وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۱۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۹
اسفند

💍‌ شرط ضمن عقد (۶)

❗️ادب یکسان دختران و پسران

✍️ نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

در پی انتشار نظر و سؤال آن خانم فرهیخته، در پست دوم شرط ضمن عقد، آقای سبزواری، که مردی است متدیّن، متعهّد، و با اخلاق، چنین گفته و پرسیده‌ است:
خانم استاد، با آن قلم زیبایشان، در آن پرسش طوفانی، ادّعای بزرگی کردند که نیاز به دلیل و اثبات دارد. ایشان در بخشی از آن نوشته‌شان گفتند: «جامعهٔ به‌ظاهر اسلامی ما، پسران را به خوبی دختران، متعهّد و معتقد بار نیاورده‌است.»
❓نظر شما استاد‌ مظاهری چیست؟

❇️ پاسخ ما

در عرصه تربیت جامعه ما، دختر و پسر، تقریباً یکسانند. به‌ویژه در این عصر، در جامعه اکنونی ما، شاهین ترازوی «تربیت‌سنجی» ایشان تقریباً برابر است؛ چه در مثبت‌ها و چه در منفی‌ها و در همه چیز دیگر.
اگر حسنه‌ای هست، برای هر دو است و اگر ناگواری‌ای هست، برای هر دو هست.
هیچ دلیلی نداریم که پسران برتر از دختران تربیت شده‌باشند، یا دختران بهتر از پسران.
در این که جامعه ما، در زمینه تربیت، رشید نیست، حرفی نیست، اما این که این نا‌رشیدی، سهم پسران باشد و سهم دختران رشیدی باشد، هیچ دلیل آشکاری نداریم.
ممکن است در خانواده‌ای، دختران را بهتر تربیت کنند، اما این هم ممکن است که خاندانی دیگر پسران را نیکوتر ادب کنند.
شاید در خانواده‌ای، پسر ارجمندتر باشد و امکانات بیشتری را دریافت کند و مورد توجه و محبت بیشتر والدین قرار گیرد، اما در خانواده‌ای دیگر دختر عزیزتر است و سهم دریافت عاطفه و محبتش بیشتر است.
این که خانم استاد فرموده‌اند، برداشت و قضاوتی یک سویه است؛ شاید به این دلیل که ایشان اُنسشان با دختران و خانم‌ها بیشتر است. شاید ایشان زنان مظلوم را بیشتر دیده‌اند و رنج خانم‌ها را بیشتر مشاهده کرده‌اند و نتیجه گرفته‌اند که جامعه ما پسرها را به خوبی دختران بار نیاورده است.
اما بنده که سال‌های درازی‌ست مشاورم، نیز در متن جامعه‌ام، نیز هر دو ‌گروه خانم و آقا را تقریباً یکسان دیده‌ام؛ این داوری را ندارم.

🔮 تلخی پسندیده

مشاوره خانواده از تلخ‌ترین کارهاست، زیرا مشاور خانواده، رنج خانواده‌ها را از بُن جان می‌چشد.
گاهی پس از مشاوره‌هایم، احوالم را که می‌پرسند، می‌گویم: خسته‌ام و خشنود. عزیزی می‌گفت: «این حالت، نهایت زیبایی است».
خسته‌ام، چون رنج دیگران رنجورم کرده است، خشنودم، چون درددلی را شنیده‌ام و شاید گرهی گشوده‌ام.
🌱
درد‌دل خانم ها، اگرچه با سوز داغ‌تری بیان می‌شود، اما زخم‌ جان آقایان نیز عمیق است. جراحت جان ایشان کمتر از سوز دل زنان نیست. تقریباً برابرند.
شاید در خانواده‌ای زن، مظلوم باشد اما در زندگی دیگری مرد مظلوم است؛ تقریباً برابر.
همه جامعه را که با دیده انصاف بنگریم، ظالم و مظلوم، برابرند؛ در همه جای سرزمین ما.
برای ارزیابی یک پدیده، در یک جامعه، باید از بالاترها نگریست و همه زوایا را بررسی کامل کرد.

  • علی اکبر مظاهری
۲۹
اسفند

✅ استقلال همسران جوان (۱)

✍️ نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

🔶 استقلال‌خواهی آدمیان

آدمی چنان آفریده شده که ضمن اجتماعی بودن، «استقلال‌دوست» است؛ استقلال فردی، خانوادگی، ملّی، فکری و مالی. حسّ «مختار بودن»، مطلوب انسان است. اختیار خویشتن و زندگانی خود را داشتن، در نهاد آدمیان نهادینه است، و برعکس آن ـ یعنی تابع دیگری بودن ـ را دوست ندارد و نمی‌پسندد که زمام خود و زندگی‌اش در کف اختیار دیگری باشد. این حسّی است که در ذات بشر نهاده شده است. این حسّ خجسته، که در یکایک آدمیان و نیز خانواده‌ها و ملّت‌ها موجود است، چنان نیرومند است که بر سر صیانت از آن، جان می‌نهند. نهضت‌های استقلال‌طلبی ملّت‌ها که گاهی فداییان بسیاری در راه آن سر و جان می‌دهند، برخاستۀ از این حسّ مقدّس است.

🔶 استقلال خانوادگی

سخن ما اکنون در قلمرو استقلال خانوادگی است. هر دختر و پسری که ازدواج می‌کنند، دوست دارند زندگی مستقلّی تشکیل دهند و خودشان اختیاردار زندگی‌شان باشند و از دخالت دیگران در زندگی خصوصی‌شان ناخرسندند.
البته هستند کسانی که با والدین خود یا والدین همسرشان در یک منزل و مکان مشترک زندگی می‌کنند و به‌ظاهر مشکلی هم ندارند، امّا اینان کم‌شمارند؛ شاید از هر ده مورد، یک مورد چنین باشد. و می‌دانیم که بر اساس «استثنا» نمی‌شود قاعدۀ کلّی بنا کرد و آن را تعمیم داد. استثناها قابل اقتدا و اعتماد نیستند.
برخی می‌پندارند این از آفات فرهنگ و تمدّن جدید است که زوج‌های جوان نمی‌توانند با والدین و خویشان خود در یک خانه زندگی کنند، وگرنه در روزگاران قدیم، چندین خانواده در یک خانه و به‌طور مشترک زندگی می‌کردند و مشکلی هم نداشتند. امّا این پندار، اشتباه است. در روزگاران قدیم نیز زندگی‌های جمعی، مشکلات خاصّ آن روزگاران را داشت، امّا آنان ناچار بودند که بسوزند و بسازند. آری؛ در روزگاران قدیم، اختلاف اندیشه‌ها و سلیقه‌ها به اندازۀ امروز نبوده، امّا همیشه اختلاف و نزاع در زندگی‌های جمعی بوده است. همان‌گونه که «هووها» معمولاً در یک خانه و یک زندگی مشترک، آرامش نداشته‌اند، دو یا چند خانواده نیز در یک خانه و در یک زندگی شریکی، آرامش ندارند؛ البته شدّت اختلاف هووها بیشتر است.

🔶 چرا عاقل کند کاری ...؟

از پدیده‌هایی که سخت تأسفبار است و از خسارت‌هایی که جبران نمی‌پذیرد، این است که زوج‌هایی در آغاز زندگی مشترکشان، یکدیگر و خانواده‌های همدیگر را دوست دارند و خانواده‌های آنان نیز اینان را دوست دارند و رابطۀ خانواده‌های دو طرف حسنه و محترمانه است و همگی برای هم احترام و حرمت قائلند؛ امّا پس از چندی زندگی کردن زوج جوان با خانواده‌هایشان در یک خانه (چه با خانوادۀ آقا و چه با خانوادۀ خانم)، با اختلاف و دشمنی از آنان جدا می‌شوند و زندگی‌شان را مستقل می‌کنند. با این «استقلالِ پس از نزاع»، کینه‌ها زدوده نمی‌شونهای شاید نزاع‌ها به‌ظاهر فروکش کنند، امّا ریشه‌های کدورت‌ها باقی می‌مانند و حریم‌های شکسته شده، به این آسانی ترمیم نمی‌شوند و به حالت نخست باز نمی‌گردند.
خوب؛ اگر چنین است، چرا بگذاریم حریم‌ها شکسته شوند و دوستی‌ها به دشمنی‌ها بدل گردند و دل‌های لبالب از محبّت و احترام، مالامال از کینه شوند، آن‌گاه برای جدا کردن زندگی اقدام کنیم؟!

  • علی اکبر مظاهری
۲۹
اسفند

🌊 رود همیشه‌روان

📙 جلد دوم کتاب «از زبان مشاور»

🖋️ علی‌اکبر مظاهری

نوشته‌هایم، مشاوره‌هایم، درس‌هایم، رودهایی‌اند که خدا جاری کرده‌است و تا هنگامی‌که بخواهد، روان‌اند.
«از زبان مشاورها» نهرهایی‌اند که تا همیشه جاری‌اند، زیرا تا مشاوره هست، زبان مشاور گویاست و قلم مشاور روان است.
به لطف خداوند لطیف، این رود روان، همیشه جریان دارد؛ تا هنگامی‌که خداوند اراده فرموده باشد.
جلد اول کتاب «از زبان مشاور»، خوش درخشید و بر اندیشه‌های کثیری از صاحب اندیشگان، نیکو تابید و بر دل‌های فراوانی از حریردلان، دلپذیر نشست.
این جلد دوم، سر در پی جلد اول دارد. و انگار که قامتش افراشته‌تر است و گردنش فرازتر.
الاهی! این رود روان را به نهرهای آسمان، پیوند ده.

قطرهٔ دانش که بخشیدی ز پیش
متصل گردان به دریاهای خویش

  • علی اکبر مظاهری
۲۹
اسفند

⭕️ عبرت‌های کرونایی (۱۳)

🔅 غربت‌های پنهان

✍️ نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

✔️ نامه‌ای دیگر از «غریب»

«غریب»، که گاه‌به‌گاه برایم نامه می‌نویسد و احوال روحی خود را بیان می‌کند، این بار با خواندن پست پیشین؛ «باز‌شدن دیده‌ها»، چنین نوشته است:
سخن عارفان و دعای ایشان بوی «بِه» می‌دهد!
این دعای پیامبرمان، که از قلّه‌های عرفان است، در بیشه‌ٔ جان عارفان عاشق، آتشی شگرف می‌افکند: «الهی أرِنی الأَشیاءَ کما هِیَ»؛
خدای من! پدیده‌ها را، همان‌گونه که هستند، به من بنمایان.

اگر اشیا همان بودی که پیداست
کلام مصطفی کی آمدی راست؟
که با حق سرور دین گفت: الاهی!
به من بنمای اشیا را «کما هی»

✔️ بلای کرونا

در این بلیّهٔ کرونا، غربت غریبان، نمایان‌تر شده است. کسانی غریب بودند، اما غربتشان ناآشکار بود. کرونا «غربت‌های پنهان» را چنان آشکار کرد که هیچ عامل دیگری چنین معجزه‌ای نداشت.
اما آیا این آشکار‌‌شدن آن پنهان، به مصلحت است؟ سودمند است؟
از مثبت هاست؟ از منفعت‌های این بلای همه‌گیر است؟
بلی، هست! به مصلحت است، مثبت است، منفعت است.
چگونه؟
بدین‌سان که: پاره‌ای از پنهان‌ها، اگر دیر‌زمان پنهان بمانند، بدخیم می‌شوند و درمانشان سخت می‌شود. آشکار شدنشان سبب علاج زود‌هنگام می‌شود و درمان می‌پذیرند. نیز اگر تا صاحب بلا، قوایش تحلیل نرفته، آشکار شوند، او می‌تواند چاره‌ای بیاندیشد. دور دست‌ها را تیز بنگرد. پیش از فرتوتی و وقوع در ذلّت، تدبیر کند تا غافلگیر نشود. پیش از زمین‌گیری، عصایی برای خود بسازد.
بنابر‌مثال: برخی از یارانمان را دیدیم که می‌پنداشتند همسر و فرزندانشان، به‌گاه پیری، همدمشان‌اند، یاورشان‌اند. از این‌رو، همه داشته‌های خود را نثار آنان می‌کردند. اما همین که کرونا پنجه در گلویشان افکند، باطن اطرافیان آشکار شد. دیده اینان؛ گرفتاران در چنگال کرونا، باز شد. به خود آمدند. چاره اندیشیدند. از تکیه بر کسان خود پشت برداشتند. از اعتماد به دیگران، دل بریدند و با اعتماد به خداوند و تکیه بر قدرت بی‌زوال او، به کار باقی عمر، آخر عمر، و آخرت خویش پرداختند.
الاهی! بر نعمت‌هایت سپاس.

  • علی اکبر مظاهری
۲۹
اسفند

اخلاقم آرزوست...

💫 نکته‌هایی از سیره پیامبر اسلام

✔️ حضرت پیامبرمان چنین بودند:
۱. دائما متفکر بود.
۲. اکثر اوقات ساکت بود.
۳. خلقش نرم بود.
۴. کسی را تحقیر نمی‌کرد.
۵. دنیا و ناملایمات هرگز او را به خشم نمی‌آورد.
۶. اگر حقی پایمال می‌شد، از شدت خشم، کسی او را نمی‌‌شناخت تا اینکه حق را یاری کند.
۷. بیشتر خنده‌های آن حضرت تبسم بود.
۸. می‌فرمود: حاجت کسانی را که به من دسترسی ندارند، ابلاغ کنید.
۹. با مردم انس می‌گرفت و آنان را از خود دور نمی‌کرد.
۱۰. در همه امور اعتدال داشت و افراط و تفریط نمی‌کرد.
۱۱. زبان خویش را از بیان سخنان غیرضروری کنترل می‌کرد.
۱۲. در انجام وظیفه به‌هیچ‌وجه کوتاهی نمی‌کرد.
۱۳. بافضیلت‌ترین فرد نزد وی، خیرخواه‌ترین آنان برای مردم بود.
۱۴. در مجالس جایگاه خاص برای خود برنمی‌گزید.
۱۵. هنگامی که بر جمعی وارد می‌شد در جای خالی می‌‌نشست و به یاران خویش می‌گفت این‌گونه عمل کنند.
۱۶. هر کس برای رفع نیاز رجوع می‌کرد، نیازش را برآورده می‌کرد یا با کلام دلنشین آن حضرت، قانع می‌شد.
۱۷. رفتارش آنقدر نرم بود که مردم او را همچون پدری دلسوز و مهربان می‌دانستند و حق همه مردم نزد آن بزرگوار یکسان بود.
۱۸. مجلسش مجلس بردباری، حیا، صدق و امانت بود.
۱۹. عیب‌جو نبود و از کسی هم تعریف زیاد نمی‌کرد.
۲۰. نفس خود را از سه چیز پرهیز می‌داد: جدال، پرحرفی و سخنان غیرضروری.
۲۱. هرگز کسی را سرزنش نمی‌کرد.
۲۲. در پی لغزش‌های مردم نبود.
۲۳. سخن نمی‌گفت مگر در جایی که امید ثواب در آن وجود داشت.
۲۴. سخن کسی را قطع نمی‌کرد مگر این‌که از حد متعارف تجاوز می‌کرد.
۲۵. به آرامی و متانت گام برمی‌داشت‌.
۲۶. کلامش مختصر، جامع، آرام و شمرده بود و آهنگ صدایش از همه زیباتر بود.
۲۷. در تمام حالات و در برابر همه مشکلات، شکیبا بود.
۲۸. هر روز هفتاد بار استغفار می‌کرد.
۲۹. لحظه‌ای از عمر خویش را بیهوده نمی‌گذرانید.
۳۰. دیرتر از همه به خشم می‌آمد و زودتر از همه راضی می‌شد.
۳۱. با ثروتمندان و تهیدستان یکسان دست می‌داد و مصافحه می‌کرد و وقتی به کسی دست می‌داد، پیش از او دست خویش را باز نمی‌کشید.
۳۲. با مردم شوخی می‌کرد تا آنان را خوشحال کند.

📙 از کتاب سنن‌النبی، علامه طباطبایی.

  • علی اکبر مظاهری
۲۱
اسفند

⭕️ عبرت‌های کرونایی (۱۲)

✨ باز‌‌شدن دیده‌ها

✍️ نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

دیدن باطن پدیدگان، دیده‌ای ژرف‌نگر می‌طلبد.

دیده‌ای باید سبب‌سوراخ‌کن
تا حجب را برکند از بیخ و بن (مولوی، مثنوی)

اما دیدن باطن پاره‌ای از پدیده‌ها، جز به مدد خداوند، ممکن نیست. حتی پیامبرمان، که دیدگانش هفت پرده زمین و هفت لایه آسمان‌ها را می‌شکافد، از خداوند سبحان، به‌دعا، می‌طلبد:
«الهی! أرِنِی الأشیاءَ کما هِیَ»؛
خدای من! پدیده‌ها را، همان‌گونه که هستند، به من بنمایان.

کرونا، تا اکنون، تحوّل‌های عظیمی در باطن انسانیّت انسان ایجاد کرده است؛ تحوّل‌هایی که اگر نباشند، آدمی از مکانت آدمیّتش فرو می‌افتد.
چنین نیست که ما، همواره، پدیده‌ها را آن‌گونه که هستند ببینیم؛ گاهی آن‌ها را وارونه می‌بینیم. یا بر آن‌ها پوستینی وارونه می‌پوشانیم؛ آن‌گونه که به دلخواهمان شوند. به نفعمان درآیند. برابر میل نفسمان گردند. از این رو است که پیامبر‌ اکرم(ص) و عارفان، از خدا، به‌التماس، می‌طلبند که:
«الهی! أرِنِی الأشیاءَ کما هِیَ».
کرونا و کروناها، در نظام اکمل، لازم‌اند و گاهی نافع‌اند.

یک لحظه داغم می‌کشی، یک دم به باغم می‌کشی
پیش چراغم می‌کشی، تا وا شود چشمان من (مولوی، دیوان شمس)

خدایا! چشمان جانمان را چنان گشوده بدار که نیاز به «داغ کردن» نداشته باشیم.

  • علی اکبر مظاهری
۲۱
اسفند

رفاقت همسران

🖋 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

📝 وصف‌ناپذیری برخی از پدیده‌ها

برخی از پدیده‌ها و پاره‌ای از اوصاف و کردارها را نمی‌توان به گونۀ کامل و جامع وصف کرد، زیرا قلم و بیان قادر به تبیین و ترسیم آن‌ها نیست. به تعبیر علمی، «یُدرَکُ وَلا یُوصَف»اند؛ یعنی درک‌شدنی‌اند، اما وصف‌شدنی نیستند. بعضی از آن‌ها را حتّی نمی‌توان به آسانی درک کرد؛ ادراک آن‌ها نیازمند دقّتِ بالا و فهم عمیق است و هر حس و اندیشه‌ای نمی‌تواند آن‌ها را به گونۀ همه‌جانبه درک کند.
یکی از آن پدیده‌های وصف‌ناشدنی دانه‌درشت در قلمرو زندگی خانوادگی، «ثمره‌های رفاقت و سازگاری همسران و زیان‌های عدم رفاقت و ناسازگاری ایشان» است.
اگر زن و شوهر با همدیگر سازگار و رفیق باشند، بیشتر خوبی‌های لازم برای یک زندگی سعادتمندانه را دارند و اگر رفیق و سازگار نباشند، بیشترِ بدی‌های لازم برای تباهی زندگی را فراهم کرده‌اند.
خدایا! اگر نعمت رفاقت را به زن و شوهری عطا کنی، به ایشان چه نداده‌ای! و اگر این موهبت را نداشته باشند، چه دارند! خدایا! نعمت رفاقت و سازگاری را که از بهترین نعمت‌های توست، به همسران عطا فرما.
اگر زن و شوهر با یکدیگر «خوب» باشند، دیگر از مشکلات زندگی باکی نیست و اگر با هم «بد» باشند، دیگر چندان بهره‌ای از حیات خانوادگی ندارند.
این «خوب بودنِ» همسران با یکدیگر، به منزلهٔ «صد» است که «نود» را نیز در بر دارد و نیز هشتاد و هفتاد و... را. بسیاری از موهبت‌های فرخندهٔ زندگی، زیرمجموعهٔ این نعمت گران‌قدرند. اگر یک زندگی همراه با آرامش و آسایش بخواهیم، به رفاقت همسران نیاز داریم. اگر علاوه بر سعادت زندگانی این‌جهانی، سعادت حیات آن‌جهانی را نیز بخواهیم، به سازگاری و رفاقت همسران نیازمندیم. از سوی دیگر، اگر دو همسر با هم ناسازگار و نارفیق باشند، علاوه بر تباهی زندگی دنیایی، آخرتشان نیز تباه می‌شود.
برای تحصیل این گوهر بی‌بدیل باید تلاش کرد و هر چه در این عرصه هزینه کنیم، می‌ارزد. خردمندی حکم می‌کند که این هدف را در صدر اهدافمان قرار دهیم. اگر این منظور تأمین شود، بسیاری از اهداف دیگر تأمین خواهد شد؛ «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست».

🌐 در قلمرو تربیت

امروزه بسیاری از والدین، به‌خصوص تحصیل‌کردگان فرهیخته و به‌ویژه مادران، تربیت نیکوی فرزند را هدف می‌گیرند؛ آن هم از بزرگ‌ترین هدف‌های زندگی. این پدیده، باعث خشنودی و امیدواری است. به این والدین آفرین می‌گوییم و این نکتۀ مهم را به ایشان تذکّر می‌دهیم که وصول به این هدف ارجمند، رفاقت و همسازی زن و شوهر را می‌طلبد. اگر همسران با یکدیگر همدل و سازگار باشند، تربیت فرزند صالح و رشید، کاری ممکن و دست‌یافتنی است؛ امّا اگر ناسازگار و ناهماهنگ باشند، وصول به این هدف عالی، محال است؛ آری، محال است.
فرزندی که پدر و مادرش رابطه‌ای خصمانه و اخلاقی ستیزه‌گرانه داشته باشند و او دائماً ناظر مجادله‌ها و دشمن‌خویی‌ها و ستیزه‌جویی‌های والدین باشد، محال است تربیتی سالم بیابد و به سعادت و سلامت کامل برسد. مجادله‌های والدین بر روان فرزندان تأثیراتی فراموش ناشدنی دارد.
در قلمرو تربیت، نیازمند آموزه‌ها و مهارت‌های بسیار و گوناگون هستیم. یکی از دانه‌درشت‌ترین مهارت‌های میدان تربیت، همدلی و رفاقت پدر و مادر است. این مهارت، تنها یک کارافزار نیست، بلکه عاملی است که مهارت‌های دیگر را نیز فعّال می‌کند و ثمردهی‌شان را افزون‌تر، آسان‌تر و زودرس‌تر می‌نماید؛ امّا اگر این عامل وجود نداشته یا معکوس آن موجود باشد؛ یعنی پدر و مادر با یکدیگر همدل و رفیق نباشند، یا با هم نزاع و دشمنی داشته باشند، کارافزارهای دیگرِ عرصۀ تربیت، ناکارآمد می‌شوند و خاصیت خود را از دست می‌دهند و حتّی «ابزارهای تربیت» به «ابزارهای ضدّ تربیت» بدل می‌شوند. این موضوعی است که باید سخت اندیشناکِ آن بود.

📌 یک معیار

اگر کودک یا نوجوانی را دیدیم که شاداب است و در کارهای فردی و گروهی، موفّق است و روان و ذهنی فعال دارد، می‌توانیم احتمال قوی بدهیم که پدر و مادرش با هم رفیق‌اند و روابطشان حسنه است؛ و بر عکس، هرگاه کودک و نوجوانی را ببینیم که پژمرده است و در کارهایش توفیقی ندارد و ذهن و روانی خسته و افسرده دارد، می‌توان حدس قوی زد که والدین او با هم رفیق نیستند و رابطه‌شان ناسالم است.
آری؛ فرزندان موفّق و سالم ـ معمولاً ـ محصول شیرین رفاقت والدین و رابطۀ سالم ایشان‌اند و فرزندان ناموفّق و ناسالم، ثمرۀ تلخ نارفیقی والدین و رابطۀ ناسالم آنان هستند.
رابطۀ والدین و فرزندان
اگر پدر یا مادر با فرزند مشکلی داشته باشد. هیچ‌کس مانند همسرش (مادر یا پدر) نمی‌تواند آن را حل کند. این یک قاعدهٔ حتمی تربیتی است. هیچ دستی نمی‌تواند مانند دست همسر، گره افتادۀ در رابطۀ والدین با فرزندان را بگشاید؛ هیچ‌کس و هیچ‌کس. توانایی و امکان گره‌گشایی، ارتباط مستقیم و محکمی با همدلی و رفاقت همسران دارد. و بر عکس، اگر همسران با هم رفیق نباشند، آن گره، نه تنها گشوده نمی‌شود، بلکه سخت‌تر می‌گردد، تا جایی که به‌کلّی کور می‌شود و می‌دانیم که گرۀ کور را دیگر نمی‌توان با سرپنجه گشود؛ بریدن می‌طلبد.
وقتی همسران از همدیگر کینه به دل داشته باشند، همواره درصدد ضربه زدن و انتقام گرفتن هستند و در پی فرصت‌اند تا به دشمن خود نیش بزنند و زهر کینه‌شان را در پیکر او تزریق کنند. از این‌رو، تا ببینند میان همسرشان با فرزندشان ناراحتی‌ای به وجود آمده، فرصت را مغتنم می‌شمارند و کار خود را می‌کنند؛ در آتش می‌دمند تا افروخته شود و بر آن بنزین می‌پاشند تا شعله‌ور گردد و تا جایی که توان داشته باشند، از ریخته شدن آب بر آتش، پیشگیری می‌کنند.
این نیروی تخریبی را نباید دست‌کم گرفت. هیچ دشمن بیرونی، چنین توانی ندارد. هیچ‌کس از بیرون زندگی خانوادگی نمی‌تواند مانند دشمن خانگی ضربه بزند. ضربت دشمن درونی، سخت‌تر، مؤثّرتر و دقیق‌تر از ضربت دشمن بیرونی است. دلیلش نیز روشن است؛ دشمن درونی، نقاط ضعف را بهتر از دشمن بیرونی می‌شناسد و همیشه در درون زندگی حضور دارد و از چاشنی عاطفه نیز استفاده می‌کند. این‌ها حربه‌هایی است که دشمن بیرونی در اختیار ندارد. میان والدین و فرزند، سرمایۀ عاطفه وجود دارد و این سرمایه می‌تواند حربۀ کارسازی برای تحریک دشمنی فرزند بر ضدّ والدین باشد؛ به‌ویژه مادر بیشتر می‌تواند بر ضدّ پدر از این حربه استفاده کند، زیرا رابطۀ عاطفی مادر و فرزند، بیشتر و نیرومندتر است.
اگر مادر بخواهد فرزند را بر ضدّ پدر بشوراند، با مظلوم‌نمایی و گریه، عاطفۀ فرزند را می‌شوراند، آن‌گاه زمینه برای القای دشمنی و کینه مهیّا می‌شود. همچنین اگر پدر بخواهد چنین کند، می‌تواند با مقدمه‌چینی و بیان بدی‌هایی از مادر و حتّی مظلوم‌نمایی و گاهی نیز با گریه، عاطفۀ فرزند را برانگیزاند و وی را برای پذیرش دشمنی با مادر آماده کند و مادر را در ذهن و دل فرزند، خراب نماید.
پدر و مادر، هر دو، می‌‌توانند دیگری را در ذهن و دل فرزند، ظالم جلوه دهند و خود را مظلوم، و این کار، بسیار زیانبار است. فرزند، هر دو را دوست دارد. تخریب هر کدام، موجب تخریب خود فرزند نیز می‌‌شود و اندوه سنگینی بر دل او می‌نشاند. محبوب‌ترین کسان در دل و جان فرزند، پدر و مادر اویند؛ او به آنان به چشم مهربان‌ترین و خیرخواه‌ترین کسان خود می‌نگرد. حال اگر این مهربان‌ترینان و خیرخواه‌ترینان، در اندیشه و دل او به نامهربان‌ترینان و بدخواه‌ترینان بدل شوند، بنگرید که چه فاجعه‌ای رخ می‌دهد! آیا می‌توان جنایتی از این بدتر دربارۀ فرزند مرتکب شد؟! حقّا که این زیانی بزرگ است. قابل تصور نیست که پدر و مادری نیکخواه که خواهان سعادت فرزندشان‌اند، انجام چنین جنایت هولناکی را دربارۀ او روا شمارند.
اکنون روی دیگر صفحه را بنگریم: اگر والدین بخواهند جایگاه و محبوبیت همسر را در دل و اندیشۀ فرزند بالا ببرند و در این کار از آن جانمایۀ عاطفه نیز بهره گیرند، بنگرید که چه معجزه‌ای می‌توانند بکنند!

💎 گوهر درخشان

این گوهر، یعنی رفاقت و همدلی زن و شوهر، چندان ارجمند است که در قالب قیمت‌گذاری نمی‌گنجد. هر بهایی برای تحصیل آن پرداخت شود، ارزش دارد. قربانی کردن بسیاری از هوس‌ها و خواهش‌های دل به پای آن، سزاوار است. می‌ارزد که همسران برای تحصیل آن و نگهداری‌اش، از بسیاری حقوق و امتیازهای شخصی خود بگذرند. پا نهادن بر نفس و هوس خویشتن برای تصاحب این گوهر بی‌بدیل، سودایی سودمند است؛ امّا چنگ زدن به امتیازهایی موهوم و حقوق حقیر شخصی و کوشش برای وصول به خواسته‌‌های گذرای نفسانی و در نتیجه، باختن این گوهر درخشان، خسارت محض است. با بودن این گوهر، تحصیل حقوق و امتیازهای دیگر، امکان‌پذیر است. امّا با باختن این گوهر ارجمند، بسیاری از امتیازها و حقوق دیگر نیز تباه می‌شود.
😇 آرامش درونی
آن سکینت و مودّت و رحمتی که خداوند از ثمره‌های پیوند همسران بیان فرموده [۱]، با رفاقت و سازگاری زن و شوهر قابل تأمین است.
دوستی همسران، از بهترین آرامش‌بخش‌های روان آدمی است. اگر میان همسران رفاقت و همدلی نباشد، نه سکینتی حاصل می‌شود و نه مودّتی و نه رحمتی؛ بلکه بر عکس، با ناسازگاری همسران، خانه و کاشانۀ ایشان یا سرد و بی‌روح است یا معرکۀ کارزار. در این عرصۀ منحوس، اعصاب‌ها فرسوده می‌گردد و روان‌ها پریشان و جان‌ها آشفته و افسرده. بسیاری از افسردگی‌ها و بیماری‌های اعصاب و روان، از این ناحیه دامنگیر آدمیان می‌شود؛ چه خود زن و شوهر و چه فرزندانشان.
طبیعت اوّلی و خاصیت ذاتی ازدواج و پیوند زن و مرد و زیستن همسران در کنار یکدیگر، آرامش‌بخش است، و محبّت و مهربانی، از ثمره‌ها و پیامدهای این پیوند مقدّس است. اگر آدمیان، این پدیدهٔ فرخنده را به همان طبیعت اصلی‌اش باقی بگذارند، به‌یقین، سعادت‌آفرین خواهد بود.

📛 آفات رفاقت

پدیده‌های این جهان را آفت‌‌هایی است درشت و ریز، پیدا و پنهان، محسوس و نامحسوس، زودهنگام و دیرهنگام، باجبران و بی‌جبران. از این‌رو، صاحبان اندیشه و خردمندان باید همواره مراقب آفت‌ها باشند و برای صیانت از داشته‌های خویش، در برابر هجوم آفات سپر گیرند و غافلگیر نشوند و نگذارند به داشته‌های ارزشمندشان آسیبی برسد و اگر آفتی توانست ـ به هر دلیل ـ لطمه‌ای به آن‌ها بزند، فوراً به جبران برخیزند و آفت‌شناسی و آفت‌زدایی کنند و رگ و ریشه‌های آفت را بخشکانند.
رفاقت زن و شوهر، که از ارجمندترین بُن‌مایه‌های زندگی خانوادگی است، آفت‌ها و دشمنان بسیاری دارد که باید مراقبشان بود؛ مراقبتی دائمی و هوشیارانه. این مراقبت، از وظایف حتمی هر دو (زن و شوهر) است. اگر یکی مراقب باشد و دیگری بی‌پروا، امنیت کامل حاصل نمی‌شود و ممکن است دشمنان سعادت و رفاقت، از غفلت آن دیگری بهره جویند و هجوم آورند و گوهر گرانسنگ و ظریفِ رفاقت دو همسر را هدف گیرند و آن را ضربت زنند و بشکنند.
این آفت‌ها گوناگون‌اند: بخشی درونی‌اند و بخشی بیرونی؛ یعنی برخی‌شان از اخلاق و احوال و کردار و گفتار خودِ زوج‌ها منشأ می‌گیرند و رستنگاهشان زندگی خصوصی زوج‌هاست و ریشه در درون جان همسران و کاشانۀ ایشان دارند، و برخی از بیرون می‌آیند و عوامل بیرونی، آن‌ها را بر ایشان و زندگانی‌شان تحمیل می‌کنند. هر دو بخش و همۀ گونه‌های آفت را باید شناخت و از آن‌ها حذر کرد.
۱. مجادله
مجادله و ستیزگی زوج‌ها، از دانه‌درشت‌ترین آفت‌های رفاقت همسران است. این آفت، چونان موریانه‌ای است که در پیکرۀ حیات خانوادگی نفوذ می‌کند و آن را پوک و پوسیده می‌نماید. عرصۀ ستیزه‌گری، عرصه‌ای خسارتبار است که همۀ جدال‌کنندگان در آن زیان می‌بینند. این نبرد، بی‌برنده است. در این میدان، هر دو جبهه بازنده‌اند و هیچ برنده‌ای برای این کارزار، قابل تصوّر نیست.
مبارزان میدان جدال و نزاع، عاقلان نیستند و داور این میدان، عقل نیست، تا در پایان نبرد، به نفع یکی و به زیان دیگری حکم کند؛ بلکه مبارزان این نبرد، سفیهان‌اند و داور آن جهل است؛ از این‌روست که در چنین صحنۀ غبارآلودی، هیچ پدیدۀ واضح و روشنی یافت نمی‌شود. لجاجت‌های کور، خشم‌های بی‌مهار، عصبانیت‌های بی‌منطق و بیمارگونه، و خودخواهی‌های فضیلت‌سوز، چنان بر تارک یکدیگر می‌کوبند که مغز اندیشه‌ورز را گیج می‌کنند و آن را از خردمندی بازمی‌دارند.
فرجام این نبرد کور، از همان آغاز معلوم است: شکست دو سویه! از این‌روست که خردمندی حکم می‌کند آدمی، از همان آغاز به چنین عرصۀ نامبارکی، پای نگذارد.
همسران و دیگران نگویند: بالأخره مسائلی در زندگی خانوادگی و در روابط زوج‌ها پیش می‌آید که برای حلّ آن‌ها چاره‌ای جز بحث و مناقشه نیست؛ زیرا ما می‌گوییم: هیچ مسأله‌ای با مجادله و مناقشه حل نمی‌گردد، بلکه با مناقشه، اگر راه‌حلّی هم برای مسأله وجود داشته باشد، گُم می‌شود.
راه‌های حلّ مسائل خانوادگی و ابزارهای گشایش گره‌های روابط همسران را باید در جایی غیر از میدان نبرد و جدال پیدا کرد. در این باره، در کتاب "نبرد بی‌برنده" به تفصیل سخن گفته‌ایم؛ مراجعه فرمایید.[2]
پیامبر اعظم(ص) دربارۀ نکوهیدگی مجادله و مخاصمه، فرموده‌اند:
«لایَستَکمِلُ عَبدٌ حَقیقَةَ الإیمانِ حَتّی یَدَعَ المِراءَ وَإن کانَ مُحِقّاً»؛[3]
آدمی به مرتبۀ کمال ایمان نمی‌رسد، تا آن‌که مجادله و ستیز را وانهد؛ اگرچه بر حق باشد.
۲. عیب‌جویی و عیب‌گویی
همۀ آدمیان خویشتن را دوست دارند. «حُبّ ذات» و خویشتن‌دوستی، از نیرومندترین علاقه‌های آدمی است. از این‌روست که ما اهانت به خود را برنمی‌تابیم، اگرچه در جامۀ انتقاد باشد؛ حتّی اگر به یقین بدانیم که انتقاد کننده، قصد دشمنی ندارد و خیرخواه است.
عیب‌جویی و عیب‌گویی، چونان سمّ کشنده است که اگر پای درخت رفاقت و محبّت همسران ریخته شود، ریشه‌های درخت را می‌سوزاند و شاخه‌هایش را می‌خشکاند و میوه‌هایش را می‌پوساند.
۳. خودخواهی‌های جاهلانه
این‌که آدمی خویشتن را دوست بدارد، طبیعی است، امّا آنچه ناپسند است و خاستگاه بسیاری از بدی‌هاست، خودخواهی متکبّرانه و جاهلانه است.
مادر بت‌ها بت نفـــس شمــاست
زان ‌که آن بت مار و این بت اژدهاست [4]
خودخواهیِ مذموم، نوعی از خودپرستی است و خودپرستی، نوعی از بت‌پرستی است. این خویشتن‌خواهی سبب می‌شود که آدمی دیگران را فدایی خود بخواهد؛ منافع خویش را بر منافع همگان برتر نهد؛ خواسته‌ها و آرای خود را بر خواسته‌ها و نظرهای دیگران ترجیح دهد.
این خودخواهی، موجب نوعی استبداد می‌شود. آدم خودخواه، اگر پادشاه باشد، پادشاهی ستمکار است؛ اگر حاکم باشد، حاکمی خودکامه است؛ اگر داروغه باشد، داروغه ای زورگوست؛ و اگر همسر باشد، همسری ناسازگار است! او می‌خواهد همه چیز به رأی او باشد؛ همۀ کسان، به فرمان او باشند؛ همۀ کارها به ارادۀ او انجام پذیرد. حال آن‌که وقتی دو نفر بر کاری مشترک توافق کردند، شیوۀ عادلانه آن است که نظر و ارادۀ هر دو در انجام کار دخیل باشد. معنای اشتراک در کار، همین است. ممکن است وظایف هر کدام ـ به هر دلیل ـ متفاوت باشد؛ امّا اصل شراکت در امور باید مراعات شود.
پسر و دختر، تا همسر نشده‌اند، می‌توانند در یک کار صد در صد نظر خود را لحاظ و اِعمال کنند؛ امّا چون همسر شدند، «صد» به «پنجاه» بدل می‌شود. این دربارۀ انجام کارها.
امّا مهم‌تر از این، خودخواهی ضدّ اخلاقی است، که آن مخرّب‌تر از نوع اوّل است. تکبّرورزی، بسیاری از رنجاندن‌ها، بسیاری از بدزبانی‌ها، پاره‌ای از قهرکردن‌ها و بسیاری از زورگویی‌ها، بداخلاقی‌ها، فخرفروشی‌ها، تحقیرکردن‌ها، و کثیری دیگر از بدرفتاری‌ها، از خودخواهی منشأ می‌گیرند.
زوج‌های جوان از همان آغاز حیات مشترک و حتّی پیش از آن، باید خویشتن را واکاوند و به بررسی دقیق احوال و اخلاق خود بپردازند و اگر عنصر خودخواهی را در وجود خویش یافتند، به اصلاح آن برخیزند و به یقین بدانند همان‌گونه که خودخواهی با خداخواهی فراهم نمی‌آیند، خودخواهی با همسرخواهی نیز یکجا جمع نمی‌شوند. «یک قدم بر خویشتن نِه، وان دگر در کوی دوست».
۴. لجاجت‌های کودکانه
اگرچه برای ایجاد و بروز لجاجت، علّت‌های گوناگونی بیان می‌شود؛ امّا منشأ اصلی این رفتار نابهنجار، کوتاهی عقل و ضعف شخصیت آدمی است. لجبازی، کار کودکان است. رشیدان، محال است لجبازی کنند. انسان رشدیافته و صاحب شخصیت سالم، شاید بر اثر عواملی دچار خشم شود و کاری خشمگینانه انجام دهد؛ امّا زود خشم خویش را مهار می‌کند و اگر به گاه خشمناکی کار ناشایستی کرده باشد، آن را جبران می‌نماید و هرگز خشمش به لجاجت ناعاقلانه بدل نمی‌شود.
لجاجت و خردمندی مانند نور و ظلمت‌اند؛ همچنان که روشنایی و تاریکی، هرگز در یک زمان و یک مکان فراهم نمی‌آیند، لجبازی نیز هرگز با خردمندی و بزرگواری جمع نمی‌شوند. در نتیجه و به تناسب بحث ما، «لجاجت» با «رفاقت» هرگز در خانه‌ای فراهم نمی‌آیند. اگر لجاجت از دری به خانۀ زوجی درآید، رفاقت از در دیگر یا از پنجره بیرون می‌رود.
این سخن، تنها یک موعظۀ اخلاقی نیست، بلکه یک اصل اصیل در قلمرو مدیریت زندگی خانوادگی است.
این را نیز بیفزاییم که لجاجت، یک بازی دوسویه است و اجرای آن دست‌کم به دو بازیگر نیاز دارد. اگر هر دو همسر نقشی بر عهده گیرند، بازی ادامه می‌یابد؛ امّا اگر یکی‌شان از آغاز وارد صحنه نشود و یا آن را پس از ورود ترک کند، این بازی یا آغاز نمی‌شود و یا دوام نمی‌یابد. بنابراین، آن کس که اصلاً به این آتش‌بازی بچگانه نپردازد، یا اگر پرداخت، زودتر از دیگری آن را وانهد، عاقل‌تر است و «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را».
۵. دخالت‌های ناروای دیگران
دخالت‌های بیجای دیگران در زندگی زوج‌های جوان و غیر جوان، دمار از روزگار ایشان برمی‌آورد. همسران، به‌ویژه زوج‌های جوان، باید هوشیارانه کشیک زندگی خصوصی خود را بکشند و هوای همدیگر را داشته باشند و با همدلی و همفکری، زیرکانه و ماهرانه و بدون هیاهو، در برابر ضربت‌های دشمنان سعادت خویش سپر گیرند و پیرامون زندگی خصوصی‌شان حصاری نفوذناپذیر بکشند و به هیچ‌کس ـ هرکس باشد ـ مجال نفوذ به کاشانه‌شان را ندهند.
۶. ناکامی جنسی
نقش و سهم امور جنسی در حیات زوجیت، به‌واقع بسیار بیش از مقداری است که فرهنگ و جامعه و همسران ما برای آن قائل‌اند. این پدیده، از بزرگ‌ترین و اثرگذارترین پدیده‌های زندگانی است.
بسیاری از فرخندگی‌های حیات زوج‌های جوان و نیز همگان، مرهون کامیابی جنسی و عاطفی ایشان است؛ همان‌گونه که کثیری از ناخجستگی‌های زندگانی خانوادگی، نتیجۀ ناکامی در همین قلمرو است.
سخن اکنونی ما در باب رفاقت زوج‌ها است؛ از این‌رو به‌صراحت می‌گوییم: از جمله امور مهم در ایجاد و دوام پیوند دوستی همسران و پایداری رفاقت و سازگاری ایشان، همانا موهبت‌های بی‌بدیل کامیابی جنسی و بهرۀ عاطفی است؛ همچنان که بسیاری از دلسردی‌های همسران و نامرادی‌هایشان در قلمرو زندگی خانوادگی (حتی در عرصه‌های اجتماعی) محصول ناکامی جنسی است. هیچ عامل دیگری نمی‌تواند جایگزین این اصل اصیل زندگی زن و شوهری شود.
بنابراین، زوج‌های جوان و دیگر همسران، همدلانه و طبیبانه، این پدیدۀ مهم زندگی‌شان را وارسی کنند. اگر هر دو از این بابت احساس رضایت و کامیابی کافی می‌کنند، خدا را شکر بگزارند و در کمال و بهبود آن بکوشند، امّا اگر هر دو یا یکی‌شان کامیاب و خشنود نیستند و از این موهبت خجستة الاهی، بهرۀ کافی و مطلوب را ندارند، بی‌درنگ در پی چاره برآیند؛ عوامل ضعف و ناتوانی ناکامی یا بی‌میلی و بی‌رغبتی را بشناسند و به رفع و درمان آن برخیزند و مهارت‌های هنرمندانه، هوشیارانه، زیرکانه و رندانۀ این وادی پر رمز و راز را بیاموزند. در این راه، راهنمایی‌های یک مشاور امین، ماهر و دانا، چراغ راه است.
رفاقت همسران، با رضایت جنسی و عاطفی ایشان، پیوندی جانانه دارد؛ آن «رفاقت» با این «رضایت»، توأمان‌اند.
💕 رفاقت همسران (۶)

🖋 علی‌اکبر مظاهری

🛑 برخی از آفت‌های رفاقت و درمان آن‌ها (ادامه)

۷. سرزنش
در قلمرو زندگی خانوادگی و اخلاق همسران و تربیت فرزندان، سرزنش، هیچ جایگاهی ندارد. کسی نپندارد که با ملامت می‌توان کسی را تربیت کرد. آری؛ در عرصهٔ تربیت، شاید بتوان با ملامت، کسی را از کردار ناشایستش پشیمان کرد، امّا نمی‌توان وی را به کردار شایسته واداشت و او را هدایت و تربیت نمود، زیرا پشیمانی‌ای که با ملامت حاصل شود، که طبیعتاً با تحقیر همراه است، به‌کار هدایت و تربیت نمی‌آید. اصلاً «تربیت» با «حقارت» سازگار نیست و یکی از ثمره‌های نامبارک «ملامت»، همانا «حقارت» است.
ملامت‌گران از ماهیت انسان بی‌خبرند. این سخن امام صادق(ع) را ببینید:
«لَو عَلِمَ النّاسُ کَیفَ خَلَقَ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالَی هذا الخَلقَ، لَم یَلُم اَحَدٌ اَحَداً»؛[5]
اگر مردمان می‌دانستند که خداوند، انسان را چگونه آفرید، هیچ‌کس، هیچ‌کس را ملامت نمی‌کرد.
زوج‌های جوان و والدین و مربّیان، عزم خویش را جزم کنند که واژگان ملامت، تحقیر و توهین را از قاموس حیات خانوادگی و رفاقت و هدایت و تعلیم و تربیت حذف کنند. این واژگان نامبارک، با آن اهداف مبارک، هرگز سازگاری ندارند، بلکه نتیجهٔ معکوس به بار می‌آورند. به فرمودهٔ امیرمؤمنان(ع):
«الإفراطُ فِی المَلامَةِ یَشُبُّ نیرانَ اللَّجاجِ»؛[6]
افراط در ملامت، آتش لجاجت را برمی‌افروزد.
هشدار! هشدار! مبادا با آتش سرزنش، گل
برگ‌های سازگاری و رفاقت را بسوزانیم.
یک جفا از خویش و از یار و تبار
در گرانی هست چون سیصد هزار [7]
۸. تفاوت‌های شخصیتی و اخلاقی
این را می دانیم که آفریدگار حکیم، آدمیان را گوناگون آفریده است. به فرمودۀ امام صادق(ع):
«النّاسُ مَعادِنُ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ»؛ [8]
مردمان، معدن‌هایند؛ چونان معادن طلا و نقره.
این گوناگونی در آفرینش آدمی، مقتضای نظام موزون آفرینش است. از این‌روست که هیچ دو نفر آدمی را نمی‌یابیم که از همه جهت مانند هم باشند. آری؛ «تشابه نسبی» میان آدمیان ممکن است، امّا «تطابق کامل» محال است.
همسران نیز مشمول این قاعدۀ حکیمانه‌اند؛ هر چه با هم همساز و هماهنگ باشند، باز تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند؛ به‌ویژه که هر کدام از پدر و مادری جداگانه متولّد شده و در خانواده‌ای دیگر پرورش یافته‌اند؛ با فرهنگ‌ها و تربیت‌های متفاوت. بنابراین، اگرچه ما سفارش اکید می‌کنیم که دختر و پسر و خانواده‌شان، هنگام انتخاب همسر، همتایی و هماهنگی همه‌جانبه را در نظر بگیرند و گزینش همسر، با بیشترین همتایی و همشأنی انجام گیرد؛ امّا همتایی صد در صد، محال است.
سخن اکنونی ما با همسرانی است که مرحلۀ انتخاب را گذرانده‌اند و اینک باید زندگانی مشترکشان را با رفاقت و همدلی ادامه دهند. راهکار کارساز و مهارت کارآمد در هنگام بروز تفاوت‌های اخلاقی و سلیقه‌ای و شخصیتی، پذیرش عاقلانۀ تفاوت‌هاست و سازگاری ماهرانه با آن‌ها و چشم‌پوشی‌های صبورانه از اختلاف سلیقه‌ها و گذشت بزرگوارانه از خطاها.
در آموزه‌های دینی ما آمده است:
«إِنَّ العاقِلُ نِصفُهُ إحتِمالٌ وَنِصفُهُ تَغافُلٌ»؛[9]
نیمی از وجود آدم عاقل، تحمّل و شکیبایی است و نیم دیگرش تغافل و چشم‌پوشی بزرگوارانه است.
از بهترین کاربردهای این شکیبایی و چشم‌پوشی، همانا عرصۀ خانواده و روابط همسران است.

*┄┅═✧❁🌸❁✧═┅┄*
۱: «مِن آیاتهِ أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُم أزواجاً لِتَسکُنوا إلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدّةً وَ رَحمَة؛ از آیات (و نشانه‌های حکمت) خداوند این است که از جنس خودتان برایتان همسرانی آفرید، تا نزد ایشان آرامش پذیرید، و میانتان الفت و رحمت نهاد.» سورهٔ‌روم، ۲۱.
2: نبرد بی برنده، انتشارات خادم الرضا(ع)، قم، چاپ هفتم.
3: بحارالانوار، ج۲، ص۱۳۹.
4: مولوی، مثنوی معنوی.
5: الکافی، ج۳، ص۱۱۳، دارالحدیث.
6: بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۱۲.
7: مولوی، مثنوی معنوی، دفترسوم.
8: بحارالانوار، ج۵۸، ص۶۵.
9: امیرمؤمنان(ع)، میزان الحکمه، حکمت ۱۴۹۱۵.

  • علی اکبر مظاهری
۲۱
اسفند

⭕️ نارسایی زندگی حقوقی

🖋 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

با زندگی حقوقی و قانونی نمی‌توان به صفا و صمیمیت و یگانگی رسید. زندگی حقوقی، ظرفیت سعادتمندی خانواده را ندارد و نمی‌تواند همسران و دیگر اعضای خانواده را به «حیات طیّبه» برساند.
آری؛ اگر کار همسران به ستیز و جدال رسید و فرجام زندگی مشترک به دادگاه و پروندۀ حقوقی و کیفری کشانده شد و نیاز به حکم قاضی بود، حقوق و قانون می‌تواند کاربرد داشته باشد؛ آن هم کاربردی سرد و ضعیف. در آنجا نیز اگر به اخلاق مجال داده شود، کارهای حقوقی و کیفری را بهتر به فرجام می‌رساند. آنجا که دست و پای اخلاق را ببندند و او را از ورود به میدان باز دارند، حقوق و قانون می‌تواند نقشی کمرنگ و سرد داشته باشد.
قانون و حقوق، در قلمرو زندگی خانوادگی، مانند کارد و عمل جرّاحی در پزشکی است؛ که اگر بیمار به دارو و دیگر راه‌های درمانی پاسخ نداد، به‌ناچار تیغ جرّاحی به‌کار می‌آید؛ آن هم معمولاً کار شکافتن و عضو فاسدی را بریدن و جدا کردن بخشی از بخش دیگر را بر عهده دارد و سرانجام بیمار، اگر هلاکت نباشد، اغلب رنجوری و فلاکت است و گاهی نیز از مهلکه رستن و چند صباحی دیگر ادامۀ حیات دادن؛ چه بسا که آن چند صباح حیات نیز حیاتی ناگوار باشد، نه حیاتی شاداب و امیدوار.

⁉️ پرسشی و پاسخی

❓پرسش: آیا مسائل حقوقی را اصلاً به زندگی‌مان راه ندهیم؟ آیا زن و شوهر نباید بدانند چه وظایفی دارند و نیز چه حقّی بر عهدۀ همسرشان دارند؟ مگر این قوانین حقوقی و کیفری، برگرفته از فقه و دین ما نیست؟ مگر آگاهی به آن‌ها آدمی را به وظایفش متعهّد نمی‌کند؟ مگر حقوق، گرفتنی و دادنی نیست؟ مگر انسان، موظف به استیفای حقوق خویش و نیز پرداخت حقوق دیگران نیست؟

✅ پاسخ:
چرا؛ باید حقوق و قوانین را بدانیم، امّا آن‌ها را بالاتر از اخلاق ننشانیم، بلکه اخلاق را برتر از آن‌ها نهیم. اخلاق که باشد، حقوق نیز مراعات می‌شود. اخلاق «صد» است و حقوق «نود» و «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست». چتر اخلاق چندان گسترده است که حقوق را کاملاً زیر پوشش می‌گیرد. اگر اخلاق مراعات شود، حقوق نیز به یقین رعایت شده است؛ امّا عکس آن صحیح نیست؛ یعنی اگر همۀ قوانین حقوقی را نیز مراعات کنیم، باز هم بخش‌هایی از اخلاق از زیر چتر حقوق بیرون می‌ماند و آدمی از آن‌ها محروم می‌شود.
به اصطلاح منطقی، نسبت میان زندگی اخلاقی و حقوقی «اَعَم و اَخَصّ مطلق» است؛ دایرۀ زندگی اخلاقی، گسترده‌تر از زندگی حقوقی است.
اگر اخلاق بر زندگی همسران حاکم باشد، نه تنها حقّی از هیچ کدام ضایع نمی‌شود، بلکه هر یک از آنان، علاوه بر دریافت حقّ خود، چیز بیشتری نیز دریافت می‌کند. همچنین حقوقی که در جامهٔ اخلاق و با رنگ و لعاب ایمان و عشق دریافت شود، بسیار شیرین‌تر و گواراتر است از حقوقی که در چارچوب تنگ و خشک قانون دریافت گردد.

⚠️ هشدار

مبادا، مبادا که همسرمان را ـ به هر دلیل ـ به دادگاه بکشانیم، که شیشهٔ محبّت، شکسته می‌شود؛ و اگر این جام شکست، دیگر ترمیم آن و مانند قبل شدنش، محال یا بسیار سخت است.
با تأسّف در جامعهٔ ما به دادگاه کشاندن همسر، دارد آسان می‌شود و قُبح آن شکسته می‌گردد. این آسان‌شدن و حریم شکستن، تلخی‌های بسیاری در پی دارد.
شکستن حریم‌ها، تقصیر هر کس باشد، به همهٔ زندگی خانوادگی زیان می‌زند. «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را.»
غلبه بر همسر، عین شکست است. این میدان، برنده‌ای ندارد؛ هم شکستش شکست است، هم پیروزی‌اش. مسأله، یک صورت بیشتر ندارد، و آن شکست در همه حال است.

🔚 سخن پایانی

بنابر آنچه بیان شد، خردمندی و حکمت و دیانت، بر زوج‌های جوان و غیر جوان حکم می‌کند که پایه‌های زندگی‌شان را بر اخلاق و معنویت نهند و بر پیکر زندگانی، رنگ صفا و وفا و ارزش‌های الاهی و انسانی بزنند و فضای حیات مشترکشان را با عشق و ایثار و وفا و گذشت و تفاهم و همدلی، عطرآگین کنند، تا حیاتشان فرخنده و «طیّبه» باشد و ثمره‌های نیکو به بار آورد؛ و نیز هرگز به ابزار خشک و افسردهٔ قوانین حقوقی و کیفری نیندیشند و به آن‌ها چنگ نزنند و پای آن‌ها را به محیط باصفای زندگی خجسته‌شان باز نکنند.
در بعضــی جاها ـ مانند هواپیما و سینمـا ـ درهایـی است بـه نام «درهای اضطراری»، که ای‌کاش هرگز نیازی به گشودن آن‌ها نباشد.

  • علی اکبر مظاهری
۲۱
اسفند

🌍 خانم باانصاف

🔍 مشاوره خانواده

🖋 مشاور و نویسنده: علی‌اکبر مظاهری. ماهنامه "خانه خوبان"، شماره ۱۰۹.

پرسش:
خانمی خوش‌انصاف گفته و پرسیده‌اند:
همسرم مرد خوبی است و در زندگی اصلاً کم نمی‌گذارد؛ اما یک اخلاق بدی که دارد و من از این اخلاقش در زندگی اذیت می‌شوم، این است که با کوچک‌ترین حرفی که قبول نداشته باشد، قهر می‌کند و تا من پیش‌قدم نشوم، کوتاه نمی‌آید و با من صحبت نمی‌کند. ممنون می‌شوم اگر دربارة طرز رفتارم در این شرایط، در صفحة «از زبان مشاور» راهنمایی فرمایید.

پاسخ ما:
آفرینتان می‌گوییم که در آغاز، خوبی‌های همسرتان را بیان کرده‌اید. این نشانة خوبی است؛ نشانة انصاف شما، نشانة زنده بودن ریشه‌های زندگی‌تان، نشانة وجود علاقه میان شما و همسرتان. آفرین به شما.
گفته‌اید:
1. «همسرم مرد بسیار خوبی است.» این یعنی همسرتان اوصاف نیکوی فراوانی دارد.
2. «در زندگی اصلاً کم نمی‌گذارد.» این یعنی ایشان مرد زندگی است و برای سعادت همسر و زندگی مشترک، هم توجه دارد و هم می‌کوشد.
این گفتة شما به ما اطمینان می‌دهد که زندگی‌تان بالنده است و مثبت‌های زندگی‌تان بسیار بیش از منفی‌های آن است؛ اما این زندگی ریشه‌دار و بالنده، از یک آفت و بیماری، رنج می‌برد؛ آفتی که قابل زدودن و دردی که درمان‌پذیر است.

پاسخ به اصل پرسش
1. ریشة این بیماری و آفت را بیابید. بی‌طرفانه بیندیشید و علت‌یابی نمایید. نخست از خودتان آغاز کنید. آیا رفتار شما، در بداخلاقی شوهرتان، تأثیر دارد؟ مردتان ـ به گفتة خودتان ـ «مرد بسیار خوبی است و در زندگی اصلاً کم نمی‌گذارد»، آیا از شما کاستی‌ای می‌بیند؟ آیا شما در زندگی «کم می‌گذارید»؟
مردی که خود بسیار خوب است و در زندگی هیچ کم نمی‌گذارد، انتظار دارد خانمش هم بسیار خوب باشد و در زندگی کم نگذارد. پس شما نخست اخلاق و رفتار خودتان را بررسی و عیب‌یابی کنید و اگر نقصانی از ناحیه شما هست، جبران کنید.
2. آفریدگار حکیم، از سر حکمت، آفریدگان را گوناگون آفریده است:
«الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة؛ مردمان، معدن‌هایی‌اند؛ چونان معادن طلا و نقره». (امام صادق(ع)، بحارالانوار، ج58، ص65)
ازاین‌رو هیچ کس مانند دیگری نیست. همچنین هر کسی امتیازهایی دارد و کاستی‌هایی. همسر شما نیز از این قاعده مستثنا نیست. امتیازهای ایشان را ارج نهید و آن‌ها را برجسته کنید و به رخ زندگی‌تان بکشید. این کار باعث تشویق ایشان به افزایش امتیازها می‌شود؛ اما کاستی‌هایش را برجسته نکنید و به رخش نکشید؛ بلکه مدارا کنید و آن‌ها را غیر مستقیم گوشزد کنید.
3. هرگز با ایشان مجادله و «مقابله به مثل» نکنید.
4. توجه داشته باشید که ادارة زندگی و تأمین نیازهای معیشتی، کاری سخت است و مرد را به ستوه می‌آورد. این را خوب درک کنید و از ایشان قدرشناسی نمایید. از هزینه‌های زندگی بکاهید و ایشان را در این مسیر دشوار، یاری کنید. همدلی و همراهی شما، یه ۴مردتان قوت قلب می‌دهد و از بداخلاقی‌هایش می‌کاهد.
5. همسرتان را به ورزش تشویق کنید. ورزش، در آرامش اعصاب و روان و ایجاد نشاط و کاستن از بداخلاقی، تأثیری نیکو دارد.
6. هر هفته به تفریح بروید. تفریح در کاهش فشارهای زندگی و ایجاد اخلاق نیکو، تأثیری شگرف دارد.
7. با مشاوری دانا و توانا، مشاورة حضوری انجام دهید. اگر بتوانید ـ که ان‌شاءالله می‌توانید ـ یک مشاور نیکو و خیرخواه بیابید و همسرتان را تشویق به مشاوره کنید، کار بزرگی برای بهبود وضعیت زندگی‌تان کرده‌اید. خودتان نیز ایشان را در مشاوره همراهی کنید. یادتان باشد که می‌گوییم «مشاوره»، نه «محاکمه». و می‌گوییم «مشاور» نه «قاضی». همسرتان احساس و برداشت نکند که شما ایشان را مقصر می‌دانید و می‌خواهید به محاکمه‌اش بکشانید و محکومش کنید؛ بلکه چنین جلوه دهید و چنان بیان کنید که می‌خواهید برای بهبود زندگی خوبتان، از یاوری نیکواندیش، کمک بخواهید.بار
خداوند سبحان، یاور و رهنمایتان باد.

  • علی اکبر مظاهری
۲۱
اسفند

💍 جـوانــان و انٺـخـابِ هَمسـر ❤️🧡

کتاب «جوانان و انتخاب همسر»، در آستانهٔ چاپ چهلم.

این کتاب را در سال ۱۳۷۱ و ۷۲ نوشتم و در سال ۷۳ منتشر شد.
این‌ دردانهٔ چالاکم، دارد وارد «چهل‌چاپگی»اش می‌شود.
عمرش دراز بادا!
این دلبر دانا، به زبان‌های انگلیسی، اردو، عربی، و تامیلی هم سخن می‌گوید.
نطقش پرطنین باد.

علی‌اکبر مظاهری

  • علی اکبر مظاهری