وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

۸۲ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

۲۳
بهمن
(سید شهیدان اهل قلم)

🖌 #نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری

🩸 شهیدانم، جانبازانم، عزیزانم

۴. شهید سیدمرتضی آوینی

نوشتن خاطرات دوران انقلاب و جبهه را، به درخواست جوانان این نسل، به مناسبت سالگشت انقلاب اسلامی، آغاز کردیم.

در‌بارهٔ شهید آوینی، فراوان سخن گفته‌ام، که جامع‌ترین آن‌ها در نکوداشت آن شهید، در نخستین سالگشت شهادت او بود. فایل آن سخنرانی را ندارم. دیگری نکوداشت او درسال ۱۳۸۶ در دانشگاه قم است که فایل صوتی – تصویری آن در اختیار است. اکنون بهتر دیدم که به جای نوشتن مطلب دیگر، آن فایل، در همین سایت، به نمایش گذاشته شود. ان‌شاءالله به زودی.

اینک تنها چند نکته را که در آن فایل نیست، به مناسبت «یاران آن روزگاران»، در اینجا ذکر می‌کنم. آن چند نکته، دربارهٔ مشابهت‌های شهید آوینی و جناب سیدحسین دیباجی است، که در نوبت پیشین از ایشان سخن گفتم.

☘ برخی از مشابهت‌های سیدِ دیباجی و سیدِ آوینی

۱. هردو از خاندان پیامبرند.
۲. هردو را در جبهه یافتم.
دوستیِ فرخنده‌مان از جبهه آغاز شد. با سیدِ دیباجی از سال ۱۳۶۲، قبل از عملیلت خیبر، و با سیدِ آوینی ازسال ۱۳۶۶ و هردو در منطقهٔ عملیاتی جنوب.
۴. عبادت پیشگی
هردو، به تعبیر احادیث، با عبادت، عشق‌ورزی می‌کردند. «طوبی لِمَن ع‍َشِقَ العِبادَةَ وَ عانَقَها…». چشمان خدابین ایشان را هرگز، قبل از طلوع فجر، در خواب ندیدم.
۵. شهرت‌گریزی.
۶. حق‌گویی.
۷. وفاداری در دوستی.

سلام خدا بر هردوی ایشان.

۱۷ بهمن ۱۳۹۲

#بازنشر: ۲۲ بهمن ۱۴۰۲

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
  • علی اکبر مظاهری
۲۲
بهمن
🖌 #نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری

🍀 مؤمن مجاهد

باز از آن یاران و آن روزگاران بگوییم و بشنویم:

۳. سیدحسین دیباجی

در سال ۱۳۶۲، پیش از نبرد «خیبر»، در منطقهٔ دهلران، ایشان را یافتم و اکنون سی‌سال تمام است که با هم برادریم.

پیش از عملیات خیبر، فرصتی دست داد تا رزمندگان اسلام، دوسه‌ماهی را به خویشتن‌سازی بپردازند و خود را برای نبردی عظیم، مهیا سازند.
در آن فرصت مغتنم، برای رزم‌آوران، حلقه‌های درس داشتیم. ما دو، رزمنده و مربی بودیم. مرسوم نیست که مربی، پای درس مربی دیگر برود، اما ما این رسم را مراعات نمی‌کردیم و در درس‌های همدیگر حضور می‌یافتیم.
آنجا، «شب مردان خدا، روز جهان‌افروز بود» و سپس به کوه‌های منطقه می‌رفتیم و پیش از طلوع آفتاب، بر سر قلهٔ کوه، «دعای صَباح» می‌خواندیم و با طلوع آفتاب، از آقاسیدِ دیباجی خواهش می‌کردیم که موعظه کند. موعظه‌های بلیغش، که از دلی نورانی برمی‌آمد، بر دل‌های مستعد، می‌نشست.
از خوش‌ترین ایّام جبهه‌ام، همین دورانِ با سیدِ دیباجی‌بودن است.

🔹 آغاز عملیات خیبر

نبرد خیبر که آغاز شد، چندروزی از هم دور افتادیم. آتش‌باران جزائر مجنون و هورالعظیم چنان عظیم بود که صحنهٔ قیامت را تداعی می‌کرد و جمع یاران را فرومی‌پاشید و کسی را در کنار کسی باقی نمی‌گذاشت. اما همواره به یاد برادر سیدم بودم تا معرکه، اندکی آرام شد و باز او را یافتم.

جوانان نسل نو می‌خواهند که احوال آن روزگاران و آن یاران را برایشان بازگوییم و این، حق ایشان است، اما برخی از وقایع و احوال را نمی‌توان به‌درستی وصف کرد. آن‌ها «یُدرَکُ وَ لایوصَف»اند؛ یافتنی‌اند، نه گفتنی. به وصف نمی‌آیند.

🌸 اوصاف نیکوی سیدِ ما

اگر چه اوصاف نیکوی سیدحسین دیباجی، بسیار است، اما اکنون سه‌صفت خجستهٔ ایشان را می‌گویم:

یک. صراحت در حق‌گویی

نخستین خصلت نیکوی او، که مرا مجذوب ایشان کرد، حق‌گویی‌اش بود. و هنوز آن خصلت را دارد، با صراحت بیشتر. حق را می‌گفت و می‌گوید. به تلخ و شیرینی و پسند دیگران‌بودن یا نبودن، اعتنایی نمی‌کرد و نمی‌کند.

دو. عبادت‌پیشگی

هیچ‌گاه قبل از اذان صبح، او را در خواب ندیدم. ساعتی پیش از طلوع فجر، به نافلهٔ شب می‌پرداخت. او مرد خدا است و «شب مردان خدا، روز جهان‌افروز است».

سه. باوفایی

در این سی‌سال، هرجا بود و بودم، ازنعمت باوفایی‌اش بهره‌مند بوده‌ام و هستم. او کاری ندارد که من به دوستی‌مان وفادار هستم یا نه. وصف حالش این است که: «به همان عهد که بستیم، برآنیم هنوز».

اکنون ایشان در تهران‌اند و وجود شریف‌شان مغتنم است. به ایشان ارادت دارم و شب و روزی نیست که، به دعا، یادشان نکنم.

ای خدا این وصل را هجران مکن!

۱۷ بهمن ۱۳۹۲

#بازنشر: ۲۱ بهمن ۱۴۰۲

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
  • علی اکبر مظاهری
۲۲
بهمن
🖌 #نویسنده: #علی‌اکبر_مظاهری

🩸 شهیدانم، جانبازانم، عزیزانم

▪️ اشاره

دوستان خواسته‌اند که به مناسبت این روزها؛ دههٔ فجر و سالگشت پیروزی انقلاب اسلامی، از خاطراتم در انقلاب و جبهه، مطلب بنویسم. در میان پیشنهادها این نیز بود که از دوستانم، در آن زمان‌ها، یادی کنم. این را ترجیح دادم؛ چون نوشتن دربارهٔ دوستان، برایم راحت‌تر است از نوشتن دربارهٔ خودم.

اکنون چندتا از بهترین‌هایشان را در چند پست بیان می‌کنم.
در نوبت پیشین، در باب شهید ابراهیم انصاری نوشتم. و اینک:

۲. علی‌اصغر مظاهری

هفتهٔ پیش، اصفهان بودیم. به دیدار برادرم علی‌اصغر رفتم. عینکی نیمه‌رنگی به‌ چشم داشت. داخل چشمش، به‌طور واضح، پیدا نبود. عینکش را برداشت که شیشه‌هایش را پاک کند. چشمم در چشمش افتاد. دلم لرزید. اندوهی جانکاه جانم را فشرد. مردمک چشم راستش را لکه‌ای خاکستری پوشانده بود. یعنی نابینایی کامل!

او، در عملیات بدر، جانباز شیمیایی شد. حدود بیست سال است که خانه‌نشین شده. گاز خردل، آتش به جانش زده. از ریه‌هایش آغاز شد و اندک‌اندک همهٔ بدن را پوشاند، تاکه به چشمش هجوم آورد. چند سال بود که چشم راستش کم‌بینا شده بود، اما حالا نابینا شده.
درمان‌ها و بستری‌شدن‌های مکرر در بیمارستان، فایده‌ای نداشته. فقط شاید پیشروی جراحت‌ها را کُند می‌کند. درمان‌ها او را سخت می‌آزارد، اما صبورانه و تحمل می‌کند.
روحیه‌اش اما، فرشته‌گونه است. تسلیم محض در برابر مصائبی که برای خدا تحمل می‌کند. اخلاق لطیفش ملکوتیان را به غبطه می‌افکند. همه‌مان دوستش داریم. همه دوستش دارند. همسرش صبر زینب‌گونه دارد. فرزندانش شیفتهٔ اویند.

گاهی با خود می‌گویم: علی‌اکبر! اگر جای علی‌اصغر بودی، تاب می‌آوردی؟
نمی‌دانم. امتحان سختی است.
شاید برای او سخت نباشد. مگر حضرت زینب - سلام‌الله‌علیها - در برابر آن‌همه ناگواری‌ها نفرمود:
«والله ما رأیت الا جمیلاً»؛
قسم به خدا که جز زیبایی ندیدم؟
شاید علی‌اصغر، جز زیبایی نمی‌بیند. نه که شاید، حتما. خانه نشینی بیست‌ساله، با این‌همه درد جان‌گداز، کاری نیست که از عهدهٔ صبوری بشری برآید. او حتما چیزهایی را می‌بیند که این‌گونه شکیبایی می‌ورزد.
هرگاه با او دیدار می‌کردم، نشاط روحی می‌گرفتم، اما این‌بار که مروارید چشم راستش را دیدم، اندوهی سنگین بر جانم نشست. اما برادرم اندوهگین نبود. شادمان بود.

خدایا عاشقان را انگبین ده!

۱۷ بهمن ۱۳۹۲

#بازنشر: ۱۹ بهمن ۱۴۰۲

ما را در رسانه‌هایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
  • علی اکبر مظاهری
۰۸
شهریور

میراث خوبان

نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

آن روز که شهید رجایی، برای گرفتن رأی اعتماد، به مجلس آمده بود، آنجا بودم (نماینده نبودم، مهمان بودم).
او فرزند مجلس بود. مجلس ایثار کرد و او را، برای نخست‌وزیری، به ملت هدیه داد.
نمایندگان موافق و مخالف سخن گفتند. سپس شهید رجایی پشت تریبون رفت.
فکر می‌کنید چه گفت؟
از خودش و دولتش دفاع کرد؟ نه!
به مخالفانش پاسخ داد؟ نه!
برنامه‌هایش را تشریح کرد؟ نه!
او به نمایندگانی که در دفاع از او سخن گفته بودند و شاید اندکی تند شده بودند، «تذکر برادرانه» داد و سفارش به مراعات اخلاق کرد.

«سخن تند» در آن روزگار، مانند امروز نبود. کسی به کسی فحش نداده بود. کسی بر سر کسی فریاد نزده بود. کسی بر چهرهٔ کسی پنجه نکشیده بود. شاید کسی اندکی بلند سخن گفته بود.

  • علی اکبر مظاهری
۰۱
شهریور

وزیر مجتهد!

وزیر پیشنهادی برای وزارت اطلاعات را نمی‌شناختم و نمی‌شناسم، اما رفیقش، که او را از زمان جنگ می‌شناسم، او را لو داد.
آن رفیق، که نمایندهٔ مجلس انقلابی است و در دفاع از این گزینهٔ پیشنهادی برای وزارت اطلاعات، سخن می‌گفت، ماجرای آشوب‌کاری در سخنرانی در حرم حضرت معصومه در قم را حکایت کرد و همکاری‌های وزیر پیشنهادی در آن ماجرا را و اجرایی‌نشدن احکام محکومیت قضایی شعبان‌ها را و ... .
و من صحنه‌هایی به یادم آمد که ذهنم را به‌شدت تلخ کرد:
عربده‌کشی‌های شعبان جعفری‌گونه در حرم کریمه اهل بیت؛
پرتاب مهر نماز بر پیشانی سخنران؛
پراندن دمپایی به صورت سخنران؛
زدن بطری به چهرهٔ سخنران در حرم امام رضا؛
غوغاافکنی در مرقد امام خمینی، در منظر میهمانان خارجی؛
و... .

ای وای! یعنی اینان دارند وزارت اطلاعات را می‌گیرند؛ وزارتی که بر جان‌ و آبرو و اسرار و همه‌چیز مردمان سیطره دارد؟!

خدایا! به ملتمان رحم کن!

📌برای دنبال کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید:

https://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۲۲
مرداد

قدرشناسی و سپاس

دربارهٔ نام کتاب «خانه‌ای در بهشت» و متن تقدیم‌نامهٔ آن، با شما عزیزانم مشورت کردم. بزرگواری فرمودید و نظر دادید.
همهٔ دیدگاه‌هایتان را به‌دقت خواندم و بر دیدهٔ منّت نهادم و بهره‌ها بردم.
از شمایان، همگی‌تان، سپاس‌گزارم. پاداشتان را از خداوند سبحان می‌طلبم.
إنَّهٌ وَلیٌّ النِعَم.

علی‌اکبر مظاهری
۲۲ مرداد ۱۴۰۰

📌برای دنبال کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید:

https://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۷
مرداد

ابقای شهردار قم؛ حسنه‌ای دل‌شادکن!

با انتخاب شورای جدید شهر قم، زمزمه‌های تعویض شهردار، نگران‌کننده بود. دعا می‌کردم که عوض نکنند.
اعضای محترم شورای شهر قم را نمی‌شناسم. شهردار کوشا و خوش‌کار قم، جناب آقای دکتر سقائیان را نیز از نزدیک نمی‌شناسم، اما کارهای درخشان ایشان در شهرداری اصفهان، نیز کارهای دل‌شادکن ایشان در قم را دیده و شنیده‌ام. سابقه علمی و مدیریتی ایشان را نیز می‌دانم.

الاهی شکر که ابقاء شدند.

توفیق بیشترشان را از خداوند سبحان می‌طلبم.

علی‌اکبر مظاهری

۱۷ مرداد ۱۴۰۰

📌برای دنبال کردن رسانه‌هایمان به لینک زیر مراجعه کنید:

https://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1

  • علی اکبر مظاهری
۱۱
مرداد

شنوندهٔ ذکر پس از رکوع

در حدیث است:

هنگامی که از رکوع سر بلند می‌کنیم، می‌گوییم: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ؛ خدا شنید ستایش آن کسی را که سپاسش گفت.
مخاطبمان کیست؟ به چه کسی می‌گوییم خدا شنید؟
۱. این دعاست؛ یعنی خدایا! بشنو ستایشم را.
۲. در حدیث است: هنگامی که آدمی برای نماز اذان می‌گوید، یک صف از فرشتگان، پشت سر او می‌ایستند و به او اقتدا می‌کنند. آنگاه که اقامه می‌گوید، صف دیگری از ملائک، پشت سر او می‌ایستند تا در نماز به او اقتدا کنند. آن آدم می‌شود امام فرشتگان. طول صف ملائک به اندازهٔ مسافت مغرب است تا مشرق.
آنگاه که «سَمِعَ اللَّهُ» می‌گوید، مخاطبش فرشتگانند. می‌گوید: خدا ستایشمان را شنید.
اولی برای متوسطان است و دومی برای عارفان.
نیز هرچه عارف‌تر باشیم، طول صف‌ها بلندتر است؛ تا رسیدن به آسمان و عرش خداوند.

نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

۱۴۰۰/۵/۱۱

  • علی اکبر مظاهری
۰۶
مرداد

تست شخصیت‌سنجی برای ازدواج؛ آری یا نه؟

در سال‌های اخیر، پدیده‌ای در عرصهٔ ازدواج پدید آمده است به نام «تست شخصیت» که هدفش سنجش روحیات و وضعیت خانوادگی و اجتماعی دختر و پسر است که آیا تناسب لازم را برای ازدواج دارند یا نه.
اصل این پدیده، مثبت است، اما «اماها و اگرها»یی دارد که توجه به آن‌ها، برای استفادهٔ مطلوب از این تست، ضرورتی حتمی است.

برای گرفتن این تست‌ها و نیز پرکردن فرم‌های نسبت‌سنجی میان دختر و پسر برای ازدواج، باید حد معینی تعیین کرد و میزان محدودی قائل شد؛ مثلاً به اندازهٔ آزمایش‌های پزشکی.

در قلمرو پزشکی، برای تشخیص بیماری و درمان آن، آزمایش‌هایی را انجام می‌دهند که مفید و بلکه لازم است، اما تشخیص نهایی و تعیین نوع درمان و دارو، به‌عهدهٔ پزشک حاذق است. آزمایشگاه و نتایج آزمایش، بدون معاینه و کاوش و تشخیص طبیب حکیم، نوع درمان و دارو را معین و تجویز نمی‌کند، بلکه این‌ها علائمی است که طبیب را در تشخیص بیماری و درمان آن کمک می‌کند.

  • علی اکبر مظاهری
۰۱
مرداد

ثمره‌های مُحرم و صفر

در ماه محرم و صفر پارسال، دو انتخاب همسر، دو خواستگاری، دو عقد و دو ازدواج داشتیم. دو زندگی مثل ماه؛
یکی حمید و حمیده،
دیگری سعید و سعیده.
مثل گل‌اند. از خوشبخت‌ترین زوج‌های جهان‌اند.
ازدواجشان خجستگی‌های فراوانی دارد. نشانه‌های زیبایی است. درس‌های ارزشمندی است که جامعه و جوانان ما به آن‌ها سخت محتاج‌اند؛ از نان شب محتاج‌تر.
به خودشان گفته‌ام، خیلی گفته‌ام، که حکایت ازدواج مُحرمی‌تان را بنویسید، اما چنان به هم آمیخته‌اند و بال در بال و دل در سینه هم دارند که دیگر هیچ‌کس را نمی‌بینند. اما من نه آنم که گوش‌هایشان را رها کنم. باید بنویسند.
اگر از نوشتن‌شان ناامید شدم، خودم می‌نویسم.
نمی‌دانید چقدر خوبند! چقدر خوب ازدواج کردند! برای هر کدام یک کتاب ۹۰ صفحه‌ای می‌توان نوشت.
این تهدید آخر من است:
حمیده و حمیدجان!
سعیده و سعیدجان!
اگر خودتان نوشتید، که بهتر، وگرنه خودم حکایتتان را آشکارا بر آفتاب می‌افکنم.
خود دانید!

علی‌اکبر مظاهری
۱ مرداد۱۴۰۰

  • علی اکبر مظاهری