وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۱۲
شهریور


خانم، در فرآیند زایمان، رنج بسیار می‌برد. برای هربار بچه‌آوردن، حدود یک سال درگیر است. از قبل از بارگیری، خود را آماده می‌کند. در دوران بارداری ویار می‌گیرد. سنگین می‌شود. از فرزند مواظبت می‌کند. دلواپسانه، و البته امیدوارانه، آمدن دردانه‌اش را انتظار می‌کشد. هنگام زایمان درد می‌کشد. پس از زایمان ضعیف می‌شود... .
این فرایند پرفراز و فرود، صحنه شگفت‌انگیزی است که هنر و فداکاری مادری را می‌نمایاند. و البته خدای رحمان، به پاس این هنر نمایی و فداکاری، پاداش فراوانی به خانم عطا می‌کند.

نقش شوهر:
نقش شوهر، در این عرصه هنرمندانه، نقشی بی‌بدیل است. مرد باید با حمایت‌ها و مراقبت‌ها و محبت‌های مستمر خود، همسرش را در گذراندن نیکوی این دوران، یاری کند.
شوهر، با حضور نمایان خود در این صحنه، حامی اصلی زن است. اگر چه مرد، در همه عرصه‌های زندگی زن و شوهری، حامی اصلی زن است، اما حضور او در فرآیند بارداری و سپس زایمان و سپس دوران نقاهت خانم، باید حضوری نمایان‌تر باشد. محبت او آبشارگونه بر خانم بریزد. سپاسگزاری از خانم وظیفه بزرگ مرد است. او باید بارها و بارها تشکر خود از همسرش را به او ابراز کند. خالصانه به او نشان دهد که قدردان زحمت‌ها و مرارت‌های او است.
حضور مرد در کنار زن، هنگام زایمان و پس از آن، از رنج زن می‌کاهد، بر نیروی او می‌افزاید، سطح امید او را بالا می‌برد، او را در بهتر گذراندن دوران نقاهت کمک می‌کند، روند بهبود جسمانی و روانی او را سرعت می‌بخشد، از ایجاد افسردگی پس از زایمان، پیشگیری می‌کند یا از شدت آن می‌کاهد.
اگر چه خانم، از نوازش
نوزادش خشنود می‌شود، اما نوازش خود او مهمتر از نوازش نوزاد است. شوهر عاقل آن است که سهم محبت همسرش را بسیار بیش از سهم نوزاد قرار دهد. حتی همسرش را در سهم نوازش نوزاد شریک کند. الاهی چنین باد.

علی‌اکبر مظاهری




  • علی اکبر مظاهری
۱۲
شهریور



دوشنبه که به دانشگاه رفتم علی‌آقا نبود. مرخصی رفته بود؛ مرخصی زایمان!
خوانندگان آثارم علی و رقیه را می‌شناسند. در «نبرد بی‌برنده» بودند. در «فرهنگ خانواده» نیز هستند؛ چند جایش. زندگی ایشان مثل یک دسته گل بهاری است. هیچ بدی‌ای در آن نیست. مجادله، قهر، فحش، ظلم، بی‌مهری، و هیچ چیز بد دیگر در زندگی‌شان یافت نمی‌شود.
هفت روز پیش خدا یک مهدی به ایشان داد. حالا زندگی‌شان چهارنفره شده: علی، رقیه، محمدرضا، مهدی.
دوشنبه که علی آقا در دانشگاه نبود، به دوستان گفتم: علی‌آقا به مرخصی زایمان رفته!
خندیدند و گفتند: «برای مرد مرخصی‌های زیادی شنیده بودیم، الا مرخصی زایمان.»
گفتم: بله. جای خیلی از چیزهای خوب، در فرهنگ خانواده و جامعه ما، خالی است.
چرا مردان جامعه ما مرخصی تفریحی، زیارتی، سیاحتی و بسیاری مرخصی دیگر دارند، اما مرخصی زایمان ندارند؟ یعنی چرا وقتی همسرشان زایمان کرد، چند روز دست از همه کارهایشان نمی‌کشند و در کنار همسر رنجور و فرزند تازه‌میلادیافته‌شان نمی‌مانند؟ مگر اهمیت این کمتر از سیاحت و زیارت و استراحت است؟
به علی‌آقا تلفن کردم و حال همسر و فرزندشان را پرسیدم. الاهی شکر خوب بودند. میلاد مهدی را تبریک گفتم و قصه‌
غیبت‌کردن از او با دوستان دانشگاه، درباره مرخصی زایمانش، را گفتم. آن‌گاه این کارش را بسیار تحسین کردم و به او بسیار آفرین گفتم.

علی‌اکبر مظاهری



  • علی اکبر مظاهری
۰۶
شهریور


مشاوره عقیدتی - اخلاقی

پرسیده‌اند:
با سلام و عرض ارادت خدمت استاد دانا.
مدتی است سوالی دارم که ترجیح دادم از شما بپرسم:
آیا اعمالی را که ما، بدون هیچ قصد و نیت بدی و صرفا جهت خوشایند خودمان، انجام می‌دهیم، به لحاظ تاثیرات معنوی و سعادت اخروی، پوچ هستند؟ مثل کاری که ما انجام‌دادنش را دوست داریم و کار بدی هم نیست، اما اینطور نیست که بتوانیم ادعا کنیم به خاطر خدا و با نیتی الاهی این کار را انجام می‌دهیم؛ مانند ادامه تحصیل، موفقیت‌های شغلی یا اجتماعی، مهمانی‌رفتن یا انجام کارهای نشاط‌آور. یا حتی وقتی به کسی کمکی می‌کنیم، صرفا برای اینکه دوست داریم نقش مثبتی در زندگی او داشته باشیم، نه اینکه خالصانه فقط برای خدا، او را یاری دهیم. وضعیت این اعمال ما چگونه است؟
ممنون از راهنمایی‌های شما.

پاسخ ما:
سلام و تحیت.
اعمال آدمیان، از منظری که شما پرسیده‌اید، دو گونه است:
۱. اعمال تعبدی؛ کردارهایی که نیت و قصد قربه‌الی‌الله در آن‌ها شرط صحت و قبولی است. مانند عبادت‌ها. این کردارها باید به قصد رضای خداوند انجام گیرد. دایره این اعمال را شریعت مشخص کرده است. عدد و مقدار آن‌ها را دین معین کرده است.
۲. اعمال توصلی؛ کردارهای خوبی که قصد قربت در آن‌ها شرط نیست، اما پاداش الاهی دارد و به‌کار آخرتمان می‌آید و بهجت روحی می‌‌آفریند و سبب رشد آدمی می‌شود. دایره این اعمال، بسیار گسترده است. یا بگو دایره و عدد و مقدار ندارد. هرکار خوبی را شامل می‌شود. این‌ها همان "اعمال صالح"اند که در آیات و روایات، تجلیل شده‌اند.
بنابرمثال: حاتم طایی، با این‌که مسلمان نبود، کردارهای نیکویش، به‌خصوص سخاوتش و یاری محرومانش، در زندگانی آن‌جهانی‌اش موثر است.

نکته:
اما زیرکان آنان‌اند که همه اعمالشان را رنگ خدایی می‌زنند و آن‌ها را "قربه‌الی‌الله" انجام می‌دهند. ایشان کارهایشان یا واجب است یا مستحب. کردارهای مباح‌شان را نیز با قصد تقرب به خداوند انجام می‌دهند. ایشان فرخنده‌جانان‌اند. ایشان دائم در نمازند. "خوشان آنان که دائم در نمازند". خوشا حالشان!
این سخن پیامبر رحمتمان را ببینید:
"یا اباذر، فلتکن لکل عملک النیه، حتی النوم و الاکل؛ ای ابوذر، هرکارت نیت الاهی داشته باشد، حتی خوابیدن و خوردن."
الاهی خجسته‌جان باشید.

علی اکبر مظاهری





  • علی اکبر مظاهری
۰۴
شهریور


مشاوره خانواده

خانم حیرانی، از دانشجویان دانشگاهمان، به مشاوره آمد. نگران بود و حیران. علت را پرسیدم. گفت: «مشکلی دارم که با مشکلات دیگرانی که به مشاوره می‌آیند، متفاوت است. هیچ‌کدام از این چند هزار دانشجوی این دانشگاه، مشکل من را ندارند.»
او را به آرامش دعوت کردم و گفتم: مسأله‌تان هرچه باشد - إن‌شاءالله - راه حلی دارد. و ادامه دادم:
اولا: کسانی که به مشاوره می‌آیند، همه‌شان لزومأ مشکل ندارند. بنا نیست هرکس مشکل دارد به مشاوره بیاید. مگر مشاوره مخصوص حل مشکلات است؟
ثانیا: از آغار، نام «مشکل» را بر موضوع مشورتی تان نگذارید. آن را مسأله بنامید؛ مسأله‌ای که می‌خواهیم آن را حل کنیم و - إن‌شاءالله - حل می‌شود.
ثالثا: این آمار و اطلاعات را از کجا آورده‌اید که هیچ‌کدام از این چند هزار دانشجو، مسأله‌ای مانند شما ندارند؟
او اندکی آرام شد و گفت: «خانواده ما خانواده‌ای شلغم‌شوبایی است؛ شخصیت‌های آن گوناگونه و چندگانه‌اند؛ به وضوح، اصالت خود را نمی‌دانند. این موضوع برایم نابسامانی‌های فکری به‌بار آورده ‌است.»
از او خواستم که توضیح دهد. گفت: «پدربزرگ پدری من، عرب عراقی است. مادربزرگم عرب خوزستانی است. مادرم عراقی است. پدرم پاکستانی است که زمان کودکی، با پدرش به عراق رفته و آنجا مانده. و بعد با مادرم ازدواج کرده و بعد به ‌ایران آمده‌اند. و من اکنون با یک پسر افغانستانی ازدواج کرده‌ام.»
گفتم: خوب. اشکال کارتان کجاست؟
گفت: «همسرم مرد خوبی است و زندگی‌مان خوب است، اما من یک احساس چندگانگی شخصیت می‌کنم. نمی‌دانم ایرانی‌ام؟ عراقی‌ام؟پاکستانی‌ام؟ عربم؟ عجمم؟ و اگر فرزنددار شدیم، فرزندمان کجایی است؟ افغانستانی؟ ایرانی؟ عرب؟ عجم؟»
گفتم: این موضوع، در فرهنگ اکنونی جامعه ما، اندکی نامأنوس است، اما به‌واقع، در فرهنگ اصیل اسلامی‌- انسانی، هیچ اشکالی ندارد. اما در برخی از جامعه‌ها و کشورهای اکنونی جهان، این کار، رواج دارد. دو همسر، از دو کشور جداگانه‌اند و فرزندشان در کشور سومی ‌متولد شده ‌است و در کشور چهارمی ‌زندگی می‌کنند و بزرگ می‌شوند.
در قدیم نیز این موضوع، به‌فراوانی وجود داشته ‌است. مثلا در دوران آغاز اسلام، مردمانی گوناگون، از بلاد و نژادهای مختلف، در مدینه فراهم آمده بودند. با هم وصلت می‌کردند و فرزند می‌آوردند و زندگی بر روال معمول، جاری بود. در کوفۀ زمان خلافت امیر المؤمنین امام علی - علیه‌السلام - نیز همه‌گونه آدمی ‌یافت می‌شد و هیچ مشکلی از این ناحیه وجود نداشت.
در آموزه‌های اسلامی، این تفاوت‌ها و تمایز‌های پنداری فرهنگی، نفی شده‌ است و معیارهای مشترکی مثل ایمان و تقوا مطرح است.
بنابراین، نباید نگران این موضوع بود؛ بلکه باید معیارهایی را پیدا کرد و زندگی را بر اساس آن‌ها سامان داد.
اندکی سکوت کردم تا خانم حیرانی در مطالبی که گفتم اندیشه کند. سپس پرسیدم:
راستی، شما یک معیار و خصلتی سراغ دارید که همه کسانی که نام بردید، دارای آن باشند؛ ملاک مشترکشان باشد؟
او اندکی اندیشید و گفت: «بله. همگی مسلمان‌اند. همگی مسلمانیم.»
گفتم: همین معیار را وجه مشترک بگیرید. همین خصلت مشترک برای پیوند و یگانگی همگی‌تان کافی است. بر آن تکیه کنید.
سپس گفتم: اما شما و همسرتان؛ آیا همدیگر را دوست دارید؟
گفت: «بله؛ خیلی.»
گفتم: و هر دو مسلمان و مومن‌اید؟
گفت: «البته!»
گفتم: پس دو تکیه گاه مشترک در زندگی‌تان دارید؛ ایمان و عشق. این دو، جانمایه زندگی‌تان است. بر این دو استوانه‌ استوار، تکیه زنید و فرزندانتان را نیز بر همین اساس تربیت کنید و همین فرهنگ را به آنان منتقل نمایید. دیگر مشکلی در این باره وجود نخواهد داشت.
خانم «حیرانی»، مانند کسی که بار سنگینی را از دوشش و رنج و نگرانی دردناکی را از فکر و دل و جانش برداشته باشند؛ آسوده شد و از «حیرت» در آمد و رفت تا زندگی تازه‌ای را، بر اساس فرهنگ و معیارهای مشترک، سامان دهد. الاهی شکر.

علی‌اکبر مظاهری
۹۷/۶/۴


  • علی اکبر مظاهری
۰۱
شهریور

  • علی اکبر مظاهری
۰۱
شهریور

تکیه بر استوانه های مشترک


دختر و پسر، از دو خانواده جداگانه، برمی‌آیند و خانواده سومی ‌را تشکیل می‌دهند. این دو، دو شخصیت مستقل دارند با اوصافی متفاوت، اما مشترکاتی نیز دارند.
در زندگی جدید باید بر خصلت‌ها و معیارهای مشترک انگشت نهاد و آن‌ها را زیربنا قرار داد.
زن و شوهر، به‌خصوص اگر مرحله‌ انتخاب همسر را درست و عاقلانه گذرانده باشند، حتما نقاط مشترکی دارند. تعیین ملاک‌ها و معیارها و اوصاف مشترک و زیربناکردن آن‌ها و نهادن سقف زندگی جدید بر ستون‌های مشترک، ساختار بنای تازه را محکم می‌کند. و این، کار عاقلان است.
اما نقاط افتراق؛ برخی‌شان به‌تدریج و در طول زندگی مشترک، تبدیل به ‌اشتراک می‌شود. و آنچه باقی می‌ماند، برای هر کدام از همسران، محفوظ باشد. هیچ عیبی هم ندارد. آنچه که باید در زندگی مشترک، نمود داشته باشد و برجسته گردد، مشترک‌ها است.
یک مثال: شیعیان و سنیان، هم نقطه‌های افتراق و اختلاف دارند، هم نقاط تفاهم و اشتراک. خردمندی حکم می‌کند که، برای زیستنی سالم در کنار هم، هر یک از افتراق‌ها را که می‌توان به‌ اشتراک بدل کرد، بدل کنند و آن‌هایی را که نمی‌توانند بدل کنند، به حال خود بگذارند و مشترک‌ها را به میان آورند و بر مبنای آن‌ها زندگی عاقلانه و زیستن دوستانه داشته باشند. اما اگر مسأله را برعکس کنند، همین‌گونه که ‌اکنون کرده‌اند، نتیجه نیز برعکس می‌شود، همین‌گونه که‌ اکنون شده ‌است.

علی‌اکبر مظاهری
۹۷/۶/۱



  • علی اکبر مظاهری
۳۰
مرداد

مشاوره ازرواج

پرسش:
دخترخانمی گفته و پرسیده‌اند: با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار. خواستگاری دارم که نمی‌دانم چهره‌اش به دلم نشسته یا نه. چه‌کار کنم؟ هر دو ازدواج ناموفق داشته‌ایم؛ عقد ناموفق. آقاپسر یک سال و نیم است که به خواستگاری افراد مختلف رفته. طبق تحقیقات ما از پدرزن سابق او، ایشان را با چند دختر دیده‌اند. می‌ترسم که هوس‌باز و ایرادگیر باشد. چه‌کار کنم؟
او درباره یکی از خواستگاری‌هایش می‌گوید: خواستگاری رفتم. همه چیز خوب بود. تا آزمایش خون هم رفتیم. در برگشت از آزمایشگاه، نظرم عوض شد. به دختر پیام دادم و عذرخواهی کردم. یعنی شکستن دل دختر برایش مهم نبوده؟

پاسخ ما:
سلام و تحیت.
چون نه از شما و ازدواج ناموفقتان اطلاعی داریم و نه از آن آقا و ازدواج ناموفق‌شان، دراین‌باره نظر قطعی نمی‌دهیم، اما:
1. از کسانی که شناخت بیشتری از پسر دارند، تحقیق کنید تا شناخت‌تان بیشتر شود و تصمیم بهتری بگیرید.
2. شما مجبور نیستید به این آقا جواب مثبت دهید. کسی شما را از پاسخ منفی نترساند. شما هم می‌توانید قبول کنید هم می‌توانید رد کنید.
3. قبول یا رد، دلیل می‌خواهد. اگر خواستید پاسخ مثبت یا منفی دهید، دلیل قابل قبولی داشته باشید. اینکه برای مردی، مراعات محرم و نامحرم و ارتباط با خانم‌های غریبه اهمیتی نداشته باشد، دلیل خوبی برای رد خواستگاری‌اش است، اما باید مطمئن بود. همچنان که برای قبول هم باید از تعهد و کفایت او مطمئن باشید.
4. «قطع رابطه با آن خانم، بعد از آزمایش» باید بررسی شود؛ آیا آقا دنبال رابطه جدید بوده و اهل رابطه‌های نامشروع است یا اینکه ایراد از خانم بوده و آقا بعد از آزمایش مطلع شده و ادامه نداده است؟
5. در انتخاب همسر محتاط باشید، اما وسواسی نشوید. نیز ملاک‌ها را در نظر داشته باشید. اگر جوانی را دارای ملاک‌های اصلی زندگی دیدید، به چهره و قیافه او اولویت ندهید. البته پسند چهره و ظاهر نیز مهم است.
6. از یک مشاور دانا و توانا مدد بجویید؛ با مشاوره حضوری.
7. به خداوند توکل کنید و از او یاری بطلبید.
الاهی خوشبخت باشید.

علی‌اکبر مظاهری
۹۷/۵/۳۰



  • علی اکبر مظاهری
۲۸
مرداد


مشاوره خانواده

خانم عزتخواه به مشاوره آمد. پریشان بود و بدحال. ازهمسرش گلایه داشت. همسرش را می‌شناختم.
او گفت: «از همسرم علی‌آقا رنجیده‌ام.»
پرسیدم: چرا؟
گفت: «با او برای خرید به بازار رفته بودیم. با فروشنده‎ای حرفمان شد. آن فروشنده به شوهرم بد گفت. به هردوی ما اهانت کرد. اما علی‌آقا جوابش را نداد و بدون هیچ جواب و عکس‌العملی، از مغازه‌اش بیرون آمدیم. این پیشامد، برای من تلخ بود. پیش و بیش از آن‌که ‌از فروشنده‌ بی‌ادب ناراحت شوم، از همسرم رنجیده‌ شدم که چرا این‌طور ذلیلانه عمل کرد.»
من که می‌دانستم علی‌آقا دلاور است، اما دلاوری صبور، دانستم که ‌آن صحنه را عرصه‌ نبرد ندانسته و آن بی‌ادب را قابل هماوردی ندیده ‌است.
به خانم عزتخواه گفتم: به حکم طبیعت و فطرت، شما حق دارید که ‌از این حادثه، رنجیده شوید و از همسرتان گله‌مند باشید. من هم اگر ایشان را نمی‌شناختم، ممکن بود در ذهنم نکوهشش کنم، اما با شناختی که‌ از علی‌آقا دارم، به‌یقین می‌دانم که به سبب مصلحتی پسندیده، با آن فروشنده، دعوا نکرده‌. شما که همسرتان را می‌شناسید و می‌دانید که ترسو و عاجز نیست. او همان دلاوری است که در نبرد با بعثیان، گردن کرگدن‌های متجاوز را می‌شکست. حیف نیست که ‌این دلیر صف‌شکن، با یک بی‌ادب ضعیف، درآویزد؟
به گمانم زمانی که ‌آن فروشنده، بی‌ادبی کرده، همسرتان در یک لحظه خواسته ‌او را تنبیه کند، اما این آیه‌ قرآن به ذهنش آمده‌:
وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً؛
و بندگان (ناب خدای) رحمان کسانی‌اند که بر (روی) زمین با آرامش و فروتنی راه می‎روند، و چون نادانان آنان را (به گفتار ناروا) طرف خطاب قرار دهند، آنان سلام (؛ سخنی مسالمت‌آمیز و دور از خشونت) می‌گویند.
به یاد دارم زمانی که با علی‌آقا در جبهه بودیم، به‌ آیات اوصاف عبادالرحمان، در آخر سوره‌ فرقان، که ‌این آیه یکی از آن‌ها است، علاقه‌مند بود وآن‌ها را بسیار می‌خواند.
داشتن همسری دلاور و صبور، خوب است، نه داشتن همسری پرخاشگر و دعواکن.
خانم عزتخواه، آرام شد و گفت: « بله. برای داشتن چنین همسری، خدا را شاکرم.»

علی‌اکبر مظاهری
۹۷/۵/۲۵


  • علی اکبر مظاهری
۲۸
مرداد


مشاوره ازدواج

پرسش:
دخترخانمی پرسیده‌اند: خواستگاری دارم که در پایان جلسه اول، توافق کلی حاصل شد، اما برای ادامه، نیاز به مشاوره دارم.
من دو مشکل کوچک جسمی دارم؛ یکی در ناحیه... و دیگری در ناحیه...[نام بیماری‌ها را، به‌عمد، حذف کردیم، برای مراعات حرمت سوال‌کننده.] اما الآن الحمدلله مشکلی ندارم. آیا باید این مسائل را عنوان کنم؟ ترسم از این است که بگویم و فکر کنند مشکل حادی دارم اما سطحی بیان کرده‌ام. اگر هم نگویم می‌ترسم بعدا مشکل ایجاد شود. چه کنم؟

پاسخ ما
هر دو مسأله را، بی‌کم و زیاد و درست همان‌گونه که هست، به شخص خواستگار بگویید. می‌شود به عنوان رازی پنهان میان شما و ایشان بماند و هیچ‌کس هیچ‌گاه از آن باخبر نشود. اگر ایشان فضیلت‌های شما را دریابند، به این مسائل کوچک چندان بهایی نمی‌دهند. اگر هم نپذیرند، حق‌شان است.
نگران نباشید. اگر الآن بگویید، شما را انسانی صادق می‌‌یابند و خودشان مسئولیت آن را به عهده می‌گیرند، اما اگر نگویید، بعدا حتما می‌فهمند و آن‌گاه مساله فرق می‌کند و شما را فریبکار می‌پندارند. هر دو مسأله را بگویید. از فضائل شما کاسته نمی‌شود.
چندی پیش، موردی مشاوره‌ای داشتم که مساله‌اش مانند شما بود و کتمان کرده بود. آقا بعد از عقد فهمیده بود و نتوانسته بود تحمل کند و دختر را خائن می‌پنداشت. کارشان به طلاق کشید، با دردسرهای بسیار. اگر اینان پیش از عقد نزدم آمده بودند، چنین نمی‌شد.
در کتاب «جوانان و انتخاب همسر»، در این‌باره، به‌تفصیل نوشته‌ام. مطالعه کنید.
خدای رحمان یاری‌تان فرماید.

علی‌اکبر مظاهری
۹۷/۵/۲۱



  • علی اکبر مظاهری
۲۱
مرداد



امام رضا علیه السلام فرموده‌اند:
"إن خَطَبَ إلَیکَ رَجُلٌ رَضِیتَ دِینَهُ و خُلُقَهُ فَزَوِّجْهُ، و لایَمنَعْکَ فَقرُهُ و فاقَتُهُ. قالَ اللّه ُ تعالى: ... إنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّه ُ مِن فَضْلِهِ؛ هرگاه مردی که دیانت و اخلاقش نیکو باشد، به خواستگاری آید، وی را همسر بده، و ناداری و تنگدستی‌اش تو را از همسر دادنش باز ندارد؛ که خدای سبحان فرموده است: ... اگر فقیر باشند، خداوند، با فضل و عطایش، بی‌نیازشان می‌کند. (بحارالانوار، جلد ۱۰۳، صفحه ۳۷۲)

پیکر موزون
یک «پیکر موزون»، آن است که تمامی اندام‌های آن، رشدی هماهنگ و متناسب داشته باشند. جامعه، چونان پیکر واحدی است که اعضا و اندام‌های گوناگون دارد، که اگر همگی به‌تناسب و به‌اندازه رشد کنند، آن جامعه را «جامعه کمال‌یافته» می‌نامیم.
اینک دو عضو و دو اندام ویژه و برجسته از پیکره جامعه‌مان را به دقت بنگریم و روند رشد‌شان را با میزان آمار و تجربه و عقل و اندیشه، سنجش نماییم:
1. تحصیلات عالی
روند رشد آموزش عالی، در ربع قرن اخیر، شگفت‌انگیز است. بلکه بهت‌آور و حیرت‌انگیز است. در همه‌جای کشورمان میزان رشد در قلمرو تحصیلات دانشگاهی و آموزش‌های عالی، چند صددرصد است. خدای سبحان را بر این پدیده فرخنده، شاکریم و نمایان شدن آفاق امیدبخش و شادکامانه را امید می‌بریم. إن‌شاءالله.
2. ازدواج جوانان
می‌دانیم که جامعه ما جامعه‌ای «پُرجوان» است. از مهمترین مسائل دوران جوانی، مسأله ازدواج و ساماندهی زندگی مشترک است.
آیا جامعه ما، در این قلمرو از حیات جوانان نیز، مانند قلمرو آموزش‌عالی، موفق بوده است؟ آیا همان همت بلندی که در بالندگی تحصیلات عالی به‌کار برده‌ایم، در ساماندهی حیات خانوادگی جوانان نیز به‌کار برده‌ایم؟ آیا همان تلاشی را که خانواده‌ها و نهادهای حکومتی برای وصول جوانان به مدارج عالی علمی به‌کار برده‌اند، برای وصول ایشان به زندگی خجسته مشترک نیز به‌کار گرفته‌اند؟ آیا همان امکانات و هزینه‌هایی را که مصروف آموزش عالی جوانان کرده‌ایم، برای همسردهی و ازدواج آنان نیز صرف کرده‌ایم؟
با این که نمی‌خواهیم نومیدانه به این پدیده بنگریم، اما با آگاهی و واقع‌نگری می‌گوییم: افسوس‌مندانه، در این قلمرو، کارنامه درخشانی نداریم و این جنبه از حیات جوانانمان، نحیف و رنجور است.
ما به خواهش فطری و غریزی «همسرخواهی» جوانانمان، پاسخ مناسب نداده‌ایم؛ بلکه این خواهش طبیعی را سرکوب کرده‌ایم. سرکوبی این خواهش نیرومند، پیامدهای ناگواری را به‌بار آورده و می‌آورد. اگر چه دراین‌باره، همگان مسئول‌اند؛ اما مسئولیت والدین و خانواده‌ها، سنگین‌تر و بزرگ‌تر است.
بهانه‌جویی‌ها و مانع‌تراشی‌های بزرگتران، در زمینه ازدواج جوانان، اگرچه با قصد و نیت دشمنانه و بدخواهانه نیست؛ اما پیامدهایش شوم و زیانبار است.
یکی از پدیده‌های خجسته دوران ده‌ساله حکومت پیامبر اعظم این است که در آن جامعه، مشکلی به نام مشکل ازدواج، نمود نداشت؛ با اینکه امکانات مادی و معیشتی آن دوران، طرف مقایسه با امکانات جامعه دوران ما نیست.
چرا چنین شده؟ چرا سن ازدواج در جامعه ما به مرز خطرناکی رسیده؟ چرا بسیاری از جوانان ما، در حسرت همسرداشتن می‌سوزند؟ چرا دوستی‌ها و روابط نامشروع میان دختران و پسران ما رواج یافته و کم‌کم دارد زشتی آن از بین می‌رود؛ دوستی‌ها و روابطی که هیچ‌گاه به ازدواج و زندگی فرخنده‌ نمی‌انجامد؟
پاسخ آن است که فرهنگ‌ما، در این قلمرو، ناسالم است. اموری برای‌مان ارزشمندند که به‌واقع، ارزشمند نیستند. آداب و رسومی در میان‌مان رخنه کرده که ریشه در جاهلیت دارد.
اکنون چه باید کرد؟
بازگشت به فرهنگ ناب اسلامی، تنها راه حل این مشکل فردی و خانوادگی و اجتماعی است؛ «سخن همین است، دگرها عبارت‌آرایی است».
حل این مساله و نبود این مشکل در «مدینة النبی»، با معجزه نبود، بلکه با آمیختن فرهنگ اسلامی با جان مردمان بود. اکنون نیز، تنها راهکار، همان است که پیامبرمان در آن دوران انجام دادند.

سخن پایانی
دهه سوم عمر آدمی، دوران تجرد و تک‌زیستی نیست؛ بلکه دوران تأهل و همزیستی است. پدران و مادران و بزرگتران و نیکخواهان، اگر خواهان سلامت جسم و جان و روان جوانان‌اند و اگر پاکی و نجابت و کامیابی و رستگاری آنان را می‌طلبند، باید زنجیرهایی را که بر دست و پای جوانان بسته شده، بگشایند و با دوراندیشی و خیراندیشی، زمینه ازدواج سالم و آسان و به‌هنگام آنان را فراهم آورند و یاری‌شان کنند تا زندگی مشترک خجسته‌ای را سامان دهند. الاهی چنین باد.

علی‌اکبر مظاهری
۹۷/۵/۲۰


  • علی اکبر مظاهری