وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۲۰
آذر

⭕️ عبرت‌های کرونایی (۷)

✅ فایده تلخ!

✍🏻 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

آقای حکیمانی، که مردی است اهل‌ دانش، اهل‌ قلم، اهل‌ تحقیق، اهل‌ تدریس، نوشته است:

دیده‌اید که آدمی گاهی بارها و بارها یک حکمت را می‌خواند و می‌شنود و می‌گوید، امّا به جانش‌نمی‌نشیند؟
به‌عقل و به‌دانش، آن را قبول دارد، امّا به دلش نمی‌چسبد، بر وجدانش نمی‌نشیند، آن را از بُن‌ جان ادراک نمی‌کند.
من این شعر مولوی را سال‌های‌ سال است که خوانده‌ام، شنیده‌ام، درس داده‌ام، امّا می‌دانستم که آن را ادراک وجدانی نمی‌کنم:

این جفای‌‌خلق با تو در جهان
گر بدانـی گنـج‌ زر آمد نهـان
خلق را با تو چنین بدخو کنند
تا تو را ناچـار رو آن سو کنند
این یقین‌‌دان که در آخر جمله‌شان
خصـم گـردند و عـدو و سرکـشان (۱)

تا اینکه بیماری کرونای نیم‌بندی گرفتم. آزمایش‌ها آن را درست نشان نمی‌داد، امّا پزشک باوجدانم می‌گفت:
«با اینکه جواب‌ها منفی است، امّا من که صدها بیمار کرونایی را معاینه و درمان کرده‌ام، آثار کرونا را در شما به‌وضوح می‌بینم.»
من که به دانش و دقّت و تجربه‌
پزشکم باور داشتم، به درمانش تن دادم.
تا کنون این احوال را تجربه نکرده بودم. آنفولانزا را قبلا تجربه کرده بودم، امّا ضربان پتک این بیماری، سنگین‌تر بود.
برابر دستور پزشکم عمل کردم؛ دارویی که تجویز کرد، رژیم غذایی‌ای که داد، دستورهای استراحتی و بهداشتی، همه را عمل کردم و‌ گام‌به‌گام با او راه می‌رفتم.
ضعف شدیدی داشتم، سینه و نفسم سنگین بود، مغز سرم درد شدید داشت، حافظه‌ام پریشان بود، چشمانم سنگین بود، حس بویایی و چشایی‌ام، بدبو و بدطعم بود.
دستورهای درمانی‌ام سنگین بود، از عهده یک نفر برنمی‌آمد، همراه می‌خواست.

ناگهان دیدم تنهایم!
همسرم گفت: «کرونا نیـست. یک سرماخوردگی ساده است»!
او فرزندان و دیگر اهالی خانه را به اندیشه خود فراخواند و آن‌ها همگی او را همراهی کردند و مرا در منزلی جدا و تنها رها کردند.
کاملا متروکه شدم. تک. از همه‌ خانواده یک نفر باقی نماند. مدیریت همسرم، در این مسائل تخریبی و منفی، فوق العاده است. حتی به برادر و خویشاوندانم در شهرستان، که نگران حالم بودند و به اینان زنگ می‌زدند و ابراز نگرانی می‌کردند، اینان می‌گفتند: «چیزی نیست. یک سرماخوردگی ساده است. نگران نباشید.»
آنان که با خودم تماس می‌گرفتند و تنگی و سنگینی نفسم وسرفه‌های دردناکم را می‌دیدند، حیران می‌ماندند که چرا حرف آنان و احوال من اینقدر متفاوت است!
همزمان، چند تن از خویشانم در شهرستان، زمین‌خورده‌ کرونا بودند و برخی‌شان در ICU و در حال مرگ... . معما برای ایشان حل نمی‌شد.
ناگهان چنان اطرافم خلوت شد که وحشت‌آور بود؛ همسرم فرار کرد و به شهر دیگری نزد خانواده‌اش رفت. فرزندان، همگی، حتی یک تلفن نمی‌زدند. بی‌سابقه بود! چنان از ایشان آزرده شدم که دیگر نمی‌خواستم ببینمشان.
از همه‌شان به‌شدّت رنجیدم، امّا از همسرم متنفر شدم!

روزان و شبان می‌گذشت و من در دردناک‌ترین حالت عمرم بودم، امّا هیچ‌کدامشان را نمی‌دیدم و صدایشان را از تلفن نمی‌شنیدم و حتی یک پیام و پیامک از آنان دریافت نمی‌کردم.
دلم سخت شکست، امّا ناگهان دیده‌هایم به عالَم‌هایی دیگر باز شد:
۱. خدا را نزد خود یافتم. خودش فرموده: «أنَا عِنْدَ المُنْکَسِرَةِ قُلوبُهُمْ
من نزد دل‌شکستگانم.» (۲)
۲. دنیا را عریان دیدم، بَزک‌هایش رنگ باخت، جلوه‌گری‌هایش پیر شد، دلبری‌هایش چروکید.
۳. اینگاه بود که از بُنِ‌ جان شعر مولوی را درک کردم که:

خلق را با تو چنین بدخو کنند
تا تو را ناچار رو آن‌سو کنند

سود عظیمی تحصیل کردم، امّا بسیار تلخ!
این فایده کرونا برایم عزیز است. اگرچه چونان زهر افعی است، اما چشمانم را باز کرد.

بعد از این ما دیده خواهیم از تو بس
ت‍ـا نپـوشد بـحر را خاشـاک و خـس (۳)

الاهی! بر این نعمت تلخ و گوارایت سپاست می‌گویم.

۱۰ آذر ۹۹


(۱) مثنوی مولوی
(۲) منیهُ المرید/صفحه۱۲۲
(۳) مثنوی مولوی

  • علی اکبر مظاهری
۲۰
آذر

⭕️ عبرت‌های کرونایی (۶)

✅ صحنه‌ای از صحرای محشر

✍️ نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

وقتی در قرآن می‌خواندیم که در صحرای محشر، برخی‌ها، از عزیزانشان فرار می کنند:
یَوْمَ یَفِرُّ المَرْءُ مِنْ أخیه وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ و صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ؛
روزی که آدمی از برادرش می‌گریزد، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و فرزندانش. هرکس را در آن روز کاری است که به خود مشغولش دارد. (سوره عبس، آیه۶_۹)
به‌عقل می‌پذیرفتیم، چون خداوند فرموده است. اما گاهی، در دل، سوالی پدید می‌آمد، اگرچه به زبان نمی‌آمد، که: چطور اینان از آنان می‌گریزند؟ مگر آنجا چه‌خبر است؟!

کرونا نشانمان داد که آنجا، محصول اینجاست. صحرای قیامت، صحنهٔ بزرگ شده‌ی دنیاست.

ببینید:

امروز مریضی رو توی ICU بستری کردم. صدام کردن که بیا همراهاش میخوان رضایت بدن و ببرنش خونه.
با عصبانیت رفتم ICU. مریض رو دیدم. سچوریشن‌ [سطح اکسیژن خون] ۷۵. تاکی‌پنه [نفسش تنگ بود و تند نفس می‌کشید]. تب‌دار. بدحال.
به همراهش گفتم: چرا میخوای ببریش؟
زد زیر گریه و گفت: "می‌ترسیم اینجا وایسیم پیشش. هیچ‌کدوم از بچه‌هاش راضی نمیشن. می‌ترسن کرونا بگیرن."
و دوباره شروع کرد به گریه‌کردن. گفتم: اگه ببرینش می‌میره.
با گریه گفت: "میدونم. ولی ما هم بمونیم اینجا کرونا می‌گیریم. یه نفر بمیره بهتر از چند نفره."
پشت ماسک و شیلد، تو اون لباس ها، نه نفسم در میومد نه صدام. فقط بهش گفتم: خانم! پس ما داریم چکار می‌کنیم؟ تحمل این ماسک و این‌لباس‌ها و این محیط، برای ما راحته؟ ما زندگیمونو گذاشتیم برای شما، شما نمی‌خواین بذارید برای پدرتون؟!
با گریه گفت: "میدونم. خدا خیرتون بده. ولی ما نمی‌تونیم."
و من، در حالی‌که رفتم به سمت در، یاد اون روزها و حواشیش افتادم که بعضی‌ها به ما می‌گفتند: تافته‌های جدا بافته... . (۱)


(۱) خانم دکتر محدثه‌ زجاجی، متخصص داخلی.

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
آذر

✅ بشارت‌های قرآنی

🌷 فرجام یک دوره تلاوت و مطالعه قرآن، با نگاه یافتن بشارت‌ها و مژده‌ها.

✍️ علی‌اکبر مظاهری

قرآن کریم را، علاوه بر تلاوت، مطالعه می‌کنم. در هر دوره مطالعه، موضوعی را در ذهنم می‌گیرم و هر مقدار را که در شبانه روز تلاوت و مطالعه می‌کنم، با آن موضوع در ذهنم، می‌کاوم. نتایج خوبی حاصل می‌شود.

این‌بار، به مقتضای حالم و نیاز روحی‌ام، «بشارت‌های قرآنی» را در نظر گرفتم؛ آیات مبشرات، مژده‌ها، رحمت‌ها، نعمت‌ها، آن‌هایی که جان را به وجد و شوق می‌آورد. نتیجه جالب بود.
قبلا حساب نکرده بودم که قرآن چقدر بشارت دارد. اکنون که حسابش را نگه داشتم، نتیجه‌ای فوق تصورم حاصل شد؛ ۲۳۴ بشارت. این‌ها بشارت‌های صریح بود. با تدبر و کاوش بیشتر، از این مقدار هم بیشتر می‌توان یافت.

کانال و گروهی را در شبکه‌های اجتماعی ایجاد کردیم با نام «تامل‌های قرآنی» و با یاوری همکاران خوبمان، هر روز یکی از بشارت‌های محصول تلاوت و مطالعه همان شبانه‌روزم را منتشر می‌کردیم.
امروز، که روز پایانی «دوره بشارت‌ها» است، آخرین بشارت را، که سوره اخلاص بود، منتشر کردیم و این دور از ادوار تلاوت و مطالعه قرآن را به فرجام رساندیم و قرآن را با نگاه بشارتی ختم کردیم.
دور بعد را، که از فردا آغاز می‌شود، با موضوع «دعاهای قرآن» آغاز می‌کنیم. ان‌شاءالله.
دیدگاه‌هایتان را بر دیده سپاس می‌نهیم. ایده و اندیشه دهید و ما را در این مسیر مبارک، مدد فرمایید.
خداوند سبحان را بر این توفیق، سپاسگزارم و برای توفیق‌های بعدی، از او مدد و هدایت می‌طلبم.
إِنَّه ُ وَلِیُّ النِّعَم.

  • علی اکبر مظاهری
۳۰
آبان

چگونه جوانانمان را به ‌ازدواج ترغیب کنیم؟

 پرسش و پاسخ ازدواجی

🖋 علی‌اکبر مظاهری


❇️ پرسش:

پرسیده‌اند: در جامعۀ ما، که جوانان به سمت تجردگرایی پیش می‌روند و آمار جوانان در سن قطعی ازدواج، رو به‌ افزایش است، چگونه می‌توان علاقه به ‌ازدواج را در جوانان ایجاد کرد؟

پاسخ ما:

 برای ایجاد علاقه در جوانان و برای ساماندهی ازدواج ایشان، کارهای زیادی باید انجام شود.
بنا بر مثال:
 ۱. هزینۀ ‌ازدواج
هزینۀ ‌ازدواج مشروع و معقول، نباید بیشتر از ارتباط نامشروع و نامعقول باشد. اما اکنون، در جامعۀ ما، چنین است؛ یعنی هزینه و دردسرهای یک ازدواج مشروع و معقول و به‌هنگام، بسیار بیشتر از یک ارتباط نامشروع و نامعقول است.
 ۲. عزم راسخ
در این عرصه، باید عزم عمومی به وجود آید. کل جامعه؛ خانواده‌ها، مسئولان، متفکران، نیکخواهان، خیّران، و خود جوانان، عزم خویش را جزم کنند تا ازدواج جوانان سامان گیرد. یک سازمان و یک گروه خاص، نمی‌تواند به‌تنهایی این کار را به سامان برساند.
بنا بر مثال: ما در کشورمان خیرین مدرسه‌ساز داریم. ایشان خوب عمل کرده‌اند؛ به‌گونه‌ای که ‎کمبود مدرسه را چندان احساس نمی‌کنیم. نهضت سوا‎دآموزی، نمونه‌ای دیگر است که برای باسواد کردن بیسوادان، عزم خود را نشان داده ‌است. این‌ها یعنی عزم عمومی.
نمونۀ دیگر، بسیج مردمی‌ در زمان جنگ بود، که بخش عظیمی‌ از جامعه، در این مسأله شریک بود. ما عزم عمومی‌ را در جنگ، به‌خصوص سال‌های اول، دیدیم.
و اکنون تلاش همگانی برای مقابله با "کرونا" را شاهدیم.
چنین عزم‌هایی، برای ساماندهی امور جوانان و ازدواج ایشان نیز لازم است.
 ۳.  نهاد ازدواج
ایجاد بنیادها و نهادهایی برای ازدواج، از ضروریات است. در ماه‌های اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بنیاد‌هایی تأسیس شد؛ مانند بنیاد مسکن، نهضت سوادآموزی، کمیتۀ امداد، ولی بنیاد ازدواج پا نگرفت؛ البته مطرح گردید، ولی ایجاد نشد.
 ۴. راویان ازدواج
«راویان ازدواج»، که واسط خیرند در شناسایی و معرفی جوانان برای ازدواج، می‌توانند در ساماندهی ازدواج به‌هنگام جوانان، مؤثر باشند. ارجمندی ایشان و پاداششان نزد خداوند، از خیرین مدرسه‌ساز نیز بیشتر است، بسیار بیشتر.
ما، در کتاب «دختران و انتخاب همسر»، یک فصل دربارۀ راویان ازدواج نوشته‌ایم.
 ۵. تسهیلات
تسهیلات بی‌تکلف، کمک‌های مالی بلاعوض به جوانان، وام‌های بی‌سود و آسان، جهیزیه‌های اقساطی و خانه‌های کوچک با اجارۀ کم (به‌خصوص از نوع اجاره به شرط تملیک)، از جمله تسهیلاتی است که باید در اختیار همۀ جوانان قرار گیرد.
۶. تشویقیه‌ها
کسانی که ‌ازدواج به‌هنگام انجام می‌دهند، «تشویقیه» دریافت کنند؛ مثلا بخشودگی بخشی‌ از مدت خدمت سربازی، اولویت استخدام برای متأهلان و بورسیه‌های تحصیلی. همچنین می‌توان امتیازهایی مانند آنچه برای فرزندان شهیدان و خانواده‌های ایثارگران وجود دارد، برای جوانان متأهلی که‌ ازدواج به‌هنگام می‌کنند، اختصاص داد.
 ۷. بیرون‌راندن هراس
جوانان ما از ازدواج هراس دارند. بخشی از این ترس، واقعی و به‌جا است؛ چون هنگامی‌که وضع جامعه و سنگ‌های بزرگ پیش پای جوانان و هزینه‌های سنگین ازدواج را می‌بینند، می‌ترسند. اما بخشی از آن، واقعی نیست و هراس‌های توهمی است، زیرا مشکلات را دیده‌اند و هراس‌هایی در دلشان ایجاد شده که بیش از مقدار واقعی آن است. اگر این هراس‌های از ازدواج را از دل جوانان بیرون کنیم، به ازدواج رو می‌آورند.
۸. فرهنگ‌سازی
فرهنگ خانواده‌ها و جوانان دربارۀ ‌ازدواج آسان، اکنون دچار آسیب شده‌ است؛ آسیب‌هایی مانند تشریفات زائد، هزینه‌های گزاف، سخت‌گیری‌های نابه‌جا در انتخاب همسر و در انجام فرایند ازدواج. بنابراین، لازم است که اندیشۀ خانواده‌ها و جوانان را اصلاح کرد، تا تشریفات و دشواری‌های مصنوعی حذف شود.
۹. مشاورۀ‌ ازدواج
این عامل، اگر درست انجام گیرد، کمک خوبی برای انتخاب صحیح همسر و انجام ازدواج خجسته است. مشاوره با مشاوران دانا و توانا، می‌تواند امر ازدواج را آسان کند و کار ازدواج را سامان دهد.
مشاوره، به‌تدریج دارد جایگاه خود را در جامعه ما می‌یابد، ولی تا رسیدن به نقطۀ مطلوب، هنوز فاصله داریم. اما امید است که به آن برسیم.

۹۹/۸/۳۰

  • علی اکبر مظاهری
۳۰
آبان

ارکان پنج گانه زندگی خانوادگی

  • علی اکبر مظاهری
۳۰
آبان

کتاب «از زبان مشاور»، منتشر شد.


مقدمه نویسنده:
ما، همگی‌مان، به مشاور و مشاوره نیازمندیم؛ در مسائل فردی، خانوادگی، اجتماعی. مانند نیاز به پزشک و پزشکی، در همه رشته‌های پزشکی. این نیاز را عقل می‌گوید، شرع بر آن فتوا می‌دهد، و دانش و تجربه بر آن مهر تأیید، بلکه تأکید، می‌نهند.
اما حکایت این «از زبان مشاور»:
در این کتاب، که در پنج فصل تدوین شده، به هر سه قلمرو ورود کرده‌ایم (فردی، خانوادگی، اجتماعی). امّا سهم مسائل خانوادگی بیشتر شده است. این «بیشتری»، نه به اختیار ما، بلکه به سبب نیاز جامعه و مراجعه مراجعانمان و پرسش پرسش‌گران‌مان است.
عمده مطالب کتاب، در سه قلمرو، سامان یافته است:
۱. مشاوره‌های حضوری؛
این‌ها محصول مشاوره‌هایمان در مراکز مشاوره است. بیشتر در مراکز مشاوره حوزه‌های علوم اسلامی و دانشگاه‌ها. مشاوره‌های حضوری را با عنوان «از زبان مشاور» آورده‌ایم. نام کتاب، برآمده از همین عنوان است. این‌ها بهترین و زیباترین مطالب کتاب‌اند.
۲. مشاوره‌های غیر حضوری؛
این‌ها مشاوره‌های مکتوب‌اند که از طریق نامه، ایمیل، سایت، پیامرسان انجام گرفته‌اند. پاره‌ای از این‌ها پرسش و پاسخ‌های مجله‌ای و نشریه‌ای است. خوانندگان مجله و نشریه پرسیده‌اند و ما پاسخ داده‌ایم. به‌علاوه مشاوره‌های تلفنی.
۳. نوشته‌های غیر مشاوره‌ای؛
این‌ها نوشته‌هایی است که در قلمرو خانواده و مسائل همسران و تربیت فرزندان نوشته‌ایم. این‌ها درباره پنج رکن خانواده است؛ زن، شوهر، فرزند، پدربزرگ، مادربزرگ.
ما خانواده را سه‌رکنی نمی‌دانیم؛ زن، شوهر، فرزند. بلکه خانواده را پنج‌رکنی می‌دانیم؛ زن، شوهر، فرزند، پدربزرگ، مادربزرگ. ایشان ارکان اصلی بنای خانواده‌اند.
نکته:
این اثر، در پنج فصل، صورت پذیرفته است:
فصل یکم: آغاز راه
موضوع این فصل، ازدواج است؛ جانب‌هایی از جوانب ازدواج را کاویده‌ایم و به پرسش‌های مراجعان و پرسش‌گرانمان پاسخ داده‌ایم.
فصل دوم: انتخاب همسر
در این فصل، معیارهای انتخاب همسر، نیز مسأله خواستگاری را کاویده‌ایم و پاره‌ای از راهکارهای گزینش همسر را نمایانده‌ایم. نیز سؤال‌های جوانان را مطرح کرده و پاسخ داده‌ایم.
فصل سوم: دوران نامزدی و عقد
در این فصل، بر پله سوم نردبان زندگی خانوادگی ایستاده‌ایم، دستان لطیف جوانانمان را گرفته‌ایم، و ایشان را برای رفتن به پله چهارم، یاری و همراهی کرده‌ایم.
فصل چهارم: پس از ازدواج
در این فصل، که فربه‌ترین فصل کتاب است، جوانانمان مرحله‌های آغازین زندگی را گذرانده‌اند و در منزل‌گاه چهارم، منزل گرفته‌اند و «هم‌آشیانه» شده‌اند. ما، در همراهی ایشان، مهارت‌های زندگی مشترک را برایشان بیان کرده‌ایم و به پرسش‌هایشان پاسخ گفته‌ایم.
فصل پنجم: فرزندان و تربیت
در این مرحله، که فاخته‌هایمان در اندیشه فرزندآوری‌اند یا فرزند آورده‌اند، نقش والدین را در ایجاد و پرورش ثمره‌های حیاتشان نمایانده‌ایم. این عرصه، میدانی است پررمز و راز، که پدران و مادران، به‌ویژه زوج‌های جوان، به راهنمایی‌هایی، مساعدت‌هایی، و همدلی‌هایی نیازمندند تا صالحانی و رشیدانی را بالنده کنند.
نکته:
نام‌هایی که در مباحث «از زبان مشاور» و «حکایت‌ها» و «نمونه‌ها» آمده است، مستعار است. نام واقعی کسی را نیاورده‌ایم و داستان مشهوری را که قابل شناسایی باشد، مطرح نکرده‌ایم. اما این‌که چرا به جای نام مستعار، از رمزها و حروف الفبا (مانند آقای الف، خانم ب) استفاده نکرده‌ایم، زیرا نام‌ها بهتر و بیشتر در ذهن خواننده می‌مانند تا حروف و رموز، و نیز نام، دلپذیرتر و جان‌دارتر است.
حق‌گزاری:
شرط حق‌گزاری است که از کسانی که در پدیدآمدن این اثر، یاری‌مان کرده‌اند، سپاسگزاری کنیم.
در تدوین این کتاب از یاوری و همکاری ایشان بهره‌مند بوده‌ایم: جناب آقای محمد دهقانی‌زاده (طلبه سطح خارج حوزه، مقطع دکترای دانشگاه، استاد دانشگاه). جناب آقای جواد فهیمی (طلبه حوزه، مهندس عمران). جناب آقای علی حاجوی (کارشناس ارشد تفسیر و علوم قرآنی، همکار و یاورمان در دانشگاه قم، استاد دانشگاه). خانم مهندس فاطمه کوثر (مقطع دکترای دانشگاه). خانم سیّده زهرا حسینی (کارشناس زیست سلولی مولکولی). جناب آقای محمدحسن استادی مقدم، که کار ویرایش کتاب را بر عهده دارند.
نیز عزیزانی دیگر که نامشان در اثنای کتاب می‌آید. نیز همه ارجمندانی که یاری‌‌مان کرده‌اند. از همگی ایشان سپاسگزاریم و از خداوند سبحان، برایشان، پاداش فراوان می‌طلبیم.
دید‌گاه‌ها، نقدها، و پیشنهادهای شما خوانندگان ارجمندمان را بر دیده سپاس می‌نهیم و از آن‌ها در تکمیل کتاب و در ادامه راه، بهره می‌جوییم. و در همه حال، از خداوند سبحان، مدد و هدایت می‌طلبیم. إنَّهُ وَلیُّ النِّعَم.

علی‌اکبر مظاهری

آبان ۱۳۹۹

  • علی اکبر مظاهری
۲۹
آبان

مشاوره روانشناسی - اخلاقی

علی‌‌اکبر مظاهری

پرسش:
دانشجویم پرسیده‌ است:
سلام استاد.
خداقوت.
شما برای اینکه آدم فکرهای منفی نکند، چه راهکاری را پیشنهاد می‌کنید؟
همیشه گفته‌اند به هر چه فکر کنی، همان می‌شود.
من خیلی سعی می‌کنم منفی فکر نکنم، ولی موفقیتم طولانی نیست.

پاسخ ما:
سلام و درود بر شما.
۱. فکرهای مثبت‌ آماده کنید و هرگاه منفی‌ها هجوم آوردند، مثبت‌ها را جایگزین آن‌هاکنید.
۲. ذکر خدا بگویید. هر ذکری که دوست دارید. به‌تکرار و به زبان. به ذکر قلبی اکتفا نکنید‌.
۳. کتاب بخوانید. کتاب‌هایی که نیاز به تفکر و جمع‌کردن حواس دارد.
۵. ورزش کنید. هر ورزشی که دوست دارید.
۶. با انسان‌های  مثبت‌اندیش رفاقت کنید و از منفی‌اندشان فاصله بگیرید.
۷. مدتی اخبار نشنوید و نخوانید. ژورنالیسم، لجن‌پراکن است.
۸. هدف‌های زندگی‌تان را مشخص کنید. آن‌ها را روی کاغذ بیاورید. به آن‌ها فکر کنید. بر آن‌ها تمرکز کنید.
۹. فصل چهاردهم (زندگی هدفمند) از کتاب "فرهنگ خانواده" را بخوانید. دوبار بخوانید.
۱۰. یک کتاب خوب در باره کنترل ذهن بخوانید.

پس از انجام این راهکارها، نتیجه را به من اطلاع دهید.

خداوند سبحان یاریتان کند. حتما یاریتان می‌کند.

۲۹ آبان ۹۹

  • علی اکبر مظاهری
۲۵
آبان

مشاورهٔ اخلاقی - خانوادگی

🔶 تبصره‌ای بر «نبرد بی‌برنده»

🖋 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری


❇️ پرسش:

آقا یا خانمی پرسیده‌اند: کتاب نبرد بی‌برنده‌تان را کامل خوانده‌ام و عمل کرده‌ام؛ تا حد بی‌نهایت با همسرم مدارا و تغافل کرده‌ام، دشنام‌های بسیار او را هیچ پاسخ نگفته‌ام، جفاهای بیکرانش را تحمل کرده‌ام، اما هرچه می‌گذرد من بازنده‌ام و او برنده.
این نبرد، بی‌برنده است؛ قبول، اما همیشه من بازنده‌ام و او نه که برنده باشد، بلکه خیره‌تر و چیره‌تر شده و از زندگی‌مان دمار برآورده است. اکنون چه کنم که از این میدان فضیلت‌سوز فرار کنم؟ وقتی من سپر می‌اندازم، او  شمشیر نمی‌اندازد. دیگر به ستوه آمده‌ام. آیا باید اعلام کنم که این میدان اگرچه برنده ندارد، اما بازنده دارد؟
لطفاً مدد فرمایید.

✅ پاسخ ما:

اکنون ۱۰ سال از انتشار کتاب نبرد بی‌برنده می‌گذرد و نُه بار تجدید چاپ شده است. تاکنون حدود ۹۰ درصد گزارش‌ها و بازخوردها از مثبت‌بودن ثمره‌های آن حکایت دارد، به لطف خدا زندگی‌های بسیاری را نجات داده و اخلاق ستیزه‌جویانهٔ انسان‌های زیادی را آرام کرده است. حدود ۱۰ درصد پاسخ‌ها نیز منفی بوده است. حکایت شما جزو همین ۱۰ درصد است.

🔹 یک قانون

 اکنون می‌گوییم: در نظام آفرینش، بیشتر اموری که دارای قاعدهٔ کلی اند، تبصره یا تبصره‌هایی دارند.  به زبان علمی:
«ما من عام الا و قد خص»؛ هیچ امر و قاعده‌ای عمومی و کلی نیست، مگر اینکه استثناهایی دارد.
در علوم تربیتی و اخلاقی نیز چنین است. مثلاً در تربیت فرزند، قاعده بر محبت بی‌نهایت است، اما اندکی قناعت نیز لازم است. در معاشرت با مردمان نیز اصل بر نرم‌خویی و سخاوت است، اما اندکی گره‌کردن ابرو و امساک نیز ضروری است.
در تکریم دیگران اصل بر بی‌پایانی است، اما اندکی سنجش ظرفیت نیز لازم است. حتی در دشمنی با بدها نیز  نمی‌باید بی‌پروایی کرد.

اندازه نگه دار که اندازه نکوست
هم لایق دشمن است و هم لایق دوست

مدارا و تغافل و نبردنکردن نیز مشمول این قاعده‌اند. کسانی هستند که بزرگواری را حمل بر بی‌عرضگی می‌کنند و از آن استفاده سوء می‌کنند؛ یا تغافل را نادانی فرض می‌کنند و جسور می‌شوند. باید ظرفیت افراد را سنجید و به‌قدر ظرفشان، آبشان داد؛ اگر بیشتر دهیم ظرفشان لبریز می‌شود و خرابی به بار می‌آورد.

🔹 داوری ما

ما در باره شما قضاوت نمی‌کنیم. اصلاً ما قضاوت نمی‌کنیم. مشاور، هادی است نه قاضی.
ما واقع زندگی شما را نمی‌دانیم و سخن همسر شما را نشنیده‌ایم، اما در این مشاورهٔ غیرحضوری و با وجود نشنیدن سخن همسرتان، بنا را بر صادق‌بودن شما می‌گذاریم و چند راهکار دانه درشت می‌دهیم:

۱. اگر مدارای شما سبب تحقیرتان می‌شود، از آن بکاهید. اگر تغافل شما باعث جسارت همسرتان می‌شود، آن را اندک و یا حذف کنید. اگر تواضع شما موجب تکبر او می‌شود، آن را کم کنید. (تواضع، عبادت است، اما اگر شما را کم‌مقدار کند، معصیت است.)

این سخن امام صادق علیه‌السلام وه که چه زیباست: «اَخْدِمْ اَخٰاکَ فَاِنْ اِسْتَخْدَمَکَ فَلا وَ لا کَرامَه»*۱؛ برادرت را خدمت کن، اما اگر خواست تو را به خدمت گیرد، نه خدمتش کن و نه بزرگش شمار.
همچنین این سخن امام صادق علیه‌السلام را: «إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَی الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ کُلَّهَا وَ لَمْ یُفَوِّضْ إِلَیْهِ أَنْ یَکُونَ ذَلِیلًا»*۲؛ خداوند همهٔ امور مؤمن را به خود او واگذار کرده است؛ اما این حق را به او نداده که خود را ذلیل کند.
حتی در صلهٔ ارحام هم حق نداریم خود را ذلیل کنیم.

دلبر اگر به رفتن شتاب کند بایست
دل بر کسی مبند که دلبستهٔ تو نیست

۲. اکنون طرحی نو دراندازید و با عمل بیشتر و سخن کمتر، به همسرتان تفهیم کنید که دیگر بنا ندارید یک فرد قربانی باشید. نیازی به جارزدن نیست، سلوکتان را عزتمندانه کنید و قاعدهٔ جاری بر رفتار و اخلاقتان را تغییر دهید.

🔹از ذلت به عزت

۳. اگر آقا هستید، فصل «اقتدار مرد» را در کتاب «فرهنگ خانواده» مطالعه کنید و اگر خانم هستید، فصل «ریحانگی زن» را در همان کتاب بخوانید.
بعد از دو هفته که این راهکارها را عمل کردید، نتیجه را به من اطلاع دهید تا راهکارهای دیگری دهم تا برای آیندهٔ زندگی‌تان گام‌های تازه‌ای بردارید.
ان‌شاءالله.
 خداوند سبحان هادی‌تان باشد.


*۱: مستدرک‌الوسایل، ج ۲، ص ۴۱۱
*۲: تهذیب‌الاحکام، ج ۶، ص ۱۷۹

۹۹/۸/۲۵

  • علی اکبر مظاهری
۲۵
آبان

دکتر جواد اژه‌ای هم پرکشید.


زمستان ۶۲، در جزیره مجنون بودیم. کارزار، آتشین بود. در هرسو آتش بود و دیگر هیچ.
یک ساعتی با رزمنده‌ای تهرانی کنار هم بودیم. چند تن از یارانش شهید شدند. چشمه چشمانش جوشید. با بغضی سنگین گفت: "بهترین‌هامان دارند می‌روند."
بلی، در عمیات خیبر، گل‌های فراوانی  پر پر شدند. شهید احمد کاظمی را دیدم که انگشت دستش پرید.

کرونا! مگر تو گلچینی؟

دکتر جواد اژه‌ای هم رفت. رحمت خدا نثارش.

علی‌اکبر مظاهری

۲۵ آبان ۹۹

  • علی اکبر مظاهری
۲۱
آبان

گفت کسی خواجه سنایی بمُرد

مرگ چنین مرد نه کاری است خُرد

۹۹/۸/۲۱

  • علی اکبر مظاهری