وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۴۱ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

۱۹
آذر

 ریشه‌های طلاق (۴)

 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری

 دخالت‌های دیگران

از دیرزمان، معتقد بوده‌ام که هرجا اختلافی، کدورتی، دعوایی میان همسران، به‌ویژه زوج‌های جوان وجود دارد، رد پایی از دخالت دیگران می‌توان پیدا کرد.
هرچه زمان می‌گذرد، این عقیده‌ام قوی‌تر می‌شود، به‌خصوص در مشاوره‌های خانوادگی، این عامل منحوس را بیشتر می‌بینم.
با این‌که خوش ندارم سخنی بی‌نزاکت بگویم و بنویسم، اما حقا که لفظ «فضولی» برای این دخالت‌های ناروا، لفظ مناسبی است. فضولی، پایین‌ترین کلمه دربارهٔ کار اینان است. کار اینان، «جنایت» است.
آدمی حیران می‌ماند که اینان، چطور دلشان می‌آید آشیانهٔ فاخته‌های مظلوم را به آتش بکشند! از ایمان و عقیده به کیفر خدای غیرتمند که بگذریم، کار وجدان چه می‌شود؟ مگر وجدان نباید انسان را در کارهای ناروا، عذاب دهد و باز دارد؟ مگر آن‌که بگوییم نه ایمان، نه وجدان، چندان توان ندارند که این دخالت‌گران فضول را از کار زشت‌شان باز دارند.
آری؛ اینان، در این کردار زشت، بر ایمان، سرپوش می‌گذارند و بر سر وجدان، کلاه می‌نهند و کارشان را در پوستین خیرخواهی، دلسوزی، انتقال تجربه، می‌پوشانند. اما به فرمودهٔ امیر مومنان، امام علی - علیه السلام - پوستین را وارونه می‌کنند و نتیجهٔ معکوس، حاصل می‌شود:
«لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً»؛ اسلام را وارونه گردانند، چونان وارونـه‌پوشیدن پوستین.
(نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۱۰۸)

 سخنی با خودِ همسران

فعلاً با دخالت‌گران، سخنی نداریم. با اینان، در آثار دیگرمان، بسیار سخن گفته‌ایم. اینان را به خدای‌شان و وجدان‌شان وامی‌گذاریم. اما اکنون به خود شما همسران، به‌ویژه زوج‌های جوان، می‌گوییم و با تاکید می‌گوییم: دیگران را به زندگی‌تان راه ندهید. پای دخالت‌گران را به زندگی‌تان باز نکنید. از ثمره‌های تلخ بازکردن راه دخالت دیگران، سردی دل‌های‌تان است، سپس مجادله است و دعوا و در نهایت، طلاق. فاصله‌تان را با دخالت‌گران بیشتر و بیشتر کنید. خودتان مدیر زندگی‌تان باشید. اگر نیازی به یاری دیگران دارید، فقط و فقط از مشاوری دانا و توانا مدد بجویید.

۱۸ آذر ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
آذر

 ریشه‌های طلاق (۳)

 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری

 مجادلهٔ همسران

مجادلهٔ همسران، آفتی است دانه‌درشت که می‌تواند به تنهایی زندگی خانوادگی را مُچاله کند.

ستیزه به جایی رساند سخن
که ویران کند کاخ‌های کهن
(فردوسی؛ شاهنامه)

این آفت، چندان زیان‌زننده است که ما برای آن یک کتاب مستقل نوشته‌ایم؛ کتاب «نبرد بی‌برنده».
این خراب‌کار موزی، گاهی «زیرِ پوستی» عمل می‌کند؛ خود را چنان که هست آشکار نمی‌کند که به عنوان عامل طلاق دیده شود؛ مانند موریانه به ساختمان نفوذ می‌کند و آن را از درون می‌خورد. ناگهان ساختمان فرو می‌ریزد. مجادلهٔ همسران؛ بگومگوها، گیردادن‌ها، نیش‌زدن‌ها، نزاع‌ها، قابلیت تبدیل به عادت‌شدن را دارند؛ یعنی آدمی به آن معتاد می‌شود؛ به‌گونه‌ای که از آن «لذت کثیف» می‌برد. خود را از ترک آن عاجز می‌بیند.

 پُکیدنِ مسخره!

 از زبان مشاور

 مشاورهٔ خانواده

در درس «دانش خانواده»، در جایی از درس، سخنی در نکوهش مجادلهٔ همسران گفتم و نمونه‌ای از یکی از مشاوره‌هایم آوردم که به زن و شوهری که برای حل مسألهٔ مجادله‌شان به مشاوره آمده بودند، در پایان جلسهٔ اول گفتم: تا نوبت بعدی مشاوره‌مان، هیچ‌کدامتان، هیچ مجادله نکنید، اگرچه خود را صددرصد صاحب حق بدانید و همسرتان را صددرصد نابه‌حق بدانید. یکی‌شان گفت: «یعنی من تا یک هفته، هیچ نِق و غُر نزنم؟! می‌تِرِکَم»! یکی از دانشجویان، که همسر دارد، گفت:
«واقعاً هم اگر آدم یک هفته غُر نزند، دعوا نکند، می‌پُکَد»!
گفتم: این یعنی همان «لذّت کثیف». آدمی چندان به این کردار نامبارک عادت کند که تصور یک‌هفتهٔ بدون مجادله، برایش حالت منفجرشدن ایجاد کند.

 برگی از آن‌ کتاب

فروپاشندهٔ زندگی

برخی از پدیده‌ها قدرت فروپاشندگی عظیمی دارنــد، امـا قـدرتشان به چشم نمی‌آید و جدّی گرفته نمی‌شود. ایــن «ندیدن» و «جدّی‌نگرفتن» و از توان تخریبی آن‌ها غفلت‌ورزیدن، بدترین شکل مواجههٔ با آن‌هاست، و همین، زمینه را برای اقدام تدریجی و پنهانی و ویرانگری آرام آن‌ها مهیا می‌کند.
همهٔ ما موریانه را می‌شناسیم؛ حشره‌ای است کوچک که ده‌تای آن‌ را می‌توان میان دو انگشت شست و انگشت اشاره، له کرد. همین حشرهٔ ریز، که کسی آن را به حساب نمی‌آورد و هیچ‌کس از آن نمی‌ترسد و از ناحیهٔ آن احساس خطر نمی‌شود، به‌گونهٔ پنهانی، به درون ساختمان نفوذ می‌کند و کار تخریبی‌اش را آغاز می‌نماید. آرام و آرام و بدون صدا و نشان، پایه‌ها و دیوارها و سقف ساختمان را از درون می‌پوساند. پس از زمانی کوتاه، بدون این‌که صاحبان و ساکنان آن بنا خبردار شوند، ساختمان را چونان گردویی پوک، توخالی می‌کند و ناگهان آن بنای به ظاهر استوار، با اندکی فشار، حتّی بدون فشار، فرو می‌پاشد!
مجادلهٔ همسران را می‌توان «موریانهٔ زندگی» نامید. راستی که این، نامی مناسب و هولناک است! موریانه‌ای که به طور آرام و پنهان، به پیکر کانون زندگی خانوادگی نفوذ می‌کند و تا از آن دمار برنیاورد، آرام نمی‌گیرد.
این آفت، فزاینده و پیش‌رونده است. اگر دیده نشود، یا نادیده انگاشته شود و به حال خود رها گردد، هیچ اندازه‌ای نگه نمی‌دارد و بر هیچ مرزی نمی‌ایستد و به هیچ حدّی قناعت نمی‌ورزد؛ بسیار حریص است. خسته و ناتوان هم نمی‌شود؛ با پشتکاری مرموز و شیطانی به تلاش خود مداومت و بر کار خود مقاومت می‌ورزد، تا به هدف نهایی خود، که همانا ویرانی کامل بنیان خانواده است، برسد.
این‌جاست که باید «دستی از غیب برون آید و کاری بکند» و کسی از غفلت درآید و اقدامی نماید، وگرنه «خانه از پای‌ِ بست، ویران می‌شود».
خدایا! چنین مپسند. تو، خود، دستی از غیب برون آر و کسی و کسانی را از غفلت به در آر!
اگر این «دست‌ِ غیبی»، دیر برون آید و آن «غفلت‌زده»، دیر به خود آید، خوف آن می‌رود که کار از کار بگذرد.
الاهی چنین مباد! ۱

 فرجام سخن

اکنون به شمایان؛ همسران، می‌گوییم:
برای رضای خدا، برای نیکوبختی‌‌تان، برای پیشگیری از افتادن در دام طلاق، هرگز مجادله نکنید؛ هیچ، اصلاً، ابداً. هیچ سودی ندارد. همه‌اش زیان است و پایان آن طلاق است.
این سخن پیامبر اکرم را به گوش جان، نیوش کنید که فرمود:
«لا یَستَکمِلُ عَبْدٌ حَقیقَةَ الإِیمَانِ حَتَّى یَدَعَ المِراءَ وَإِن کَانَ مُحِقِّاً»؛ آدمی به مرتبه‌ی کمال ایمان نمی‌رسد، تا آن‌گاه که مجادله و ستیزه را وانهد؛ اگرچه حق با او باشد. ۲


۱۶ آذر ۱۴۰۱

۱. نبرد بی‌برنده؛ علی‌اکبر مظاهری، نشر خادم‌الرضا، چاپ یازدهم، ۱۴۰۱، ص ۸۵.

۲. بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۳۹.

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
آذر

 اعتدال در پرداختن به خانواده

 (ادامهٔ پست پیشین)

 پژوهنده: جناب حیدر محمدقاسم نژادملکی؛ استاد دانشگاه

مفهوم این سخن این نیست که انسان به فکر تأمین زندگى همسر و فرزندان خود نباشد، بلکه این گفته ناظر به حال کسانى است که همهٔ همّ و غم خود را صرف این کار مى‌کنند و از هر طریقى که امکان داشته باشد به جمع مال و ذخیره کردن براى همسر و فرزند مى‌پردازند و چه بسیارند کسانى که در اواخر عمر خود به اشتباه خویش پى مى‌برند و مى‌بینند فرزندان آن‌ها اموالشان را میان خود تقسیم مى‌کنند و اعتنایى به پدر و نیازهاى او ندارند و گاهى دیده شده که پدر را از خانه خود نیز بیرون مى‌اندازند و در این حال سخت‌ترین شکنجه‌هاى روحى نصیب چنین کسانى مى‌شود که اموال را براى چنان کسانى جمع‌آورى کرده‌اند.
در کتاب البیان و التبیین، نوشتهٔ «جاحظ»، چنین آمده است که «عبدالله عتبة بن مسعود» زمینى داشت که آن را به هشتاد هزار (دِرهم) فروخت (تا در کار خیرى مصرف کند). به او گفتند: خوب بود بخشى از این مال را براى فرزندانت ذخیره مى‌کردى. او در پاسخ چنین گفت: من این مال را براى خودم نزد خداى متعال ذخیره کردم و خداى متعال را براى فرزندانم ذخیره قرار مى‌دهم.
اوحدی مراغه‌ای، از شاعران پارسی‌گو، کلام مولا را در این گفتار حکیمانه، در شعرش چنین خلاصه کرده است:

فرزند، بنده‌اى است خدا را غمش مخور
تو کیستى که به ز خدا بنده پرورى
گر صالح است گنج سعادت براى اوست
ور طالح است رنج زیادى چرا برى؟

۱۵ آذر ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

🌐 http://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir

  • علی اکبر مظاهری
۱۹
آذر

 اعتدال در پرداختن به خانواده

 پژوهنده: جناب حیدر محمدقاسم نژادملکی؛ استاد دانشگاه

 و قَالَ (علیه‌السلام) لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ:
لَا تَجْعَلَنَّ أَکْثَرَ شُغُلِکَ بِأَهْلِکَ وَ وَلَدِکَ؛ فَإِنْ یَکُنْ أَهْلُکَ وَ وَلَدُکَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَوْلِیَاءَهُ؛ وَ إِنْ یَکُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ، فَمَا هَمُّکَ وَ شُغُلُکَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ. (نهج‌البلاغه، حکمت ۳۵۴)
امام امیرمؤمنان - علیه‌السلام - در این گفتار حکیمانه، براى جلوگیرى از حرص حریصان و نیز رفع نگرانی‌های نابه‌جای برخی پدران و مادران، به یکی از یاران خود چنین فرمود:
بیشترین دل‌مشغولى خود را به خانواده و فرزندان (و تأمین زندگى آنان) اختصاص مده، زیرا اگر آنان از دوستان خدا باشند، خدا دوستان خود را رها نمی‌کند. و اگر از دشمنان خدا هستند، چرا همّ خود را مصروف دشمنان خدا می‌کنى؟!؛
«لاَتَجْعَلَنَّ أَکْثَرَ شُغْلِکَ بِأَهْلِکَ وَوَلَدِکَ؛ فَإِنْ یَکُنْ أَهْلُکَ وَوَلَدُکَ أَوْلِیَاءَ اللّهِ، فَإِنَّ آللّهَ لاَ یُضِیعُ أَوْلِیَاءَهُ، وَإِنْ یَکُونُوا أَعْدَاءَ اللّهِ، فَمَا هَمُّکَ وَشُغْلُکَ بِأَعْدَاءِ اللّهِ؟!»
بعید نیست مخاطب امام علیه‌السلام فردى باشد که پیوسته به دنبال گردآورى ثروت و تأمین زندگى خانوادهٔ خود و نیز نگران ایشان بوده و به وظایف دیگر خویش اهمیتى نمى‌داده است. ازاین‌رو، امام علیه‌السلام با این تقسیم دوگانه‌اى که بیان فرموده او را از این کار بازمی‌دارد و به او توصیه می‌کند که بیش از حد در این راه تلاش مکن و به فکر خویشتن و زندگى سراى دیگر نیز باش.
روشن است که وضعیت از دو حال بیرون نیست: یا همسر و فرزند انسان از دوستان خدا هستند و تکیه بر لطف پروردگار دارند و خدا هم آنان را محروم نمى‌‌کند. قرآن مجید مى‌فرماید: «أَلَیْسَ اللهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ؛ آیا خداوند براى بنده‌اش کافى نیست؟!»
در جاى دیگر مى‌فرماید: «وَمَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجآ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ و هرکس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‌کند و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى دهد، و هرکس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را خواهد کرد (و کارش را سامان مى‌بخشد)».
و اما اگر همسر و فرزند آدمی، در صف دشمنان خدا باشند، چرا انسان تمام وقت وفکر خود را صرف تأمین زندگى آینده آن‌ها کند؟
بسیارند کسانى که به سبب عواطف افراطى، حتى وسایل و ابزار گناه فرزندان خود را فراهم مى کنند و از این طریق، در گناه آن‌ها شریک می‌شوند. و از آن بدتر اینکه گاه این عواطف افراطى سبب مى‌شود که در کسب مال نیز ملاحظه حلال و حرام را نکنند و از هر راه ممکن به جمع مال بپردازند. در این‌گونه از موارد، اگر فرزند، صالح باشد و خبر از کار پدر نداشته باشد، تصرفات او بعد از مرگ پدر در آن اموال، شرعآ مجاز است؛ لذتش را او مى‌برد و عقوبتش را پدر مى‌کشد.
در حدیثى که علامهٔ مجلسى، در بحارالانوار آورده مى‌خوانیم: یکى از دوستان امیرمؤمنان علیه‌السلام از او تقاضاى مالى کرد. حضرت فرمود: بگذار سهم خود را از بیت المال دریافت دارم، با تو تقسیم مى‌کنم. عرض کرد: این مقدار براى من کافى نیست (و چون مرد دنیاپرستى بود و از بذل و بخشش بى‌حساب و کتاب معاویه خبر داشت) به سوى معاویه رفت. معاویه مال فراوانى به او داد. او نامه‌اى براى امیرمؤمنان على علیه‌السلام نوشت و حضرت را از این ماجرا باخبر کرد. (در واقع مى‌خواست بگوید: شما به تقاضاى من ترتیب اثر ندادید، دشمن شما انجام داد) امام علیه‌السلام در پاسخ نامهٔ او چنین مرقوم فرمود: اما بعد از حمد و ثناى الاهى، مالى که در دست توست، پیش از آن در دست دیگران بوده و بعد از تو نیز به دست دیگران مى‌رسد. چیزى نصیب تو مى‌شود که براى آخرت خود ذخیره کرده باشى. تو باید خود را بر نیازمندترین فرزندان خود مقدم دارى. سپس فرمود: «فَإِنَّمَا أَنْتَ جَامِعٌ لاَِحَدِ رَجُلَینِ؛ إِمَّا رَجُلٍ عَمِلَ فِیهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ فَسَعِدَ بِمَا شَقِیتَ وَ إِمَّا رَجُلٍ عَمِلَ فِیهِ بِمَعْصِیةِ اللَّهِ فَشَقِى بِمَا جَمَعْتَ لَهُ وَلَیسَ مِنْ هَذَینِ أَحَدٌ بِأَهْلٍ أَنْ تُوْثِرَهُ عَلَى نَفْسِکَ...؛ زیرا تو براى یکى از دو کس اموال را جمع مى‌کنى (و بعد از خود مى‌گذارى)؛ یا کسى که با آن به اطاعت خدا مى‌پردازد، در این صورت او سعادتمند شده و تو محروم و بدبخت، و یا کسى است که با آن معصیت الهى مى‌کند و او با اموالى که تو جمع کرده‌اى شقاوتمند مى‌شود. هیچ‌یک از این دو صلاحیت ندارند که او را بر خود مقدم دارى...»

{ادامه دارد}

۱۴ آذر ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
آذر


 #طلاق‌های_انتحاری

 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری

 منتشر شده در ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان»

 فایل پی دی اف، آبان ۱۴۰۱

۹ آذر ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
آذر


 #از_لینکن_تا_ناپلئون

 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری

 منتشر شده در شمارهٔ ۱۵۱ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان»

 فایل پی دی اف، مهر ۱۴۰۱

۷ آذر ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
آذر

ریشه‌های عمرمان!

 نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان

معلمانمان، ریشه‌های عمرمان‌اند. هرکس که در زندگی آدمی، در تعلیم و تربیت او مؤثر است، نامش معلم‌ است.
معلمان و استادانم، معماران بنای وجودم‌اند. از همان زمان کودکی، قدردان‌شان بودم و دوست‌شان داشتم.
آدمی، هرقدر قدردان باشد، باز توان جبران الطاف ایشان را ندارد، مگر با موفقیت خودش.
گاهی که به این موضوع می‌اندیشم، کسی را نمی‌یابم که برای جبران زحمت‌هایش، تنها پیروزی آدمی را بخواهد؛ مگر پدر، مادر، معلم.
از سن ده - دوازده‌سالگی، سوال‌هایی داشتم و دلیل‌هایی را می‌‌طلبیدم که همچنان ادامه دارند. چشمهٔ پرسش‌هایم و عطش یافتن پاسخ‌ها و لذت دریافت نیازهای جانم، همچنان جوشان است.
گاه استفهام‌هایم چندان پرشمار می‌شدند که گویا هویت بی‌نهایت می‌یافتند و تنها پدر و مادرم صبر شنیدنش را داشتند.
پاسخ‌های ایشان برایم کافی نبود. نوجوان بودم و طالب علم و معلم. پاسخ‌هایم را که نمی‌یافتم، آرزو می‌کردم ای کاش امام زمان (عج) بود و سوال‌های من را پاسخ می‌داد. برای عدم حضور یک امام معصوم، حسرت می‌خوردم.
درس می‌خواندم و مطالعه می‌کردم، اما کافی نبود.
تا جوان شدم‌. ایشان را یافتم؛ استاد علی‌اکبر مظاهری. بعد از چندین سال، دعایم مستجاب شد.
سخنان بسیاری دربارهٔ ایشان دارم، اما به وقتش!
فقط این را بگویم حالا که دارم می‌نویسم، چشمانم غرق اشکانم شده. چشمهٔ اشک‌هایم جوشیده: «استاد خوبم! به خودتان هم گفته‌ام: پدرم و مادرم و شما یک طرف! تمام دنیا طرف دیگر!»

۸ آذر ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
آذر

عرفان ناب (۲۶)

نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری

عاقبت اندیشی

خداوند سبحان به آدمیان می‌فرماید:

یَابْنَ آدَمَ!
١. لَمّا رَزَقْتُکُمُ اللِّسانَ وَ أَطْلَقْتُ لَکُمُ الأَوْصَالَ وَ رَزَقْتُکُمُ الْأَمْوالَ، جَعَلْتُمُ الْأَوْصَالَ کُلَّها عَوْناً عَلَى الْمَعاصی؛ کَأَنَّکُمْ بی تَغْتَرُّونَ وَ بِعُقُوبَتی تَتَلاعَبُونَ!
۲. وَ مَنْ أَجْرَمَ الذُّنُوبَ وَ أَعْجَبَتْهُ حُسْنُهُ فَلْیَنْظُرِ الْأَرْضَ کَیْفَ لَعِبَتْ بِالْوُجُوهِ فِی الْقُبُورِ وَ تَجْعَلُها دَمیماً!
۳. إِنَّمَا الْجَمالُ جَمالُ مَنْ عُوفیَ مِنَ النَّارِ.
۴. وَ إِذا فَرَغْتُمْ مِنَ الْمَعاصی، رَجَعْتُمْ إِلَیَّ.
۵. أَحَسِبْتُمْ أَنّی خَلَقْتُکُمْ عَبَثاً؟!
۶. إِنِّی إِنَّما جَعَلْتُ الدُّنْیا رَدیفَ الْآخِرَةِ.
۷. فَسَدِّدُوا وَ قارِبُوا!
۸. وَ اذْکُرُوا رِحْلَةَ الدُّنْیا وَ ارْجُوا ثَوابی وَ خَافُوا عِقابی!
٩. وَاذْکُرُوا صَوْلَةَ الزَّبانیَةِ وَ ضیقَ الْمَسْلَکِ فِی النَّارِ وَ غَمَّ أَبْوابِ جَهَنَّمَ وَ بَرْدَ الزَّمْهَریرِ!
۱۰. أَزْجُرُوا أَنْفُسَکُمْ حَتى تَنْزَجِرَ وَ أَرْضُوها بِالْیَسیرِ مِنَ الْعَمَلِ.
سُبْحانَ خالِقِ النُّورِ. ۱

ای فرزندان آدم!
۱. آن‌هنگام که زبانتان دادم و اعضای بدن در اختیارتان نهادم و اموال و ثروت عطایتان کردم، همۀ اندام و اعضای خویش را در مسیر گناهان به کار گرفتید! گویا با من نیرنگ می‌بازید (و تکبر و غرور می‌ورزید) و کیفرم را به بازی می‌گیرید!
۲. و آن که خویشتن را به گناهان می‌آلاید و زیبایی چهره‌اش وی را به خودپسندی و غرور وامی‌دارد، باید (اندیشناکانه) به زمین بنگرد که چگونه با چهره‌ها در قبرها بازی می‌کند و آن‌ها را چه‌سان زشت و بدمنظر می‌نماید.
۳. راستی که زیبایی از آنِ‌کسی است و کسی زیباست که از آتش دوزخ بِرَهَد و معاف گردد.
۴. و آن‌هنگام که از گناهان فارغ گشتید، به سوی من باز خواهید گشت!
۵. آیا پنداشتید که بیهوده‌تان آفریده‌ام؟!
۶. من این جهان را تابع (و ذخیره‌گاه) جهان آخرت قرار دادم.
۷. پس، استقامت ورزید و به اصلاح و صلاح بپردازید و توشه برگیرید.
۸. و کوچیدن و رحلت از دنیا را به یاد آرید و به ثواب و پاداش من امید بندید و آن را بجویید و بطلبید و از کیفرم بهراسید!
۹. و صَولت و هیبت شعله‌های آتش و تنگی راه جهنم و سوزندگی و هولناکی دوزخ و سرمای زمهریر را به یاد آورید!
۱۰. نَفس‌هایتان را (مهار زنید و از سرکشی و طغیان) بازدارید تا باز ایستند و آن‌ها را به ارتکاب کارها (و خواهش‌های) اندک، راضی کنید.
ستایش و تسبیح بر آفریدگار نور (و هدایت) باد!

حساب‌رسی عاقلانه

دورنگری و نیز سنجش موشکافانۀ پدیده‌ها و حوادث جهان، شرط خردمندی است. نگرشی ژرف در سرنوشت و مسیر حیات انسان، آدمی را به اندیشناکی و عاقبت‌اندیشی همه‌جانبه فرامی‌خواند. نعمت‌های این جهان و ابزارهایی که خداوند در زندگانی گذرای دنیا در اختیار مردمان نهاده است، همگی وسیلۀ امتحان‌اند و توشۀ راه برای به سلامت‌گذشتن از این جهان و رساندن خویشتن به منزلت تقدیرشده برای آدمیان. «حسن استفاده» و بهره‌بردن نیکو از این رهتوشه‌ها، «حُسن عاقبت» به ارمغان می‌آورد، و «سوء استفاده» از آن‌ها، فروافتادن در بیراهه و «سوء عاقبت» را در پی دارد.

هر که اوّل بین بُوَد، أَعمى بُوَد
هر که آخر بین، چه با معنا بُوَد!
هر که اوّل بنگرد پایان کار
اندر آخر، او نگردد شرمسار
حکم چون بر «عاقبت‌اندیشی» است
پادشاهی بندهٔ درویشی است
«عاقبت‌بینان» بُوَند اهل رشاد
درنگر، والله أَعلم بالسَّداد ۲

شیوه‌های صحیح بهره‌وری از نعمت‌ها و امانت‌های الاهی، در ادیان آسمانی، تبیین شده است و عقل و فطرت آدمی نیز - که همسو با ادیان‌اند - راهنما و نورافشان مسیر سعادت‌اند. البته رهزنان، پیوسته در کمین‌اند تا رهپویان راه نجات را به بیراهه‌های هلاک بکشانند؛ امّا توان ستیز با آنان به خردمندان عطا شده است و راهبران طریق صلاح و فلاح، توانمندتر از راهزنان بیراهه‌های هلاک‌اند و اگر پیروی شوند، پیروان خویش را به سلامت به منزلگاه سعادت می‌رسانند.

۱۰ آذر ۱۴۰۱

۱. کلمةالله، صفحه ۴۴۸.
۲. مولوی، مثنوی.

🌍 zil.ink/mazaheriesfahani

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
آذر

عرفان ناب (۲۵)

نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری

هشدار پروردگار!

خداوند به آدمی می‌فرماید:

یَابْنَ آدَمَ!
۱. تَسْأَلُنی فَأَمْنَعُکَ، لِعِلْمی بِما یَنْفَعُکَ.
۲. ثُمَّ تُلِحُّ عَلَیَّ بِالْمَسْأَلَةِ، فَاُعْطیکَ ما سَأَلْتَ.
۳. فَتَسْتَعینُ بِه عَلى مَعْصیَتی.
۴. فَأَهُمُّ بِهَتْکِ سِتْرِکَ فَتَدْعُونی، فَأَسْتُرُ عَلَیْکَ.
۵. فَکَمْ مِنْ جَمیلٍ أَصْنَعُ مَعَکَ، وَ کَمْ مِنْ قَبیحٍ تَصْنَعُ مَعی؟!
۶. یُوشِکُ أَنْ أَغْضَبَ عَلَیْکَ غَضْبَةً لاأَرْضى بَعْدَها أَبَداً! ۱

ای فرزند آدم!
۱. از من درخواست می‌کنی (و خواسته‌هایی می‌طلبی) اما از تو دریغ می‌دارم؛ زیرا من به آنچه برایت سودمند (و یا زیان‌بار) است آگاهم.
۲. سپس بر خواسته‌ات اصرار می‌ورزی، پس آن‌گاه آنچه را خواسته‌ای عطایت می‌کنم.
۳. سپس از آنچه عطایت کرده‌ام، در راه معصیت من بهره می‌بری (و از آن نعمت سوء استفاده می‌کنی و آن را در راه نافرمانی‌ام به کار می‌گیری).
۴. پس آن‌گاه به پرده‌دری و مجازات و رسوایی‌ات همّت می‌گمارم؛ امّا تو مرا می‌خوانی (و به تضرع و پوزش، طلب بخشایش و عفو می‌نمایی) و من بر تو پرده‌پوشی می‌کنم و رسوایت نمی‌سازم.
۵. چقدر با تو خوبی می‌کنم و چقدر با من بدی می‌کنی؟!
۶. (از خشم و قهر من پرواگیر و به راه صلاح و صواب بازگرد، و گرنه) نزدیک است که چنان بر تو خشمناک شوم که پس از آن دیگر هرگز از تو راضی و خشنود نگردم!

مصلحت اجابت دعا

بینش بسیاری از ما آدمیان، در باب دعا و نیایش، بینشی ناصواب و نادرست است؛ به این‌گونه که می‌پنداریم «دعا» یعنی خواستن نیازهای شخصی و معیشتی از خداوند و بس. و نیز، هرچه ما از خدا خواسته‌ایم باید به همان‌گونه و بی‌کم‌وکاست عطایمان کند، و اگر نکرد، معلوم می‌شود که به ما عنایتی ندارد و دعایمان مستجاب نگشته و سودی به حالمان ندارد!

این نگرشِ، خطا زیانمند است و ای‌بسا که سبب ناامیدی و رمیدگی آدمی از درگاه خداوند شود و یا حوادث و مسائلی دل‌آزار و مصیبت‌بار در زندگی انسان پدید آورد.

ما بندگان که از آینده‌مان بی‌خبریم و مصلحت و مفسدت خویش را به خوبی نمی‌دانیم، همان بهتر که زمام همۀ امور و شؤون حیاتمان را به خداوند بسپاریم و در دعاها و خواسته‌هابمان نیز «مصلحت اجابت» را به خدای رحمان وانهیم. البته خدا خود به دعا دعوتمان فرموده و وعدهٔ اجابت نیز داده است و وعدهٔ او حق است و تخلّف ناپذیر؛ امّا ما چون به اسرار غیب آگاه نیستیم، وظیفۀ خویش را، که همانا دعا کردن است، باید انجام دهیم و اجابت را، که همانا لطف خداوند است، به او واگذاریم:
«چون نه‌ای آگاه از اسرار پنهان، غم مخور.»
و امّا مطلب فراتر و عالی‌تر آن است که دعا و نیایش، فی‌نفسه و به خودیِ خود و با قطع نظر از اجابت یا عدم اجابت آن، مطلوب و بلکه واجب است. و نیز این‌که: در دعاهایمان به خواسته‌ها و نیازهای معیشتی اکتفا نکنیم؛ بلکه خویشتن و آرمان‌هایمان را فراتر ببریم و مطلوب‌های «فرامعیشتی» را بطلبیم و باز هم بیشتر اوج گیریم و محبوب و مطلوب نهایی؛ یعنی خودِ خداوند را بجوییم! او را که بیابیم همه چیز داریم:
«چون که صد آید، نود هم پیش ماست.»
به فرمودۀ امام حسین(ع):
«ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذی فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ» ۲
آن که تو را باخت چه دارد؟ و آن که تو را یافت چه ندارد؟!»

لذت انس با خدای مهربان و چشیدن حلاوت لقای او و درک همنشینی با محبوب و همسخنی و راز و نیاز نجواگونه با وی از تمامی نعمت‌های هستی ارزنده‌تر است.

یا رب! ز تو آنچه من گدا می‌خواهم
افزون ز هزار پادشا می‌خواهم
هرکس ز درِ تو حاجتی می‌طلبد
من آمده‌ام از تو، تو را می‌خواهم!

۲ آذر ۱۴۰۱

۱. الجواهر السّنّیة، صفحه ۷۳.
۲. دعای عرفه.

🌍 zil.ink/mazaheriesfahani

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
آذر

عرفان ناب (۲۴)

نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری

بهای بهشت

خداوند سبحان به آدمی می‌فرماید:

یَابنَ آدَمَ!
۱. لایَدخُلُ جَنَّتی إِلّا مَن تَواضَعَ لِعَظَمَتی.
۲. وَ قَطَعَ نّهارَهُ بِذِکری.
٣. وَ کَفَّ عَنِ الشَّهَواتِ مِن أَجلی.
۴. وَ یُواخِی الغَریبَ.
۵. وَ یُواسِی الفَقیرَ.
۶. وَ یَرحَمُ المُصابَ.
۷. وَ یُکرِمُ الیَتیمَ وَ یَکُونُ لَهُ کَالأَبِ الرَّحیمِ.
۸. وَلِلأَرامِلِ کَالزَّوجِ الشَّفیقِ.
۹. فَمَن کانَ هذِه صِفَتُهُ، یَکُونُ إِن دَعانی لَبَّیتُهُ.
۱۰. وَ إِن سأَلَنی أَعطَیتُهُ. ۱

ای فرزند آدم!
۱. به بهشتم راه نمی‌یابد، مگر کسی که برای عظمتم فروتنی ورزد.
۲. و روز و روزگارش را به یادم بگذراند.
۳. و خویشتن را، به خاطر من، از شهوات باز دارد.
۴. و با مردمان غریب، برادری کند.
۵. و با مردمان فقیر، مواسات و ایثار نماید.
۶. و به بینوایان مصیبت‌زده، رحمت آرد.
۷. و یتیم (و بی‌سرپرست) را اکرام و احترام نماید و برای او چونان پدری مهربان باشد.
۸. و برای بیوه‌زنان، همانند همسری دلسوز و مهرورز باشد.
۹. پس، هرکس که اوصاف و رفتارش چنین باشد، اگر مرا بخواند، به ندایش لبیک و پاسخ می‌گویم.
۱۰. و اگر از من درخواست کند، عطایش می‌کنم.

لطف مهربانانه

از الطاف حکیمانهٔ خداوند سبحان به آدمیان، آن است که شوق وصول به سعادت را در نهاد آنان برمی‌انگیزد و سپس راه وصول به حیات خجسته را به آنان می‌نمایاند و آن‌گاه، در طول مسیر، راهنمایی‌شان می‌کند و در تنگناها و گذرگاه‌های خطیر، دستگیری و یاریشان می‌نماید. و سرانجام، به سرمنزل مقصود و جایگاه موعودشان می‌رساند.

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بَرِ دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم! ۲

کُرنشی صادقانه در پیشگاه معبود و پیوندی ماندگار با آن محبوب و انس همیشگی با یاد و نام او و باز داشتن خویشتن از خواهش‌های ناروا، برای جلب رضای خدای سبحان، و سپس شفقت‌ورزیدن با خلق خدا، باریابی به بارگاه کبریایی پروردگار را ثمر می‌دهد و آن‌گاه است که لطف بی‌کران الاهی، آبشارگونه، بر سر و جان انسان فرو می‌بارد و آدمی به هدف نهایی و کمال مطلوب نائل می‌آید.

دست از طلب ندارم تا کام دل برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید ۳

۱ آذر ۱۴۰۱

۱. کلمةالله، صفحه ۴۶۵.
۲. مولانا جلال الدین محمد بلخی.
۳. غزلیات حافظ / غزل ۲۳۳.

🌍 zil.ink/mazaheriesfahani

  • علی اکبر مظاهری