وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۱۳۸ مطلب با موضوع «مطالب دیگران» ثبت شده است

۰۶
ارديبهشت

ترجیع‌بندی شیرین از شاعر جوان یزدی ندوشنی؛ محمد نظری ندوشن:

دائم از غصه می‌زنم بر سر
زندگی مشکل است بی‌دلبر
دوستانم پدر شدند ولی
بنده هستم هنوز بی‌همسر
پیرمردی مجردم، که همه
می‌دهندم نشان به یکدیگر
وای بر من، خروس با مرغ است
شده‌ام از خروس هم کمتر
نه جگر دارم و نه دندانی
بس‌ که دندان گذاشتم به جگر
گرچه در بین جمع خاموشم
دارم آتش به زیر خاکستر
گفت یک بچه‌ی دبستانی:
«میم مثل چه؟» گفتمش: محضر
با تو از راز خویش می‌گویم
گرچه آن‌را نمی‌کنی باور:
همه را شکل یار می‌بینم
پیرزن را نگار می‌بینم
همه‌ی عمر در تعب بودن
از غم و غصه جان‌به‌لب بودن
با هزاران کمال و فضل و ادب
بین افراد بی‌ادب بودن
از مرض‌های سخت در بستر
روز و شب در تنور تب بودن
با یکی از اجنه تنهایی
کنج یک غار نصف‌شب بودن
در جهنم هزار و ششصد سال
با ابوجهل و بولهب بودن
هست این‌ها و بدتر از این‌ها
بهتر از مثل من عزب بودن
همه را شکل یار می‌بینم
پیرزن را نگار می‌بینم
خواب دیدم شبی که زن دارم
کت و شلوار نو به تن دارم
جشن برپا شده‌ست و از هر سو
میهمانان مرد و زن دارم
جای یک زوجه، شانزده زوجه
جای ماشین عروس، ون دارم
صبح وقتی که چشم وا کردم
باز دیدم که بسی محن دارم
نه کتی در برم، نه شلواری
نه اگر جان دهم کفن دارم
نشود مبتلا کسی، یارب
به چنین حالتی که من دارم
همه را شکل یار می‌بینم
پیرزن را نگار می‌بینم
دوش رفتم به سوی خانه‌ی وی
زنگ‌شان را فشار دادم هی
بخت با من نبود یار انگار
جای او در گشود مادر وی
گفتم: ای نازنین، قبولم کن
به غلامی، که عمر من شد طی
گفت: «هستی نجیب؟» گفتم: هان
گفت: «مؤمن چطور؟» گفتم: ای‌‌ی...
گفت: «کار تو چیست؟» گفتم: هیچ
گفت: «سرمایه‌ی تو؟» گفتم: هی‌‌ی...
گفت: «پس بیش از این نکن اصرار»
گفت: «پس بعد از این نشو پاپی»
گفتم: ای بر سرت بلا بارد
صبر بر این بلا کنم تا کی؟
همه را شکل یار می‌بینم
پیرزن را نگار می‌بینم...
درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
بارها از دهان مادر او
فحش‌هایی شنیده‌ام که مپرس
پدرش تا دویده دنبالم
تا بدانجا دویده‌ام که مپرس
هر کجا گفته‌اند مادرزن
طوری از جا پریده‌ام که مپرس
حال از درد عشق افتاده
مرضی در دو دیده‌ام که مپرس
همه را شکل یار می‌بینم
پیرزن را نگار می‌بینم
«حشمت» آید به چشم من «نسرین»
«قدرت» آید به چشم من «پروین»
بشنو اکنون حکایتی جالب
گر نداری به حرف بنده یقین
می‌گذشتم ز کوچه‌ای، دیدم
برگی از یک مجله روی زمین
روی آن عکسی از دو دختر بود
چهره‌ی هر دو عین حورالعین
نیم‌ساعت به دیده‌ی حیرت
خیره بودم بر آن ورق همچین
زنی آمد که: «چیست این؟» گفتم:
چه بگویم، خودت بیا و ببین
روی زیبای حوریان بهشت
کرده است این مجله را تزیین
گفت یارو: «خدا شفات دهد
باشی از این به بعد بهتر از این
این‌که عکس فرشته می‌بینی
هست عکس لنین و استالین»
گفتم: امروز چون تو می‌بینم
همه را، ای نگارِ ماه‌جبین
گفت: «بس کن، نگار سیری چند؟
شده‌ای پاک خل، منم: افشین»
همه را شکل یار می‌بینم
پیرزن را نگار می‌بینم

  • علی اکبر مظاهری
۰۶
ارديبهشت

نوشته‌ای از جناب آقای محمد دهقانی‌زاده (استاد دانشگاه):

حدود چهارده ساله بودم که به همراه دو نفر از همکلاسی‌هایم، برای مسابقات آزمایشگاه علوم، از مهریز به یزد رفتیم. اولین بار بود که در مرحله استانی شرکت می‌کردیم. از نحوه برگزاری مسابقات اطلاع نداشتیم. فقط می‌دانستیم که باید با رقبای شهرهای استان یزد، در زمینه آزمایش‌های درس علوم طبیعی، رقابت کنیم.
محل آزمون یک ساختمان قدیمی بود. چند اتاق دور یک حیاط نسبتا بزرگ. هر مرحله در یکی از این اتاق‌ها برگزار می‌شد. یک نفر به عنوان مسئول در اتاق حضور داشت که وسایل آزمایش را در اختیار ما قرار می‌داد. مسئول آزمایش، خواسته‌اش را به ما می‌گفت. ما باید تنها با وسایلی که در اختیارمان بود خواسته او را محقق می‌کردیم. در نهایت، گزارشی که می‌نوشتیم و به او تحویل می‌دادیم، محصول کار ما می‌شد.
در یکی از مراحل مسابقه، مسئول آزمون به ما یک شمع، یک ذره‌بین و یک ورق کاغذ داد. به ما گفت که تصویر شمع را روی کاغذ بیندازید و گزارش کار را بنویسید.
تا آن روز چنین آزمایشی انجام نداده بودیم. در مدرسه هم معلم علوم، چیزی در این باره به ما نگفته بود.‌ تصورمان این بود که تنها با آینه مقعر می‌توان این کار را انجام داد، نه ذره‌بین محدب! اما جناب مسئول اصرار داشت که وسیله دیگری نیاز نداریم.
من و دوستانم، در آن آزمایش، شکست خوردیم. هرچه تلاش کردیم نتوانستیم تصویر شمع را روی کاغذ بیندازیم، چون تا آن لحظه چنین تجربه‌ای نداشتیم.
بعد از اتمام مهلت آزمون، با راهنمایی جناب مسئول، برای اولین بار در عمرمان تصویر شمع را با ذره بین روی کاغذ انداختیم؛ شفاف ولی وارونه.
از آن زمان حدود بیست سال می‌گذرد. من اتفاقات آن سال را فراموش کرده‌ام. حتی باقی مراحل آن مسابقه را. اما آزمایش شمع و ذره بین را به‌خوبی به خاطر دارم. برای من درس آموزنده‌ای بود.
شکست‌ها و تجربه‌ها
شکست‌ها بهترین راه کسب تجربه‌اند. کاش در همه زمینه ها می‌شد از آن بهره گرفت.
با اینکه شکست، بهترین آموزگار است، اما همیشه نمی‌توان پای درس آن نشست؛ گاهی به دلیل خطر جانی، گاهی به علت خوف از بی‌آبرویی، گاهی برای حفظ عفت و اخلاق. با این حال، کلاس‌های زیادی است که همچنان می‌توان پای درس «شکست» نشست و از آن درس گرفت.
ولی امان از پدر و مادرهای کارنابلد؛ پدر و مادرهای دلسوزی که این بهترین کلاس درس و تجربه را از فرزندانشان دریغ می‌دارند. نمی‌گذارند فرزندانشان اشتباه (شیطنت) کنند تا از آن درس بیاموزند. «استاد شکست» را زود بازنشسته می‌کنند و اجازه نمی‌دهند فرزندانشان از او درس بگیرند؛ درس‌هایی که مانند نقش بر سنگ، بر خاطرشان ماندگار می‌شود. محصول این دلسوزی نابخردانه، چیزی جز کودکان ناپخته و کارنابلد نیست.

  • علی اکبر مظاهری
۰۶
ارديبهشت

گفت و گوی دعبل نیوز با حجت‌الاسلام سیدمحمدکاظم شمس:
تعداد زیاد، آثار درخشان کم
کتاب‌سال عاشورا کار موثری برای تشویق مولفین است

تشویق ابزارهای گوناگونی دارد که یکی از آنها ابزار حمایتی است و جشنواره‌هایی که برگزار می‌شود از جمله در جایزه کتاب سال عاشورا
معرفی آثار از سوی رسانه ها نیز بسیار مهم است و در زمینه اطلاع‌رسانی بسیار ضعیف است. در حالی که باید تازه‌های نشر معرفی شوند
یکی از کارهایی که باید انجام شود به جای اینکه عنوان کنیم جوایز در سطوح مختلف یک، دو و سه اهدا می شود، قدری این بازه را گسترش دهیم.
وقتی به نمایشگاه کتاب مراجعه می‌کنیم با ازدحام جمعیت روبه رو هستیم و با یک پارادوکس مواجه می‌شویم که از یک طرف می‌گوییم کتابخوان کم است و از طرفی ازدحام در سالن‌های نمایشگاه کتاب وجود دارد.
ازدحام جمعیت به این دلیل است که کتابی که مخاطب نیاز و یا علاقه دارد را حداقل در نمایشگاه کتاب تهران خواهد یافت.
این سؤال مطرح است که چرا این اتفاق در طول سال رخ نمی دهد؟
ویترین کتاب نداریم
باید حداقل در کلان‌شهرها کتابفروشی‌های بزرگ حاوی حداقل 50 هزار عنوان کتاب داشته باشیم تا کسی که در شهرستانها زندگی می کند و می‌خواهد کتاب مورد نیازش را تهیه کند به نزدیکترین کلان شهر محل زندگی اش مراجعه کرده و کتابش را خریداری کند.

ادامه مطلب در پایگاه اطلاع‌رسانی کتاب ناب
http://www.ketabenaab.com/1398/02/04

  • علی اکبر مظاهری
۲۹
ارديبهشت

اوصاف پدر، به قلم پسر

    دنباله اوصاف حاج آخوند ملا عباس تربتی، به قلم فرزندش حسینعلی راشد، از کتاب «فضیلت های فراموش شده»، انتشارات روزنامه اطلاعات، با ویرایش و تلخیص.

 

حکایت ها و هدایت ها (8)

بی ریایی و بی تکلفی

در سال 1300شمسی پدرم مرا که شانزده ساله بودم برای ادامه تحصیل به مشهد برد و در مدرسه ای جای داد و برای آنکه دلتنگ نگردم و انس بگیرم، با مادر و برادر و خواهرم همگی به مشهد آمدند و یک ماهی ماندند. 

اواخر شعبان بود و پدرم می خواست به تربت برگردد، اما جمعی از مردم مشهد او را، به اصرار، در مشهد نگه داشتند. آن ماه رمضان در مسجد گوهرشاد، نماز ظهر و عصر را می خواند و بعد از نماز به منبر می رفت. در نمازش مردم بسیار به وی اقتدا می کردند و اغلب از سرشناسان متدین مشهد بودند. من نیز گاهی در آن نماز جماعت حاضر می شدم. 

  • علی اکبر مظاهری
۰۳
ارديبهشت

 

   

نوشته ای از خانم سمانه معارف وند، خبرنگار خبرگزاری شفقنا

    » فغان خانواده ایرانی و راهکارهایی که در دهلیز مانده

باز هم آمارها نشان می‌دهند که نرخ ازدواج، به تناسب جمعیت کشور، افزایش پیدا نکرده است. با وجود افزایش تعداد جوانان در سنین ازدواج، که سال 95 رقمی حدود 11.5 میلیون نفر را شامل می شد، براساس آخرین آمار در یازده ماهه سال گذشته، 660 هزار و 803 واقعه ازدواج در کشور ثبت شده و در حقیقت میزان ازدواج در کشور نسبت به سال 94، 3.5 درصد کاهش یافته است.
البته آمار سال 95 بدون احتساب میزان ازدواج های ثبت‌شده در اسفند ماه است.

  • علی اکبر مظاهری
۱۰
مرداد

نوشته ای از خانم مرضیه علیرضایی (دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی ادیان)

اشاره

پس از آن که پست «تحمیل جمیل» را منتشر کردیم و گفتیم که اگر کسی نیازمند ازدوج شود، ازدواج بر او واجب می شود، پیامی از خانمی فرهیخته برایمان آمد که بسیار گویا، دردمندانه، و تعهدآور است. آن را می خوانیم:

تحمیل جمیلم آرزوست...

چقدر خوب که این بندۀ خدا توانست برای زندگی خود گامی بردارد و تصمیمی بگیرد!

حال یک سوال: اگر ازدواج برای دختران واجب شود، چه باید بکنند؟

  • علی اکبر مظاهری
۲۵
اسفند

گفت و گوی اختصاصی تبیان با حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری


گفتگوی پیش رو، مصاحبه‌ای است با استاد علی اکبر مظاهری؛ از اساتید حوزه علمیه قم که همراه با فراگیری علوم حوزوی، درقلمروهای مسائل اجتماعی، روان شناسی، جوانان، و خانواده، مطالعاتی پیگیر و علاقه مندانه داشته و هم‌اکنون در دانشگاه قم و مرکز مشاوره حوزه علمیه در زمینه‌های مختلف، خصوصاً ازدواج و خانواده مشاوره می‌دهد.

استاد مظاهری که از اصحاب قلم به شمار می‌رود با بیان خاص و شیوای خود کتاب‌های متعددی تألیف نموده است، خصوصاً در حوزه خانواده، که مورد استقبال فراوان قرار گرفته است؛ کتاب‌هایی مثل «جوانان و انتخاب همسر»، «فرهنگ خانواده»، «نبرد بی برنده»، «آداب عشق ورزی» و «جوانان و دوران نامزدی».

استاد؛ تمایل دارید کمی از روابط شخصی خانوادگی‌تان برای ما بگویید؟

بله. یک مطلبی که در جمع افراد خانواده، آگاهانه از آن مراقبت می‌کنم؛ انسجام بین اعضای خانواده‌ام است. بین ما رفاقت، حاکم است؛ کسی با دیگری دشمنی نمی‌کند و بد او را نمی‌گوید؛ خصوصاً در میان اقوام نزدیکم: فرزندان و عروس‌ها و دامادم. اگر ببینم یک گوشه‌ای از این انسجام در معرض آسیب‌دیدن است فوراً وارد عمل شده و نمی‌گذارم کار به جای باریک بکشد.

ضمن اینکه بنده معتقدم که خودم حداقل در زمینه مسائلی که به مردم و جوانان درباره ازدواج و خانواده می‌گویم عمل کرده باشم؛ از این رو فرزندانم، در سنین پایین ازدواج کردند، بعضی از آن‌ها که الان مشغول تحصیلات عالیه هستند، دانش‌آموز دبیرستان بودند که ازدواج کردند. از نظر بنده، ازدواج فرزندانم، به هنگام بود؛ هرچند از دید جامعه زودهنگام شمرده می‌شد. در روابط هم، همین‌طور است؛ عروس هایم مثل دو خواهرند برای هم. ما محبت را یکسان تقسیم می‌کنیم و از الفت میان فرزندان مراقبت می‌کنیم. بهترین نعمتی که در خانواده ما جاری است، همین انسجام و همدلی است.

مسائل سیاسی تأثیری بر روابط اعضای خانواده شما داشته؟

هرچند مسائل سیاسی، امروزه در جامعه ما حاد شده؛ اما

  • محمد دهقانی زاده
۰۲
دی

این مطلب در تاریخ 2 دی 1394 در سایت تبیان منتشر شد. (+)


   » نویسنده: جناب آقای محمد دهقانی زاده(مقطع درس خارج حوزه. ارشد تاریخ تشیع دانشگاه)

وقتی مردم می‌توانند حماسه‌ای به عظمت اربعین رقم بزنند و دولت هم می‌تواند چنان همه را غافلگیر کند که خود نیز شگفت‌زده شود، قطعاً در کنار هم می‌توانند بزرگترین گره‌های جامعه را باز کنند.

قدم‌های مردمی

عاشورا و اربعین برای مسلمانان و حتی برای غیرمسلمانان یک واقعه عظیمی است؛ یک اتفاق بزرگ که همه در آن گرد هم می‌آیند و برای نکوداشت آزادگی و آزادمردی، یاد سیدالشهدا علیه‌السلام را زنده نگه می‌دارند. این یک همگرایی بزرگ اسلامی است.

امسال نیز مردم سنگ تمام گذاشتند و حماسه بزرگی خلق کردند؛ حماسه‌ای که از آن می‌توان چنین درس گرفت که هنوز، محبت اهل بیت علیهم‌السلام در قلب‌ها شعله می‌کشد.

  • محمد دهقانی زاده
۰۱
آذر

 

         » نویسنده: خانم زهرا خندان (کارشناس ارشد مطالعات زنان. دانشگاه الزهراء)

اربعین، پیاده روی، التماس دعای ویژه، تمنای دعای فرج، خوش به حالت که عازمی، اشک ...

کلمات نام آشنایی است که این روزها، کمتر کسی است نشنیده باشد.

تا چندروز پیش برای من هم، کلماتی بودند که صرفا می شنیدم و التماس دعا داشتم و اندک حسرتی از جاماندگی.

اما به یکباره  ورق برگشت. دیگر اینها تنها کلمات نبودند، بلکه به راستی پیگیر شده بودم، 

  • علی اکبر مظاهری
۰۳
آبان

این مطلب در تاریخ 29 مهر 1394 در سایت تبیان منتشر شد. (+)


 » نویسنده: جناب آقای محمد دهقانی زاده (مقطع درس خارج حوزه، ارشد تاریخ تشیع دانشگاه)

مردانگی و اقتدار؛ این اسم تابلوی نفیسی است که در صحنه کربلا به قلم امام حسین علیه السلام، نقش زده شد تا رسم زندگی را به همگان نشان دهد.

اقتدار و مردان

الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ؛[1]

مردان سرپرست و قائم بر امور معاش زنان‌اند.

اقتدار مرد مسئله‌ای است که در فرهنگ خانواده از جایگاه والایی برخوردار است. اقتدار مرد، او را در چشم خانواده عزیز می‌کند و در اندیشه فرزندان، بزرگ. اصلاً مرد برای ایفای نقش خود در خانواده باید مقتدر باشد. چنین نیست که مرد با ذلیل کردن خود بتواند جایگاه شایسته‌ای در زندگی داشته باشد، بلکه آنچه موجب حفظ آبرو و موقعیت مرد در خانواده و جامعه می‌شود، اقتدار است؛ اقتداری خردمندانه، نه قلدری ستمگرانه.

اقتدار با قلدری از زمین تا آسمان فرق دارد. اقتدار مرد برای اهل خانواده احساس امنیت می‌آورد و قلدری همه را شکنجه می‌دهد و امنیت را از آن‌ها می‌گیرد. آنچه خانواده و خصوصاً زن در سایه آن احساس آرامش می‌کنند اقتدار و عزت است نه قلدری و درشت‌خویی. اصلاً خانواده و خصوصاً زن، طالب اقتدار مرداند.

منبع اقتدار

  • محمد دهقانی زاده