فراغت ویژه برای همسران (۳)
طرحی نو
آقای صلحجو گفت: «حالا چه کار کنیم؟»
گفتم: «باید هردویتان "فلک را سقف بشکافید و طرحی نو دراندازید"؛ به اینگونه: هر روز به مدت دو ساعت، خانم را از بچهها و بچهها را از خانم جدا کنید؛ بهگونهای که همدیگر را نبینند و صدای هم را نشنوند، امّا خیال خانم از بابت بچهها کاملاً راحت باشد؛ بداند کسی امین و مهرورز، مراقبشان است و هیچ آسیبی به ایشان نمیخورد.
اختیار مصرف آن دو ساعت وقت به خانم واگذار شود تا هر کاری میخواهد، انجام دهد؛ ورزش کند، استخر برود، کتابخانه یا آموزشگاه و کلاس برود، مطالعه کند، خاطره یا مقاله بنویسد، مسجد و حرم برود، بازار برود، به دیدار خویشان و دوستان برود، به هر کاری که دلش میخواهد بپردازد و این زمان را به سلیقۀ خودش مصرف کند.»
مرد گفت: «ما کسی را نداریم که بچهها را نگه دارد.»
گفتم: «خود شما بهترین کس برای این کار هستید.»
گفت: «من دارم تمام اوقاتم را صرف تأمین هزینههای زندگی میکنم. هر روز ۱۲ ساعت کار میکنم. دیگر فرصتی برایم نمیماند که بچهها را نگه دارم.»
گفتم: «مگر نه این است که شما ۱۲ ساعت از وقتتان را صرف تأمین آسایش خانواده میکنید؟ خوب؛ اگر خانوادهتان آسایش و آرامش نداشته باشند، تلاش شما ثمرۀ دلخواه را نداده است.»
گفت: «چاره چیست؟»
گفتم: «دو ساعت از تلاش بیرونیتان کم کنید و آنرا صرف زندگی درونیتان کنید تا مسئله حل شود. شما اکنون این مقدار زیاد از وقت خود را صرف رفاه خانواده میکنید، امّا ایشان در رفاه نیستند. بیایید دو ساعت از کارتان کم کنید و به اندازۀ درآمد آن دو ساعت کار، از هزینههای اضافی یا هزینههای دست دوم و سوم بکاهید و آن زمان را صرف ضروریترین نیاز خانوادهتان که همان آرامش و آسایش است، بکنید؛ آنگاه ثمرۀ خجستۀ آنرا ببینید.»
سپس به خانم گفتم: «نظرتان دربارۀ این طرح چیست؟»
گفت: «کاملاً موافقم. ما برای گذران زندگی نیاز به ۱۲ ساعت کار کردن ایشان نداریم. ما الآن خرجهای اضافی و غیرضروری میکنیم که اسراف است و بهراحتی میتوانیم حذفشان کنیم؛ هیچ لطمهای هم به هیچ جای زندگیمان نمیخورد. اگر ایشان این طرح (نگهداری
دو ساعتۀ فرزندان) را بپذیرند و اجرا کنند، من با صرفهجویی و حذف خرجهای اضافی، زندگی را با درآمد حتّی کمتر از ۱۰ ساعت کار ایشان اداره میکنم.»
به آقا گفتم: «حالا چه میگویید؟»
گفت: «من آسایش خانوادهام را میخواهم. اگر با این طرح، آسایش ایشان تأمین شود، من از خدا میخواهم.»
به هر دو آفرین گفتم و دربارۀ دیگر مزایای طرح و رهاوردهای نیکوی روحی، اخلاقی و حتی تربیتی آن برایشان توضیح دادم و قرار گذاشتیم که در طی چند روز، زمینۀ اجرای آنرا فراهم کنند و نتیجۀ را به من اطلاع دهند، تا اگر لازم بود، آنرا اصلاح و تکمیل کنیم.
ایشان با خرسندی و امید به موفقیت طرح و حل مسئلهای که رنجشان میداد، رفتند تا آنرا اجرا کنند و من برای توفیقشان دعا کردم.
♦️ادامهٔ پُست را فردا در همین صفحه دنبال کنید.
گزیدهٔ کتاب «فرهنگ خانواده»/ علیاکبر مظاهری
- ۹۸/۰۴/۲۸