وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۲۶
تیر

فراغت ویژه (۱)

این درست است که بیکارگی و بطالت، فساد و کسالت می‌آورد، امّا این نیز راست است که کار بسیار و پرفشار، جسم و جان را می‌فرساید و نداشتن اوقات فراغت، اعصاب و بدن را می‌رنجاند. یکی از محصول‌های فشردگی کار و نداشتن اوقات فراغت، «کلافگی روانی» است.
ما شعار «پرکردن اوقات فراغت» را بسیار سر می‌دهیم (که البته اگر نیکو انجام گیرد، کار درستی است)، امّا چرا کسی از «ایجاد فراغت، به‌ گاه ضرورت» سخن نمی‌گوید؛ با اینکه ضرورت سخن دوم کمتر از سخن اوّل نیست؟
پرکردن اوقات فراغت برای تربیت آدمی است و نیز برای پیشگیری از هدررفتن نیروهای درونی و ممانعت از بطالت‌پیشگی؛ امّا ایجاد فراغت برای رسیدگی به خویشتن است و برای جبران نیروهای تحلیل¬رفته و ذخیرۀ نیروی تازه و پیشگیری از خفگی روحی و فرسودگی جسمی.
همان‌گونه که پرکردن اوقات فراغت، کارافزار تربیت است، ایجاد اوقات فراغت نیز کارافزار رشد جسم و جان است. ما برای تحصیل سعادت، نیازمند اوقات فراغتیم.
سخن اکنونی ما در قلمرو فرهنگ خانواده است. از این‌روست که می‌گوییم:
هر یک از زن و شوهر در هر شبانه‌روز باید فراغتی ویژه داشته و در آن زمان، هیچ کار و مسئولیتی نداشته باشد؛ هیچ دغدغه‌ای دلش را مشغول نکند؛ هیچ عامل بیرونی اندیشه‌اش را برنیاشوبد؛ هیچ صدایی خاطرش را آشفته نسازد و هیچ نگرانی دلواپسش نکند.
زن و شوهری را در نظر آورید که دو فرزند خردسال دارند که هر دو نیازمند مراقبت دائمی‌اند. آقا تمام وقتش را صرف کار بیرون از خانه می‌کند و خانم تمام‌وقت در خدمت فرزندان است. کارهای خانه و پذیرایی از مهمانان نیز بر عهدۀ خانم است و در نتیجه، هیچ وقتِ فراغتی برای خانم باقی نمی‌ماند.
اکنون حال این خانم را در نظر آورید! وزن فشاری که بر تن و روان او وارد می‌شود، چقدر است؟ او در تنگنایی واقع شده است که جسم و جانش را سخت می‌فشارد. فشردگی روحی و ذهنی، خانم را کلافه کرده و اعصاب و روانش پریشان است و بدنش خسته و کوفته و تنیده شده؛ چونان فنری است که سخت فشرده شده و هر آن ممکن است بشکند یا بپرد.
اکنون چه باید کرد؟
راهکار را فردا در همین صفحه دنبال کنید.

گزیدهٔ کتاب «فرهنگ خانواده»/ علی‌اکبر مظاهری

  • علی اکبر مظاهری
۲۴
تیر

خانواده


خانواده


بارها این جمله را شنیده‌ام که «بچه‌ها آنچه که مى‌خواهید نمى‌شوند، بلکه آنچه که هستید مى‌شوند.»
این جمله، به‌طور طبیعى، با هر دیدگاهى، تأیید مى‌شود؛ چون بدیهى است.
تربیت‌یافتگى والدین، امر تربیت را سهل و نتیجه را مطلوب مى‌کند.
اگر بتوان از روحیهٔ تقلید فرزندان - در دورهٔ قبل از مدرسه، بسیار متأثر از والدین است - استفاده نیکو کرد، نگرانى کمترى برای دوره‌های دیگر زندگی‌شان وجود خواهد داشت.
دیگر این‌که وجود فرزند و روحیه تأثیرپذیری او، سبب رشد والدین نیز خواهد شد؛ چون ایشان، همراه خود، ناظرى مى‌بینند که دائم آنان را زیر نظر دارد و رفتارشان را ثبت و ضبط می‌کند. پس مواظب رفتارشان خواهند بود.

نوشته‌ای از خانم زهرا خندان 

  • علی اکبر مظاهری
۲۴
تیر

از نامهٔ ۳۱ نهج‌البلاغه؛ نامهٔ امیرمؤمنان به فرزندشان امام حسن علیهماالسلام

نهج‌البلاغه

آغاز نامه: آبادانی جان
فرزندم! اینک تو را سفارش می‌کنم به
مراعات تقوای خداوند.
دل و جان خویش را با موعظه، زنده و بالنده گردان و با زهد، بمیرانش (و سر هوس‌های ناروایش را با «پتک ریاضت» بکوبان!) و با یقین، توانمندش کن و با مرگ‌اندیشی، نرم و رامَش ساز.

میزان کردار
فرزندم! میان خود و دیگران، خویشتن را «میزان» کردار گذار! آنگاه:
آنچه را برای خود دوست داری، برای دیگران نیز دوست بدار و آنچه را بر خود خوش نمی‌داری، بر مردمان نیز روا مشمار!
آنچه را نمی‌دانی مگوی، هرچند آنچه می‌دانی اندک باشد، (زیرا سخن گفتن در نادانسته‌ها و به‌هم‌بافتن گمان‌ها، کار خردناورزان است.)

حکمت و معاشرت
(فرزندم! در معاشرت با مردمان، شیوه‌هایی خداپسند را پیشه ساز):
خشم را آرام‌آرام بیاشام! که من جرعه‌ای شیرین‌فرجام‌تر و خوش‌سرانجام‌تر از آن ندیده‌ام.
کسی که به تو خوش‌گمان است، گمانش را تصدیق کن (و همان‌سان که تو را خوب می‌پندارد، خوب باش.)
مبادا در بدی‌کردن، نسبت به خوبی‌کردن و احسان‌ورزیدن، تواناتر باشی!
هرگز به کسی که به تو بی‌رغبت است، رغبت نوَرز! («دل بر کسی مبند که دلبستهٔ تو نیست» که دل‌بستنی اینچنین، باعث ذلت است.)

نهج‌البلاغهٔ پارسی، ترجمه و نگارش علی‌اکبر مظاهری، صفحه ۱۷۳

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
تیر

فرزندآوریفرزندآوری 2

 

مشاورهٔ خانواده

پاسخ استاد علی‌اکبر مظاهری به پرسش یک مخاطب
 
یکی از مخاطبان نشریهٔ «خانه‌ٔ خوبان» پرسیده‌اند:
من و همسرم هر دو ۲۷ سال سن داریم و چهار سال است ازدواج کرده‌ایم. زندگی خیلی‌خوبی داریم. با توجه به نیاز کشور، زندگی خودمان را وقف کارآفرینی و همچنین کار علمی مورد نیاز کشور کرده‌ایم. علاوه ‌بر مشکلات و دغدغه‌های کارآفرینی، هیچ‌کدام علاقه‌ای به بچه نداریم؛ مخصوصاً خودم هرگز، حتی قبل از ازدواج، از بچه‌ها خوشم نمی‌آمد و الان هم دوست ندارم بچه‌دار شوم؛ اما با توجه به اوضاع جمعیتی کشور و نیز لزوم «زادآوری»، به‌عنوان یک اصل اساسی فطری، اکنون من و همسرم وظیفهٔ اصلی خودمان را نمی‌دانیم. با حجم زیاد کار و تمایل نداشتن به فرزند، نمی‌دانیم به‌ خاطر بچه‌دار نشدنمان، در برابر خداوند مسئول هستیم یا خیر؟ نمی‌دانیم زمان مناسب برای بچه‌دارشدنمان چه وقت است؟ تا کی می‌توانیم به تأخیر بیندازیم؟ خواهش می‌کنم ما را راهنمایی کنید.


پاسخ ما:
۱. الهی‌ شکر که - به تعبیر خودتان - زندگی خیلی‌خوبی دارید. خدا را بر این نعمت ارجمند شکرگزار باشید و این نهال فرخنده را رشد و کمال دهید. همچنین از این گوهر گرا‌ن‌سنگ صیانت کنید. مراقب باشید هرگز آفت نخورد. برای این هدف، دو کتاب «فرهنگ خانواده» و «آداب عشق‌ورزی» ما را بخوانید.

۲. خدمت در مسیر رشد علمی، اقتصادی و اجتماعی کشور، از بهترین حسنات است که شما از آن بهره‌مندید. الهی شکر؛ اما امیر مؤمنان(ع) به مردمان زمان خلافت خویش می‌فرمود: «من شما را به بهای فاسدشدن خودم، اصلاح نمی‌کنم».*۱
این منطق دانایان و زیرکان است. اگر حضرت، همه مردم جهان را اصلاح می‌کرد، اما خودش فاسد می‌شد، هیچ نمی‌ارزید و خسارت محض بود. از این‌رو به صراحت می‌فرماید: من خودم را فدای شما نمی‌کنم. شما سعید شوید و من شقی؟ هرگز!
لازم نیست شما زندگی‌تان را وقف کارهایتان کنید. به قدر اعتدال کار کنید.

۳. کارآفرینی و کار علمی، منافاتی با فرزندآوری ندارد. به‌خوبی قابل جمع‌اند. می‌شود هیچ‌کدام را فدای دیگری نکنید؛ هرکدام به جای خود.
«که هر چیزی به جای خویش نیکوست.» *۲

۴. علاقه‌نداشتن به بچه‌ را جدی نگیرید. خودتان گفته‌اید «زادآوری یک اصل اساسی فطری است.» نمی‌شود که فطریات، نامطلوب جان انسان باشد. ما نمی‌دانیم که چه عاملی باعث بی‌علاقگی‌تان به فرزند شده است؛ اما هرچه که هست، خلاف فطرت است و گذراست. سن که بالاتر رود، جای خالی بچه به‌شدت احساس می‌شود. شما با تعبد به حکم فطرت که، خودتان آن‌را قبول دارید، بی‌علاقگی به فرزند را نادیده بگیرید و از ما، به‌عنوان متخصص این عرصه، بپذیرید که حتماً علاقه به فرزند در شما ایجاد می‌شود؛ بی‌هیچ تردید.

۵. زادآوری، از درخشان‌ترین ثمره‌های حیات آدمیان است. فرزند، نسل ما را ادامه می‌دهد و مانع ابتر شدنمان می‌شود. فرزند، گلی است از بوستان بهشت. فرزند، مایه برکت و طراوت و لطافت حیات این‌جهانی است. نیز سرمایه‌ای است برای جهان آخرتمان.

۶. به تعبیر خودتان، به خاطر بچه‌دار نشدنتان در برابر خداوند، مسئول هستید. بله مسئول هستید! آفرین به شما که چنان مؤمنید که خواهان ادای مسئولیت خود در قبال خداوندید.

۷. تا کی می‌توانید به تأخیر بیندازید؟ زن‌وشوهری ۲۷ ساله و پس از چهار سال ازدواج، اکنون زمان فرزندآوری‌شان است. تأخیر بیشتر، به صلاح نیست. از قوای جوانی‌تان کاسته می‌شود. نمی‌خواهیم نگرانتان کنیم، اما از نظر بیولوژیکی هم تأخیر انداختن به صلاح نیست. نگران نشوید و با توکل به خدا و ملاقات با پزشکی دانا و توانا و متدین، با تخصص زنان و زایمان، اقدام به فرزندآوری کنید.
خوب است در ادامه، با متخصص تغذیه نیز مشاوره‌ای داشته باشید.
کتاب «من و کودک من» از دکتر جواد فیض را داشته باشید و مطالعه کنید.

۸. این آیه از سورهٔ فرقان را، که در اوصاف بندگان ناب خداوند است، زیاد بخوانید:
رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ؛ خدایا! خدای ما! همسران و فرزندان ما را مایهٔ خنکا و روشنای چشممان قرار بده.*۳

هرگاه نیاز شد، با ما مشاوره کنید، هیچ دریغی نیست.
خداوند سبحان یاورتان باشد.

♦️پی‌نوشت‌ها:
۱. نهج‌البلاغه، خطبه ۶۹
۲. شیخ محمود شبستری، گلشن راز
۳. فرقان، ۷۴

مجله «خانه خوبان»، شماره ۱۲۳، خرداد و تیر ۹۸.

  • علی اکبر مظاهری
۰۸
تیر

دو نکتهٔ تربیتی 


تکامل تدریجی


اشاره:
پس از نشر مشاوره‌ٔ تربیتی اخیر (من و سؤال‌هایم، در تاریخ ۱ تیر ۹۸)، پیامی از خانم دکتر انیس نیشابوری رسید.

بخوانیم:
«... در پُست تربیتی اخیر کانال از زبان مشاور، نکاتی دربارهٔ تربیت فرزند به یک خانم گفته بودید که ‌خواستم بگویم نمی‌توانم میزان احساسم را از حلاوت این دو نکته بیان کنم:
"اول: نگران نباشید. در حال نگرانی، نمی‌توانید درست فکر کنید و راه‌حل پیدا کنید.
دوم: حال افراد، تطوّر دارد. کودک در حال تکامل تدریجی است."
واقعاً همین‌طور است. درستی و وزانت این دو نکته را از بُن جان، تصدیق می‌کنم.»

۸ تیر ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۰۱
تیر

مشاورهٔ تربیتی

تربیت

مدتی بود که سوال‌هایی در زمینه تربیت فرزند داشتم و شوق فراوان برای رسیدن به جواب.
از استاد ارجمندمان حاج‌آقای مظاهری درخواست مشاوره کردم و ایشان، که همیشه به ما لطف دارند، پذیرفتند.
با تماس ما مشاوره شروع شد:
در برابر حرف‌های بدی که بچه‌ها از جاهای مختلف یاد می‌گیرند و تکرار می‌کنند، چه باید بکنیم؟

مقدمه

ایشان سخن را با مقدمه‌ای شروع کردند:
۱. بچه‌های ما در همین جامعه بزرگ می‌شوند، به مدرسه می‌روند، به کوچه و خیابان و پارک می‌روند. نمی‌شود که بچه‌ها را از جامعه جدا کرد. جامعه خوبی‌هایی دارد و بدی‌هایی.
۲. نباید نگران شد. نگرانی والدین اصلاً خوب نیست. نگرانی، همسایه استرس است. نگرانی، بخشی از انرژی انسان را تباه می‌کند. انسان نگران نمی‌تواند خوب فکر کند و خوب تربیت کند. نگرانی و استرس، با تربیت، یک‌جا جمع نمی‌شوند.
۳. تربیت، یک فن دقیق و هنر ظریف است که باید آن‌را آموخت؛ با مطالعه، مشاوره، کلاس، تفکر.
پس از مقدمه
۱. اولین شرط تربیت، آرامش است. بر خویشتن مسلط باشید. با اضطراب و شتابزدگی، اول خودتان را داغان می‌کنید و سپس فرزند را.
۲. آنچه را که شما بد می‌بینید، معلوم نیست که واقعا بد باشد.
در مشاوره‌هایمان بسیار می‌بینیم که والدین می‌خواهند فرزندانشان را خوب تربیت کنند، ولی به سبب امر و نهی‌های زیاد، تربیتشان ضدتربیت می‌شود، چون بچه را کلافه می‌کنند. حتی گاهی خودشان هم اقرار می‌کنند فلانی که خیلی هم اصول تربیتی را نمی‌داند، فرزندش بهتر از فرزند ما شده.
بگذارید بچه‌ به حال خودش باشد. نباید او را کلافه کنیم. کلافه‌کردن بچه، ضدتربیت است.
گیردادن به کودک در مواردی مانند:
- تمیز نگه‌داشتن لباس،
- خوب‌خواندن و ‌نوشتن درس و مشق،
- مؤدب و مرتب نشستن،
او را به ستوه می‌آورد و عاصی می‌کند.
باید بگذاریم جان بچه، مثل نهال، پرورش یابد. همان‌گونه که اگر به نهال، آب و کود زیاد دهیم، فاسد می‌شود، به کودک نیز اگر زیاد امر و نهی کنیم و به او فشار آوریم، تباه می‌شود.
ایشان در ادامه گفتند: بچه‌ها تطور دارند؛ یعنی طور به طور می‌شوند. احوالشان تغییر می‌کند. ممکن است بچه‌ای، در زمانی، ناآرام و بداخلاق باشد، اما بعد از مدتی، آرام و خوش‌اخلاق شود.
برخی از دلایل فحش‌دادن کودک
فحش‌دادن کودک، عواملی دارد. مثلا:
۱. می‌خواهد خود را نشان دهد. شاید به او کم‌توجهی شده، یا اینکه به خواهرش بیشتر توجه و محبت شده است.
۲. از چیزی ناراحت است که نمی‌تواند آن را بیان کند؛ پس فحش می‌دهد.
۳. رنج‌ها و فشارهای درونی دارد که نمی‌تواند نشان دهد؛ پس فحش می‌دهد.
جیغ‌زدن و گریه‌کردن و گازگرفتن، از راه‌های بروز و دفع این فشارهای درونی است.
۴. از چیزی عصبانی‌بودن؛ باید به‌گونه‌ای با فرزندمان رابطه داشته‌باشیم که عصبانیت‌ها و رنج‌ها و ناراحتی‌هایش را بتواند به ما بگوید، تا به فحش و جیغ و خرابکاری پناهنده نشود.
نیز باید عوامل فحش‌دادن و دیگر ناهنجاری‌های رفتاری، اخلاقی و روانی‌اش را بشناسیم و علاج کنیم.
دیگر آن‌که در برابر رفتارهای ناخوشایند او جوش نیاوریم، برآشفته نشویم، آرام و خویشتن‌دار باشیم.
دیگر آن‌که تغیّر داشته باشیم؛ یعنی وقتی از فرزندمان رفتار نادرستی سر زد، حالت چهره و رفتار و گفتارمان تغییر کند. رو ترش کنیم. اندک‌زمانی با او صحبت نکنیم یا اندک‌زمانی با او قهر کنیم. با توجه به ظرفیت و سن و روحیه کودک، نیز نوع و مقدار کار ناروایی که کرده‌ است، زمان عبوسی با او متفاوت است.
نیز می‌توان برای پیشگیری از طغیان کودک و «تنبّه» او، از «تنبیه محرومیت» استفاده کرد؛ محرومیت موقت او از دوست‌داشتنی‌هایش.

نویسنده: خانم نرگس صفرخانلو
۱ تیر ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۳۱
خرداد

حاج‌آخوند، همچنان جاری است



حاج‌آخوند


... بعد از درگذشت حاج‌آخوند، در آذرماه سال ۱۳۵۲، آقاسید شاهنامه‌خوان، که ۷۷ ساله بود، قامتش خمید، کم‌حرف و محزون، گوشه‌گیر و زمین‌گیر شد.
چهلم حاج‌آخوند، آقاسید، به‌ اصرار اوسّامحمد، خواسته بود در مسجد صحبت کند. آقاسید، گرچه نزار و ناتوان بود، پذیرفته بود. گفته بود:
«حاج‌آخوند ۱۴ سال از من کوچکتر بود. انصاف نبود او برود و من بمانم. یادتان است روز عاشورا، حاج آخوند، گاهی این تک‌بیت را با آواز می‌خواند، شش‌دانگ می‌خواند. صدایش مثل پولاد و ابریشم و آب بود، آبی که به جان ما آتش می‌زد:
در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می‌رود
حاج‌آخوند جان من بود. روح من بود، روحه روحی و روحی روحه! ما دو، جان در یک تن بودیم. معنی زندگیم بود. من شاهنامه‌خوان بودم و او فردوسی من بود…»
بعد از این جمله، آقاسید ضعف کرده بود. سخنش ناتمام مانده بود. مدهوش شده بود.
از طریق عمونبی یا محسن، پسر حاج‌آخوند، گهگاه احوالش را می‌پرسیدم. روزی محسن به خانه‌مان رفته بود و به مادرم گفته بود، هر وقت سید از اصفهان آمد، بگویید به آقاسید شاهنامه‌خوان سر بزند. اسفندماه ۱۳۵۲ مادرم از خانه عذری خانم شمسی، همسایه بسیار بامحبتمان [در اراک]، تلفن زد و گفت آقاسید شاهنامه‌خوان می‌خواهد تو را ببیند.
گفتم: تعطیلی عید که آمدم می‌روم مهاجران، به آقاسیّد، عمّه‌ها، عمونبی و محسن سر می‌زنم.
مادرم با مکث و صدای آرامش پرسید: تا عید دیر نمی‌شود!؟ گفتم مگر حالش خیلی بده؟ مادرم گفت: عمر دست خداست. اما عمونبی می‌گفت خوراک روز و شب آقاسید، شاهنامه است و اشک!
به خودم نهیب زدم: دیدی برای دیدن حاج‌آخوند دیر رسیدی. وقتی رسیدی که پرواز کرده بود. حسرت دیدار و شنیدن سخنی و تماشای برق چشمانش و تبسمش را از دست دادی! حالا هی دست‌دست کن تا آقاسید را هم نبینی! شب خوابم نمی‌برد.
به آقای احتشامی، مدیر داخلی هتل کوروش، که نسبت به من لطف داشت، گفتم برای سه روز مرخصی می‌خواهم. شب‌ها در شیفت شب هتل کار می‌کردم. برای مرخصی از دانشکده مشکلی نداشتم.با اساتید گروه تاریخ ایاغ بودم! جمعه‌های آخر ماه، در رستوران نوش‌مهر، کنار بیمارستان خورشید، نزدیک میدان نقش جهان، اساتید را به مهمانی آبگوشت دعوت می‌کردم. دسته‌جمعی نه، آسیاب به نوبت! دکتر لطف‌الله هنرفر و استاد حمدالله اشراقی و دکتر روشن ضمیر... . قیمت آبگوشت نوش‌مهر، در آن روزگار که چلوکباب سلطانی ۶۵ ریال بود، ۱۱۵ ریال بود! درآمد ماهانه‌ام از هتل کورش به حدود ۸۰۰ تومان می‌رسید. ماهی ۲۰۰ تومان هم از شرکت زرین‌دشت بورس می‌گرفتم.
حشمت [قصاب مهاجران] از آقاسید مراقبت می‌کرد. همهٔ خانواده حشمت؛ زنش فاطمه و دخترانش مریم و آسیه، مثل پروانه دور و بر آقاسید می‌گردیدند. اتاق بزرگ خانهٔ حشمت، شده بود اتاق آقاسید. شب‌ها مردم برای احوالپرسی می‌آمدند. شاهنامه کنار دست آقاسید بود. قوطی مسی سیگارش که زنگاری شده بود و سرخی می‌زد، کنار شاهنامه بود. پشتی ترکمنی سبز پشت‌سرش به دیوار تکیه داده شده بود. پشتی آشنا بود، سکینه خانم، همسر حاج‌آخوند، آورده‌بود. عمو نبی و محسن حاج‌آخوند اصرار کرده بودند که آقاسیّد را به خانه خودشان ببرند. حشمت گفته بود: زنم و دخترانم به آقاسید می‌رسند. سکینه‌خانم و جهان‌خانم [زن عمونبی] خودشان به مراقبت احتیاج دارند.
... آقاسید... آشکارا لاغر شده بود، اما برق چشمانش و طنین صدایش همان بود که بود.
می‌دانستم وقتی سخن درباره حاج‌آخوند به میان آید یا شاهنامه و فردوسی، آقاسید شکفته می‌شود و به سخن می‌آید. حالش خوب می‌شود، بیت‌های شاهنامه بر زبانش جاری می‌شود. فضا همان می‌شود که باید بشود!
در رختخوابش نیم‌خیز شده بود. خودش را بالا کشید و به پشتی تکیه داد. مریم چای با نبات را به دست آقاسید داد. آقاسید نبات را با قاشق چای‌خوری برنجی هم زد. مراقب بود چای لب نزند و توی نعلبکی نریزد. وقتی آماده نوشیدن شد، چای را به من داد! این‌هم رسم حاج‌آخوند بود. در هر مجلسی که اول چای را برای او می‌بردند. می‌گرفت و به نفر بغل‌دستی‌‌اش می‌داد.
گفتم: آقاسید! از حاج‌آخوند و شاهنامه بگو! سکوت کرد. نفسی تازه کرد و گفت: با حاج‌آخوند داشتیم قلمه‌ی موهای انگور یاقوتی باغ حاج‌آخوند را در خاک فرومی‌کردیم. حاج‌آخوند با طناب نازکی فاصله موها را اندازه می‌گرفت. تو الان به باغ حاج‌آخوند، که به آقامرتضی و خانواده‌اش بخشید، نگاه کنی، می‌بینی در باغ، کرت‌ها و فاصلهٔ موها مثل ساعت سوئیسی مرتب و منظم است.
حاج‌آخوند زمزمه می‌کرد:
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آن‌چه با خرقهٔ زاهد می‌ انگوری کرد
حاج‌آخوند گفت: آقاسید! من این افتادگی تاک را بسیار دوست دارم. دوست دارد سر بر خاک بگذارد و میوه خود را در آغوش و زیر بال و پر خود بگیرد... .

  • علی اکبر مظاهری
۲۴
خرداد

همسران! از هم انتقاد نکنید (۶)

انتقاد


یکی از خوانندگان دانشورمان، دربارهٔ پست «همسران! از هم انتقاد نکنید» گفته‌اند:
چهار مرحله‌ای را که شما بیان کرده‌اید: (مجادله نکنید، عیب‌جویی نکنید، استدلال نکنید، انتقاد نکنید)، می‌توان از زاویه‌ای دیگر نیز نگریست؛ به‌گونهٔ معکوس:
انتقاد نکنید، که انتقاد، عیب‌جویی می‌آورد. عیب‌جویی نکنید، که عیب‌جویی، استدلال می‌آورد. استدلال نکنید، که استدلال، مجادله می‌آورد و مجادله، زندگی خانوادگی را ویران می‌کند.
این آتشفشان، با جرقهٔ انتقاد، فعال می‌شود. با عیب‌جویی، آتش می‌گیرد. با استدلال، شعله‌ور می‌شود و با مجادله، آتش می‌افشاند و از بنیان زندگی خانوادگی، جز تلی از خاکستر باقی نمی‌گذارد.
سخن ایشان را پسندیدم. بیانی است درباره اصل نوشته‌مان؛ نگاهی نو به «همسران! از هم انتقاد نکنید».

علی‌اکبر مظاهری
۲۴ خرداد ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۱۸
خرداد

گل

امروز به عیادت جناب استاد رضا بابایی رفتم. اگرچه جسمشان بر اثر بیماری، نحیف شده، اما روحیه‌شان عالی است. و به فرموده استاد شفیعی کدکنی: «آنچه مهم است، روحیه است، روحیه است، روحیه است.»
استاد بابایی، انسانی دانا و شجاع‌اند و جامعه امروز ما، به وجود ایشان سخت محتاج است.
الاهی که به‌زودی شاهد سلامتی کامل ایشان باشیم.
اللهم اشفه بشفائک و داوه بدوائک و عافه من بلائک.

علی‌اکبر مظاهری
۱۸ خرداد ۹۸

  • علی اکبر مظاهری
۱۶
خرداد

مشاورهٔ تربیتی

کودک لجباز

پرسش:

خانمی پرسیده‌اند:
پسرم ۴ ساله است. درباره تربیت او نگرانی‌هایی دارم که مطرح می‌کنم و مدد می‌طلبم:
۱. اخیراً خیلی سرخود و پرخاشگر شده و حرف‌های زشت می‌زند.
۲. با اینکه رابطه‌اش با من (مادر) بیشتر و بهتر از سایرین است، ولی در برابر محدودیت‌هایی که برایش تعیین می‌کنم، حرف‌های زشت می‌زند و بی‌ادبی می‌کند. حتی گاهی من را می‌زند.
۳. در مقابل کارهای کوچک، مثل شستن صورت، پوشیدن لباس یا دستشویی‌رفتن، مخالفت می‌کند و زیر بار هیچ حرفی نمی‌رود.
۴. زمان بیرون‌رفتن از خانه معطل می‌کند و من عصبی می‌شوم.
۵. چند بار در روز به آلت تناسلی خود دست‌ می‌زند.
این حالت‌ها من را نگران کرده است. لطفاً راهنمایی‌ام کنید.

پاسخ ما:

۱. تربیت، یک دانش، هنر، و فن است که باید آن‌را آموخت؛ با مطالعه، مشاوره، درس... .
۲. در مسائل تربیتی نباید نگران و هراسان بود. نگرانی و هراس، روان انسان را نیمه‌فلج می‌کند. ۳. کودک، در حال رشد و تطور و تغییر دائمی است. احوال کودک ممکن است امروز غیر از دیروز و فردا غیر از امروز باشد. بسیاری از حالت‌ها و رفتارهای کودکتان، که اکنون شما را نگران کرده است، با گذشت زمان، ناپدید می‌شود یا تغییر شکل می‌دهد.
۴. محدودیت و فشار بر کودک را اندک کنید و به نزدیک صفر برسانید. چرا حدودگذاشتن و فشارآوردن؟! این‌ها که ضدتربیت است. اگر هم لازم شود، باید به حد اقل آن اکتفا کرد؛ مانند دارو، نه غذا.
۵. شما و همسرتان یک شیوهٔ تربیتی مطمئن، مشخص و هماهنگی را انتخاب کنید و بر آن شیوه، فرزندتان را تربیت کنید؛ شیوه‌ای که به درست‌بودن آن اطمینان داشته باشید. تربیت فرزند باید اسلوب معین و تعریف‌شده‌ای داشته باشد و «باری به هر جهت» نباشد.
۶. عصبی‌شدن در تربیت، آفت است. ما نباید در برابر کودک ۴ ساله عصبی و ناراحت شویم، چون او کارها را از روی عقل و عمد که انجام نمی‌دهد.
۷. دست به آلت زدنش به‌زودی رفع می‌شود. فعلا بی‌اعتنایی کنید. او را حساس و کنجکاو نکنید. اگر بیش از دو هفته ادامه یافت، باز مشورت کنید تا راهکار دهیم.
۸. دربارهٔ مسائل تربیتی مطالعهٔ مستمر داشته باشید؛ خودتان و هسرتان.
در کانال «از زبان مشاور» پرسش و پاسخ‌های بسیاری دربارهٔ مسائل تربیتی داشته‌ایم و داریم. نیز کتاب‌هایی در این موضوع معرفی کرده‌ایم. مراجعه کنید و بیابید.

خداوند سبحان یاری‌تان کند.

علی‌اکبر مظاهری
۱۶ خرداد ۹۸

  • علی اکبر مظاهری