وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی
۱۷
شهریور

 کتابی تازه
(نگاهی نو، به پدیدهٔ طلاق)

 #نویسنده: #علی_اکبر_مظاهری

 مژده ای دل...!

کتابی با موضوع «طلاق»، در مرحلهٔ تدوین نهایی است. به لطف خداوند.
این کتاب، محصول سال ۱۴۰۲ است. البته مطالبی از آن، ثمرهٔ پژوهش‌ها، اندیشه‌ها، تجربه‌ها، و مشاوره‌های سالیان دراز پیشین است، اما ساماندهی و تدوین آن برای انتشار، از آثار امسال است.

 محتوای این کتاب

موضوع‌های این صحیفهٔ طلاقیه، چنین است:
۱. ماهیت طلاق را بیان کرده‌ایم.
۲. ریشه‌های آن را نمایانده‌ایم.
۳. طلاق‌های «ناروا» و «روا» را کاویده‌ایم.
۴. راه‌های پیشگیری از طلاق‌های «ناروا» را بیان کرده‌ایم.
۵. چگونگی مدیریت طلاق‌های «روا» را نشان داده‌ایم.
۶. فصلی برای پس از طلاق و ساماندهی دوبارهٔ زندگی آورده‌ایم.

گزارش‌های بعدی مسیر این کتاب را، در آینده‌ای نزدیک، می‌خوانید.
به امید خدا.

۱۹ مرداد ۱۴۰۲

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۷
شهریور

طلاق‌های ناجوانمردانه

 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان

 پس از طلاق (۶)

 بازگشت به همسر پیشین (۴)

 از زبان مشاور

 مشاورهٔ خانواده

خانم جوان، نالان و پریشان، به مشاوره آمد.
احوالش را پرسیدم. گفت: «خرابم؛ بسیار خراب.»
گفتم: برایم بگویید. می‌شنوم.

 حکایت خود را چنین آغاز کرد.

«زندگی خوبی داشتم. آسایش و آرامش داشتم. روحیهٔ بالایی داشتم. اعتماد به نفس و عزت نفس داشتم. جایگاه و احترامم محفوظ بود.»
و سرش را به پایین خم کرد. دستان مشت‌شده‌اش را بر سرش گذاشت و آرنج‌ها روی زانوها. سکوت کرد. آهی کشید و هِق‌هِق‌کنان گریست.
فرصت دادم تا آن اشک‌های محنت‌دیده‌اش ببارد. بارید.
آرام شد. طوفان غم‌هایش را بازدمید و گفت: «می‌دانید چرا حالا هیچ‌کدام را ندارم و پوچِ پوچم؟ طلاق؛ طلاقی ناجوانمردانه. همه چیزم را از دست دادم. همسر خوبم را با دستان خودم، از خودم گرفتم.
خودم را مالک او می‌دانستم. فکر می‌کردم تدبیری بالاتر از تدبیر من نیست. خود را مدیری لایق می‌دیدم. برای به‌دست‌آوردن جایگاه ریاست، بهانه‌تراشی می‌کردم. او آدم بدی نبود. تنها زیر بار حرف زور نمی‌رفت، که این مخالف میل من بود. جاروجنجال‌های بیهوده راه می‌انداختم. ظرف‌ها را می‌شکستم. صدایم را بالا می‌بردم. قلدری می‌کردم. فقط می‌خواستم به او ثابت کنم که من مدیر لایق‌تری برای زندگی‌مان هستم.
اوایل زندگی‌مان، او کوتاه می‌آمد. سعی می‌کرد آرام باشد. من را هم آرام می‌کرد.
یک‌سالی گذشت. با تلاش‌های همسرم، نزد مشاور رفتیم. مشاوره‌ها اثر نداشت، چون من با پیش‌داوری به مشاوره می‌رفتم و می‌خواستم از مشاور، تأییدیه بگیرم بر حقانیت خودم و محکومیت همسرم.
من لجبازتر شده بودم. همسرم را در زندگی نادیده می‌گرفتم‌. به هر چیزی توجه می‌کردم، به غیر او. حتی شروع کردم به آبروریزی. از او نزد دیگران بدگویی می‌کردم. اما او حتی یک‌بار پشتم را خالی نکرد. حتی یک‌بار به من بی‌توجهی نکرد‌. حتی یک‌بار از من بد نگفت. می‌دانست دوستش دارم و می‌دانستم دوستم دارد.
اما من مغرور بودم. خودخواه بودم. خوبی‌هایش را نمی‌دیدم. او را بی‌دست‌وپا می‌دانستم و باید به همهٔ عالَم و آدم، بی‌دست‌وپایی او را جار می‌زدم. باید همه می‌دانستند که او همسر بدی است. افسوس!

 پس از دوسال

دو سالی گذشت. دیگر صبر و حوصلهٔ قبل‌ها را نداشت. با اعصابش بازی می‌کردم. خانه را ترک می‌کرد و اندکی بعد بازمی‌گشت.
در این میان بود که یک‌بار یکی از دوستانم به من گفت: «شاید حق با تو باشد و تو مدیر لایق‌تری باشی، اما همین‌قدر که شوهرت می‌تواند با چنین همسری زندگی کند، قابل تقدیر است!»
گوش شنوا نداشتم. در نهایت، با افکار پلید خود، نقشه‌هایی کشیدم که مدرک‌سازی کنم. به قدری روی اعصابش راه رفتم که کتکم زد. خود را زیر دست و پایش انداختم تا آثار کتک‌هایش روی بدنم بماند. به دادگاه رفتم‌. در پزشکی قانونی سند‌سازی کردم. آنقدر راه دادگاه را رفتم و آمدم که دیگر جان سالمی هم برای خودم باقی نگذاشتم. نفْسَم پلید شده بود. محیط دادگاه، نفْس‌آلود است.
همسرم پیشنهاد طلاق داد؛ همراه با پرداخت مهریه. من هم که به اندازهٔ کافی از او مدرک داشتم تا بدی‌اش را به همگان ثابت کنم، پذیرفتم. طلاق گرفتیم. با خود گفتم: پیروز شدم‌‌!

 پس از طلاق

بعد از طلاق، ابتدا به خانهٔ پدر و مادرم رفتم. به خاطر ریاست‌طلبی و غرور من، احترامی میان ما باقی نماند. خانهٔ پدری را ترک کردم. در خانه‌ای مجردی زندگی کردم.
حالا بعد از ده‌ماه، غرورم شکسته. ذلیل شده‌ام. دیگر نمی‌خواهم رئیس باشم. می‌خواهم فقط تکیه کنم به تکیه‌گاهی امن. زن را چه به این حرف‌ها!
در دوران تنهایی‌ام، به اندازهٔ کافی ریاست کردم؛ در محل کارم. به قدر کافی فخرفروشی کردم؛ به مردم.
اما اعتراف می‌کنم که زنِ تنها، با تمام جلال و جبروت، داغان می‌شود. کمرش خم می‌شود. نه پدری برایم مانده، نه شوهری.
زنِ بی‌مرد، گِلِ زیر نعل اسب است؛ جسم و روح زیر تازیانه‌های رنجبار.
پشیمانم. می‌خواهم گُلِ بوستان همسرم باشم. می‌خواهم همسری با فضیلت برایش باشم. می‌خواهم جبران کنم. می‌دانم که ازدواج نکرده است. و می‌دانم و می‌داند و می‌دانیم که همدیگر را دوست داریم.
ممکن است ما را به هم برگردانید؟

 سرانجام

با چند جلسه گفت‌وگو و پیگیری، پشیمانی و سلامت خانم برایم ثابت شد.
با استاد علی‌اکبر مظاهری تماس گرفتم و ماجرا را برایشان تعریف کردم‌. استاد مظاهری با آقا تماس گرفتند‌. پس از چند جلسه مشاوره، پشیمانی خانم، «ناروا‌بودن» طلاق‌‌شان، «روابودن» ازدواج مجددشان و پایداری عشق‌شان ثابت شد. و آن دو به یکدیگر بازگشتند.
قول دادند که به مشاوره‌ها ادامه بدهند، مهارت‌های زندگی را بیاموزند و به راهکارها عمل کنند.
الاهی شکر.

۱۸ مرداد ۱۴۰۲

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۷
شهریور

نهادن صلح در میان همسران

 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری

 اصلاح مصلحان (۲)

 پس از طلاق (۵)

 «صَلاحُ ذات‌ِالبَین»؛ فریضه‌ای دینی، وظیفه‌ای اجتماعی

 فقط یک جمله!

گاهی، برای اصلاح یک زندگی، حل یک مشکل، آشتی یک زوج، حذف یک طلاق، فقط یک جمله لازم است، فقط یک جمله.
پیش از توضیح مطلب، این سخن حضرت امیر - علیه‌السلام - را ببینیم:
ایشان، در بستر شهادت، در وصیّت به دو فرزندشان امام حسن و امام حسین فرمودند:
«أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی، بِ... صَلاَحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ. فَإِنِّی َسمِعْتُ جَدَّکُمَا یَقُولُ: صَلاَحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلاَةِ وَ الصِّیَامِ»؛۱ شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامهٔ من به او رسد، توصیه‌تان می‌کنم به اصلاح بین خود و دیگران و ایجاد أُلفَت میان مردمان؛ که من از جدتان شنیدم که می‌فرمود: اصلاح میان مردمان (و زدودن کدورت‌ها و جایگزینی آشتی و صلح در دل آنان)، از نماز و روزهٔ سالیان، افضل و برتر است.
چه سود کلانی است! یک اصلاح و آشتی میان مردمان، پاداشش برابر است با عبادت سالیان. این از آن سودهایی است که محاسبه‌اش نیازمند صرف وقت است و صرف دانش.

 در روستای منصور‌آباد

در میانهٔ دههٔ ۱۳۶۰، به روستای منصور‌آباد رفتم؛ برای سخنرانی ایّام عاشورا. مردمان آن روستا اختلافی دیرینه داشتند؛ بر سر هیچ!
در پایان آخرین سخنرانی‌ام، که داشتم با مردمان آنجا خداحافظی می‌کردم، گفتم: در حالی از نزدتان می‌روم که از اختلاف‌تان ناراضی‌ام.
در خانهٔ معلم روستا، آقای معرفتی، جوان خوب آباده‌ای، مهمان بودم. آخرهای شب، چند نفر از بزرگان روستا، از هردو جناح اختلاف‌دار، نزدم آمدند. بزرگ‌شان؛ مردی کهن‌سال و دشداشه‌پوش، به نمایندگی از آن جمع، گفت: «این‌که شما گفتید از اختلاف ما ناراضی هستید و دارید با دل ناراضی از روستایمان می‌روید، ما را ناراحت کرد. نمی‌خواهیم شما ناراضی بروید. آمده‌ایم که اصلاح کنیم، آشتی کنیم، تا شما راضی بروید.»
شادمان شدم. هردو گروه را آفرین گفتم. آشتی‌کنان شد. رضایتم را از ایشان اعلام کردم. با دل شادمان با ایشان وداع کردم.
اکنون، پس از حدود ۳۵ سال، هنوز رفاقت‌مان برقرار است.

این‌که مولوی می‌گوید:‌‌ «عالَمی را یک سخن ویران کند»، درست است، اما معکوس آن نیز درست است که: عالَمی را یک سخن آباد کند.
این یک سخن را ممکن است یک سخنران بگوید، یک کهن‌سال بگوید، یک مشاور بگوید، یک مصلح بگوید، و یا یک نوجوان بگوید.
 این نمونه را ببینید:

 به آقای ستاری چه بگویم؟

 حکایت مشاور

زن و شوهری، نزاعی عنیف داشتند. کارشان به طلاق کشید؛ اما هنوز ظاهر زندگی‌شان محفوظ بود، فرونپاشیده بود. طلاق‌شان اعلام نشده بود. کسان زیادی از آن طلاق خبر نداشتند.
ایشان فرزند نوجوانی داشتند که در مسئله طلاق‌شان ساکت بود؛ سکوت کامل. او دوستی داشت به نام آقای ستاری که نزدش آبرو داشت. آقای ستاری، به پدر آن نوجوان، ارادت داشت و زندگی این خانواده را بهترین زندگی می‌پنداشت. نزدیکای فروپاشی زندگی و اعلام عمومی طلاق، آن نوجوان، به پدرش گفت: «من به آقای ستاری چه بگویم؟ چگونه بگویم پدر و مادرم از هم جدا شدند؟»
همین یک سؤال نوجوان، پدر را سخت تکان داد. به خلوت رفت. ساعتی اندیشید. آن‌گاه فرزند نوجوان را صدا زد و به او گفت: به آقای ستاری چیزی نگو. زندگی‌مان را برمی‌گردانم.
و برگرداند.

 نیاز حیاتی جامعه

اکنون، جامعهٔ ما، نیازمند مصلحان است؛ مصلحانی که چونان پیامبران، بر آتش جدال همسران، آب صلح بریزند؛ آتش‌هایی که دارد ریشه‌های خاندان و خانمان جامعه‌مان را می‌سوزاند.

 مصلحان، پیامبران جامعه‌اند

مصلحان، چونان پیامبران‌اند؛ مشاوران دانا و توانا، مؤمنان پاک‌دل، نیک‌خواهان رحم‌دل، دل‌سوزان عاطفه‌مند، ایشان چراغ‌های راه مردمان‌اند. فرشتگانی‌اند که بر زمین گام نهاده‌اند. ایشان دستان خدایند که در کار مردمان گشوده شده‌اند. تدبیرگرانی‌اند که گره‌ها را از کارها باز می‌کنند. مقام ایشان، نزد خداوند سبحان، چه بلند است!
بیاییم در کار اصلاح خانواده‌ها بکوشیم. نزاع‌ها را بزداییم. کینه‌ها را از دل‌های همسران بشوییم.
خوب می‌دانیم که کثیری، بلکه بیشترینهٔ مجادله‌های همسران، بیهوده است. اختلاف‌هایشان موهوم است. دعواهایشان بی‌پایه است. طلاق‌هایشان «ناروا» است.
بیایید به خاطر خدا، میان همسران را اصلاح کنیم.

۱۵ مرداد ۱۴۰۲

۱. نهج‌البلاغه، نامهٔ ۴۷

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۷
شهریور

 اصلاح مصلحان

 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری

 پس از طلاق (۴)

همّت و اقدام مصلحان دانا، در ساماندهی زندگی دوبارهٔ طلاقیان، از حسنات ارجمند پس از طلاق است.
اکنون که طلاق‌کاران، زندگی پیشین را ویران کرده‌اند و حالا که دارند مرحلهٔ تأمل، فرونشینی خشم، تجدید نظر، و احتمالا پشیمانی را می‌گذرانند، نقش مصلحان مشفق، نمایان می‌شود.
«اصلاح ذات‌البین»، از معارف اسلام است. قرآن را ببینید:
«إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَکَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ یُرِیدَا إِصْلَاحًا یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُمَا...»؛۱
اگر از جدایی آن دو (همسر) بیم دارید، یک داور از خانوادهٔ شوهر، و یک داور از خانوادهٔ زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگی کنند). اگر این دو (داور)، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند دل‌های آن دو را به هم نزدیک می‌کند... .
این آیه، اگرچه برای «حکمیت» در مرحلهٔ پیش از طلاق است، اما اقدام مصلحانهٔ مصلحان، برای سامان‌بخشی زندگی زوج‌ها را نیز می‌تواند شامل شود. اکنون دربارهٔ تفسیر این آیه، سخن نمی‌گوییم، بلکه می‌گوییم:
در میان خانواده و خاندان و خویشاوندان زن و مرد، نیز از آشنایان و مشاوران و اصلاح‌جویان، کسانی یافت می‌شوند که در این مرحله، همّت ورزند، پا پیش نهند، و دست در کار اصلاح زندگی این دو فاختهٔ بال‌شکسته کنند؛ به امید دوباره‌سازی زندگی آنان.
این مصلحان باید:
۱. هم دانا باشند هم توانا.
۲. چه بهتر که با مشاوری دانا و توانا ارتباط بگیرند و تا آخر کار، او را همراه داشته باشند.
۳. یقین داشته باشند که طلاق این زوج، «ناروا» بوده است، که اگر «روا» بوده، نباید دوباره‌سازی کرد. در این‌باره، نظر مشاور را بگیرند. در طلاق‌های «روا»، نباید کوشید که بازگردند. مراقب این نکته باشیم! نباید به هر زور و ضربی، جداشدگان را پیوند داد. «ناروائیان» را باید پیوندی دوباره داد، نه «روائیان» را. یادمان باشد! کسانی که روائیان را پیوند مجدد می‌دهند، خطا می‌کنند.
کسی از این مصلحان، که می‌کوشند به هر قیمتی که شده زوج‌های طلاقی را پیوند مجدد دهند، می‌گفت: «آنقدر آیه و حدیث برایشان خواندم که اگر برای کافر می‌خواندم، مسلمان می‌شد، اما بر اینان اثر نکرد.» او توجه نداشت که ریشهٔ جدایی اینان چیست. آیه و حدیث خواندن برای بازگرداندن طلاقیان، در جایی لازم است که بدانیم طلاق‌شان ناروا بوده است.
۴. زیاد تشویق نکنیم. ایشان را به رودربایستی نکشانیم. مجبورشان به بازگشت نکنیم؛ بلکه راه صلاح را به ایشان بنمایانیم و یاری‌شان کنیم تا به نتیجهٔ مطلوب برسند و خود تصمیم نهایی را بگیرند.
قدیم‌ها رسمی بود، اکنون نیز بیش‌وکم هست، که دو نفر را که بر سر مسأله‌ای اختلاف می‌کردند و کارشان به قهر می‌انجامید، در یک جا گیر می‌انداختند و پس از نصیحت‌های کلیشه‌ای، بدون این‌ که ریشه یا ریشه‌های نزاع‌شان را بدانند، می‌گفتند: روی هم را ببوسید و صلوات بفرستید. و مسأله را ختم می‌کردند. عمق مسأله را نمی‌کاویدند. ‌گره‌ها را نمی‌گشودند. بر ریشه‌ها خاکستر می‌کشیدند. این کار، دربارهٔ «طلاقیان روا»، «ناروا» است. یادمان باشد!
باید ریشه‌های نزاع را بیابیم و آن‌ها را اصلاح کنیم. اگر اصلاح‌پذیر بود و به‌یقین دانستیم که طلاق‌شان ناروا بوده است، در تجدید زندگی‌شان بکوشیم.
به امید خدا.

۱۳ مرداد ۱۴۰۲

۱‌. سورهٔ نساء، آیهٔ ۳۵

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۳
مرداد

#نویسنده_و_مشاور:

#علی_اکبر_مظاهری

♻️ پس از طلاق (۳)

💠 بازگشت به همسر پیشین (۳)

💟 سارا و ساسان

🔹 از زبان مشاور

🔸 مشاورهٔ خانواده

سارا و ساسان، که یک فرزند پنج‌ساله داشتند، از هم جدا شدند؛ بر سر مجادله‌های کودکانه؛ همان «نبرد بی‌برنده»، و نیز نابلدی مهارت‌های زندگی، ضعف پروای از خدا... . هر دو لجبازی می‌کردند. نیز آقا قلدری می‌کرد. خانم بی‌صبری می‌ورزید. سلسلهٔ اعصاب هردو لرزان بود؛ مانند تارهای ناکوک سازهای فرسوده.
مشاوره‌های مصلحانه بر آنان اثر مطلوب و دوام‌دار نبخشید و جدا شدند؛ به خواست و اقدام هردو.
من طلاق‌شان را «ناروا» دانستم و این ناروایی را به‌وضوح به ایشان اعلام کردم.
یک‌سال جدا بودند. فرزندشان، مانند یک قربانی بی‌تقصیر، دست به دست می‌گشت. قربانی لجاجت پدر و مادر بود.
در این زمان یک‌سالهٔ پُررنج، اندک و اندک به خود آمدند. خطاهای خود را شناختند. ‌سیم‌های سازشان، آرام شد. هر روز که می‌گذشت، چشمان‌شان باز و بازتر می‌شد. در درستی طلاق‌شان تردید کردند. سپس به یقین رسیدند که راه را اشتباه آمده‌اند؛ به بیراهه افتاده‌اند. باز به مشاوره آمدند. پشیمانی‌شان را به صراحت اعلام کردند. ایشان را دلداری دادم. امیدشان دادم که دیر نیست. می‌توان از بیراههٔ رنج‌بار، به راه هموار بازگشت، به شرط اصلاح خویشتن، اراده بر عدم تکرار خطاهای پیشین، آموزش مهارت‌های زندگی همسرانه، مشاورهٔ مستمر هرماه یک‌بار، تا یک سال.
هردو پذیرفتند و این‌بار «بچه‌های خوبی» شدند. فشارهای سنگین مصائب پس از طلاق، هوس‌های بی‌لگام و خودخواهی‌های بی‌منطق را از وجودشان بیرون رانده بود. فرصت‌های اندیشیدن در خلوت‌های غمبار، دوری از هم، آوارگی‌های طاقت‌سوز، چشمان عقل‌های‌شان را گشوده بود. و چنین شد که تجدید حیات کردند. طرحی نو درانداختند. دوباره ازدواج کردند. هر دو از این بازگشت عاقلانه، خرسند شدند. نه! هرسه؛ فرزندشان خشنودتر بود و شادتر و امیدوارتر.
الاهی شکر.

۱۰ مرداد ۱۴۰۲

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۳
مرداد

#نویسنده_و_مشاور:

#علی_اکبر_مظاهری

💠 بازگشت به همسر پیشین (۲)

در نوشتهٔ پیشین نوشتیم که بهترین گزینه برای ازدواج مجدد، همانا همسر پیشین است. آفریدگار حکیم، که خود می‌داند چه آفریده است، دربارهٔ تجدید ازدواج با همسر قبل فرموده است:
«بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَٰلِکَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا»؛۱ همسران‌شان، برای بازگرداندن آن‌ها (به زندگی زناشویی)، در این مدت [مدت عدّه]، (از دیگران) سزاوارترند؛ این در صورتی است که (به‌راستی) خواهان اصلاح باشند.
این آیه دربارهٔ طلاق رَجعی و دوران عدّه است، اما می‌توان آن را به کل موضوع بازگشت به همسر پیشین تعمیم داد.
آری؛ اگر طلاق، از طلاق‌های «ناروا» بوده است؛ یعنی همان چهارطلاق از پنج‌طلاق، که قبلاً بیان کرده‌ایم، تجدید پیوند دوباره، عاقلانه است. اما اگر «روا»، بوده است؛ یعنی همان یکی از پنج‌تا، دیگر نباید تجدید پیمان شود، زیرا عاملی که سبب جدایی شد، همچنان باقی‌ است.

📕 برگی از کتاب «دانش خانواده»

کتاب «دانش خانواده و جمعیت»، کتاب درسی‌مان در دانشگاه است. کتاب خوبی‌ است. خواندن آن را توصیه می‌کنم. در جایی از فصل دوم، که موضوع آن تشکیل خانواده است، آمده است:
«یکی از مناسب‌ترین افراد برای ازدواج پس از طلاق، همسر سابق است. بنابراین، اگر مرد یا زنی، پس از جدایی، به این نتیجه رسید که همسرش فرد سالمی با خطاهای جزئی و رفع‌شدنی بوده و خودش نیز اشتباهاتی داشته که تصمیم دارد آن‌ها را اصلاح کند، ازدواج مجدد آن دو با هم، مناسب است؛ همان‌گونه که قرآن کریم می‌فرماید:
«همسران‌شان، برای بازگرداندن آن‌ها (به زندگی زناشویی)، در این مدت [مدت عدّه]، (از دیگران) سزاوارترند؛ این در صورتی است که (به‌راستی) خواهان اصلاح باشند.»۲

⭕️ توجه!
🔗 اینجا نیز مشاوره

در این بازگشت نیز مشاوره با مشاوری دانا و توانا، ضرورتی است حتمی. همان‌سان که در ازدواج، سپس دوران زندگی مشترک، و سپس‌تر، انجام طلاق، انگشت تأکید بر مشاوره می‌فشردیم، اینجا نیز می‌گوییم: برای تجدید پیوند و بازگشت به همسر و زندگی پیشین، مشاوره کنید.

❤️ آشتی‌کنان ریش‌سفیدانه!

برخی از ریش‌سفیدان فامیل؛ موسفیدان، گیسوسپیدان، بزرگترهای خانواده و خاندان، پدربزرگ‌ها، مادربزرگ‌ها، عموها، عمه‌ها، دایی‌ها، خاله‌ها، و دیگر خویشاوندان و آشنایان، اگر طلاقی در خانواده و خاندان خویشان و دوستان واقع شود، عقل می‌جنبانند و گام پیش می‌نهند تا به هرگونهٔ ممکن و ناممکن، می‌کوشند زوج جداشده را آشتی دهند.
اصل این کار ایشان، نیکو است، اما: باید دقت ورزید که ایشان، اگرچه نیت «خیر» داشته باشند، اما همیشه چنین نیست که کارشان نیز «خیر» باشد. گاهی خیر است و گاهی خیر نیست. برخی‌شان از سر عادت فامیلی چنین می‌کنند و برخی دیگر متأثر از فرهنگ عمومی اقدام می‌کنند. و انگیزه‌های دیگر.
این پدیده، مثبت است. باید از خیرخواهی ایشان بهره جُست، اما با احتیاط. و نباید به آن اکتفا کرد.
بازگشت به همسر پیشین و تجدید زندگی قبل، باید «مصلحت برتر» داشته باشد. از «چاه سیاه» درآمدن و به «راه هموار» برآمدن باشد، نه از چاه درآمدن و باز به همان چاه افتادن.
ما که مشاورهٔ پیش از ازدواج را ضرورتی حتمی می‌دانیم، اینجا نیز مشاوره برای بازگشت به همسر و زندگی پیشین را ضرورتی تام و تمام می‌دانیم؛ درست مانند مشاورهٔ پیش از ازدواج.
پس به این «ضرورت اکید»، عنایت کامل داشته باشید.

{ادامه دارد، ان‌شاءالله.}

۸ مرداد ۱۴۰۲

۱. سورهٔ بقره، آیهٔ ۲۲۸.
۲. دانش خانواده؛ جمعی از نویسندگان، نشر معارف، چاپ هفتم.

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۳
مرداد

#نویسنده_و_مشاور:

#علی_اکبر_مظاهری

🔏 دوران بازسازی

🩸 اشاره

می‌خواستم در آغاز فصل پس از طلاق، ابتدا پاره‌ای از مصیبت‌هایی که بر سر و جان «طلاقیان» آوار می‌شود را بنویسم، اما قلم نگه داشتم، صبوری ورزیدم، به تأخیر افکندم؛ زیرا نمایاندن تلخی‌های فراوان، روان را تلخ می‌کند. و ترسیدم که جان طلاقیان، ملول‌تر شود. لابه‌لای نوشته‌های پیشین، پاره‌هایی از تلخی‌ها و تلخکامی‌های طلاق و طلاقیان را نمایاندیم.
اگرچه نمایاندن تلخی‌ها، برای درمان آن‌هاست، اما خوف این هست که بیان ناگواری‌های انبوه، به ناگواری شدید روان بینجامد، روح را فلج کند، اراده را سست کند، از امید به آینده بکاهد. ازاین‌رو بر این شدم که ابتدا، طرح‌هایی برای بازسازی زندگی پس از طلاق را مطرح کنم تا «طلاق‌کاران»، کمر راست کنند و همّت افرازند و طرحی نو دراندازند.
به امید خدا.

💟 دوران بازسازی زندگی

ما، همگی‌مان، زلزله‌زدگان و جنگ‌زدگان را دیده‌ایم یا حکایت آنان را شنیده‌ایم.
پس از زلزله و جنگ، که دیارها ویران شده، خانه‌ها آوار شده، نمای شهرها و محله‌ها «مرگ‌نما» شده است، دو کار می‌توان کرد:

۱. نشستن و گریستن

بنشینیم و بر ویرانی‌ها بنگریم؛ اندوه خوریم، حسرت بر جان بریزیم، آوارها را بر سر خودمان واریزیم، آوارگان را رها کنیم، در انتظار مرگ بمانیم.
این کار، اگرچه به‌ظاهر زحمت ندارد، اما به‌واقع، خسارت‌بار است، کار خردمندان نیست، کردار امیدمندان نیست، عقل و شرع به آن فتوا نمی‌دهند، اخلاق و ایمان و وجدان، بر آن مُهر تایید نمی‌زنند.

۲. طرحی نو درانداختن

برخیزیم و ایستاده به ویرانی‌ها نگاه کنیم. آن‌گاه عزم‌مان را بر آبادانی دوباره، جزم کنیم. به سر پاکردن مجدد کاشانه‌ها بیندیشیم. کاردانان را به یاری طلبیم؛ تا پس از زمانی نه‌چندان‌ دراز، شهرها آباد شوند، خانه‌ها قامت افرازند، رایحهٔ زندگی، جان‌ها را بنوازد. این کار، اگرچه به‌ظاهر پُرزحمت است، اما به‌واقع، پُرمنفعت است. کار خردمندان است. کردار امیدمندان است. عقل و شرع به آن فتوا می‌دهند. اخلاق و ایمان و وجدان بر آن مُهر تایید می‌نهند.
پس از طلاق می‌توان یکی از این دو کار را کرد. کار اول، نمی‌شاید و نمی‌باید. کار دوم، می‌شاید و می‌باید.

⭕️ کار دوم

اکنون که طلاقیان، به هردلیل، کاشانهٔ پیشینِشان را ویران کرده‌اند؛ چه «نارواها»، چه «رواها»، زمان بازسازی است. زندگی، «تعطیل‌پذیر» نیست. رود روان زندگانی این‌جهانی، همیشه روان است. تعطیل‌کردن آن به صلاح نیست. بازداشتن جریان رود، ای‌بسا که خشکی چشمه را سبب شود. نباید چشمه را خشکاند. ما آدمیان، مسافران «همیشه‌روان»ایم، تا این که به سرمنزل موعود؛ آغوش خداوند، برسیم و آنجا بیارامیم.

💢 طرحی نو دراندازیم

یکم: بازگشت به همسر پیشین

ما بر آنیم که همسر پیشین، بهترین گزینه برای بازگشت است. بیشتر طلاق‌ها، آمیختهٔ با خشم است و خستگی و درماندگی. پس از طلاق، با گذشت اندکی از زمان، ‌خشم‌ها فرومی‌نشیند. از خستگی‌ها کاسته می‌شود. عقل‌ها به سرها باز می‌گردد. در این‌گاه است که طلاقیان، به بازنگری گذشته می‌پردازند. و ای‌بسا که می‌یابند همسر سابق‌شان آنقدرها هم بد نبود.

❇️ توجه! «طلاق رَجعی» را به «طلاق خُلعی»، بدل نکنیم.

اسلام، دین حکمت است. نوع طلاق اصلی، همانا «طلاق رجعی» است؛ یعنی تا گذر از زمان «عدّه»، که به درازای چند ماه است، می‌توان به زندگی بازگشت؛ بدون نیاز به عقد مجدد. این فرصت، فرصتی خردمندانه است. نباید آن را تباه کرد.
برخی از وکیلان دادگاه، که تعدادشان اندک نیست، به زوج‌های طلاقی، به‌ویژه خانم‌ها، یاد می‌دهند که «طلاق رَجعی» را به «طلاق خُلعی» بدل کنند؛ که عدّه دارد، اما رجوع ندارد. این کار، نارو است، خلاف حکمت است، خلاف مصلحت است، خلاف رضای شریعت است. زوج‌ها، به گاه طلاق، عصبانی‌اند. خشمگین‌اند. خشم‌شان، چشم عقل‌شان را کم‌بینا یا نابینا کرده است. خداوند حکیم، «فرصت عدّه» را برای فروکشیدن خشم نهاده است. این فرصت تجدید نظر را نسوزانیم.
یادتان آورم که قبلاً گفتیم: هشتاددرصد؛ هشت نفر از ده نفر، چهارنفر از پنج‌نفر، از لحظهٔ طلاق تا دو سال بعد از آن، پشیمان می‌شوند. این را در مشاوره‌هایم دیده‌ام. یکی از فلسفه‌های قرار دادن عدّهٔ پس از طلاق، با همین هدف است. خشم آدمی، از لحظهٔ طلاق، تا چندروز، چندهفته، چندماه پس از آن، فرومی‌نشیند؛ بسته به میزان خشم. بگذاریم این فرصت حکیمانه، ثمر دهد. آن را هدر نکنیم. سوزاندن فرصت عدّه، به زیان همسران است، به‌ویژه برای خانم‌ها.
🔻 این نمونهٔ اسف‌انگیز، از صدها نمونه، را ببینید:

♦️ مادر و دختر درمانده

🔹 از زبان مشاور

🔸 مشاورهٔ طلاق

خانم «ندیمانی»، با داشتن یک دختر هفت‌ساله، از آقای «شتابانی»، طلاق گرفت. وکیلان به او یاد داده بودند طلاقش را از «رجعی» به «خ‍ُلعی» بدل کند و کرد. حضانت فرزند را نیز گرفته بود. خانم، یک‌ماه پس از طلاق، به مشاوره آمد. پشیمان بود و پریشان. کودک را نیز با خود آورده بود. درماندگی، از سر و رویشان می‌بارید.
او گفت: «حماقت (...ریت) کردم. مثل ...گ پشیمانم. چه کنم؟» و به گریه افتاد. کودک نیز بغضش ترکید. ایشان را به آرامش دعوت کردم و از خانم خواستم واضح، توضیح دهد.
گفت «با همسرم، بر سر مسائل هیچ و پوچ، دعوا می‌کردیم. تا این‌که خسته و عصبانی شدم و درخواست طلاق دادم. مراحل طلاق را گذراندیم و جدا شدیم. چند روز که گذشت، تردید کردم. پس از دوهفته، پشیمان کامل شدم. پشیمانی‌ام را به عمویم، که مرد دانایی است و مخالف طلاقم بود، گفتم. عمو گفت که بیایم پیش شما برای مشاوره. حالا شما می‌گویید چه کنم؟»
با پرسش‌هایی که از خانم کردم و پاسخ‌هایی که از او شنیدم، دانستم که طلاق‌شان «ناروا» بوده و خانم عمیقاً پشیمان است.
همان‌وقت، همان‌جا، با آقای شتابانی تماس گرفتم و او را به مشاوره دعوت کردم برای اصلاح و بازگرداندن زندگی‌شان. او گفت: «پس از طلاق، که به خواستهٔ خانم، خُلعی شد، من زندگی را تمام‌شده دیدم و دیگر امیدی به رجوع نداشتم و به دنبال ایجاد زندگی جدید رفتم. حالا یک‌هفته‌ای است که با خانمی دیگر ازدواج کرده‌ام.»

❤️‍🔥 آه از نهادم برآمد. جگرم سوخت. راه بازگشتی نبود!

۳ مرداد ۱۴۰۲

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۳
مرداد

#نویسنده_و_مشاور:

#علی_اکبر_مظاهری

🍂 طلاق‌های ناروا (۱۱)

🔴 چوب حراج بر جان دختران (۴)

🔹 طرح «ازدواج موقت چندماهه، پیش از ازدواج دائم، برای پیشگیری از طلاق»

💠 اصل طرح

پاره‌ای از کسانی که در عرصهٔ خانواده سخن می‌رانند یا قلم می‌زنند، گاهی مسیرهایی را می‌نمایانند که مصداق «از چاله‌درآوردن و به چاه‌انداختن» است.
یکی از سخنان ایشان، دربارهٔ کاهش طلاق، این است:
«برای کاستن از طلاق، دختر و پسر را، چندماه (سه‌ماه، پنج‌ماه، بیشتر، کمتر) به عقد موقت هم درآوریم تا همدیگر را خوب بشناسند. اگر یکدیگر را پسندیدند و توافق داشتند و چنین یافتند که می‌توانند با هم زندگی کنند، آن‌گاه عقد دائم کنند، اما اگر یافتند که همدیگر را نمی‌پسندند یا سازگاری ندارند، منصرف شوند و هرکدام به دنبال همسر دیگری برود. این راه را چندان ادامه دهند تا همسر همتا و مناسب خود را بیابند... .»
منظور ایشان این است که چون عامل بسیاری از طلاق‌ها، عدم شناخت دختر و پسر از یکدیگر است، با این طرح، زمینه‌ای وسیع برای شناخت کامل، حاصل می‌شود و اگر تصمیم به زندگی مشترک دائم گرفتند، با تفاهم، زندگی می‌کنند و زندگی‌شان دوام می‌آورد و در نتیجه، از طلاق‌ها کاسته می‌شود.

🔸 نظرگاه ما

این سخن یا طرح یا طرح‌واره، چندین و چند اشکال دارد:
۱. چوب حراج است بر جان دختران ما.
اگر دختری چند و چندین‌بار این طرح را اجرا کند، آیا به حیا، عاطفه، آبرو، و شخصیت او آسیب نمی‌خورد؟
چند و چندین‌بار شوهرکردن و در پایان، باز سراغ شوهر دیگری رفتن...!
از ایشان می‌پرسیم: آیا شما این دختر را برای پسرتان می‌گیرید؟ آیا اگر دختر خودتان باشد، راضی به این کار می‌شوید؟
۲. تنوع‌طلبی پسران‌مان را در پی دارد.
اگر پسری، به این آسانی، بتواند پنج‌شش دختر را بگیرد و به آسانی رها کند، آیا دنبال مورد هفتم و دهم نمی‌رود؟ آیا دیگر به ازدواج دائم، که تعهدها و مسئولیت‌ها و هزینه‌ها دارد، رغبت می‌ورزد؟ او در ازدواج‌های پیشین، هیچ تعهدی نداشته، هیچ هزینه‌ای بر او نبوده، حتی زحمت طلاق را هم نداشته است. ازدواج موقت، طلاق معمول را ندارد؛ زمان عقد موقت که تمام شد، ازدواج تمام است. حتی پسر می‌تواند زودتر از پایان زمان، آن را فسخ کند. بدون نیاز به طلاق. با یک جمله.
از ایشان می‌پرسیم: اگر پسر شما چنین کند، وجدان‌تان آرام است؟
۳. اگر دوشیزگی دختر رفع شود، که احتمال آن اندک نیست، و اگر فرزندی ایجاد شود، که احتمال آن اندک نیست، تکلیف چیست؟
۴. حیثیت خانوادگی دختر می‌شکند.
آیا دیگر آبرویی برای خانوادهٔ دختر باقی می‌ماند؟
۵. دختر و پسر و خانواده‌هایشان،برای ازدواج دائم، به خواستگار و مورد جدید، بگویند که ازدواج قبلی داشته‌اند یا نگویند؟ اگر بگویند، آیا طرف مقابل، می‌پذیرد و ذهنش آسوده می‌ماند، یا نمی‌پذیرد و ذهنش آشفته می‌شود؟ و اگر نگویند، آیا خیانت نیست؟ خلاف صداقت نیست؟ خلاف اخلاق نیست؟ آیا بعدا کشف نمی‌شود؟ اگر کشف شد، تحمل می‌شود یا اعتراض و طلاق پیش می‌آید؟
و مفاسد و مشکلات بسیار دیگر.

🌹 رسالت هادیان

ما معلمان و هادیان جامعه، اگر خواستیم یا توانستیم طرحی نو دراندازیم، تا جامعه را به راهی بهتر هدایت کنیم یا از مشکلات آن بکاهیم، باید نیکو بیندیشیم. سپس با دانایان دیگر مشورت کنیم و پیامدهای طرح‌مان را واکاوی نماییم. سودها و زیان‌های آن را محاسبه کنیم. آن‌گاه با احتیاط، آن را مطرح کنیم.

📝 اینجانب، با این طرح، مخالفم؛ سخت مخالفم و نام آن را «کشاندن جامعه به ابتذال» می‌نهم؛ حتی یک‌بارِ آن را نیز زیان‌دار می‌دانم، چه رسد به چند و چندین‌بار.
ما برای این مسأله، راهکار داریم، که در نوشته‌های بعد، بیان می‌کنیم. ان‌شاءالله. اکنون اعلام می‌کنم که با طراحان این طرح، حاضر به مباحثه‌ام.
به امید خدا.

۱ مرداد ۱۴۰۲

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۳
مرداد

صمیمانه، با همسران معتادان

🖌 #نویسنده:

#مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان

🔴 اعتیادهای پرخطر (۵)

🔵 شوهر معتاد (۳)

⭕️ ریشه‌های طلاق (۱۴)

بر همگان آشکار است که زنان، نقشی ویژه در فراهم‌نمودن آرامش خانه و خانواده دارند؛ همان‌چیزی که، به‌یقین، مردان خواهان آن‌اند.
در خانه‌‌ای که زنی عاشق، توانا، ریحانه، دارای صلاحیت فکری و اخلاقی، حضور داشته باشد، رخنه‌کردن اعتیاد در آن خانه کمتر است؛ بسیار کمتر.

💠 چند سخن با خانم‌ها

۱. قبل از برداشتن «نود و نُه گام»، به طلاق نیندیشید.
هوشیار باشید و هنگام اعتیاد همسرتان، کنار ایشان باشید. فعالانه و هوشمندانه، در ترک اعتیاد همسرتان، او را همراهی کنید.
۲. کاشفانه عمل کنید. تحقیق کنید. از تجربه‌های دیگران استفاده کنید.
۳. از دیگران کمک بگیرید. از برملاشدن اعتیاد همسرتان خجل نباشید.
۴. مظلوم، بی‌صدا، منفعل و قربانی نباشید.
۵. به مردتان، حس اقتدار دهید. عشق‌تان را ابراز کنید. غرورش را حفظ کنید.
۶. کتاب‌هایی علمی و تجربی در زمینهٔ اعتیاد بخوانید.
۷. با مشاوری دانا و توانا همراه باشید.
۸. به خدا ایمان داشته باشید و استقامت بورزید. این سخن خداوند را ببینید که چه امیدبخش است:
«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛۱
به‌راستی آنانی که گفتند پروردگار ما الله است و در این راه استقامت ورزیدند، فرشتگانی بر ایشان نازل خواهند شد تا نترسند و محزون نباشند و ورود به بهشت خداوند را به آنان بشارت می‌دهند.

🔻 فرشتهٔ نجات

این نمونهٔ واقعی را بخوانید:

[آقاخسرو به خانمش گفت:] ماه‌طاووس‌جان! این فرشتگان نمی‌توانند در کسوت همسر نازل شوند؟
[ماه‌طاووس‌خانم] خندید و گفت: حتما. بر من که نازل شده است. الحمدلله.
[آقاخسرو گفت:] ملائکهٔ عملی [معتاد] که نداریم. یادت رفته سی‌سال تمام اعتیاد داشتم و جز رنج و فقر و تحقیر، چیزی بشارت ندادم؟ نه! فرشته تو هستی، دردت به سرم‌. تو بر من نازل شدی که در سخت‌ترین شرایط ممکن، کنارم باشی. نَبُری، ناامید نشوی، خسته نشوی، بمانی، گام‌به‌گام، نفس‌به‌نفس کمکم‌ کنی تا از ظلمت خارج شوم. بعد به من بگویی «نترس». نترسیدن را به من یاد بدهی. زیستن بی‌ترس را به من بیاموزی. آمدی تا به من بگویی «غمگین نباش، شاد زندگی کن، سرشار از انرژی و امید و خیرخواهی باش. بخند، مهربانی کن.»
اما ماه‌طاووس، این‌که می‌گویند اگر هم‌حس باشیم، در جهان‌های بعد هم با هم خواهیم بود، درست! اما من نگرانم، من می‌ترسم. می‌دانی که من زیاد گناه دارم. می‌ترسم در ظلمت برانگیخته شوم و تو را پیدا نکنم.
[ماه‌طاووس، دست آقاخسرو را] محکم فشرد و گفت: «گناه‌های تو از رحمت خدا بیشتر است؟!» ۲

۲۹ تیر ۱۴۰۲

۱. سورهٔ فصلت، آیهٔ ۳۰.
۲. ویولن‌زن روی پُل، خسرو باباخانی؛ با اندکی تلخیص و ویرایش.

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۳
مرداد

#نویسنده_و_مشاور:

#علی‌اکبر_مظاهری

⭕️ ریشه‌های طلاق (۱۷)

نوشتن این ریشه، جانم را به لب آورد. چندبار آن را نوشتم و رها کردم. نوشتنش مانند «کوه‌کندن» بود؛ بلکه چونان «جان‌کندن» بود. چندبار نوشتم و رها کردم. می‌خواستم رهایش کنم و اصلا نیاورم، اما دیدم بلایی است که بر جان مردمان‌مان افتاده. می‌باید درد را نمایاند، به امید درمان. ازاین‌رو، نوشتم، اما نشد که کامل بنویسم.
آنچه‌ را اکنون می‌نویسم، بیشتر، مشاوران خانواده می‌توانند ادراک کنند، سپس قاضی‌های دادگاه‌های خانواده، و سپس‌تر، وکیلان مشاجرات خانوادگی.
قضیه، بزرگ‌تر از آن است که همگان بتوانند آن را تصور یا تصدیق یا باور کنند.

🔹 پدیده‌ای ویرانگر

اکنون، در خانواده‌ها، با پدیده‌ای مواجهیم به نام «فضای مجازی».
این که برخی از پدیده‌ها «دوسویه»اند؛ هم فایده دارند هم ضرر؛ هم می‌شود از آن‌ها حُسن استفاده کرد هم سوء استفاده، این را همه می‌دانند. پس درباره‌اش سخنی نداریم.
دیگر آن‌که برخی از فرآورده‌های صنعت نوین، به حال بشر مفیدند و برخی دیگر مضر. این را نیز همگان می‌دانند. پس در این باره نیز سخن نمی‌گوییم.
و سه‌دیگر آن‌که فضای مجازی، بهره‌های فراوانی دارد و زیان‌های بسیار. این نیز برای همگان واضح است. در این موضوع نیز صحبتی نمی‌کنیم.
اما (و هزار اما!) این‌که: موبایل، سودمند است یا زیانمند؟ در این باره سخن داریم؛ بسیار سخن داریم.
اکنون موبایل، جزو زندگی مردمان شده است. همگان با آن سروکار دارند. نمی‌شود که نباشد. دربارهٔ فایده‌هایش سخنی نمی‌گوییم؛ زیرا چندان واضح است که نیازی به بیان آن نیست. اما زیان‌هایش چه؟ دراین‌باره دلِمان خون است. فغان بسیاری از مردمان، از زیان‌های آن، به آسمان بلند است. از میان این مردمان، نالهٔ همسران، از همگان بلندتر است، به‌ویژه نالهٔ خانم‌ها.

توجه داریم که سخن اکنونی ما، دربارهٔ ریشه‌های طلاق است. ما موبایل را از ریشه‌های دانه‌درشت کدورت دل‌های همسران می‌دانیم؛ از آفت‌های بدخیم روابط همسران، از عوامل رایج طلاق‌ها. البته که تقصیر از موبایل نیست. مقصران، سوء استفاده‌کنندگان از آن‌اند. این عامل، از اعتیاد به مواد مخدر، پیشی گرفته است.
ما اکنون در مشاوره‌هایمان، جای پای موبایل را، در تخریب زندگی همسران، برجسته می‌بینیم؛ بسیار برجسته.

🔸 خانم‌ها نیز!

در مطالب پیشین، در موضوع اعتیادهای خطرناک، به عنوان ریشه‌ای از ریشه‌های طلاق، نوشتیم که سهم زنان، در ابتلای به آن بلا، اندک است. به ایشان آفرین گفتیم. اما اکنون، دربارهٔ موبایل، می‌گوییم: سهم زنان، کوچک نیست. اگرچه در اینجا نیز سهم مردان بزرگ‌تر است، اما سهم خانم‌ها نیز نگران‌کننده است.
ما اینک، در مشاوره‌هایمان، به‌ویژه مشاوره‌های خانواده، شاهد حجم عظیمی از تخریب‌های فضای مجازی در پیکرهٔ خانواده‌ها هستیم؛ به خصوص موبایل. این حجم نامبارک، رو به افزونی است.
مدتی است که هر ماه، بلکه هر دوهفته، بلکه هرهفته، مراجعانی دارم که یا رو به درگاه دادگاه طلاق‌ دارند، یا در اندیشهٔ جدایی‌اند، یا از همسرشان رنجیده‌اند، یا قهر کرده‌اند، یا روانهٔ خانهٔ والدین‌اند. اینان از دست موبایل می‌نالند.
هر عاملی که به کیان خانواده و رابطهٔ همسران لطمه بزند، آفت است. نامبارک است. موریانه است. اکنون موبایل، موریانه‌ای موذی شده که در جان و روان و نجابت همسران، رخنه کرده است و دارد از زندگی خانوادگی، دمار برمی‌آورد.

♦️ شرم قلم!

این قلم شرم دارد که از پاره‌ای «بی‌نجابتی‌»های موبایلی همسران، پرده بردارد. حیا می‌کند از برخی تأثیرهای کثیف موبایل، بر فروپاشی زندگی‌های خانوادگی، سخن بنویسد.
چه بسیارند دل‌هایی که از نیش‌های زهرناک موبایلی، مجروح می‌شوند! فراوان‌اند ذهن‌هایی که با امواج مسموم موبایل، در آن‌ها موریانه می‌افتد!
البته که موبایل، مانند کثیری از وسایل رفاهی مدرن، مقصر نیست. این ماییم که از آن استفادهٔ سوء می‌کنیم. این ماییم که اژدها را بر آفتاب داغ می‌افکنیم تا جان تازه بگیرد و به جانمان آتش بزند.

🔻 چارهٔ کار

می‌باید که بر دهان اسب چموش نفس اماره، لگام بزنیم. اژدها را، در برف بخوابانیم.

اژدها را دار در برف فراق
هین مکش آن را به خورشید عراق۱

باید که قناعت ورزیم. هوس نبازیم. تنوع‌طلبی را مهار کنیم. و از همه بالاتر، تقوا پیشه کنیم. از خدا شرم کنیم.
اژدهای شهوت، سیری‌ناپذیر است، مگر آن‌که سرش را با پتک ریاضت و خویشتن‌داری بکوبیم. به همسرمان قانع باشیم. مرغ خانهٔ همسایه را غاز نبینیم. به داشته‌هایمان قانع شویم.

خدایا! مگر این‌که تو دستمان را بگیری!

دیگر نمی‌توانم بنویسم...

۲۵ تیر ۱۴۰۲

۱. مثنوی معنوی، مولانا

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری