مشاوره خانوادگی
برخی از زوجهای جوان میپرسند:
اگر همسرمان سخنی گفت و پدر یا مادرمان، سخنی دیگر، کدام مقدم است؟
حتی در اینباره استفتاء هم میکنند که: وظیفه شرعی ما کدام است؟
پاسخ ما
ما به ایشان میگوییم: هرکس جای خود را دارد. میان افراد خانواده، تعارض نیندازید.
اما برخی همسران، بهویژه جوانانشان و بهخصوص تازهازواجیهایشان، اصرار دارند که از ما جواب بگیرند.
اکنون این حکایت را با هم بخوانیم.
حکایتی قابل تامل
روزی استاد روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویانش گفت: "امروز میخواهیم بازی کنیم. "سپس از آنان خواست که فردی، داوطلبانه، پای تخته برود.
خانمی داوطلب این کار شد. استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیاش را روی تخته بنویسد.
خانم اسامی اعضای خانواده، بستگان، دوستان،
همکلاسی ها، و همسایگانش را نوشت.
سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند.
زن اسامی همکلاسیهایش را پاک کرد.
سپس استاد دوباره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند.
زن اسامی همسایگانش را پاک کرد.
این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر روی تخته باقی ماند: مادر، پدر، همسر، و تنها پسرش.
کلاس را سکوت فراگرفته بود. چون حالا همه میدانستند این دیگر برای آن خانم صرفا یک بازی نبود.
استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند.
کار بسیار دشواری بود. او، با بیمیلی تمام، نام پدر و مادرش را پاک کرد.
استاد گفت: "لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید."
زن مضطرب و نگران شده بود. با دستانی لرزان و چشمانی گریان، نام پسرش را پاک کرد و بغضش ترکید و هق هق گریست.
استاد از او خواست سر جایش بنشیند. پس از چند دقیقه از او پرسید: "چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟
والدینتان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا آوردید. شما همیشه میتوانید همسر دیگری داشته باشید."
دوباره کلاس در سکوت فرو رفت. همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند.
زن، به آرامی و با لحنی نجواگونه، پاسخ داد: "روزی والدینم از دنیا خواهند رفت. پسرم هم وقتی بزرگ شود، برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری، ترکم خواهد کرد. تنها مردی که واقعا کل زندگیاش را با من تقسیم میکند، همسرم است."
همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آنکه زن، حقیقت زندگی را با آنان در میان گذاشته بود، برایش کف زدند.