» پرسشی و پاسخی
یکی از خوانندگان وبلاگمان، بعد از خواندن این مطلب، پرسشی کرد و پاسخی گرفت:
پرسش
سلام.
منم این مشکلو دارم. هنوز 2 ماه نشده که عروسی کرده ایم. هفته ای 2 بار رابطه داریم. تصورم زندگی عاشقانه تری بود. شوهرم اکثرا تا دیروقت سرکاره. چند شب پیش واقعا دیگه عاجز شدم و صراحتا اعلام نارضایتی کردم که چرا اینقدر سرد برخورد میکنه. به شدت ناراحت شد و گفت انتظار داره یه بارم من شروع کنم. اما وقتی خسته و کوفته میره بخوابه چکارکنم؟...
» فراغت ویژه
این درست است که بیکارگی و بطالت، فساد و کسالت میآورد، امّا این نیز راست است که کار بسیار و پرفشار، جسم و جان را میفرساید و نداشتن اوقات فراغت، اعصاب و بدن را میرنجاند. یکی از محصولهای فشردگی کار و نداشتن اوقات فراغت، «کلافگی روانی» است.
ما شعار «پرکردن اوقات فراغت» را بسیار سر میدهیم (که البته اگر نیکو انجام گیرد، کار درستی است)، امّا چرا کسی از «ایجاد فراغت، بهگاه ضرورت» سخن نمیگوید؛ با اینکه ضرورت سخن دوم کمتر از سخن اوّل نیست؟
پرکردن اوقات فراغت برای تربیت آدمی است و نیز برای پیشگیری از هدر رفتن نیروهای درونی و ممانعت از بطالتپیشگی؛ امّا ایجاد فراغت برای رسیدگی به خویشتن است و برای جبران نیروهای تحلیلرفته و ذخیرۀ نیروی تازه و پیشگیری از خفگی روحی و فرسودگی جسمی.
همانگونه که پر کردن اوقات فراغت، کارافزار تربیت است، ایجاد اوقات فراغت نیز کارافزار رشد جسم و جان است. ما برای تحصیل سعادت، نیازمند اوقات فراغتیم.
سخن اکنونی ما در قلمرو فرهنگ خانواده است و شناخت آفتها و آسیبها و ضرورت پیشگیری از آنها و آموختن مهارتهای مدیریت روابط همسران. از اینروست که میگوییم:
پس از پانزده سال
صابر و سمیرا، پانزده سال پیش به عقد هم در آمدند. دوران نامزدی و عقدشان، که حدود یک سال بود، به خوشی گذشت. صابر و سمیرا، عاشق هم بودند. خانوادههاشان نیز با هم دوست و صمیمی بودند. آیندۀ درخشانی برای این دو فاختۀ دلباخته پیشبینی میشد و زندگی فرخندهای برایشان دیده میشد. تا اینکه قصد کردند عروسی کنند و همْآشیانه شوند. برای ساختن آشیانۀ مشترکشان گفتگو کردند و چون خانۀ مستقلّی نداشتند، قرار شد تا مدّتی در خانۀ والدین صابر زندگی کنند تا در آینده، خانۀ جداگانهای تهیه کنند.
صابر و سمیرا، از آغاز، مسائلشان را با اینجانب مشورت میکردند. حتّی انتخاب همسرشان نیز با مشورت من بود. در دوران یکسالۀ نامزدی و عقدشان نیز مسائل خود را با بنده مشورت میکردند. تصمیم زندگی مشترک در خانۀ والدین صابر را نیز با من مطرح کردند. من که خانوادههایشان را میشناختم و اخلاقشان را میدانستم و خلق و خوی این دو را نیز میشناختم و ترکیب ساختمانی خانۀ پدر صابر را نیز میدانستم، که یک طبقه بود و اینان میخواستند در یکی از اتاقهای همان خانه که والدین صابر با چند فرزند دیگر در آن زندگی میکردند ساکن شوند، با این کارشان مخالفت کردم و نظر منفی دادم.
از من دلیل و توضیح خواستند. گفتمشان: آن خانه، یک طبقه است و چند نفر در آن زندگی میکنند و اتاقی که شما میخواهید در آن زندگی مشترکتان را شروع کنید، با محل زندگی آنان در آمیخته است و در نتیجه، زندگی شما با زندگی آنان در میآمیزد و یک زندگی هفت هشت نفره میشود. حال آن که شما دو نفر میخواهید زندگی مستقلی داشته باشید و زندگی زوجهای جوان، به خصوص در آغاز، اقتضائات خاص خود را دارد.
صابر گفت:« ما چند نفر، تا حالا در آن خانه زندگی میکردهایم، حالا یک نفر به جمع ما اضافه میشود و پدر و مادرم فرض میکنند یک فرزند به فرزندانشان افزوده شده».
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجتالاسلام علی اکبر مظاهری اصفهانی، روانشناس و کارشناس خانواده در اولین مراسم از سلسله نشستهای خانواده آسمانی که امشب در سالن آمفی تئاتر مدرسه علمیه معصومیه برگزار شد، به بیان مباحث اخلاقی با محوریت اخلاق در خانواده پرداخت و به سؤالات مشاورهای حاضران در جلسه پاسخ گفت.
حجتالاسلام مظاهری اصفهانی با بیان اینکه نخستین شرط طلبگی رعایت اخلاق و تقوا است، گفت: دیده بان باید تیزبین و بیدارتر از هر فرد دیگر باشد و طلاب که هادیان امت هستند نیز باید در رفتار و کردار بیش از سایرین مراقب باشند و حتی امور نیکویی که دیگرن هیچگاه انجام نمیدهند را رعایت کنند.
این کارشناس دینی اظهار داشت: زمانی که طلاب و روحانیان، واجبات و مستحبات را انجام و محرمات و مکروهات را ترک کنند، عموم مردم، در خصوص واجبات و محرمات مراقبت خواهند داشت اما اگر طلبهها تنها به انجام واجبات و ترک محرمات کفایت کنند، مردم دیگر مراقبتی به افعال خود نخواهند داشت.
وی با بیان اینکه درس اخلاق واجب ترین درس برای حوزه و حوزویان است، تصریح کرد: شهید مطهری در سخنی میفرمایند، بخشی از شخصیت من در دروس اخلاق هفتگی امام خمینی شکل گرفت؛ اگر دروس اخلاق نباشند، تقوای طلاب به شدت در خطر میافتد.
» نویسنده: سارا شهریاری
دینگ دانگ... دینگ دانگ.
از اینکه پیامکی به گوشیم اومده بود خوشحال شدم. به طرف گوشیم رفتم. ساجده بود. پیامکی فرستاده بود سرشار از ناراحتی و غم. ساجده را از زمان دبیرستان می شناختم. دختری متدین، خوش اخلاق و متین بود. با او تماس گرفتم. بعد از احوالپرسی معمولی، سر صحبت را باز کرد. گفت: "ماه قبل پسری به خواستگاریم آمد. از آشنایان دور بود. کسی را واسطه کرده بود تا با مادرم صحبت کند. مادرم پدر را بهانه کرده بود و با سردی به واسطه گفته بود : فعلا پدرش رفته ماًموریت کاری. من به طور ناخواسته مکالمه آنان را شنیدم و به فکر فرو رفتم. هر روز منتظر بازگشت پدر بودم. انتظار سختی بود اما تمام شد. بعد از بازگشت پدرم، منتظر آمدم آنان بودم اما هنوز خبری نشده. خیلی ناراحتم و دو دل. نمی دانم چه کنم. نمی توانم با مادرم صحبت کنم، اما از طرفی به آن پسر احساس مثبتی دارم..."
حرف هایش را شنیدم. به فکر فرو رفتم. اما هیچ راه حل قابل اجرای خوبی به ذهنم نرسید. ناگهان فکر کردم بهترین کار تماس با مشاوری داناست. از او خواستم به مشاور مراجعه کند و از او کمک بخواهد. اما ساجده گفت: نمی توانم. خجالت میکشم بیان کنم و...
گفتم باشه. پس خودم این کار را می کنم. بی درنگ با مشاور امینم تماس گرفتم و قضیه را مطرح کردم. مثل همیشه با مهربانی و پدرانه پاسخ دادند. پس از یادداشت راه حل، با ساجده تماس گرفتم.
نویسنده: جناب آقای محمد شکری
در سالروز خجستهترین ازدواج عالَم؛ پیوند امیرمؤمنان و حضرت فاطمه -سلام الله علیهما- سایت پاتوق خانواده راهاندازی شد.
هدف از ایجاد این سایت، که با پیگیری بلند همتانه استاد علی اکبر مظاهری همراه بوده است، ارائه خدمات به خانوادههای عزیز است؛ خدماتی که دوران قبل از ازدواج، ازدواج و بعد از ازدواج تا دوران کمال و کهنسالی را در بر گیرد. این هدف بهتدریج و با گسترش فعالیتهای پاتوق خانواده محقق خواهد شد. ان شاء الله.
فعالیتهایی که این پایگاه برای تحقق هدف خود و زیر نظر استاد مظاهری انجام خواهد داد، معرفی و فروش کتاب، پیرامون مسائل خانواده خواهد بود. فعالیت تخصصی و متمرکز این سایت، ویژگی متمایزکننده آن خواهد بود.
پاتوق خانواده، در آغاز فعالیت خود، اقدام به فروش کتابهای حوزه خانواده میکند. این کتابها، که با قیمتی کمتر از قیمت پشت جلد عرضه میشود، همگی مورد تأیید کارشناسان خبره در زمینه مسائل خانواده هستند. لیست کتابهای عرضهشده، بهمرور زمان افزایش خواهد یافت.
امیدواریم با همراهی و مشارکت متخصصین و اهل فن مسائل خانوادگی و شما دوستان گرامی، شاهد رشد هرچه بیشتر این نهال مبارک باشیم. ان شاء الله.
محمد شکری
مدیر سایت پاتوق خانواده
توجه نداشتم که امروز سالروز میلاد وبلاگمان است. یکی از یاران همراه به یادم آورد. خدایش خیر دهد.
آغازگر این راه جناب آقای محمد دهقانیزاده اند. در ادامه راه، یارانی دیگر، به ویژه ریحان تهرانی و طاها خمینی، نیز به این کاروان پیوستند و این مشعل را فروزنده نگه داشتند. الاهی دلهای همگیشان فروزنده بادا.
دیدگاههای شما خوانندگان نیز همواره راهنمایمان بوده است. در ادامه مسیر نیز به راهنماییهایتان امید میبندیم. پیشنهادها، انتقادها، و نظرهایتان را بر دیده سپاس مینهیم و در همه حال، از خدای سبحان، مدد میجوییم.
>> مریم مقیمی
جامعه، موجودی زنده است و باید بپذیریم که سالمترین جوامع نیز گاهی به بیماریهایی مبتلا می شوند و نیاز به بررسی و علاج دارند. در این میان بسیاری از پژوهشگران و محققان علوم اجتماعی به دنبال پیشگیری و واکسینه کردن جامعه و برخی نیز به فکر درمانند و آنچه که هر دو گروه به آن توجه دارند، چه به عنوان پیشگیری و چه درمان، خانواده و روابط بین اعضای آن است. چه بسا بنای درست خانواده، عینا بنای درست اجتماع و زنده بودن و بقای جامعه به زنده بودن و استواری خانواده است و شاید به همین دلیل است که متخصصان این حوزه به نوشتن و تالیف کتابهایی اهتمام داشته اند که بایدها و نبایدهای رفتارهای خانوادگی را آموزش دهند و بتوانند با بیان آموزه های دینی در این روابط، خانواده و جامعه ای سلامت را بنیان نهند.
استاد علی اکبر مظاهری، متولد 4 فروردین...
حکایت مشاوره ای سارا و پارسا بازتاب های جالبی داشت. نخستین خواننده پیام گذار گفت که پیام پندآموز این حکایت را دریافت نکرده و خواست که آن را واضح بگویم. پرسش ایشان و اصل داستان را با خوانندگان در میان گذاشتم تا بازتاب ها را یبینم و در پایان نظر نهایی ام را بیان کنم.
هنوز یک هفته نگذشته بود که مشاوره مشابهی داشتم که این بار خانم خطا کرده بود و از آقا بخشش می طلبید. به گفته یکی از خوانندگان، نام سارا و پارسا جا به جا شد. پس موضوع منحصر به خانم یا آقا نیست.
اکنون پاسخ خودم در باره نکات پندآموز حکایت سارا و پارسا:
۱٫ سارا و پارسا، مانند بسیاری از همسران به ویژه زوج های جوان، به مشکلی برخوردند، اما دانایی کردند و در نخستین فرصت به حل آن اقدام کردند و چون نتوانسته بودند خودشان آن را حل کنند، به مشاورشان که هر دو او را قبول داشتند مراجعه کردند.
۲٫ خطا کننده خطای خود راپذیرفت، که این بهترین کار برای حل مسئله بود.
۳٫ کار را به مجادله، که نبردی است بی برنده، نکشاندند.
۴٫ با هم قهر نکردند، با این که سارا سخت رنجیده بود.
۵٫ سارا شفاعت مشاور را پذیرفت.
۶٫ هر دو راهکارهای مشاورشان را پذیرفتند و اجرا کردند.
۷٫ پس از حل مسئله، دیگر آن را کش ندادند و فایل آن را از زندگی شان حذف کردند، البته با راهکارهایی که مشاور داد و در اینجا بیان نشده است، به دلیل محدودیت ظرفیت فضای مجازی. ان شاءالله به تفصیل در کتاب می نویسم.
۸٫ نکته آخر این که من برای حل این مسائل، عاطفه زیادی خرج می کنم. این طور نیست که سارا ها و پارسا ها همیشه به این راحتی شفاعت مشاور را بپذیرند. رابطه من با ایشان، رابطه پدر و فرزندی است. به سارا گفتم: از پسرم پارسا نزد شما دخترم سارا شفاعت می کنم، که او بخشید. این نکته ظریفی است که همگان، به خصوص مصلحان و مشاوران می توانند از آن بهره ببرند.