وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

دختری که پیر شد! (دختران و انتخاب همسر6)

سه شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۳۹ ب.ظ

» ظلمی جبران ناپذیر

 آقای سامانی و برادرانش، که سرپرستی  مادر و تنها خواهرشان را بر عهده داشتند، اختیار تصمیم گیری در باره خواستگاران خواهرشان را به دست گرفته بودند. آنان  خواستگاران خواهرشان را، بدون نظرخواهی از او، رد میکردند و موقعیت ازدواج را از او، که در آن زمان دختری جوان و شاداب بود، می گرفتند.

این حکایت به حدود 30 سال پیش بازمیگردد. در آن روزگار که دختران شرم بیشتری از اظهارنظر درباره خواستگارانشان داشتند. خانم سامانی هم جسارت مخالفت با رفتار غیرمنطقی برادرانش را نداشت و به ناچار تسلیم بود....

یکی از دلایل مخالفت برادران با ازدواج خواهرشان، که البته مستقیما بیان نمی شد، ترس از تنهایی مادرشان بود.

سالهامی گذشت و عمر خانم سامانی سپری می شد و به طور طبیعی خواستگارانش کم و کمتر  می شدند تا اینکه به نزدیک 40 سالگی رسید و دیگر کسی برای ازدواج به سراغ او نمی آمد.

خانم سامانی، که جوانی اش به پرستاری و خدمت مادر گذشته بود، در آستانه 40 سالگی، مادر پیرش را نیز از دست داد و مجبور شد از آن به بعد، زندگی اش را به تنهایی بگذراند.

او ضمن بیان درددل هایش میگوید:

« برادرانم اکنون زندگی های مستقلی دارند و صاحب همسر و فرزندند، در حالی که من مجبورم تنهایی خود را بپذیرم و دوران پیری ام را نیز، به دلیل نداشتن همسر و فرزند،  در خانه  سالمندان بگذرانم.»

برادران خانم سامانی، که باعث نابسامانی خواهرشان شدند، اکنون پشیمان اند، ولی دیگر نمی توانند کاری بکنند. افسوس!


این پست را با خوانندگانمان به اشتراک می گذاریم. شما اگر 20-30 سال قبل، خانم سامانی را می شناختید، به او چه می گفتید؟ اگر او در آن زمان با شما درباره مسئله اش مشاوره می کرد چه راهکاری به او ارائه می کردید؟

اکنو به سامانی های امروزمان راهکار دهید تا زندگی شان نابسامان نشود.

بنده نیز، در پایان، جمع بندی می کنم و نظرم را می گویم. 


خوانندگانمان رهنمودهای خوبی به خانم سامانی دادند. برخی نیز از کردار برادران او ابراز نفرت کردند. ما نبز با خوانندگانمان همراهیم و می گوییم:

1. کردار برادران خانم سامانی بسیار قبیح است. خداوند آنان را کیفر می دهد.

2. خانم سامانی نمی باید تن به این جفای هولناک می داد و نمی شاید که این نابسامانی را می پذیرفت.

3. فرهنگ جامعه، در این باره و از این سطح، باید بالا رود؛ بسیار بالاتر.

4. به مطالب و راهکار هایی که در پست های چندگانه «دختران و انتخاب همسر» بیان کرده ایم باید عمل شود.

5. راهکار عملی و محسوس، نیز فراگیر در بسیاری از موارد مشابه، آن است که به طاهر و طاهره گفتم و نیکو عمل کردند و نتیجه ای نیکو گرفتند.  

حکایت این دو فاخته و این راهکار راهگشا را در پست بعدی بخوانید.

نظرات  (۸)

سلام من هیچ نظری ندارم چون واقعا هنوز نفهمیدم چقدر میشه گفت ازدواج قسمته یا به انتخاب خود انسان بستگی داره؟؟؟؟؟؟ اگه قسمته که نمیشه با قسمت جنگید اگر هم به انتخاب خود آدمه که صد در صد خود دختر و برادرهاش مقصرن و خدا هم دختر بد بختو به حال خودش رها کرده بوده
با سلام و عرض ادب
در تأیید سخن شاخه نبات بزرگوار، تجربه شخصی خویش را گزارش مینمایم:  گاهی پدر و مادر به دلیل نبود فرهنگ گفتمان در خانواده که(ایجاد و آفرینش آن به خصوص بر عهده بزرگترهاست) و نزدیک نبودن با فرزندان خود به نیازهای فرزندان واقف نیستند و البته بدون اینکه دختران خود را در جریان بگذارند خواستگاران را رد مینمایند و مشکل آفرینی می نمایند.
تصورم این است که حق طبیعی دختران است که در جریان خواستگاران خود قرار بگیرند و شاید کمترین نتیجه این اقدام این است که خیلی خارج از گود نمانند و به کسب مقدمات دانشی و مهارتی ضروری برای ازدواج بپردازند.
رسوم جاری در قومیت های موجود در کشور از جمله رد نمودن خواستگار دختر کوچکتر به دلیل وجود دختر بزرگتر نیز که ظاهرا مصداق ظلم هم می باشد از موانع خودساخته برای ازدواج در سن مناسب است.
با سپاس و عرض ارادت مجدد به محضر استاد بزرگوارم
ما را از دعای خیرتان بی نصیب نگذارید.
پاسخ:
سلام و احترام. کامنت تان، خود، یک پست نیکوست. سپاس.

آه ازین خودخواهی های اطرافیان و ظلمی که روا میکنند. بدتر ازآن پذیرش ظلم است که خانم سامانی با سکوت شان به این خواسته های ناروا تن داده اند... اکنون نیز بصورتهای مختلف جهالت مردم وجود دارد که در تشکیل زندگی دیگران ایجاد مشکل میکنند.

بهترین کار آگاهی دادن است...

  • ه سید حسین بنی هاشمیان
  • هوالحق

    سلام و رحمت
    حاج آقا من یکم ناراحت شدم از دست این داداشا.... یکم نه خیلی .. کاش می شد یکی یکم گوش مالیشون بده!!!!!!!!!!!!
    من نمونه ی چنین ظلم های ناخواسته ای را در رفتار پدر و مادرانی دیده ام که بخاطر مجرد بودن خواهربزرگتر، مانع ازدواج خواهر کوچکتر شده اند. 
    پاسخ:
    اکنون که این پست را به اشتراک گذاشته ایم و مطلب شما با موضوع این پست مشابهت دارد، خوب است که نمونه ها و تجربه هایتان را برای خوانندگانمان مطرح فرمایید. لطفا.
    سلامو ادب
    من اگه بودم می گفتم: می دونم گاهی آدم توی یه شرایطی قرار می گیره که نمی تونه حرف دلشو بزنه اما می تونی یه واسطه که باهاش راحتی رو انتخاب کنی و بهش بگی که حرف دلتو به خانودت انتقال بده...
    با سلام  و عرض ادب 
    از اینکه افتخار این را دارم که از مطالب این وبلاگ استفاده کنم خدا را  شاکرم. 
     چاپ نخستین جزء از اجزاء کتاب«دختران وانتخاب همسر» را در ماهنامه«پیام زن»، صمیمانه تبریک میگم و آرزومند توفیقات روزافزون شما استاد بزرگوار و محترم هستم.
    کاش در کشور چند نفر مانندشما استاد بزرگوار را داشتیم...
    خدا شما را حفظ نماید.
    ما را از دعای خیرتان بی نصیب نگذارید.
    پاسخ:
    سلام و تحیت. لطف فرموده اید. از تشریف فرمایی تان به کلبه متواضعمان سپاسمندتانم. الاهی خجسته حال باشید.
    این پست را با خوانندگانمان به اشتراک گذاشته ایم. شما نیز شرکت کنید و برای ساماندهی نابسامانی هایمان، در زمینه حکایت خانم سامانی، رهنمود بدهید. لطفا.
    کاش بزرگترها متوجه باشند که با زندگی کوچکترها چه می  کنند و چقدر در ترسیم سرنوشتشان موثرند....
    پاسخ:
     این پست را با خوانندگانمان به اشتراک گذاشته ایم. خطاب به ایشان (بزرگترها) برایمان مطب بنویسید تا در سایتمان نمایش دهیم تا منشأ هشیاری شود. لطفا.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">