‌باش می‌گوییم.

۲۹ آذر ۹۹

  • علی اکبر مظاهری
۲۵
آذر

⭕️ عبرت‌های کرونایی (۹)

✍🏻 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

✅ بازشدن وجدان‌ها!

🍃 برگ درختان

جنگل‌های شمال کشورمان چند درخت دارد؟
هر درخت چند برگ دارد؟
همه باغ‌ها و جنگل‌ها و باغچه‌ها وخانه‌های ایران چند درخت دارد؟
هرکدام از درخت‌ها چند برگ دارد؟
اکنون تصویر را بزرگ‌تر کنیم:
در آفریقا جنگل‌هایی است که هواپیما چندین ساعت برفراز آن‌ها پرواز می‌کند.
درخت‌های آن جنگل‌ها چندتا است؟
هردرخت چند برگ دارد؟
تصویر رابازهم بازتر کنیم:
همه درخت‌های جهان و همه برگ‌های آن‌ها چندتا است؟
در پاییزان، در یک زمان واحد، چند برگ ازاین درختان می‌ریزد؟
سرتان گیج رفت؟!
آری،‌ سرگیج‌کننده است.
اکنون این سخن خدا را بشنوید:
«ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلَّا یَعْلَمُهَا»؛هیچ برگی از هیچ درختی نمی‌افتد، مگر آنکه خدا آن را می‌داند!
(سوره انعام/آیه ۵۹)

هیچ پدیده‌ای از اراده خدا خارج نیست. هیچ‌کس نمی‌تواند از سیطره خدا‌ بیرون شود:
«لایُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ»؛ازحکومتت نمی‌توان فرارکرد.
(حضرت امیر، دعای کمیل)

این ویروس منحوس!
کرونا یکی از پدیده‌های خلقت است. "کلب مُعَلَم"، سگ دست آموز خدا است.
هیچ یک از پدیده‌های هستی، "شر مطلق" نیستند. کرونا مخلوق خدا است. حتماً در وجود او حکمتی هست. اگرچه او بر اثر عمل مردمان ایجاد شده باشد و عقوبتی باشد برای مردمان، اما خدا به آن جان داده است.
محال است که خداوند «شر مطلق» بیافریند.
آدمی همواره نیازمنده هشدار است تا مغلوب غفلت نشود. اگر غرش رعدگونه هشدارها نباشد، آدمی بر اثر غفلت، به کج‌راهه می‌رود. یا خوابی سنگین اورا می‌برد و ناگهان به دره می‌افتد.

سخنان موحدانه رئیس جمهور ایتالیا

اکنون، پیش از ادامه مطلب، سخنانی زیبا، موحدانه، خداباورانه، اخلاقی رئیس جمهور ایتالیا (سرجو ماتارلا) را باهم می‌خوانیم:
«خیلی مغرور شده بودیم، خیلی مشغول شده بودیم، در تخریب و تصرفِ طبیعت خیلی بی‌پروا شده بودیم، به چیزی جز منافعِ خود نمی‌اندیشیدیم، ضعیف را پامال می‌کردیم، به صاحبِ قدرت و ثروت، برای ارتقای مال و موقعیت، کرنش می‌کردیم، باور داشتیم قاعده دنیا همین است و اینگونه خواهد ماند.
آسمان را از دود و سرب و گازهای سمی سیاه کرده بودیم، دریا را از ماهی تهی و از زباله و نفت و فاضلاب پر کرده بودیم.
به‌نامِ دین، به‌نامِ دموکراسی‌، به‌نامِ حقوق بشر، می‌کشتیم، اسیر می‌کردیم‌، غارت می‌کردیم و حتی‌ از کشتنِ زنها و بچه‌ها شرم نمی‌کردیم.
صبرِ خدا هم حدی دارد، تحملِ کائنات هم حدی دارد، ظرفیتِ زمین و آسمان هم حدی دارد.
بالاخره باید کسی پیدا می‌شد و به انسانِ مست و مغرور فرمان بدهد، ایست...!
و این ماموریت به یک ویروسِ کوچکِ غیرِ قابلِ رویت واگذار شد تا به معنای واقعی، انسانِ طغیانگر را سرِ جایش بنشاند و به‌درستی به او بفهماند که ای انسان! «تو خیلی ضعیفی!»، «تو خیلی تنهایی!»، «تو خیلی ترسویی!» و...
همه هواپیماها و قطارها را زمین گیر کرد.
همه تجارتخانه‌ها و همه بازارهای جهان را تعطیل کرد.
درهای استادیوم‌ها، اماکنِ تفریحی، رستورانها، سینماها، پارکها و... را به دستِ خودِ انسان بست. و به کره زمین گفت: حالا نفس بکش، به آسمان گفت: حالا آبی شو، به خورشید و ماه و ستاره‌ها گفت: حالا بچرخید و برقصید. به حیوانات هم گفت: حالا بدونِ ترس از شکار شدن به‌دست انسان آنگونه که در ذات و میلِ شماست، زندگی کنید.
و به انسان دستور داد در خانه بمان و به آنچه داشتی و به آنها ناسپاس بودی بیاندیش. شاید هنوز فرصتی برای زیستن عاشقانه پیدا کنی!»




از خانم مهدیه فرد، که همکاری کردند، سپاسگزاریم.

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
آذر

💖❌ پشیمانیِ قبل از عروسی (۱)

✍🏻 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری


از مسائلی که ممکن است در انتخاب همسر پیش بیاید این است که پسر یا دختر و یا هر دوی آنان، پس از گذراندن بعضی از مراحل مقدّماتی ازدواج، مانند گفت‌وگوها، رفت‌وآمدها، خواستگاری، بله‌برون و حتّی بعد از عقد و آشنایی بیشتر با اخلاق، رفتار، شکل و اندام و خانواده و بستگان یکدیگر، از این ازدواج پشیمان می‌شوند و درمی‌یابند که این همسر، همسری نیست که می‌خواستند و تصوّر می‌کردند.
و یا خلاف آن است که در تحقیقات به آن دست یافته بودند. و یا این که درمی‌یابند که به این شخص علاقه‌ای ندارند و یا از او متنفّرند و نمی‌توانند با او زندگی خوبی داشته باشند؛ حال به هر دلیلی و عاملی که می‌خواهد باشد.
حتّی ممکن است بدون هیچ دلیل و عاملی نیز این حالت به‌وجود آید؛ یعنی فقط می‌دانند که از این شخص خوششان نمی‌آید و او را به عنوان همسر خود نمی‌پسندند.
در این حالت، می‌خواهند که از این ازدواج منصرف شوند و از راهی که آمده‌اند برگردند، امّا عواملی آنان را از این بازگشت، منصرف می‌کند. مثلاً تصوّر می‌کنند دیگر زشت است که برگردیم، حرفمان میان دو خانواده و فامیل پخش شده، جواب مردم را چه بدهیم؟ وقتی مردم بفهمند چه می‌گویند؟ شاید فکر کنند مسألۀ خاصّی در کار بوده. دیگر نمی‌شود دل طرف را شکست. به او و خانواده‌اش لطمه می‌خورد. اگر این کار را بکنیم، ناراحتی و دشمنی پیش می‌آید. دیگر کار از کار گذشته و باید تحمّل کرد ... .
یا این که مطلب درونی و پشیمانی‌شان را به نزدیکان خود، مثل پدر و مادر و برادر و خواهر و یا دوستان‌نزدیک، می‌گویند، امّا آنان از انصراف و بازگشت می‌ترسانندشان و مطالبی مانند مطالب فوق به این‌ها می‌گویند و ایراد و اشکال‌هایشان را هم توجیه می‌کنند و وعده‌هایی مبنی بر این که: «بعداً محبّت پیدا ایجاد می‌شود. کارها کم کم روبه‌راه می‌شود»، دختر و پسر را می‌ترسانند.
این عوامل، به‌کلّی، شجاعت و شهامت و ارادۀ‌ بازگشت و بیان‌ حقیقت را از آنان سلب می‌کند و در نتیجه، پشیمانی و بی‌علاقگی را در دل‌خود پنهان می‌دارند و تظاهر به رضایت و علاقه می‌کنند و سرانجام، تن به ازدواج ناخواسته می‌دهند.
پس از ازدواج، چند صباحی با فشار بر خود و تظاهر به دوست‌داشتن زندگی جدید و محبّت ساختگی به همسر، به سر می‌برند؛ امّا در درونشان آشوبی برپاست. کم کم توان تظاهر به محبّت‌ساختگی و رضایت‌دروغین، رو به کاهش می‌رود؛ زیرا محال است که انسان بتواند یک عمر با ظاهرسازی در کنار انسانی که به او علاقه ندارد و یا از او نفرت دارد، زندگی کند و باطنش آشکار نشود. دیر یا زود، محتویات درونی‌اش آشکار می‌شود و «از کوزه همان برون تراود که در اوست».
آن‌گاه اختلافات، بهانه‌گیری‌ها، بی‌حوصلگی‌ها، کج خُلقی‌ها و نزاع‌ها شروع خواهد شد و می‌شود آنچه نباید بشود.
در چنین مواردی چه باید کرد؟
اگر جوانان (دختر یا پسر یا هر دو) دچار چنین پشیمانی‌ای شدند، چه کنند؟ آیا بمانند و به این پیشامد ناخواسته تن دهند و یا می‌توانند خود را نجات دهند؟

✅جواب

بر هم‌زدن خواستگاری و نامزدی ـ به خصوص اگر عقد هم صورت گرفته باشد ـ کار خوبی نیست و باید مواظب بود که کار به اینجا نکشد؛ امّا بدتر از آن این است که آدمی، یک عمر با ندامت و بی‌علاقگی و ناراحتی زندگی کند.
اگر دختر و پسر، یا یکی از آنان، از این وصلت پشیمانند، بهترین راه این است که قبل از عروسی، از هم جدا شوند و راه را ادامه ندهند. هر چند این کار مشکل است و ناخوشایند، امّا زندگی با پشیمانی، سخت‌تر است.
وظیفۀ‌خانواده‌ها و پدران و مادران در این باره این است که:

اوّلاً: دختر و پسر را در انتخاب‌ همسر، راهنمایی‌ویاری کنند که کار به پشیمانی منجر نشود.

ثانیاً: اگر چنین مسأله‌ای پیش‌آمد، آنان را راهنمایی کنند که مبادا پشیمانی‌شان از روی وسواس‌بی‌جا و توقّعات‌غلط باشد.

ثالثاً: اگر این پشیمانی پیش‌آمد و دیدند آنان راضی به این ازدواج نیستند، به هیچ‌وجه آن‌ها را سرزنش نکنند و با تهدید و ترساندن از عواقب‌کار، به این ازدواج‌ناخواسته مجبورشان نکنند؛ بلکه راضی به جدایی شوند و دختر و پسر را کمک کنند و زمینه را فراهم نمایند تا بدون ناراحتی و درگیری و بدون به وجود آمدن کینه و دشمنی، این قضیّه فیصله یابد. این کار به صلاح دختر و پسر و خانواده‌هایشان است.
اگر این ازدواج ناخواسته و همراه با پشیمانی و بی‌علاقگی انجام گیرد، مشکلات فراوانی را برای زن و شوهر و خانواده‌هایشان به دنبال خواهد داشت. هر چند که این جدایی برای خانواده‌ها ـ به خصوص خانوادۀ‌دختر ـ تلخ است، امّا ازدواج با نارضایتی و اکراه تلخ‌تر است.

«عاقل آن است که اندیشه کند پایان را.»

خواهر و برادر جوانم!

اوّلاً: بکوش با رعایت مطالب فصل چهارم و پنجم کتاب «جوانان و انتخاب همسر» دچار چنین پشیمانی‌ای نشوی.

ثانیاً: اگر شدی، مواظب باش پشیمانی و نارضایتی‌ات از روی وسواس بی‌جا و بهانه‌های کودکانه نباشد. و این را بدان که انسان بی‌عیب و نقص و کاملاً مورد دلخواه، هرگز یافت نمی‌شود. هر کسی و هر خانواده‌ای، عیب‌هایی دارد؛ همان گونه که خودت و خانواده‌ات نیز عیب‌هایی دارید. این طبیعت هر موجود غیر معصوم است.

ثالثاً: اگر راضی به این ازدواج نیستی، نارضایتی و پشیمانی‌ات را کتمان نکن؛ بلکه با صراحت اعلام کن و این راه را ادامه نده. نترس. شجاع باش. هر چند که این کار، کار خوبی نیست و نمی‌بایست قضیّه به اینجا برسد، امّا فعلاً که چنین شده، چاره‌ای غیر از «توقّف» و «بازگشت» وجود ندارد.
با صراحت اعلام کن که نمی‌خواهی این راه را ادامه دهی. خودت را مجبور به ادامۀ‌راه نکن. زندگی مشترک، یک روز و یک ماه و یک سال نیست که بشود با اکراه و نارضایتی تحمّل کرد؛ یک عمر می‌خواهی با همسرت زندگی کنی و این کار ساده‌ای نیست. نگذار مسأله بُغرنج شود. نگذار عروسی انجام گیرد و آن‌گاه بخواهی با طلاق از او جدا شوی و یا یک عمر بسوزی و بسازی. زندگی با نارضایتی و دلسردی، زندگی موفّقی نخواهد بود و ثمرۀخوبی به بار نخواهد آورد.
نگذار کار به طلاقِ بعد از عروسی بکشد. این فرد بی‌گناه و خانواده‌اش را بدبخت نکن. یک زندگی جهنّمی برپا نکن. بچّه‌هایی را بی‌مادر یا بی‌پدر نکن. تا زود است اقدام کن و قضیّه را فیصله بده و نگذار کار به جاهای خطرناک بکشد.

  • علی اکبر مظاهری
۲۳
آذر

⭕️ عبرت‌های کرونایی (۸)

💖❤️ افزایش ازدواج

✍🏻 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

از دلایل عمده کاهش ازدواج، تشریفات و مراسم ازدواج است. در تاریخ ما ایرانیان، هیچگاه تشریفات ازدواج، مانند این زمان نبوده است. هر چه این امور بیشتر شد، ازدواج کمتر شد.
نسبت این دو، سیر معکوس است؛ زیادشدن یکی سبب کاهش دیگری می‌شود.
هرگاه آمار افزایش مجردان در ایران را می‌بینم، اندیشناک می‌شوم؛ بالای ۱۰ میلیون پسر و دختر مجرد، که برخی‌شان به «تجرد مطلق» رسیده‌اند.
هنگام دیدن این آمار، ذهنم به سمت «چراها»ی آن می‌چرخد. یکی از چراهای اصلی و علت‌های دانه‌درشت، همانا افزایش تشریفات و اسراف‌های حرام است و بزک کردن این حکم خداوند و سنت پیامبر. چنانش بزک کرده‌اند که از صورت اصلی بیرون آمده است.

♦️ معجزه کرونا!
در این نیم قرن اخیر که شاهد وقایع جامعه بوده‌ام ، سیر افزایش ولخرجی‌های مسرفانه با سیر کاهش ازدواج‌های به‌هنگام را به‌وضوح دیده‌ام. این روند نامبارک، در چند سال اخیر، به اوج رسید و رکورد زد.
هیچ عاملی نتوانست این روند را مهار کند، بر دهان تشریفات مسرفانه لگام بزنند، ازدواج را افزایش دهد، سن ازدواج را پایین آورد.
تا اینکه ناگهان ویروس «کرونا» سر رسید؛ بی‌رحم، ضعیف‌کش، هول‌انگیز، فراگیر.
و به قول رئیس جمهور ایتالیا: «آمد که ما را از اریکه تکبر و خودخواهی، فرو کشد».
( سخنان کامل ایشان را در نوشته‌های بعدی می‌آورم).
کرونا، آمار ازدواج را بالا برد و سطح تشریفات را به‌شدت فرود آورد. همگان دانستند (می‌دانستند، به روی خود نمی‌آوردند!) که تشریفات، ولخرجی‌ها، آداب نابخردانه، از سبب‌های اصلی آن رونده صعودی و نزولی است؛ صعود شمار مجردان و نزول میزان ازدواج‌های به‌هنگام.
چون تالارهای شاهانه بسته شد، از تجمع جمعیت‌ها نهی شد، همچشمی‌ها کمرنگ شد، جنازه‌‌های مردگان، بی‌مراسم و تشریفات، غریبانه به حلقوم حفره‌های زمین فرو شد، جوانان و خانواده‌ها دیدند بدون دنگ و فنگ هم می‌شود ازدواج کرد.

و بدین‌سان بود که حجله‌ها رونق گرفت!

  • علی اکبر مظاهری
۲۲
آذر

  • علی اکبر مظاهری
۲۰
آذر


باسم رب‌الشهداء
ما، در زمان جنگ، این احساس را داشتیم که خداوند سبحان، از سر حکمت، ارجمندترین گل‌هایمان را می‌چیند.
اکنون می‌بینیم گویا این
گلچینی، سیره مستمره الاهی است.
الاهی! این "فخری‌"‌ها، جانمایه‌های افتخاری‌مانند.
آهسته‌تر بچینشان. لطفا!

  • علی اکبر مظاهری
۲۰
آذر

انا لله و انا الیه راجعون

عمو عباسعلی، پس از یک قرن زندگی مومنانه در این جهان، به جهان دیگر رفت.

این درست است که برخی از همسران، که زندگی عاشقانه‌ای دارند، نمی‌توانند دوری هم را تاب آورند.
هنوز دو ماه از رحلت زن عمو نگذشته، عمو نزد همسرش رفت. زندگی و عشقشان چنان بود که جدایی از هم برایشان معنی نداشت.

الاهی! عمو و زن عمویم را به تو می‌سپارم. از ایشان، در بهترین منزل‌های بهشتت، میزبانی کن.

رحلت عمو را به عموزاده‌های عزیزم و خاندان مظاهری، نیز به خودم، صبورباش می‌گویم.

نیز آفرین می‌گویم به عموزاده‌ها، به‌خصوص آقای حاج غلامرضا مظاهری، که از امتحان خدمت به پدر و مادر، در دوران کهنسالی ایشان، سرفراز برآمدند.

علی‌اکبر مظاهری

۱۱ آذر ۱۳۹۹

  • علی اکبر مظاهری