وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۱۲
خرداد


 کتاب خوب بخوانیم!

 کتاب «طوفان طلاق»

 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری

 منتشرشده در شمارهٔ ۱۵۶ ماهنامهٔ «خانهٔ خوبان»

 فایل پی‌دی‌اف، اردیبهشت ۱۴۰۳

۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
خرداد

 پرتگاه جهنم!
(سخنی دیگر با وکیلان)

 #نویسنده_و_مشاور: #علی‌اکبر_مظاهری

پیش‌ترها، به فراخور برخی از نوشته‌هایمان، سخن‌هایی با وکیلان نوشتیم. اینک اما، سخنی تلخ با پاره‌ای از وکیلان داریم، به دلیل رخدادی تلخ که در مشاوره‌هایمان پدید آمده است.
اما پیش از آن سخن، مقدمه‌ای را می‌آوریم تا ورودگاهی باشد برای ورود به اصل مطلب. به‌دقت همراهی‌مان کنید.

 بر لب پرتگاه جهنم

در آموزه‌های هشداری دین‌مان آمده است:
«القَاضِی عَلی‌ شَفِیرِ جَهَنَّم»؛
قاضی، بر لب پرتگاه جهنم است.

راست است که این سخن، دربارهٔ قاضیان است، اما می‌توان معنای آن را بر پاره‌ای از دیگران نیز گستراند؛ به‌ویژه بر کسانی که به‌گونه‌ای همکاران قاضیان‌اند؛ مانند وکیلان. شاید در عصر معصومان، وکیلانی مانند وکیلان اکنونی نبوده‌اند، که اگر می‌بودند، ای‌بسا سخنی نیز دربارهٔ ایشان می‌داشتیم این‌گونه: وکیل، بر لب پرتگاه جهنم است.
در روزگار ما، اگرچه قاضیان همچنان مشمول این سخن معصوم - علیه‌السلام - اند، بلکه بیش از روزگاران قدیم، اما وکیلان، بیش از قاضیان، بر لب پرتگاه‌اند؛ زیرا ایشان ارتباط مستقیم با مردمان دارند و ارتزاق‌شان از دست موکلان‌شان است.

 نکته

وکالت و قضاوت، شغل‌های شریفی‌اند. قاضیان و وکیلان شریف، بسیارند. سخن اکنونی ما دربارهٔ پاره‌ای از وکیلانی است که کار شریفشان را نیکو انجام نمی‌دهند و شرافت کارشان را با منافع ناروا، آلوده می‌کنند. این نکته را در یاد داشته باشیم.

 عدالت قاضی، شرافت وکیل

همان‌گونه که قاضی باید عادل باشد و عدالت را مبنای کار خود قرار دهد، وکیل نیز باید درستکار باشد و پایه‌های وکالت را بر اساس درستکاری و حقمداری بنا نهد.
اگر وکیلی، برای به‌نتیجه‌رساندن کار و پروندهٔ موکل خود و دریافت حق‌الوکاله، به «ناحق» عمل کند، این کارش:
از منظر دیانت، گناه است و حق‌الوکاله‌اش حرام است.
از منظر انسانیت، خلاف شرافت است.
از منظر امانت، خیانت است.
از منظر قانون، تخلف است.
از منظر اخلاق، خلاف انصاف است... .

 از زبان مشاور

 مشاورهٔ خانواده

راست است که مرزهای مشاوره، از عرصهٔ وکالت و قضاوت، جدا است، اما «حق»، همیشه و همه‌جا، حق است و «ناحق»، همیشه و همه‌جا، ناحق است.

زن و شوهری، دارای سه فرزند، اختلاف‌هایی داشتند. برای حل مسائل‌شان، به مشاوره آمدند. مشاوره‌مان فرازها و فرودهایی داشت. یکی از ایشان، با وجود ادامهٔ مشاوره، به طلاق نیز اقدام کرد.
ابتدا نزد وکیل رفت. آن وکیل، در همان نوبت اول، همسر موکل خود را محکوم کرد. او را به طلاق تشویق کرد. راه‌های رسیدن به طلاق را به او نمایاند. آن وکیل، آن همسر محکوم‌کرده را ندیده بود. او را نمی‌شناخت. حرف‌های او را نشنیده بود.
راستی! این کار وکیل، با کدام یک از موازین شرعی، اخلاقی، حقوقی، انسانی، همخوانی دارد؟ و حتی آیا با موازین حقوقی کشورهای غیرمسلمان نیز توجیه دارد؟

اما من با طلاق‌شان موافقت نکردم و ادامهٔ مشاوره را صلاح دانستم. و اکنون، آن دوهمسر، با سه‌فرزندشان، در کاشانه‌‌شان، دلگرم زندگی‌شان‌اند.
الاهی شکر.
اگر ایشان به دام آن وکیل تن‌داده بودند، اکنون از این زندگی، خاکستری نیز نمانده بود.
اکنون آن وکیل، خود می‌داند و خدایش، وجدانش، شرافتش، عدالتش... .
پناه بر خدا!

۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
خرداد

 قم و خراسان، دو کانون ایمان

 به مناسبت دههٔ کرامت

 #نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری

خداوند سبحان، از سر حکمت و رحمت، سنت‌هایی را در سرشت این جهان نهاده و آن‌ها را در شریان‌های آفرینش، جاری کرده است.
با اندیشیدن در نظام جهان و با کاویدن تاریخ انسان، می‌توان گفت که گویا از سنت‌های تکوینی الاهی در مسیر حیات آدمیان، یکی این است که - غالبا - در کنار هر مرد برومند، زنی توانمند، حضور داشته باشد و همراه هر زن شایسته، مردی ارجمند وجود داشته باشد؛ با اعتبارات و عناوین گوناگون: زن و شوهر، خواهر و برادر، مادر و فرزند، راهبر و راهرو، و عناوین دیگر. مانند این حضرات: آدم و حوا، ابراهیم و هاجر، موسی و آسیه و صفورا، عیسی و مریم، محمد و خدیجه، علی و فاطمه، حسن و حسین و زینب، و رضا و معصومه. صلوات‌الله‌علیهم.

حضرت معصومه، گویا رسالتی چونان رسالت حضرت زینب داشت.
همان‌سان که «عقیلهٔ بنی‌هاشم»، پیام‌رسان نهضت حسینی بود، «کریمهٔ اهل بیت» نیز پیام‌رسان نهضت رضوی بود و همین رسالت، او را از حجاز به ایران آورد.

خوشا ما ایرانیان که میزبانان این بزرگوارانیم!

 مکانت فاطمهٔ معصومه

از بانوان اهل‌ بیت پیامبر اکرم، پس از فاطمهٔ زهرا و زینب کبری، هیچکس را به منزلت فاطمهٔ معصومه سراغ نداریم. نیز در میان اولاد امام موسی‌بن‌جعفر، پس از امام رضا، هیچکس مکانت حضرت معصومه را ندارد.
هنگامی که وصف امامان معصوم را درشأن این بانو می‌شنویم، بر عظمتش خضوع می‌ورزیم. و آن‌گاه که تواضع خاکسارانهٔ عالمان و عارفان سترگ را بر ساحت مقدسش می‌نگریم، بر درگاهش خاشع می‌شویم و به مهرش دل می‌سپاریم.
راستی، یک بانوی جوان می‌تواند تا این مکانت عالی، عروج کند؟ آری می تواند!
زهی سعادت ما که در جوار اوییم! خدایا! مباد که همجوارانی ناسزاوار باشیم!
توفیق‌مان ده که به ساحتش ادب ورزیم تا از کرامتش محروم نمانیم.

 مقام کریمه، در سخن کریمان

بنگریم که اولیای معصوم الاهی، مقام کریمهٔ اهل بیت را چگونه بیان فرموده‌اند:
۱. پیش از آن‌که حضرت معصومه، ولادت یابد، جد بزرگوارش، امام صادق، دربارهٔ ایشان فرمود:
در آینده‌ای نه چندان دور، یکی از فرزندانم، به نام فاطمهٔ معصومه، که دختر پسرم موسای کاظم است، در شهر قم وفات می‌یابد و همانجا دفن می‌شود. هرکس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود.
با شفاعت فاطمهٔ معصومه، شیعیان من به بهشت می‌روند. زیارت او، بهای بهشت است.۱
۲. امام رضا فرمود:
هرکس خواهرم معصومه را در قم زیارت کند، چونان است که مرا زیارت کرده است. هرکس که او را عارفانه زیارت کند و مقام و منزلت وی را بشناسد، پاداشش بهشت است.۲
۳. امام جواد فرمود:
هرکس قبر عمه‌ام در قم را زیارت کند، پاداشش بهشت است.۳

 فرجام سخن

با امید به عنایت آن کریم و این کریمه، آن عالم و این عالمه، آن عارف و این عارفه، آن معصوم و این معصومه، آن برادر و این خواهر، آن نگین خراسان و این نگین قم، و آن رضا و این معصومه، سخن را با شعری شائقانه، به فرجام می‌بریم:

ای ضریحت حریم مهر، یاد سبزت شمیم مهر
نام پاکت نسیم مهر، رحمت آسمان سلام
روی تو قبله‌گاه دل، ای دل بیدلان سلام

هرکه یکسر دلش شکست، از طبیبان نظر گسست، آمد و رشته بر تو بست، ای امید جهان سلام
هم شفا و شفاعتی، هم دعا و اجابتی
هم ولا هم ولایتی، ای زمین را امان، سلام
آن‌که مهر تو برگرفت، وز غمت شور و شر گرفت، بیکران زیر پر گرفت، بر تو تا بیکران سلام۴

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

پی‌نوشت:
۱. سفینةالبحار، مادهٔ «قم». نیز: مستدرک الوسایل، ج ۱۰، ص ۳۶۸.
۲. مستدرک الوسایل، ج ۱۰، ص ۳۶۸.
۳. بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۳۱۶.
۴.سیدابوالقاسم حسینی (ژرفا).

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
خرداد

 تقوا و دعوا؟!
(وجود ظلم در دعواهای همسران)

 #نویسنده: جناب آقای جواد فهیمی؛ پژوهشگر حوزه و مهندس عمران

برادر عزیزمان، جناب آقای جواد فهیمی، پرسشی مطرح کرده‌اند و سپس خودشان پاسخ آن را داده‌اند. بخوانیم:

 پرسش

آیا در همهٔ دعواهای زن و شوهری، ظلمی از جانب یکی از همسران یا هردو ایشان، وجود دارد؟
به سخن دیگر: آیا می‌توانیم دعوایی از همسران بیابیم که هیچ ظلمی از جانب هیچ‌کدام از شوهر و زن، در آن واقع نشود؟

 پاسخ خود ایشان

این سؤالم برآمدهٔ از آن سخن امام حسن مجتبی - علیه‌السلام - است که در جواب مردی که از ایشان پرسیده‌ است: دخترم را به همسری چه کسی درآورم؟ فرموده‌اند:
«زَوِّجْها مِنْ رَجُلٍ تَقىٍّ فَاِنَّهُ اِنْ اَحَبَّها اَکْرَمَها وَ اِنْ اَبْغَضَها لَمْ یَظْلِمْها»؛۱
دخترت را به ازدواج مردى باتقوا درآور؛ زیرا اگر دخترت را دوست داشته باشد، گرامى‌اش مى‌دارد و اگر دوستش نداشته باشد، به او ظلم نمی‌کند.

چنین به نظرم می‌رسد که اگر شوهر و زن، هردو متدین باشند، به‌گونه‌ای که به یکدیگر ظلم نکنند، دعوایی میانشان به وجود نخواهد آمد.

۷ اردیبهشت ۱۴۰۳


۱. مکارم‌الاخلاق.

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
خرداد

 ثمرهٔ درنگ
(حاصل «اندکی درنگ!»)

 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری

خانم و آقایی، مدتی است که ناسازگاری می‌کنند و تا مرز طلاق پیش رفته‌اند.
با انتشار مطلب «اندکی درنگ! تفکر پنج‌ساعته»، در تاریخ ۱۴۰۳/۰۱/۳۱، اکنون خانم نوشته است:

... با خواندن مطلب «اندکی درنگ»، در کانال «از زبان مشاور»، با خودم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که من هم کمبود مهارت‌هایی در زندگی داشتم که الآن زندگیمان افتاده سر زبان‌ها.
شروع کردم ذهنیت منفی را که نسبت به همسرم داشتم، تغییر دهم.
به کارهای خوبی که در طول این هشت‌سال برای حفظ زندگیمان انجام داده بود و مهر و محبت‌هایی که ابراز می‌کرد، فکر کردم. با یادآوری آن‌ها، شدید گریه کردم و افسوس خوردم.
بعد احساس کردم انگار دلم برایش تنگ شده. بعد از یک‌ماه دوری، دلم می‌خواست پیش هم باشیم و نیازهایمان را برآورده کنیم.
کلافه و سرگردان شده بودم.
دیدم بهترین کار این است که به او پیام دهم و بگویم من بهت نیاز دارم؛ نیاز عاطفی و... . و پیام دادم.
این تغییر ذهنیت باعث شد بتوانم، به کمک خداوند، رفتارم با همسر را اصلاح کنم. او نرم شد و نزدم آمد. ملاقات کردیم. آرام گرفتیم... .
خدا را شکرگزارم.

پاسخ ما

... مرحبا به شما. راه و شیوهٔ جدیدتان را ادامه دهید.
به امید خدا.

۲ اردیبهشت ۱۴۰۳

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
خرداد

 اندکی درنگ!
(تفکر پنج‌ساعته. بسیار مهم!)
(مراقب زندگی‌مان باشیم!)

 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری

آقای «تفکری»، مردی‌ است «عاقل»، اما گهگاه گرفتار هیجانات «آنی» می‌شود. او، در این «آن‌»های نامبارک، اندیشه‌هایی ناصالح می‌ورزد. یا بگو: پارازیت‌های عقل‌زدا، به مغزش هجوم می‌آورند. در آن هنگامه‌ها دیگر عاقل نیست. تصمیم‌هایی ناروا می‌گیرد، اما زود به خود می‌آید. از عملی‌کردن آن تصمیم‌ها بازمی‌ایستد. گاهی نیز، پیش از به‌خودآمدن، اقدام می‌کند، اما پس از اقدام، پشیمان می‌شود و به اندازهٔ توان و امکان، جبران می‌کند.
امیر خردمندان، امام علی - علیه‌السلام - در وصف کسانی اینچنین، فرموده است: اینان جنون ادواری دارند. سخن حضرت را ببینیم:
«الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ، لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ؛ فَإِنْ لَمْ‌یَنْدَمْ، فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکِمٌ»؛۱
تندخویی و خشم ناگهانی، گونه‌ای از دیوانگی است (و آن، جنون ادواری است)، زیرا که آدم خشم‌ناک، پس از فرونشینی خشمش، از حال و کردارش پشیمان می‌گردد؛ اما اگر پشیمان نشد، دانسته می‌شود که دیوانگی‌اش پایدار است (و آن، جنون دائمی است).

آری؛ خشم آقای تفکری، گذرا است. کاش همین را هم نمی‌داشت. حیف اوست که با آن‌همه اوصاف نیکو، گاهی دیوانه شود، اگرچه دیوانگی‌اش کوتاه‌مدت باشد.
یکی از این دیوانگی‌های کوتاه‌مدت و زودبه‌خودآمدن‌هایش را از زبان خودش بشنویم:

همسرم، گاه‌گاهی کارهایی ناروا می‌کند. مرا به خشم می‌آورد. در این هنگامه‌ها به سوی مرزهای جنون رانده می‌شوم. ذهنم جوش می‌آید و تصمیم‌هایی خطرناک می‌گیرم، اما با آویختن به دامان هدایت خدا، آرام می‌گیرم و اقدام نمی‌کنم.
همسرم، در دوماه گذشته، سه‌بار، با سه‌کار ناروا، مرا به خشم آورد؛ خشم شدید. دیگر توانم تاب نداشت. به طلاق فکر کردم. به تصمیم رسیدم. مقدمات کار را فراهم کردم. دیگر تا مرز اقدام، فاصله‌ای نداشتم، اما [مرحبا به این اما!] با خود گفتم پیش از اقدام، با مشاورم مشورت کنم. در دل می‌ترسیدم که او تصمیمم را، که با زحمت به آن رسیده بودم، سست کند، اما عقلم می‌گفت: تو که هیچ‌وقت از مشاورهٔ با او ضرر نکرده‌ای. به مشاوره برو. و رفتم.
مشاورم حرف‌هایم را شنید. ساکت ماند تا همهٔ حرف‌هایم را بزنم. ساکت شدم. او نیز همچنان ساکت بود. لحظه‌هایی به سکوت گذشت. او به سخن آمد و گفت: من حالا دربارهٔ «روا» یا «ناروا»بودن این طلاق، سخنی نمی‌گویم. فقط می‌گویم این اقدام را دو روز به تأخیر بینداز؛ فقط دو روز.
گفتم: چرا؟ تا چه‌شود؟ تا چه‌کنم؟
گفت شنیده‌ای که:
«تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَنَةٍ»؛۲
یک‌ساعت تفکر، برتر از سالی عبادت است؟ گفتم: بله.
گفت: به جایی خلوت برو. کاغذ و قلم داشته باش. پنج‌ساعت فکر کن. در این خلوت و تفکر پنج‌ساعته، سودها و زیان‌های این طلاق را بیندیش و بنویس. بی‌طرفانه. احساس و خشمت را دخالت نده. فقط با عقلت کار کن. حاصل تفکر و محاسبه‌ات را بنویس. بعد بیا تا با هم صحبت کنیم.
رفتم و چنان کردم که با مشاورم عهد کرده بودم. پس از دوساعت تفکر، فایده‌ها و زیان‌های این طلاق را در دو ستون نوشتم: ترسیم دو ستون را مشاورم تعلیمم داده بود. حاصل تفکر و محاسبه‌ام برای خودم حیرت‌آور بود. ستون زیان‌ها بلندتر از ستون فایده‌ها شد؛ بسیار بلندتر.

 دو ستون عقل

 ستون فایده‌ها

در ستون فایده‌های این طلاق نوشتم:
۱. همسر بهتری می‌گیرم.
۲. زندگی بهتری تشکیل می‌دهم.
۳. از شکسته‌شدن بیشتر اقتدارم یشگیری می‌کنم.
۴. فرزندانم را بهتر تربیت می‌کنم.
۵. رشد علمی و معنوی‌ام بیشتر می‌شود.

 ستون زیان‌ها

در ستون زیان‌ها نوشتم:
۱. یک زندگی چهارنفره (من، همسرم، دوفرزندمان) متلاشی می‌شود. این خسارت بزرگی است. برای ساختن و استمرار این زندگی، جوانی من و همسرم هزینه شده است.
۲. با ازهم‌پاشیدن این زندگی، یک انسان (همسرم)، که خوبی‌هایش بیش از بدی‌های اوست، بی‌خانمان می‌شود. او بخشی از جوانی‌اش را به پای این زندگی نثار کرده است. حالا که دیگر آن جوانی و نشاط و زیبایی دوازده‌سال پیش را ندارد، از خانه‌اش بیرونش کنم؟ این «نامردی» است. زمانی که این خانم را گرفتم، دختر خوبی بود. اقبال بلندی برای ازدواج داشت. حالا که مطلقه‌اش کنم، دیگر آن اقبال را ندارد. از کجا معلوم که اقبال ازدواج مجدد داشته باشد؟ شاید همیشه بی‌همسر بماند. آفت‌هایی که دامنگیر او می‌شود چه؟ این کار، خشم خدا را سبب می‌شود و همین خشم، عرش خدا را می‌لرزاند. خوانده و شنیده بودم که از طلاق، عرش خدا می‌لرزد، اما ادراک نکرده بودم، اما حالا معنای این سخن، در رگ قلبم جاری است.

۳. فرزندانمان «تک‌والدی» می‌شوند. زیان‌های تک‌والدی فرزندان، بی‌جبران است. این دوفرزند، مانند دوپارهٔ گوشت قربانی می‌شوند. فدای هوس و خشم و سست‌عقلی من می‌شوند. از خود پرسیدم: چطور می‌خواهی فرزندان بی‌مادر را «تربیت بهتر» کنی؟ تازه معلوم نیست که فرزندان را به من بدهند. با حکم دادگاه و حق حضانت و دیدار در کلانتری و پارک، یا زیر دست نامادری و ناپدری، این طفلک‌ها تباه می‌شوند. فرزندان طلاق، احساس حقارت می‌کنند. و هشتاد و شش مشکل دیگر.
۴. از کجا معلوم که من بتوانم همسری بهتر بگیرم؟ هیچ تضمینی نیست. بلکه احتمال این‌که همسر بعدی، مثل همسر فعلی یا پایین‌تر باشد، بیشتر است.
۵. آیا همسر بعدی، برای فرزندانم مادری می‌کند؟ هیچ اعتباری نیست.
۶. اگر میان همسر بعدی و فرزندانم ناسازگاری ایجاد شود، که می‌شود، طرف کدامشان را بگیرم؟ طرف هرکدام را بگیرم، دعوا می‌‌شود. و من درمانده می‌شوم.
۷. احتمال رشد علمی و معنوی‌ام تضمینی ندارد، بلکه احتمال افت آن‌ها بیشتر است.
۸. به اعتبار و آبرویم، لطمهٔ شدیدی می‌خورد. من الآن در میان خویشان و جامعه، آبروی خوبی دارم. شأن اجتماعی‌ام بلند است. از معلمان صاحب نام جامعه‌ام. بی‌تردید به حیثیتم ضربت می‌خورد.
۸. در زمینهٔ اقتصادی، زیان بزرگی می‌کنم. من با کمک همسرم توانسته‌ام خانه‌ای بخرم و زندگی متوسطی ایجاد کنم. نیمی از این زندگی، مرهون تلاش و فداکاری همسرم است. با فروپاشی این زندگی، کجا و تا کی می‌توانم چنین زندگی‌ای بسازم.
۹. از همه مهمتر این‌‌که جواب خدا را چه بدهم؟ من که می‌دانم با صبوری، می‌شود با این خانم زندگی را ادامه داد. با طلاق او، ظلم بزرگی به او و فرزندان و خودم می‌شود. خدا خودش گفته که انسان‌ها عیال من‌اند. خدا غیرتمند است. با کسی که به خانواده‌اش ظلم کند، سخت رفتار می‌کند. زندگی این جهان، به‌زودی به پایان می‌رسد، اما زندگی آن جهان، بی‌نهایت است. اگر خدا را بر من خشم گیرد، آخرتم تباه می‌شود. این از همهٔ زیان‌ها سنگین‌تر است.

 حدود چهار ساعت از پنج‌ساعت، گذشته بود؛ دوساعت تفکر، دوساعت نوشتن. آن یک‌ساعت باقی‌مانده را به فکرکردن بیشتر و جمع‌بندی نشستم.
حاصل این شد: این طلاق، «ناروا» است.

عجب است که قبلاً، هنگام خشم و کدورت، فکر می‌کردم صددرصد همسرم مقصر است و این طلاق، صددرصد، صلاحم است و خدا، از کارم خشنود است. اما پس از این محاسبهٔ بی‌طرفانه و عاقلانه، دیدم چنین نیست. اشتباه می‌کردم.

بغضم ترکید. یک دل سیر گریه کردم. سبک شدم. جانم آرام گرفت. نزد مشاورم رفتم. گزارش کار را دادم. نوشته‌هایم را به ایشان سپردم. به‌دقت مطالعه کرد و گفت: بله، اقدام به این طلاق، «ناروا» است.
به صحبت نشستیم. چگونگی بازآفرینی زندگی‌ام را مشاوره کردیم. و چنین شد که از متلاشی‌شدن یک زندگی چهارنفره، پیشگیری شد.
خدا را شکر کردم. به خدا گفتم: خداجانم! بابت هدایت به‌هنگامت، ممنونم!

۳۱ فروردین ۱۴۰۳

۱. نهج‌البلاغه، حکمت ۲۵۵.
۲. بحارالأنوار: ۷۱/۳۲۷/۲۲؛ امام صادق (ع).

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
خرداد

 ورود عزتمندانه!

 یادداشتی از: #مریم_یوسفی_عزت

یادمان باشد که حفظ اقتدار مرد، از جانب زنش، واجب است.
و یادمان بماند، حفظ عزت زن، از سوی مردش، واجب است.
و در یادمان بگذاریم که احترام، امری است دوسویه.
نه بی‌احترامی مرد به زن، نشان‌‌ اقتدار مرد است، و نه شکستن هیبت مرد، نشان توانمندی یک زن است.
دین اسلام، دینی است جامع، کامل، و متعادل. و شایسته و بایسته است که ما در شیوه، منش، تفکر، اعتقاد، رفتار، و گفتار، بر اسلوب فرمایش خداوند متعال، «متعادل» باشیم؛ اگر نه، شخصیتمان، زیبندهٔ عنوان مسلمان راستین نیست.

 حکایت

 اول شما بفرما!

آقا و خانم، در مراسمی از سوی خویشاوندی از خانوادهٔ آقا، به مهمانی دعوت می‌شوند.
هنگام ورود به منزل خویشاوند، آقا به همسرش می‌گوید: «اول شما بفرما!» خانم پاسخ می‌دهد: «نه، اول شما بفرما!» آقا دست می‌گذارد بر شانهٔ خانم و او را با نرمی به سمت داخل هدایت می‌کند. هردو به روی یکدیگر لبخند می‌زنند.
به محض ورود، کسی از میان جمع می‌گوید: «والا، قدیم‌ها احترام مردها بیشتر بود. الان زمانه برعکس شده؛ مردها همه زن‌‌ذلیل‌ شده‌اند!»
آقا فکر می‌کند که اقتدارش در میان جمع شکسته شده. برای این‌که کم نیاورده باشد، می‌گوید: «ورود اول زن‌ها، حکایتی دارد. زمان غارنشینی، چون‌که همیشه خطر بوده و داخل غارها پر از حیوانات، مردها اول زن‌ها را به داخل غار می‌فرستادند تا اگر آنجا امن بود، خودشان بروند داخل.»
افراد در جمع، خنده‌های تمسخرآمیز می‌کنند و نیش‌خندی به خانم می‌زنند.
خانم، دل‌چرکین می‌شود و سرش را پایین می‌اندازد.

اکنون این سخن پیامبر مهربانی را ببینیم که چه فاصله‌ای با این فرهنگ پاره‌ای از مردمان جامعهٔ ما دارد:

💎 قالَ رَسُولُ‌ اللهِ – صَلَّی‌اللهُ‌عَلَیْهِ‌وَ‌آلِه –: «أحسَنُ النّاسِ إیماناً أحسَنُهُم خُلُقاً و ألطَفُهُم بِأهِلهِ»؛۱
پیامبر اکرم – صلی‌الله‌علیه‌وآله – فرمود: نیکوترین مردمان، از نظر ایمان، خوش‌اخلاق‌ترینِ آن‌ها است و مهرورزترین‌شان با خانوادهٔ خود است.

۲۲ فروردین ۱۴۰۳

۱. بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۳۸۷.

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
خرداد

 حریم غیرت
(مراقب حریم غیرت همسرمان باشیم!)

#نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری

پیش‌ترها دربارهٔ حریم غیرت همسران سخن گفته‌ایم و چندین مطلب نوشته‌ایم، اما گویا هنوز نیاز است که در این باب، همچنان بگوییم و بنویسیم؛ زیرا برخی از همسران، آن‌گونه که می‌باید و می‌شاید، این مرز را پاس نمی‌دارند.
اکنون سخن از حریم غیرت دربارهٔ «نامحرمان» نیست؛ آن‌که واضح است و همگان با آن آشنایند، ما نیز درباره‌اش بسیار نوشته‌ایم؛ بلکه سخن در عرصهٔ «محرم‌های سَبَبی» است؛ محرم‌هایی که به سبب عقد ازدواج، محرم می‌شوند. در این موضوع، کمتر گفته و نوشته می‌شود، با این‌که از مسائل ضروری خانواده‌ها است؛ به‌ویژه مردان، در این مقوله، مسأله‌‌ها دارند.
امروز، دراین‌باره، مشاوره‌ای داشتم، و همین باعث اندیشیدن و نوشتن دراین‌باب شد.
اکنون، پیش از نوشتن «از زبان مشاورِ» امروزمان، مطلبی را که قبلاً نوشته‌ام، باز می‌آورم. با هم بخوانیم:

 محرم‌های نَسَبی و سَبَبی

محرم‌های نَسَبی، که به سبب پیوند خانوادگی محرم‌اند (مانند پدر، مادر، برادر، خواهر)، با محرم‌های سَبَبی، که به سبب عقد ازدواج زوج‌ها محرم می‌شوند (مانند پدرشوهر، مادرزن و داماد و عروس ایشان)، ازمنظر فقهی، یکسان‌اند، اما از منظر عاطفی و اخلاقی، تفاوت‌هایی دارند.
رفتارهای محرم‌گونگی این‌ دو گروه، از این منظر (منظر اخلاقی و عاطفی)، باید حریم‌هایی متفاوت داشته باشد. مثلا حساسیت پسر به مادرش با حساسیت داماد به مادرزنش، متفاوت است. نیز حساسیت پدر به دخترش و مادر به پسرش، با حساسیت پدرشوهر و مادرشوهر به عروس و دامادشان، یکسان نیست.
ازاین‌رو، محرم‌های سَبَبی، در رفتار و پوشش، باید بیشتر حریم نگه دارند. بی‌پروایی محارم سببی، در رفتارهای محرم‌گونگی با همدیگر، آسیب‌زا است.
هرچند که محارم نَسَبی نیز باید در پوشش و رفتار با یکدیگر، حریم نگه‌دارند، اما رابطهٔ محارم سببی، حریم بیشتری را می‌طلبد.
فقط همسران‌اند که در مسائل عاطفی و جنسی، حریمی ندارند.

 نمونه‌ای خجسته

 یادی از آن دویار باوقار

جدّ مادری ما، عالمی بود تقواپیشه و پاک‌اندیشه و سلیم‌النفس. نیز بسیار خانواده‌دوست بود و مهربان. ما هرگز از ایشان رفتار و گفتار ناشایستی مشاهده نکردیم. توکلش به خدا و رضایتش به تقدیر الاهی، مثال‌زدنی بود. از او هیچ صفت ناپسندی، هرچند کوچک، سراغ ندارم، چه رسد به «حسادت»، اما «غیرتمند» بود.
ایشان، همسرش (مادربزرگ‌مان) را بسیار احترام می‌کرد. به‌ویژه که مادربزرگ، علویه بود و پدربزرگ، به دلیل سیده‌بودن مادربزرگ، او را فوق‌العاده گرامی می‌داشت. ما هرگز کمترین بی‌احترامی از پدربزرگ به مادربزرگ، ندیدیم و نشنیدیم.
پدربزرگ به مادربزرگ گفته بود: «نزد دامادهایمان حجاب داشته باشید.» و ما هرگز مادربزرگ را نزد دامادهایش، که پدرمان یکی از آنان بود، بی‌چادر ندیدیم.
با این که پدربزرگ، ده‌سال زودتر از مادربزرگ از این جهان رفت، اما مادربزرگ همچنان به آن پیمانی که با پدربزرگ بسته بود، پایبند بود و آن فرمان و خواستهٔ ایشان را حرمت می‌نهاد. حتی در دوران کهنسالی، که نودساله بود، نزد دامادهایش چادر به سر می‌کرد و حجاب و حریم می‌گرفت.
رحمت خدای رحمان بر هردوی ایشان.

۱۱ فروردین ۱۴۰۳

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۲
خرداد


 پشیمانی عاقلانه

 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری

 (محاسبهٔ عاقلانهٔ ۲)

 اشاره

نوشتهٔ پیشین؛ «محاسبهٔ عاقلانه»، بازتابی تأمل‌انگیز داشت. گویا نیشتَرِ قلم را بر اندیشه‌ها و وجدان‌هایی حیران زده‌ایم. فریادهایی دردآمیز برآمده است. تکانه‌هایی دیده می‌شود که نشانه‌هایی از «حیات» دارد. افق‌هایی امیدبخش به چشم می‌آید. الاهی شکر.
بر آن شدیم که پاره‌هایی از این تکانه‌های امیدآفرین را به خوانندگانمان بنمایانیم. به امید خدا.

 مردِ پشیمان

 از زبان مشاور

 مشاورهٔ طلاق - ازدواج

 پرسش شما

آقای «نادمی»، گفته و پرسیده است:
دوماه است که همسرم را طلاق داده‌ام. تا اکنون هیچ‌کداممان ازدواج نکرده‌ایم. یکی‌دوهفتهٔ اول، احساسی «بی‌رنگ» داشتم. می‌کوشیدم خشنود باشم، اما نمی‌شد. تلخی این واقعه نمی‌گذاشت شادمان باشم. رضایت و نارضایتی، با هم، بر جانم چنگ می‌زدند. رضایتم آمیخته به احساس «نامردی» بود و نارضایتی‌ام، همدوش احساس «رهایی».
بعد از آن در باتلاق «حیرانی» افتادم. دیگر نمی‌دانستم کار درستی کرده‌ام یا به خطا رفته‌ام. با این‌که میانهٔ بدی با مشاوره ندارم، اما می‌ترسیدم به مشاوره بروم، چون دیر شده بود. باید قبل از طلاق، مشاوره می‌‌کردم، که نکردم. مانند کسی شده بودم که پُتکی سنگین بر سرش کوبیده باشند... تا این‌که نوشتهٔ شما را خواندم؛ «محاسبهٔ عاقلانه» را.
ابتدا با خود گفتم: آن «خانم بصیری»، قبل از طلاق، این محاسبه را کرده است. من که الآن کارم از کار گذشته. آن مطلب را دوباره و سه‌باره خواندم. دنبال روزنه‌ای می‌گشتم تا شاید نوری به این حالِ زارم بتابد. با خود گفتم: اگرچه کار ما تمام شده است، اما برای این‌که بدانم با خودم چندچند هستم، حالا محاسبه می‌کنم. و کردم. از شهر بیرون زدم. با خود کاغذ و قلم بردم. یک‌روز با خود تنها شدم. به تفکر و محاسبه پرداختم. از خدا خواستم اندیشهٔ تاریکم را روشن کند. نتایج تفکر و محاسبه‌ام را می‌نوشتم. زیر لب، ذکر می‌گفتم و موتور فکرم را گرم می‌کردم. پنج-شش صفحه نوشتم. در آخرِ روز و پس از این محاسبهٔ ریاضت‌گونه، به این نتیجه رسیدم که: حالِ الآنم، زندگی اکنونم، بدتر از حال و زندگی قبل از طلاق است. هیچ سود نکرده‌ام. همه‌اش زیان کرده‌ام. و به قول شما در کتاب «طوفان طلاق»، طلاقم «ناروا» بوده.
حالا «چندچندبودن با خودم» را دانسته‌ام، اما نمی‌دانم چه کنم. دستم را به سویتان گشوده‌ام. حالا چه کنم؟

▪️ پاسخ ما

ابتدا بشارتتان دهم که قلمتان زیباست. استعداد نویسندگی دارید. این استعداد را فعال کنید و قلمتان را چالاک نمایید.
اما پاسخ ما به سؤال‌تان:
۱. به خانم اعلام کنید که قصد مذاکره دارید و کار را تمام‌شده نمی‌پندارید. این کار را زود انجام دهید، چون هر آن احتمال ازدواج‌کردن او وجود دارد.
۲. با او نزد مشاوری دانا و توانا بروید و مسأله‌تان را مطرح کنید. اگر مشاورتان دانا و توانا باشد، شما را در رسیدن به تصمیم نهایی کمک می‌کند.
۳. اگر خانم نیاز به مشاورهٔ با ما را داشت، راهنمایی‌اش کنید که ارتباط بگیرد.
۴. چون طلاق از جانب شما بوده، ممکن است خانم هنوز خشمگین باشد و پاسخ منفی دهد. به او حق دهید. زود منصرف نشوید. فرصت دهید تا آرام گیرد، اما پیگیری‌تان متصل باشد. ممکن است بگوید: نیاز به زمان دارم تا حالم بهتر شود. یا: احتیاج به تفکر دارم. شما صبوری کنید و این فرصت را به او بدهید، اما در همین «زمان» نیز پیگیری ملایمی داشته باشید؛ ملایم و پیوسته.
۵. قبل از اقدام نهایی، ما را از روند و نتایج کارها باخبر کنید.
خداوند مهرورز، یاور و هدایتگرتان باشد.

۲۲ اسفند ۱۴۰۲

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۸
اسفند
📚 ۱. جوانان و انتخاب همسر (ازدواج، گزینش همسر، ...)، موسسۀ بوستان کتاب، قم، چاپ اوّل: ۱۳۷۳؛ چاپ چهل و یکم (در جامه‌ای نو)، نورالزهرا، قم: ۱۴۰۱، کتاب برگزیدۀ کشوری، ترجمه و منتشرشده به چند زبان زندۀ جهان.

📚 ۲. جوانان و دوران نامزدی (مسائل دوران فرخندۀ نامزدی و عقد)، پارسایان، قم، چاپ اوّل: ۱۳۸۱؛ چاپ چهاردهم: ۱۳۹۲.

📚 ۳. هشدارهای تربیتی (چهل مسألۀ مهمّ تربیتی، راهنمای پدران، مادران، مربّیان)، هجرت، قم، چاپ اوّل: ۱۳۷۴؛ چاپ دوازدهم: ۱۴۰۱.

📚 ۴. از اوج آسمان (شرح ادبی، عرفانی هفتاد و هفت حدیث قدسی)، قدسیان، قم، چاپ اوّل: ۱۳۷۷؛ چاپ سوم: ۱۳۸۸.

📚 ۵. از ژرفای حج (بیان سخن عارفانۀ امام سجاد دربارۀ فلسفۀ عرفانی مناسک حج)، دارالحدیث، قم، چاپ اوّل: ۱۳۷۵.

📚 ۶. این‌گونه زندگی کنیم (ترجمه و توضیح نامۀ امیرمؤمنان (ع) به امام حسن (ع)، نامۀ ۳۱ نهج‌البلاغه)، قدسیان، قم، چاپ دوم: ۱۳۹۱.

📚 ۷. شیوۀ شهریاری (ترجمه و توضیح پیام‌های حکومتی و مدیریتی امیرمؤمنان (ع) به مالک اشتر، نامۀ ۵۳ نهج‌البلاغه)، پارسایان، قم، چاپ اول: ۱۳۹۰؛ چاپ دوم: ۱۳۹۱.

📚 ۸. نهج‌البلاغۀ پارسی (گزیده‌ای از زیباترین و شورانگیزترین خطبه‌ها، نامه‌ها، و حکمت‌‌های نهج‌البلاغه، با ترجمه و توضیح فارسی)، کتاب قدسیان، قم، چاپ اوّل: ۱۳۸۵؛ چاپ سوم: ۱۳۹۲.

📚 ۹. زیارت خدا (پژوهشی پیرامون عیادت در اسلام)، با مهدی رضایی، مرکز تحقیقات اسلامی جانبازان، چاپ اوّل: ۱۳۷۵؛ چاپ دوم: ۱۳۷۶.

📚 ۱۰. نهج‌الفصاحه (ترجمه و نگارش متن کامل نهج‌الفصاحه)، کتاب قدسیان، قم، چاپ اوّل: ۱۳۸۷؛ چاپ چهارم: ۱۳۹۳. سپس (در جامه‌ای نو)، نشر جمال، قم، چاپ اول: ۱۴۰۲.

📚 ۱۱. نهج‌البلاغه (ترجمه و نگارش فاخر و شیوای متن کامل نهج‌البلاغه)، جمال، قم، چاپ اوّل: ۱۳۸۹؛ سپس (در جامه‌ای نو) متعدد، نیز به‌نشر، تهران، چاپ‌های متعدد. آخرین چاپ: ۱۴۰۲.

📚 ۱۲. نبرد بی‌برنده (نخستین و تنها کتاب مستقل دربارۀ مجادلۀ همسران)، خادم‌الرضا، قم، چاپ اوّل: ۱۳۸۹؛ چاپ دوازدهم: ۱۴۰۲، کتاب برگزیدۀ وزارت ورزش و جوانان، در موضوع خانواده.

📚 ۱۳. آداب عشق‌ورزی (آموزه‌هایی دربارۀ رفتارهای جنسی و عاطفی همسران)، با دکتر عفت‌السادات مرقاتی خویی، نورالزهرا، قم، چاپ اول: ۱۳۹۲؛ چاپ هشتم: ۱۳۹۷.

📚 ۱۴. فرهنگ خانواده (بایدها و نبایدهای زندگی خانوادگی، بررسی همه‌جانبۀ مسائل خانواده، آموزش مهارت‌های زندگی خانوادگی)، نورالزهرا، قم، چاپ اول: ۱۳۹۳؛ چاپ سوم: ۱۴۰۰.

📚 ۱۵. دختران و انتخاب همسر (آموزه‌هایی دربارۀ مشارکت حیامندانۀ دختران در گزینش همسر خویش، ناگفته‌هایی از موانع ازدواج به‌هنگام دختران و راهکارهایی در رفع آن‌ها)، عطش، قم، چاپ اول: ۱۳۹۵.

📚 ۱۶. از زبان مشاور (ارکان پنج‌گانۀ زندگی خانوادگی)، بوستان کتاب، قم، چاپ اول: ۱۳۹۹؛ چاپ دوم (در جامه‌ای نو)، نشر جمال، قم: ۱۴۰۱.

📚 ۱۷. خانه‌ای در بهشت (ارکان پنجگانۀ خانواده)، نشر جمال، قم، چاپ اول: ۱۴۰۰.

📚 ۱۸. برای دختران‌مان (راه‌کارهای انتخاب همسر و زندگی خجسته برای دختران‌مان)، نشر جمال، قم، چاپ اول: ۱۴۰۱.

📚 ۱۹. جنگ و صلح همسران (رازهای زندگی سعادتمندانه برای همسران)، نشر جمال، قم، چاپ اول: ۱۴۰۱.

📚 ۲۰. طوفان طلاق (پژوهشی نو در پدیدهٔ طلاق؛ طلاق‌های «ناروا»، طلاق‌های «روا»، ریشه‌های طلاق، چارهٔ کار، پس از طلاق...)، نشر خادم‌الرضا، قم، چاپ اول: ۱۴۰۲.

۱۸ اسفند ۱۴۰۲

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

🌐 http://mazaheri.andishvaran.ir
#علی‌اکبر_مظاهری_اصفهانی _ #پایگاه_اندیشوران_حوزه

🌐 http://mazaheriesfahani.ir
#وبسایت_علی‌اکبر_مظاهری
  • علی اکبر مظاهری