وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۳ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۵
دی

» فراغت ویژه

 این درست است که بیکارگی و بطالت، فساد و کسالت می‌آورد، امّا این نیز راست است که کار بسیار و پرفشار، جسم و جان را می‌فرساید و نداشتن اوقات فراغت، اعصاب و بدن را می‌رنجاند. یکی از محصول‌های فشردگی کار و نداشتن اوقات فراغت، «کلافگی روانی» است.

ما شعار «پرکردن اوقات فراغت» را بسیار سر می‌دهیم (که البته اگر نیکو انجام گیرد، کار درستی است)، امّا چرا کسی از «ایجاد فراغت، به‌گاه ضرورت» سخن نمی‌گوید؛ با این‌که ضرورت سخن دوم کمتر از سخن اوّل نیست؟

پرکردن اوقات فراغت برای تربیت آدمی است و نیز برای پیشگیری از هدر رفتن نیروهای درونی و ممانعت از بطالت‌پیشگی؛ امّا ایجاد فراغت برای رسیدگی به خویشتن است و برای جبران نیروهای تحلیل­رفته و ذخیرۀ نیروی تازه و پیشگیری از خفگی روحی و فرسودگی جسمی.

همان‌گونه که پر کردن اوقات فراغت، کارافزار تربیت است، ایجاد اوقات فراغت نیز کارافزار رشد جسم و جان است. ما برای تحصیل سعادت، نیازمند اوقات فراغتیم.

سخن اکنونی ما در قلمرو فرهنگ خانواده است و شناخت آفت‌ها و آسیب‌ها و ضرورت پیشگیری از آن‌ها و آموختن مهارت‌های مدیریت روابط همسران. از این‌روست که می‌گوییم:

  • علی اکبر مظاهری
۱۷
دی

 

 » از آفت های تربیتی

قانون آفرینش درباره‌ی انسان این است که: خداوند، افراد را گوناگون آفریده است؛ با استعدادهای جوراجور وتوانایی‌های متفاوت و محدود. البته عواملی مانند: وراثت، تربیت، خانواده، محیط زندگی، محیط آموزش و امکانات و یا کمبودهای وسائل رشد نیز در ایجاد توانایی‌ها و شایستگی‌ها و یا ناتوانی‌ها، تأثیر بسزائی دارند.

بنابراین، تفاوت و اختلاف بین موفقیت‌ها و پیشرفت‌های افراد، در همه‌ی زمینه‌های زندگی، امری کاملاً طبیعی است و نباید انتظار داشت که مثلاً : «حمید» در مسائل درسی و هنری و اجتماعی، مانند «سعید» باشد و «حمیده»، مثل «سعیده»... و مقایسه‌ی میان آنان صحیح نیست.

یکی از آفت های خطرناک تربیتی، که باید نسبت به آن هشدار داد، این است که: بعضی از والدین( که امیدواریم تعدادشان در جامعه‌ی ما زیاد نباشد!) فرزندانشان را با هم‌دیگر و آنان را با بچّه‌های خانواده‌های دیگر، مانند خویشان و همسالان و همکلاس‌ها، مقایسه می‌کنند و لیاقت‌ها و موفقیت‌های آنان را به رُخ اینان می‌کشند. 

  • علی اکبر مظاهری
۰۹
دی

تعطیلات نوروز سال 1387 نزدیک می‌شد. علی و رقیّه، مانند دیگر دانشجویان شهرستانی، در اندیشۀ سفر بودند تا تعطیلات را نزد خانواده ­شان بگذرانند. علی و رقیّه، که از دو شهر جداگانه بودند، طبیعی بود که بنابر عرف جامعه، تعطیلات را به گونه‌ای مدیریت کنند که هر یک نزد خانوادۀ خودش باشد.

ناگهان از اصفهان خبر رسید که پدر علی سخت بیمار است و به بیمارستان برده شده و مدّت ماندنش در بیمارستان طولانی خواهد بود. واضح بود که علی باید همۀ ایام تعطیلی را نزد پدر می‌ماند، زیرا بیماری او سخت بود و خدمت فرزند را می‌طلبید. رقیّه نیز باید به مشهد، نزد خانواده‌اش می‌رفت، امّا رقیّه طور دیگری می‌اندیشید. او نمی‌خواست تسلیم فرهنگ عرفی شود. از این‌رو، بی‌تردید، به علی گفت:

«با هم به اصفهان، نزد خانوادۀ شما، می‌رویم.»

علی گفت:

«امّا پدر من در بیمارستان است و باید تعطیلات را نزد ایشان بمانم. شاید فرصتی نشود که نزد خانوادۀ شما برویم.»

رقیّه گفت:

«هرجا باشید، من با شمایم؛ به ­خصوص در این وضعیت بحرانی، شما را تنها نمی­گذارم. از این‌ها گذشته، پدرتان پدر من هم هست؛ من هم می‌خواهم به ایشان خدمت کنم.» و علی، با سپاس، نظر رقیّه را پذیرفت.

  • علی اکبر مظاهری