هراس خیالی از ماه مُحرم (۲)
ثمرههای مُحرم و صفر
در ماه محرم و صفر پارسال، دو انتخاب همسر، دو خواستگاری، دو عقد و دو ازدواج داشتیم. دو زندگی مثل ماه؛
یکی حمید و حمیده،
دیگری سعید و سعیده.
مثل گلاند. از خوشبختترین زوجهای جهاناند.
ازدواجشان خجستگیهای فراوانی دارد. نشانههای زیبایی است. درسهای ارزشمندی است که جامعه و جوانان ما به آنها سخت محتاجاند؛ از نان شب محتاجتر.
به خودشان گفتهام، خیلی گفتهام، که حکایت ازدواج مُحرمیتان را بنویسید، اما چنان به هم آمیختهاند و بال در بال و دل در سینه هم دارند که دیگر هیچکس را نمیبینند. اما من نه آنم که گوشهایشان را رها کنم. باید بنویسند.
اگر از نوشتنشان ناامید شدم، خودم مینویسم.
نمیدانید چقدر خوبند! چقدر خوب ازدواج کردند! برای هر کدام یک کتاب ۹۰ صفحهای میتوان نوشت.
این تهدید آخر من است:
حمیده و حمیدجان!
سعیده و سعیدجان!
اگر خودتان نوشتید، که بهتر، وگرنه خودم حکایتتان را آشکارا بر آفتاب میافکنم.
خود دانید!
علیاکبر مظاهری
۱ مرداد۱۴۰۰
- ۰۰/۰۵/۰۱