وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۱
بهمن

💍 شرط ضمن عقد (۲)

🖋 نویسنده و مشاور: علی‌اکبر مظاهری

👥 مشاوره خانواده

❓❕پرسشی طوفانی، پاسخی ملایم!

❇️ اشاره:

پس از انتشار پست «شرط ضمن عقد»، خانمی فرهیخته، از اساتید دانشگاه، مطلبی اعتراضی را در قالب یک سوال مطرح کردند. بخوانیم:


در جامعه ما حق طلاق با مرد است. حضانت فرزند، بعد از هفت سالگی، با مرد است. اما اینها را نگفتیم بی‌اعتمادی به زن! عرف دانستیم و تمام! مادری که هفت سال و نه ماه، بیشترین مسئولیت‌ها و زحمت‌ها و بی‌خوابی‌ها را دارد.
اما کسی در رسانه‌ها و روی منبرها نگفت: آقایان! مهریه! فقط گفتند خروج زن از خانه‌اش، حتی برای دیدن والدینش، بی‌اذن همسر، چنان است و چنین.
شنیده‌ام بعد از فوت، اولین دینی که برگردن مرد است و باید از اموالش کنار بگذارند، مهریه است! اما همه می‌گوییم: مهریه را کی داد و چه کسی گرفت؟!
حالا چه شده که اگر زنی حق طلاق را بخواهد برای خود ثبت کند، می‌شود بی‌اعتمادی؟!
در جامعه کنونی، دختران ما با چه اعتمادی به مرد بله بدهند؟
چه بسیار مردانی که به بهانه‌های مختلف، گرفتار رابطه‌هایی، به لطف فضای مسموم مجازی هستند!
زنان اعتماد را از کجا بیابند؟ ببینید مردان چه کرده‌اند که خانم ۴۱ ساله، در این سن، مردد است در تصمیم‌گیری و تنها راهی که دلش را خوش می‌کند، همین ثبت حق طلاق است که آن هم تا ده سال برایش حفظ شده. این آقا اگر به خودش شک ندارد، چرا تا ده سال را ثبت می‌کند؟
مهریه این خانم که کم است و‌ مثل عده‌ای، برای کاسبی ازدواج نکرده. مهر زنان هیچ‌گاه بنیان خانواده را متزلزل نکرده و نمی‌کند. اما جامعه به ظاهر اسلامی ما پسران را به خوبی دختران، متعهد و معتقد بار نیاورده است.
چه کرده‌اند با اعتماد ما، مسلمانان امت محمد(ص)!

✅ پاسخ ما:

ما، اکنون، به جزئیات سوال ایشان نمی‌پردازیم، بلکه ابتدا به ایشان و همه زنان و مردان می‌گوییم:

✔️ اخلاق و حقوق، در زندگی خانوادگی

زندگی خانوادگی، از یک منظر، دو گونه است:
۱. زندگی حقوقی؛
۲. زندگی اخلاقی.
هر کدام از این دو گونهٔ زندگی، ویژگی‌هایی دارد و نتایج و ثمره‌هایی را به بار می‌آورد.

⚖️ زندگی حقوقی

زندگی حقوقی، آن است که حیات مشترک زن و شوهری، بر اساس قوانین حقوقی و مدنی بنا شود و همسران بنگرند که در زندگی مشترکشان و در قبال همسرشان چه وظایفی بر عهده دارند و چه چیزهایی از هم طلبکارند.
در ساختن این نوع زندگی و مدیریت آن، از قوانین حقوقی استفاده می‌کنند و به منابع حقوقی و فقهی استناد می‌نمایند.
در این نوع زندگی، هر کس در پی دریافت حقوق خویش است و همسرش را موظف به ادای حقوق و انجام وظایف همسری می‌داند و او را می‌پاید که مبادا حقوق وی را ضایع کند و یا آن‌ها را، به‌کمال، نپردازد؛ خود را نیز مجبور به انجام تکلیف در قبال همسر و ادای حقوق او می‌داند، که اگر ادا نکند و انجام ندهد، همسرش طلبکارانه آن‌ها را مطالبه خواهد کرد.
در این‌گونه زندگی خانوادگی، دو همسر، مانند دو شریکِ کاری و تجاری، در پی کسب حقوق و منافع خویش‌اند. وقتی یکی‌شان از دیگری چیزی می‌طلبد، او نخست می‌اندیشد که آیا از نظر حقوقی و فقهی، وظیفه دارد که خواستۀ همسرش را برآورد؟ یا همسرش حق دارد که چنین مطالبه‌ای را از وی بنماید؟ در این نوع زندگی، این عبارات بسیار به‌کار می‌‌رود: وظیفۀ تو است که چنین کنی، این حق من است، این کار بر عهدۀ تو است، من شرعاً وظیفه ندارم این کار را انجام دهم، تو قانوناً باید چنان کنی و... .
زندگی حقوقی، یک زندگی قانونمند و خط و مرز کشیده و تجارت‌گونه است. روح این زندگی خشک است؛ ایثار و رفاقت در آن معنای حقیقی‌شان را ندارند؛ محبّت در آن رنگ باخته است. زن و شوهر مانند دو شریک یا دو کارگر و کارمند، به اجبار قانون کار می‌کنند و مواظب‌‌اند که بیش از وظیفۀ شغلی‌شان کار نکنند و اگر کردند، حقوق اضافه بگیرند. همچنین مراقب هستند که حقوق خود را تمام و کمال بگیرند و نیز دیگری به حقوقشان تجاوز نکند.
در زندگی حقوقی و قانونی، خط‌کشی‌های دقیقی وجود دارد؛ مرزها معیّن و تعریف شده‌اند و قلمرو هر کدام از زن و شوهر، مشخص است.

⭕️ برخی از قوانین و نمودهای زندگی حقوقی

۱. نفقة زن و هزینۀ زندگی بر عهدۀ مرد است؛ در حدّ و اندازۀ عرف مردم جامعه، نه بیش و نه کم.
۲. زن، بدون اجازه و اطلاع مرد، نمی‌تواند از خانه بیرون رود.
۳. زن می‌تواند برای کار در منزل از مرد اجرت بگیرد؛ مانند یک کارگر و کارمند که از صاحب‌کار خود مزد می‌گیرد.
۴. زن باید نیازهای جنسی مرد را برآورد و اگر برنیاورد، مرد می‌تواند بر او سخت بگیرد و از وی شکایت کند و او را به محکمه بکشاند! یعنی مسائل جنسی زن و شوهر از دایرۀ مهرورزی بیرون است؛ یک تکلیف است بر عهدۀ زن و یک حق است از آنِ مرد. علاقه و آمادگی و عدم آمادگی روحی و عاطفی زن، چندان مطرح نیست؛ او باید وظیفۀ قانونی‌اش را انجام دهد و حق مرد را ادا نماید.
۵. زن می‌تواند برای شیردادن به فرزندشان از شوهر اجرت بگیرد؛ مانند یک دایۀ بیگانه.
۶. زن، بدون اجازۀ شوهر، نمی‌تواند به‌کارهای فرهنگی و اجتماعی و کارهای دیگر در بیرون خانه بپردازد.
۷. زن، هرگاه بخواهد، می‌تواند مهریه‌اش را از همسرش مطالبه کند و بگیرد؛ اگرچه با به دادگاه‌کشاندن و به زندان افکندن شوهر باشد!
۸. بر زن لازم نیست که جهیزیه به خانۀ شوهر بیاورد و اگر جهیزیه داشت، شوهر حق ندارد بدون اجازۀ زن از آن‌ها استفاده کند.
۹. زن حق ندارد بی‌اجازۀ شوهر در دارایی‌های او تصرف کند.
۱۰. شوهر حق ندارد مهمانی را دعوت کند که پذیرایی‌اش بر عهدۀ زن باشد.
۱۱. زن نمی‌تواند بدون اطلاع و اجازۀ شوهر، مهمان دعوت کند و او را در خانه و زندگی مرد وارد نماید ـ حتّی پدر و مادرش را ـ و اگر مهمان، بی‌دعوت بیاید، زن نمی‌تواند از دارایی شوهر، بدون اجازۀ او، از مهمان پذیرایی کند.
و ... .
به‌راستی که این نوع زندگی، چه سخت و طاقت‌فرسا است!

✔️ اما زندگی اخلاقی

۱. زندگی اخلاقی، یک زندگی «فراقانونی» است؛ به معنای مثبت آن. بدین‌سان که اخلاق و ارزش‌های انسانی و حالت‌های عاطفی و روانی چنان در آن پررنگ‌اند که برای حقوق و قانون (به معنایی که در زندگی حقوقی حاکم است) مجالی باقی نمی‌ماند. از این‌رو، حیات مشترک زن و شوهر بر اساس تعاون و تفاهم و عشق و ایثار بنا نهاده شده است.
۲. در این زندگی، به قوانین و احکام حقوقی و مدنی استناد نمی‌شود؛ مگر به اندازۀ نیاز و به گاه ضرورت؛ آن هم در هاله‌ای از ادب و احترام.
۳. در زندگی اخلاقی، زن و شوهر، عاشق و معشوق‌اند؛ رفیق و فدایی همدیگرند و یکی‌اند؛ در نتیجه، روح عشق و ایثار، پیکر زندگی‌شان را شاداب و طربناک کرده است.
۴. در این نوع زندگی، حقوق و قانون مراعات می‌شود، امّا نه از سر اکراه و اجبار، بلکه به دلخواه و اختیار؛ حریم‌ها و حرمت‌ها پاس داشته می‌شوند، امّا نه از روی قرارداد و از ترس، بلکه از روی احترام و تکریم.
۵. در زندگی اخلاقی، مرد کار می‌کند، امّا نه برای آن‌که قانون، تأمین نفقۀ زن و هزینۀ زندگی را بر عهدۀ او نهاده است، بلکه به فرمودۀ پیامبر اعظم (ص) کار او جهادی مقدّس و خود او مجاهد فی سبیل‌الله است:
«الکادُّ عَلی عِیالِهِ کَالمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللهِ»؛ [1]
آن کس که برای عیال و تأمین معاش خانواده‌اش تلاش می‌کند، چونان مجاهد در راه خداست.
۶. در زندگی اخلاقی، زن در خانه کار می‌کند، امّا نه مانند مزدوران و برای گرفتن مزد، بلکه به فرمودۀ امیرمؤمنان، خانه برای او چونان میدان جهاد فی سبیل‌الله است و همسرداریِ نیکو برای او چون جهاد در راه خداست و پاداش او مانند پاداش مجاهدان است:
«جِهادُ المَرأةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ»؛ [2]
جهاد زن، نیکو شوهرداری کردن است.

۷. در این زندگی، هر لبخندی که زن بر لبان مردش بنشاند، پاداشی الهی دارد.
۸. در این زندگی، زن به فرزند شیر می‌دهد، امّا شیرفروشی نمی‌کند و مزد نمی‌گیرد، بلکه در قبال هر مکیدن کودک، برای مادر حسنه‌ای است و نزد خدای رحمان پاداشی دارد. پیامبر اعظم(ص) در این باره فرموده‌اند:
«... فَإذا أرضَعَت، کانَ لَها بِکُلِّ مَصَّةٍ کَعِدلِ عِتقِ مُحَرَّرٍ مِن وُلدِ إسماعیل، فَإذا فَرَغَت مِن رَضاعِهِ ضَرَبَ مَلَکٌ کَریمٌ عَلی جَنبِها وَقالَ: إستَأنِفِی العَمَلَ فَقَد غُفِرَ لَکِ»؛ [3]
هنگامی که مادر به بچه شیر می‌دهد، ای هر مرتبه‌ای که بچه پستان مادر را می‌مکد، خداوند ثواب آزاد کردن یک انسان از فرزندان حضرت اسماعیل (که مؤمن و موحّدند) به مادر پاداش می‌دهد و هنگامی که شیر دادن را به پایان برد، فرشته‌ای بزرگوار دست بر پهلوی مادر می‌زند و می‌گوید: زندگی تازه‌ای را آغاز کن که خداوند گناهان گذشته‌ات را بخشید.
۹. در زندگی اخلاقی، مانند زندگی حقوقی، پذیرایی از مهمانان شوهر بر زن واجب نیست و نیز بر مرد هزینه‌کردن برای مهمانان زن واجب نیست؛ امّا مهمان حبیب خداست و پذیرایی از او مایۀ خیر و برکت است و سبب شادمانی دل‌ها می‌شود و مهمان، اندوه و بلا را از خانه و زندگی بیرون می‌راند. و به فرمودۀ پیامبر اعظم(ص):
«إِنَّ الضَّیفَ إِذَا جَاءَ فَنَزَلَ بِالقَومِ جَاءَ بِرِزقِهِ مَعَهُ مِنَ السَّمَاءِ»؛ [4]
هنگامی که کسی نزد کسانی به مهمانی رود، روزی خویش را از آسمان با خود می‌آورد.
۱۰. در زندگی اخلاقی، زن و شوهر به همدیگر عشق می‌ورزند. نیاز جنسی و عاطفی برای هر دو مطرح است و هر کدام می‌کوشد دیگری را خرسند کند. نوازش و آمیزش ایشان حسنه است و ثواب دارد و سبب خشنودی خدا می‌شود.
بنابراین، دیگر سخن از دادن حق از یک سو و گرفتن حق از سوی دیگر نیست، بلکه داد و ستدی دوسویه است. دیگر سخن در این نیست که زن، به هر شکل و در هر حالت، باید حق مرد را بدهد؛ بلکه هر دو مراعات حال یکدیگر را می‌نمایند و مسأله از صورت یک تکلیف خشک و بی‌روح بیرون می‌آید و به عشق‌ورزی دوستانه و دوجانبه بدل می‌شود. زوج‌ها با رغبت به‌کار عشقی‌ورزی و آمیزش جنسی می‌پردازند؛ هیچ کدام فقط دهنده و هیچ کدام فقط گیرنده نیست، بلکه هر دو، هم دهنده‌اند و هم گیرنده. بهرۀ زن از تمتّعات جنسی و عاطفی، کمتر از سهم مرد نیست؛ گاهی بیشتر هم هست. زن نمی‌پندارد که دارد حقّی را می‌پردازد و مرد نیز نمی‌اندیشد که دارد حقّش را می‌گیرد، بلکه هر دو به دلخواه، یکدیگر را کامیاب می‌کنند.
۱۱.در زندگی اخلاقی، اگرچه مانند زندگی حقوقی، بیرون رفتن زن از خانه و پرداختن به‌کارهای اجتماعی منوط به رضایت مرد است؛ امّا زن و شوهر رفیقانه و مسئولانه، در عرصۀ زندگی خانوادگی و نیز زندگی اجتماعی، یکدیگر را یاری می‌کنند و هر کدام در این ساحت‌های فضیلت نقشی ایفا می‌نمایند.
۱۲. مهریه، هم در زندگی حقوقی و هم در زندگی اخلاقی از آنِ زن است؛ با این تفاوت که در زندگی حقوقی، زن مهریه‌اش را از مرد می‌طلبد، اگرچه مرد نادار باشد، و آن را می‌گیرد، اگرچه با توسّل به دادگاه باشد؛ امّا در زندگی اخلاقی، بخشیدن مهریه، یک فضیلت برای زن است و پاداش الاهی را ثمر می‌دهد.
۱۳. در زندگی حقوقی، هدیه دادن به زن بر مرد واجب نیست، چون هدیه جزو نفقه نیست؛ امّا در زندگی اخلاقی، اهدای هدیه حسنه‌ای است که موجب خرسندی خدا و نشانۀ عشق است و کدورت‌ها را از دل‌ها می‌زداید. پیامبر اعظم(ص) فرموده‌اند:
«تَهادوا فَإنَّ الهَدیَّةَ تُضَعِّفُ الحُبَّ وَتُذهِبُ بِغَوائِلِ الصَّدرِ»؛ [5]
به یکدیگر هدیه دهید، زیرا هدیه دوستی و محبّت را می‌افزاید و کدورت‌های سینه‌ها را می‌زداید.
۱۴. در زندگی حقوقی، کفالت فرزند بر عهدۀ پدر است و حق حضانت او تا چند سال از آنِ مادر است و سپس به پدر منتقل می‌شود؛ امّا در زندگی اخلاقی، فرزند ثمرۀ عشق زن و شوهر و میوۀ بوستان زندگی‌شان است که هر دو او را ریحانۀ بهشتی و هدیۀ الاهی می‌دانند و با رغبت و شفقت در پرورش او می‌کوشند و وی را از بهترین مصداق‌های باقیات صالحات می‌دانند و از خداوند می‌خواهند که او را مایۀ گرمای دل‌ها و روشنای چشم‌هایشان قرار دهد:
«رَبَّنا هَب لَنا مِن أَزواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعیُن»؛ [6]
خدای ما! همسران و فرزندانمان را نور چشمانمان قرار ده.
۱۵.در زندگی حقوقی و قانونی، زن به شوهرش به چشم یک همکار می‌نگرد که چگونگی رابطۀ آن دو را قانون معیّن می‌کند و به زن می‌گوید که کجا باید از شوهر اطاعت کرد و کجا می‌شود اطاعت نکرد؛ امّا در زندگی اخلاقی و ایمانی، شوهر چنان در دل و جان زن اوج می‌گیرد که به فرمودۀ پیامبر اعظم(ص) اگر سجده بر غیر خدا جایز بود، زن بر شوهرش سجده می‌کرد، و نیز زن نزد

شوهر امانتی است الاهی.
به دیانتی چنین لطیف و آسمانی، چهرۀ عبوس حقوقی دادن و جا را بر جلوه‌های زیبای دیگر تنگ کردن، جفای به دیانت است.

1: بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص۱۳.
2: نهج‌البلاغه، حکمت۱۳۶.
3: وسائل‌الشیعه، ج۲۱، ص۴۵۱.
4: وسایل‌الشیعه، ج۲۴، ص۳۱۷.
5: کنزالعمّال، ج۶، حدیث۱۵۰۶۱.
6: فرقان، ۷۴.

  • علی اکبر مظاهری
۱۸
بهمن

💍 شرط ضمن عقد

👥 مشاورهٔ خانوادگی

🖌 علی‌اکبر مظاهری

❇️ پرسش:
خانمی گفته‌اند و پرسیده‌اند:
من از جمله کسانی هستم که کتاب‌هایتان را می‌خوانم، درواقع با کمک کتاب‌های شما توانستم همسرم را انتخاب کنم. کتاب‌های «جوانان و انتخاب همسر»، «فرهنگ خانواده»، «نبرد بی برنده» و... . حالا از محضر شما سوالی دارم:
من ۸ ماه است که عقد کرده‌ام. قبل از عقد با همسرم صحبت کردم که مهریه ۱۴ سکه و حق طلاق رسمی و محضری برای من باشد. ایشان به من گفتند: باشد. حالا که اصرار می‌کنی، این حق را که خدا به مرد داده است، به شما می‌دهم، اما در عوض شما یک نوشتهٔ غیررسمی به من بدهید که تا آخر عمر با من می‌مانید.
من زیر بار نرفتم و گفتم: درد دل من همین است و این درخواست (حق طلاق) فقط به خاطر ترس من است.
روز عقد، عاقد گفتند: این کار باید در داخل دفتر ازدواج انجام بشود. روز تعطیل بود. روزهای بعد که به دفتر ازدواج رفتیم، افراد حاضر در دفتر اصرار داشتند که همسرم را از این تصمیم منصرف کنند. بالاخره یک حق بلاعزل ۱۰ ساله به من دادند.
ما هردو ۴۱ ساله هستیم. من از طریق همسرم با شما و کتاب‌های شما آشنا شدم. آدم خوب، مومن و متدینی است؛ اما وقتی به او می‌گویم: شما قول دادید این حق طلاق را به من بدهید و نمی‌دانم چرا تحت تأثیر حرف‌های دیگران قرار گرفتید و یک حق طلاق ۱۰ ساله به من دادید، می‌گوید: در عوض شما یک برگهٔ غیررسمی به من ندادید!
البته الان اول ازدواج ماست و ما هنوز دوران عقد را سپری می‌کنیم و عروسی نکرده‌ایم. من ایشان را آدم بدی ندیده‌ام، اما از آینده می‌ترسم. فعلاً سکوت کرده‌ام و مثبت می‌اندیشم، اما گاهی‌اوقات دل‌شوره به سراغم می‌‌آید. شاید چون در سن بالا ازدواج کرده‌ام این‌طور است. اما ایشان همیشه من را به آرامش دعوت می‌کنند. هردو، تا حدی مذهبی هستیم و در خانوادهٔ سنتی بزرگ شده‌ایم.

پاسخ‌ ما:

۱. با این «حق‌گرفتن‌»ها موافق نیستم و به صلاح زندگی نمی‌دانم.
این «حق‌ستانی»ها نشانه بی‌اعتمادی و خلاف صمیمیت است.
شاید بگویید واقعاً هم همین‌طور است. من به این مرد اعتماد ندارم و از او می‌ترسم.
اگر چنین باشد، حق طلاق هیچ وقت هیچ کمکی به شما نمی‌کند. بلکه دل‌ها را سرد می‌کند.
شما فکر می‌کنید اگر شوهر حق طلاق را به شما بدهد، دیگر کار تمام است و همه‌ چیز دست شماست؟! ابداً چنین نیست. مرد اگر خوب نباشد، اگر ظالم باشد، بلایی سر زن می‌آورد که هم حق طلاق را فسخ کند و تمام مهریه‌اش را ببخشد، هم اینکه راضی بشود همه‌چیز را وانهد و فرار کند.
مرد ظالم و بد را نمی‌توان با قرارداد، حق طلاق، و مهریهٔ سنگین، به راه راست آورد. شما که مهریه‌تان ۱۴ سکه است، اما فکر می‌کنید این خانم‌هایی که مهریهٔ سنگین دارند و شوهر را به زندان می‌اندازند، این زندگی به درد می‌خورد؟
یا کسانی که مهر سنگین می‌گیرند که مردشان را بترساند که مبادا طلاقشان دهد، اگر مرد، بد باشد، بلایی سر زن می‌آورد که همهٔ مهر را ببخشد و طلاق بگیرد. پیوند زن‌وشوهری مسئله‌ای اخلاقی است نه حقوقی. حقوق به درد دادگاه و بازار می‌خورد. میان زن و شوهر باید عشق حکمفرما باشد نه حقوق. وقتی شما حق طلاق را از شوهرتان بگیرید، او می‌فهمد که به او اعتماد ندارید؛ بنابراین برایتان جان‌فشانی نمی‌کند. اگر بخواهد برای شما انگشتر هدیه بخرد، از این کار دریغ می‌کند. با خود می‌گوید: او که به من اعتماد ندارد، حق طلاق را هم که گرفته است، چرا برایش هدیه بگیرم؟ شاید فردا از حق طلاق استفاده کرد و از من جدا شد.
حق طلاق، نه‌ تنها به سود شما نیست، بلکه به زیان شما و خانواده است.

  • علی اکبر مظاهری
۱۸
بهمن

✳️ این ژن‌ها!
(تاکید بر توجه به توارث، در انتخاب همسر و ازدواج)

✍🏻 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

ازدواج با یک فرد، مساوی است با پیوند با یک خانواده، بلکه با یک فامیل، بلکه با یک نسل.

در مسألۀ انتخاب همسر، معقول نیست که انسان بگوید من می‌خواهم با خودِ این فرد ازدواج کنم و کاری به خانواده و خویشانش ندارم؛ زیرا:
۱. این فرد، جزئی از همان خانواده و فامیل، و شاخه‌ای از همان درخت است. و این شاخه، از ریشه‌های همان درخت، تغذیه کرده است. بسیاری از اوصاف آن خانواده و فامیل، از راه وراثت و تربیت، به این فرد منتقل شده است.
امام صادق (علیه السلام) در این باره می‌فرمایند:
«تَزَوَّجُوا فِی الحُجزِ الصَّالِحِ، فَإِنَّ العِرقَ دَسَّاسٌ»؛
در دامن و خانواده شایسته، ازدواج کنید؛ زیرا عِرق (نطفه، خون، ژن‌) اثر می‌گذارد. (چرخان است. از کسی به کسی و از نسلی به نسلی منتقل می‌شود. در میان‌آن‌ها می‌گردد.)
رسول خدا (صلی الله علیه واله) نیز فرموده‌اند:
«أُنظُر فِی أیِّ نِصابٍ تَضَعُ وَلَدَکَ، فَإِنَّ العِرقَ دَسَّاسٌ»
نیک بنگر که فرزندت را در کجا قرار می‌دهی (چه کسی را برای مادری یا پدری فرزندت انتخاب می‌کنی) زیرا عِرق و خصوصیات ارثی، به صورت پنهانی و بدون اختیار، منتقل می‌شود و اثر می‌گذارد.
۲. اگر تو با آنان کار نداشته باشی، آنان با تو کار دارند. هرگز نمی‌توانی همسرت را از آنان و آنان را از همسرت جدا کنی. خودت هم نمی‌توانی رابطه‌ات را با آنان قطع کنی. یک عمر باید با آن‌ها معاشرت و زندگی کنی.
۳. بدنامی یا خوش‌نامی آنان، تا آخر عمر، همراه آدمی است. تحمّل بدنامی آنان، سخت است.
۴. اوصاف آنان، در فرزندان آینده، تأثیر دارد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) می‌فرمایند:
«تَخَیَّرُوا لِنُطَفِکُم، فَإِنَّ الأَبناءَ تَشبَهُ الأخوالَ»؛
بنگرید چه کسی را به همسری برمی‌گزینید، زیرا فرزندان، شبیه دایی‌هایشان می‌شوند.

✴️ توجه ویژه

در امور مهم، هرگز نباید تحت تأثیر احساسات واقع شد و در آن حال تصمیم گرفت. انتخاب همسر اگر از سیطرۀ عقل خارج و در قلمرو احساس واقع شد، مشکل‌ساز می‌شود.
اکنون که جوان، در آستانۀ یک تحوّل بزرگ در زندگی‌ واقع شده‌ است، شرط عقل است که خوب دقّت کند.
اینک می‌خواهی سرنوشتت را با یک خانواده و فامیل، پیوند بزنی.
با چشم دل، پیامبر را بنگر که تو را مخاطب قرار داده است و با گوش جان پیامش را بشنو:
«قامَ النَّبِیُّ صلی الله علیه واله خَطِیباً، فَقالَ: أَیُّهَا النَّاسُ! إِیَّاکُم وَ خَضراءَ الدِّمَنِ، قِیلَ: یا رَسُولَ اللهِ! وَ ما خَضراءُ الدِّمَنِ؟ قالَ: اَلمَرءَةُ الحَسناءُ فِی مَنبَتِ السُّوءِ»؛
پیامبر اکرم، به خطابه برخاست و فرمود: ای مردم! بپرهیزید از سبزه‌زاری که بر فراز مزبله‌ای روئیده باشد. پرسیدند: ای پیامبر خدا! سبزه‌زار بر مزبله چیست؟ فرمود: زن زیبایی که در خانوادۀ پلیدی رشد کرده باشد. (مرد نیز همین‌طور)

✅ پرسشی و پاسخی

❓پرسش: ما دیده‌ایم که از خانواده‌های بد، گاهی فرزندانی خوب، بیرون می‌آیند و از خانواده‌های شریف، فرزندانی پلید؟

✔️ پاسخ:

یکم: بله، چنین است؛ امّا این اتّفاق، گاهی می‌افتد. گاهی در شوره‌زار، گُلی می‌رویَد و در گلستان، خاری. نمی‌شود بر مبنای استثناها، قانون کلّی بنا نهاد. آنچه ما بیان می‌کنیم، بر مبنای اغلب است.
دوم: همین استثناها نیز، با اصل خودشان ریشۀ مشترک دارند و بدون تردید آثاری از آن ریشۀ مشترک، در وجودشان هست، که ممکن است در احوال عادی ظاهر نشود، امّا در تلاطم‌ها و حالات غیر عادی ظاهر می‌شود. خاکسترها عقب می‌رود و باطن آشکار می‌گردد.
سوم: اگر برای کسی یقین حاصل شد که این فرع، با آن اصل، متفاوت است و نیز بتواند این فرع را از آن اصل جدا کند و نگذارد خانواده‌اش در زندگی آینده دختر و پسر نقشی داشته باشند، می‌تواند با او ازدواج کند. امّا این، کار هر کس نیست.

  • علی اکبر مظاهری
۱۸
بهمن

🔷 مدارا تا کجا؟ (۲)

مشاوره خانوادگی - اخلاقی

🖋 علی‌اکبر مظاهری

پس از نشر «مدارا تا کجای ۱»، آقایی چنین نوشته و پرسیده‌اند:
❓ من هم کتاب "نبرد بی‌برنده"تان را خوانده‌ام، هم مقاله "مدارا تا کجا" را خواندم. مطلب برایم روشن است، اما گاهی در کاربری مدارا یا عدم مدارا حیران می‌مانم؛ نمی‌دانم اکنون زمان مدارا است یا مقابله؛ زمان تغافل است یا به رخ کشیدن؛ زمان سپر انداختن است یا شمشیر کشیدن؛ زمان ماندن است یا گریختن؛ زمان ستیز است یا پرهیز؛ زمان قوت است یا ضعف؛ زمان زدن است یا خوردن؟
این حیرت، هم در خانه است و با خانواده، هم در جامعه است و با مردمان. ملاکی واضح برای انتخاب شیوه ندارم. ازاین‌رو گاهی جابه‌جا عمل می‌کنم؛ جایی مدارا می‌کنم و زیان می‌خورم، گاه دیگر تغافل می‌کنم و بر سرم کلاهی گشاد می‌رود؛ گاه سوم سپر می‌اندازم و ضربت می‌خورم؛ گاه چهارم می‌گریزم و ترسویم می‌خوانند؛ گاه پنجم نمی‌زنم و سخت می‌خورم؛ گاه ششم گامی به عقب برمی‌دارم، حریفم گام‌هایی به جلو می‌آید؛ گاه هفتم بزرگواری می‌ورزم، او پررو می‌شود...
معیاری روشن برای روشمندکردن کردار و بازکردارم ندارم.
لطفا راهم نمایید تا به کجراهه نروم.

❇️ پاسخ ما

✔️ معیاری کارساز

معیار روشن آن است که شخصیت و ظرفیت طرف مقابل را باید سنجید. برخی از آدمیان چندان بزرگوارند که تا شما تغافل کنید، او شرمنده می‌شود. تا مدارا کنید، مدیون‌تان می‌شود. تا شما سپر اندازید، او شمشیر می‌اندازد، تا فرار کنید، فرومی‌نشیند؛ تا که شما ضربه‌اش را پس‌نمی‌زنید، دستتان را می‌بوسد و حلمتان را جار می‌زند. تا که شما دشنامش را پاسخ نمی‌گویید، به حساب ادبتان می‌گذارد؛ تا که شما بزرگواری می‌کنید، پای کرامت نفستان می‌گذارد.
ایشان شایسته هرگونه مدارا و تغافل و بزرگواری‌اند. اما آنان که، به فرموده خداوند ادب‌آفرین، چونان سگ هارند:
فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ؛ مثَل او چون مثَل آن سگ است که اگر به او حمله کنی، پارس می‌کند و اگر رهایش کنی باز هم پارس می‌کند. اعراف/۱۷۶)،
اینان لیاقت مدارا و بزرگواری را ندارند. با اینان باید همچون خودشان عمل کرد. بدون افتادن در افراط و تفریط.

در تعامل با اینان باید نه مظلوم بود و نه ظالم؛ «لا تَظلِمونَ و لا تُظلِمون؛ نه ستم کرده‌اید و نه تن به ستم داده‌اید...» (بقره/۲۷۹)

در مقابله‌ با اینان کافی است که ظالم نباشیم، اما مظلوم هم نباشیم. در این عرصه، گناه ستم‌پذیری، کمتر از گناه ستم‌گری نیست.

✴️ نمونه‌ای عالی از جاذبه و دافعه:

✅ امیرمؤمنان

ایشان، در کردار و گفتار، نمونه‌ای عالی از انسان معتدل است که به گفته‌ٔ استاد مطهری، هم جاذبه دارد هم دافعه. امام علی (علیه السلام) در برابر مؤمنان، نیز غیرمؤمنان بی‌آزار، نیز جاهلان فریب‌خورده، و نیز مظلومان بی‌پناه، نرم بود و لطیف.
برای عاطفه‌ورزی ایشان نمونه‌ای جز پیامبراکرم (صلی الله علیه واله) سراغ نداریم.
از کوچه‌ای می‌گذشت، یتیمی غباراندود دید، بر زمین نشست، یتیم را بر زانو نشاند و با انگشت مبارکش عسل در دهان او می‌کرد. یکی از صحابیان ایشان که آن منظره را می‌دید، چنان برایش شیرین آمد که گفت: «در دل خود آرزو کردم که کاش یتیم بودم تا امیرمؤمنان با من چنین کند!»
بر منبر مسجد کوفه فرمود: «سَلونی قَبل أنْ تَفقدونی، فَلَأنَا بِطُرُقِ السَّماء أعلمُ مِنّی بِطُرق الأرض؛ ای مردمان! از من بپرسید، پیش از آن‌که مرا نیابید، که من به راه‌های آسمان، از راه‌های زمین، داناترم.»[۱]
مردی غیر مسلمان، که برای مجادله‌ با حضرت آمده بود، گفت:
«ادّعای درستی نکردی. من از راه‌های زمین هم بپرسم نمی‌دانی.» مردمان خواستند که او را ادب کنند، حضرت مانع شد و با لبخندی ملیح و مهرورزانه، به آن مرد غیرمسلمان فرمود:
«خوب! حالا بپرس. شاید بتوانم پاسخ دهم.»
او پرسید و حضرت، مهربانانه، پاسخ داد. باز پرسید و حضرت مهرورزانه پاسخ داد. تا جایی‌که آن مرد پیش آمد و پیش آمد تا به حضرت رسید و مسلمان شد.
همین امام رئوف، تیغ بر میان خوارج لجوج مُحارب، که جنگ مسلحانه برپا کرده بودند، نهاد و از آنان دمار برآورد.

۱. از خطبه ۱۸۹ نهج‌البلاغه، ترجمه و شرح: علی‌اکبر مظاهری، نشر آستان قدس رضوی

  • علی اکبر مظاهری
۱۸
بهمن

🔹فرشته عذاب!

🖌نویسنده: خانم هانیه‌سادات سلطانی

🔸اشاره:
پس از انتشار نوشته خانم ریحانه فرجی؛ "فرشته‌ مهربان من"، نوشته دیگری از یکی دیگر از دانشجویانم رسید به نام "فرشته عذاب"، که می‌خوانیم.
نام نویسنده، مستعار است.


به نام آفرینندة خوبی‌ها
🔸دل‌نوشتة یک گمنام خطاب به حجت‌الاسلام استاد مظاهری؛
سلام‌علیکم
نیمه‌شب بود که داستان خانم فرجی را در کانال «از زبان مشاور» خواندم. با قلبی شکسته و کامی تلخ با خودم می‌گویم، مگر مادرشوهرها هم این‌قدر خوب می‌شوند؟
بعد کمی به بخت و اقبال خودم بدوبیراه می‌گویم، بغض می‌کنم، گوشی را برمی‌دارم برای نوشتن طومار گلایه
که اگر از فرشته‌های مهربان تمجید می‌کنید، کمی هم فرشته‌های عذاب (امثال مادر شوهر من) را نصیحت کنید.
حالا قرار است هر مادرشوهری که این متن را خواند با خودش بیندیشد به‌به چه عروسی؟! خدا بدهد شانس.
احتمالاً حسودی می‌کنم، حسودی هم نه. حقیقتاً اهل حسودی‌کردن نیستم، اما غبطه می‌خورم.
خاطرم هست مجرد که بودم، وقتی به همسر خیالی‌ام فکر می‌کردم برایش یک مادر پیر هم متصور می‌شدم، توی همان خیالاتم می‌فرستادمش حج واجب که آخر عمری آرزوی برآورده نشده دلش را آزرده نکند، قبل از سفر برایش یک چمدان سوغات می‌خریدم، برای همة نوه‌ها و نتیجه‌ها که بی‌دغدغه، تمام سفرش صرف زیارت شود.
با خودم فکر می‌کردم هر بار که آذوقة زمستان آماده کنم حتماً بخشی را برای او تدارک خواهم دید، سنش بالاست ثواب دارد.
خلاصه که تمام تصوراتم پر بود از خاطرات خوب با مادرشوهر پیر خیالی‌ام.
اما واقعیت چندان شبیه تصوراتم نبود، ...
خلاصه که خواستم از این فرشتة عذاب گلایه کنم.
پسرم روی پایم خوابیده بود، نگاهش کردم، اندیشیدم که من از کدامشان می‌شوم، از آن مهربان‌هایش؟! یا آن فرشته‌های عذاب؟!
و نوشته‌ام سمت‌وسوی دیگری گرفت...

🔸و حالا دل‌نوشتة من برای عروس‌هایی مثل خودم که کم نیستند؛

نوشتة خانم فرجی را که خواندم، به عنوان یک عروس حسرت چنین مادرشوهری را خوردم. با خودم زمزمه کردم یادت باشد پسرت که بزرگ شد و رخت دامادی به تن کرد، تو هم بشوی فرشتة مهربان عروست.
از آن‌هایی که کم‌اند و حسرت برانگیز.
نکند بین دعواهای عروس - مادرشوهری نگذاری پسرت طعم داشتن عشق و مادر را یکجا بچشد. نکند زیر قولی بزنی که وقتی چشمش را به این دنیا گشود توی گوشش زمزمه کردی: "نمی‌گذارم آب توی دلت تکان بخورد."
کار از کار من و مادر همسرم گذشته، روی صحبتم با مادرشوهرهای فعلی نیست، می‌خواهم با عروس‌های اینجا کمی درد دل کنم، آن‌هایی که مثل من و برعکس خانم فرجی، زندگی آن‌قدرها هم روی خوشش را نشانشان نداده است.
همان‌هایی که مثل من از شب عقدشان بغض‌هایشان را پشت لبخند تلخشان فروخوردند که آب توی دل پدر و مادرشان تکان نخورد.
همان‌هایی که در خانة پدر، لوس و دردانه بودند و در خانة مادرشوهر، با شنیدن طعنه و کنایه، پوست انداختند و بزرگ شدند.
همان‌هایی که روی تخت بیمارستان، موقع تولد فرزندشان با خودشان می‌جنگیدند که از قلب شکسته‌شان بگذرند یا تقصیرات مادرشوهر.
روی صحبتم با عروس‌های جمع است، آن‌هایی که مثل من دل خوشی از خانوادة شوهر ندارند.
بیایید از خودمان شروع کنیم و این سیکل معیوب عروس - مادرشوهری را ختم به خیر کنیم.
پسرانی تربیت کنیم لایق دردانه‌های مردم،
از ما که گذشت...
اگر داستان زندگی ما فرشتة مهربان ندارد، خودمان بشویم فرشته‌های مهربان داستان زندگی عروس‌هایمان.
به جای هر قطره اشکی که ریختیم، توی دل عروس‌هایمان یک لبخند بکاریم.
حیف این زندگی نیست که نیمی از آن به تلخی و جنگ با مادرشوهرمان بگذرد و نیم دیگرش به تلخی‌کردن با عروس؟!

  • علی اکبر مظاهری