وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۷ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

۳۰
آبان

      ◀️ جوان پاکی خواه

محسن، که جوانی 19 ساله بود، به ستوه آمده از دست خویش، شرمنده از خدای خویش، نگران سلامتی جسم و اعصاب و روان خویش، به مشاوره امد؛ به چاره جویی و درمان خواهی.

او را احترام و محبت کردم و خواستم که سخن بگوید. شرم می کرد که راحت بگوید؛ در لفافه سخن می گفت، اما منظور خود را نیکو می رساند و من، به گونه های گوناگون، به او می فهماندم که منظورش را می فهمم و نیز از خجالتش می کاستم تا راحت تر حرف هایش را بزند.

محسن، پس از اندکی آرامش یافتن و احساس صمیمیت کردن، گفت:

«حدود پنج سال است که بالغ شده ام و همه این زمان را گرفتار و آلوده انحراف جنسی بوده ام؛ از همان آغاز بلوغ تا اکنون. تنها یک سال را پاک و رها بودم؛ سال چهارم بلوغ را.»

پرسیدم: آن یک سال را چگونه از دام بلا گریختی؟

گفت: «سخن و نَفَس یک عالم اخلاق

پاکجان نجاتم داد.»

گفتم: و پس از آن یک سال؟

  • علی اکبر مظاهری
۲۲
آبان

   

 اوصاف پدر، به قلم پسر

     دنباله اوصاف حاج آخوند ملا عباس تربتی، به قلم فرزندش حسینعلی راشد، از کتاب «فضیلت های فراموش شده»، انتشارات روزنامه اطلاعات، با ویرایش و تلخیص.

   

 » حکایت ها و هدایت ها (1)

   

 خاطره دکتر ضیاء الاطباء از حاج آخوند

مرحوم دکتر ضیاء الاطباء، که از طبیبان قدیمی بود، می گفت:
تابستان بود و من در حیاط بیرونی روی نیمکتی نشسته بودم و بیماران مرد و زن جمع بودند. بعضی روی نیمکت و بعضی روی زمین نشسته و یک یک پیش می آمدند. نبض آن ها را می گرفتم و
زبانشان را می دیدم و نسخه ماقبل را از آن ها می گرفتم و می دیدم و نسخة دیگری می نوشتم.
در این اثنا مرحوم حاج آخوند آمدند و همشیرة کوچک شما را که مریض بود زیر عبا در بغل گرفته بودند و دورتر از همه در کنار نیمکتی نشستند.
من تعارف کردم که حاج آخوند جلو بیایند و بچه را ببینم و معطل نشوند. ایشان قبول نکردند و گفتند:
این بیماران پیش از من آمده اند و من در نوبت خودم می آیم.
من مشغول معاینه و نسخه نوشتن برای
بیماران گشتم. یکی از آن بیماران زنی بود یزدی و چون گفتم: نسخه سابق کو؟ گفت: نسخه را خوردم. گفتم: کاغذ را جوشاندی و خوردی؟ گفت: بلی. گفتم: حیف نان منی یک قران که شوهرت به تو می دهد.
زنان دیگر پیکی زدند به خنده و من برای او مجدداً نسخه ای نوشتم و به او فهماندم که دوایش را از عطاری بگیرد و بخورد نه خود نسخه را.
تا آنکه بیماران همگی راه افتادند و در آخر همه مرحوم حاج آخوند آمدند و بچه را دیدم و نسخه ای
نوشتم مقداری در حق من دعا کردند و پس از آن گفتند: می خواستم خدمت شما عرض کنم که آن کلمه ای که به آن زن گفتید و زن های دیگر بر او
خندیدند، آن زن در میان بقیه شرمسار شد و خوب نبود.
من ناگهان مانند کسی که از خواب بیدار گردد به خود آمدم و متوجه شدم که چه بسیار از این شوخی ها که می کنیم و متلک ها که می گوییم و به خیال خودمان خوشمزگی می کنیم و توجه نداریم که در روح طرف چه اثری دارد.

ادامه دارد

  • علی اکبر مظاهری
۱۵
آبان

     نوشته ای از جناب آقای سید محمدرضا حسینی


       » هر جا پیری نیست، نوری نیست!

بزرگتر ها چشم و چراغ یک خانواده اند؛ پیرمردهایی که با محاسن سپید و ابروان در هم تنیده و با صدایی لرزان به نماز می ایستند و پیر زن هایی که با پشتی خمیده و دستانی لرزان رو به خدا می ایستند، اگر دعا کنند رحمت الاهی از آسمان سرازیر می گردد.
اما این ریشه های امت اسلامی، در کنار نهال های نورسته و جوان های برومند، ثمر می دهند  و عرصه را بر همگان گلستان می کنند.
چه بسیارند مساجد و معابدی که از پیران، سرریز و از جوانان، تهی اند. 
این پیران آنقدر در مسجد سر به سجده گذارده اند که بر جبهه خود نشان بندگی دارند، اما افسوس که در کنار خود، فرزندان را به رسم و راه رستگاری رهنمون نبوده اند.
به اکثر مساجد کشور که می نگریم، صفوف اول به عقد سالخوردگان درآمده و جوانان جسته و گریخته، زینت انتهای مسجد شده اند.
بزرگترهایی که حسرت یک اذان را بر نوجوانان و آرزوی یک تکبیر را بر سینه نونهالان محله گذاشته اند.
چندی پیش کودکی با انگیزه و خوش صدا را در مسجد دیدم که می ایستاد و با چهره معصومانه اش تکبیر می گفت.
افسوس که این اشتیاق، دیری نپایید و با انتقاد بی دلیل یکی از همان ها که صف اول را ملک مطلق خود می داند مواجه شد و انگیزه اش به سردی گرایید.
به یاد کودکی خودم افتادم وقتی

  • علی اکبر مظاهری
۱۳
آبان

خواستگاری و ازدواج، در فرهنگ ایرانی اسلامی ما، پوشیده از آداب و رسوم مختلف است. یکی از این رسم‌ها، رسم پسندیدۀ خواستگاری پسر از دختر است. در فرهنگ ما اهمیت دارد که پسر، به خواستگاری دختر برود؛ ناز او را بکشد و به عنوان یک عاشق، در مقابل دختر زانو بزند و از او بخواهد که بر عرصۀ دلش قدم نهد و با او یک زندگی عاشقانه را بیاغازد.

 اما همیشه اوضاع بدین صورت نیست. گاهی پسر، به دلایل مختلف، حیا می‌کند و پیشقدم نمی‌شود؛ اما دختر، در تب و تاب وصل می‌سوزد. او می‌خواهد ولی می‌سوزد و دم نمی‌زند و پسر به دنبال درس و کار و درآمد و زندگی خویش. در این اوضاع دل‌آشوب دخترانه، و بی‌خبری خیال پسرانه، دختر چه می‌تواند انجام دهد؟ آیا دست روی دست بگذارد و انتظار بکشد تا آن پسرک بی‌خیال که آتش به دلش زده به سراغش بیاید؟ یا اینکه خود کمر همت ببندد و کاری کند کارستان؟

در پاسخ این سؤال بود که کتاب «دختران و انتخاب همسر» میلاد یافت تا این دختران را راه نمایاند. «دختران و انتخاب همسر» به همت استاد علی اکبر مظاهری، مشاور حوزه و دانشگاه، و تعدادی از همراهانشان، این راه را آغاز کرد تا با بالابردن آگاهی دختران و والدین آن‌ها در این زمینه، قدری از آلام جوانان این کشور را تسکین دهد.


این کتاب در چهار فصل سامان یافته است:

1. پیشگامی دختران در ازدواج


اساس این کتاب بر یک داستان قرآنی شکل گرفته است؛ داستان موسی و خواستگاری صفورا، دختر شعیب نبی، از او. با بررسی زوایای مختلف این ماجرا، به دختران نشان داده می‌شود که چگونه با داشتن حیا و عفت و سلامت روان، می‌توان خواستگاری کرد؛ خواستگاری ای که کرامت او را آسیب نزند.


2. راویان ازدواج


دختران، در این مسیر، تنها نیستند. مؤمنان پاک سیرت و متعهدی هستند که نه برای جلب توجه خلق، بلکه برای رسیدن به رضای خداوند، حاضرند در میان جوانان پاک‌دل، پیوند ازدواج برقرار کنند تا در سرای دیگر از مواهب این کار خیرخواهانه‌شان بهره گیرند. این فصل، تلنگری است بر احیای سنت کمرنگ شدۀ میانجی‌گری و شفاعت برای ازدواج جوانان.


3. دوستان ظالم


اینکه باید برای ازدواج، هم از طرف پسران و هم از طرف دختران، همتی دیده شود، یک سوی ماجراست. همواره در مسیر حق، افرادی هستند که کاری جز سنگ‌اندازی و مانع‌تراشی ندارند و باید برای برخورد با این افراد نیز آمادگی لازم را داشت. البته این افراد لزوماً غریبه‌های کینه‌توز نیستند، بلکه گاهی اطرافیان و خیرخواهان پیرامون پسران و دختران هستند که از روی نادانی می شوند "دوست ظالم"!


4. دردسرهای خودساخته


یکی از مشکلات و تاریکی‌های مسیر روشن ازدواج، از خود جوانان است؛ چه پسر و چه دختر. در حالی که همۀ کاسه کوزه‌ها را بر سر صاحبخانه می‌شکنند و این کاهلی به اسم او نوشته می‌شود. باید به یاد داشت که بسیاری از بیماری‌ها از افراط و تفریط خود بیمار است و علاج آن، دارو نمی‌خواهد؛ چراکه کلید معما در دست خود بیمار است و این بیماری، دردسری است خودساخته.


نشر عطش، میزبانی انتشار «دختران و انتخاب همسر» را پذیرفته و با همتی ستودنی، آن را آراسته و روانه بازار خسته‌روان کتاب نموده است.
 صاحب اثر مدعی است که «دختران و انتخاب همسر» همۀ داستان نیست؛ از این رو پروندۀ آن را نبسته و مشارکت همگان را در ادامۀ راهی که این کتاب "بسم اللهِ" آن را گفته، خواستار شده است.

                                                                                                                                                        «محمد دهقانی زاده»

  • علی اکبر مظاهری
۱۰
آبان

مژده ای دل...!

کتاب « دختران و انتخاب همسر» منتشر شد. الاهی شکر.

ناشر کتاب، « نشر عطش» است. 

به زودی اطلاع رسانی می شود. ان شاء الله. 

  • علی اکبر مظاهری
۰۹
آبان

نوشته ای از خانم انسیه نوش آبادی

 پذیرش ریاست مرد، وقتی شایسته و محبوب است که از سر مهربانی و فهمیدگی باشد، نه از اجبار.

تواضع زنی که دارای فرهنگ و شخصیتی ضعیف باشد، به همان اندازه نا مطلوب است که سرکشی و سلطه جویی یک زن تحصیل کرده با پرستیژ عالی.

اگر ریاست خانواده را به همسرتان بسپارید و با پرورش روحیه

  • علی اکبر مظاهری
۰۶
آبان

نوشته ای از خانم انسیه نوش آبادی

رفت و آمد در محیط های مختلط، از جمله دانشگاه ها و محیط های کاری، نیزمی تواند از پروای زنانه بکاهد و به زن روحیه ای مردانه ببخشد. شاید به همین دلیل است که برخی روانشناسان معتقدند تحصیلات علمی، از محبوبیت زنان می کاهد. و بسیاری از دختران دانشگاهی، دیر ازدواج می کنند یا ازدواج نمی کنند.

زنان و مردان، با این که در دانشگاه ها،

  • علی اکبر مظاهری