وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

رفاقت همسران

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۹، ۰۴:۰۹ ب.ظ

رفاقت همسران

🖋 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

📝 وصف‌ناپذیری برخی از پدیده‌ها

برخی از پدیده‌ها و پاره‌ای از اوصاف و کردارها را نمی‌توان به گونۀ کامل و جامع وصف کرد، زیرا قلم و بیان قادر به تبیین و ترسیم آن‌ها نیست. به تعبیر علمی، «یُدرَکُ وَلا یُوصَف»اند؛ یعنی درک‌شدنی‌اند، اما وصف‌شدنی نیستند. بعضی از آن‌ها را حتّی نمی‌توان به آسانی درک کرد؛ ادراک آن‌ها نیازمند دقّتِ بالا و فهم عمیق است و هر حس و اندیشه‌ای نمی‌تواند آن‌ها را به گونۀ همه‌جانبه درک کند.
یکی از آن پدیده‌های وصف‌ناشدنی دانه‌درشت در قلمرو زندگی خانوادگی، «ثمره‌های رفاقت و سازگاری همسران و زیان‌های عدم رفاقت و ناسازگاری ایشان» است.
اگر زن و شوهر با همدیگر سازگار و رفیق باشند، بیشتر خوبی‌های لازم برای یک زندگی سعادتمندانه را دارند و اگر رفیق و سازگار نباشند، بیشترِ بدی‌های لازم برای تباهی زندگی را فراهم کرده‌اند.
خدایا! اگر نعمت رفاقت را به زن و شوهری عطا کنی، به ایشان چه نداده‌ای! و اگر این موهبت را نداشته باشند، چه دارند! خدایا! نعمت رفاقت و سازگاری را که از بهترین نعمت‌های توست، به همسران عطا فرما.
اگر زن و شوهر با یکدیگر «خوب» باشند، دیگر از مشکلات زندگی باکی نیست و اگر با هم «بد» باشند، دیگر چندان بهره‌ای از حیات خانوادگی ندارند.
این «خوب بودنِ» همسران با یکدیگر، به منزلهٔ «صد» است که «نود» را نیز در بر دارد و نیز هشتاد و هفتاد و... را. بسیاری از موهبت‌های فرخندهٔ زندگی، زیرمجموعهٔ این نعمت گران‌قدرند. اگر یک زندگی همراه با آرامش و آسایش بخواهیم، به رفاقت همسران نیاز داریم. اگر علاوه بر سعادت زندگانی این‌جهانی، سعادت حیات آن‌جهانی را نیز بخواهیم، به سازگاری و رفاقت همسران نیازمندیم. از سوی دیگر، اگر دو همسر با هم ناسازگار و نارفیق باشند، علاوه بر تباهی زندگی دنیایی، آخرتشان نیز تباه می‌شود.
برای تحصیل این گوهر بی‌بدیل باید تلاش کرد و هر چه در این عرصه هزینه کنیم، می‌ارزد. خردمندی حکم می‌کند که این هدف را در صدر اهدافمان قرار دهیم. اگر این منظور تأمین شود، بسیاری از اهداف دیگر تأمین خواهد شد؛ «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست».

🌐 در قلمرو تربیت

امروزه بسیاری از والدین، به‌خصوص تحصیل‌کردگان فرهیخته و به‌ویژه مادران، تربیت نیکوی فرزند را هدف می‌گیرند؛ آن هم از بزرگ‌ترین هدف‌های زندگی. این پدیده، باعث خشنودی و امیدواری است. به این والدین آفرین می‌گوییم و این نکتۀ مهم را به ایشان تذکّر می‌دهیم که وصول به این هدف ارجمند، رفاقت و همسازی زن و شوهر را می‌طلبد. اگر همسران با یکدیگر همدل و سازگار باشند، تربیت فرزند صالح و رشید، کاری ممکن و دست‌یافتنی است؛ امّا اگر ناسازگار و ناهماهنگ باشند، وصول به این هدف عالی، محال است؛ آری، محال است.
فرزندی که پدر و مادرش رابطه‌ای خصمانه و اخلاقی ستیزه‌گرانه داشته باشند و او دائماً ناظر مجادله‌ها و دشمن‌خویی‌ها و ستیزه‌جویی‌های والدین باشد، محال است تربیتی سالم بیابد و به سعادت و سلامت کامل برسد. مجادله‌های والدین بر روان فرزندان تأثیراتی فراموش ناشدنی دارد.
در قلمرو تربیت، نیازمند آموزه‌ها و مهارت‌های بسیار و گوناگون هستیم. یکی از دانه‌درشت‌ترین مهارت‌های میدان تربیت، همدلی و رفاقت پدر و مادر است. این مهارت، تنها یک کارافزار نیست، بلکه عاملی است که مهارت‌های دیگر را نیز فعّال می‌کند و ثمردهی‌شان را افزون‌تر، آسان‌تر و زودرس‌تر می‌نماید؛ امّا اگر این عامل وجود نداشته یا معکوس آن موجود باشد؛ یعنی پدر و مادر با یکدیگر همدل و رفیق نباشند، یا با هم نزاع و دشمنی داشته باشند، کارافزارهای دیگرِ عرصۀ تربیت، ناکارآمد می‌شوند و خاصیت خود را از دست می‌دهند و حتّی «ابزارهای تربیت» به «ابزارهای ضدّ تربیت» بدل می‌شوند. این موضوعی است که باید سخت اندیشناکِ آن بود.

📌 یک معیار

اگر کودک یا نوجوانی را دیدیم که شاداب است و در کارهای فردی و گروهی، موفّق است و روان و ذهنی فعال دارد، می‌توانیم احتمال قوی بدهیم که پدر و مادرش با هم رفیق‌اند و روابطشان حسنه است؛ و بر عکس، هرگاه کودک و نوجوانی را ببینیم که پژمرده است و در کارهایش توفیقی ندارد و ذهن و روانی خسته و افسرده دارد، می‌توان حدس قوی زد که والدین او با هم رفیق نیستند و رابطه‌شان ناسالم است.
آری؛ فرزندان موفّق و سالم ـ معمولاً ـ محصول شیرین رفاقت والدین و رابطۀ سالم ایشان‌اند و فرزندان ناموفّق و ناسالم، ثمرۀ تلخ نارفیقی والدین و رابطۀ ناسالم آنان هستند.
رابطۀ والدین و فرزندان
اگر پدر یا مادر با فرزند مشکلی داشته باشد. هیچ‌کس مانند همسرش (مادر یا پدر) نمی‌تواند آن را حل کند. این یک قاعدهٔ حتمی تربیتی است. هیچ دستی نمی‌تواند مانند دست همسر، گره افتادۀ در رابطۀ والدین با فرزندان را بگشاید؛ هیچ‌کس و هیچ‌کس. توانایی و امکان گره‌گشایی، ارتباط مستقیم و محکمی با همدلی و رفاقت همسران دارد. و بر عکس، اگر همسران با هم رفیق نباشند، آن گره، نه تنها گشوده نمی‌شود، بلکه سخت‌تر می‌گردد، تا جایی که به‌کلّی کور می‌شود و می‌دانیم که گرۀ کور را دیگر نمی‌توان با سرپنجه گشود؛ بریدن می‌طلبد.
وقتی همسران از همدیگر کینه به دل داشته باشند، همواره درصدد ضربه زدن و انتقام گرفتن هستند و در پی فرصت‌اند تا به دشمن خود نیش بزنند و زهر کینه‌شان را در پیکر او تزریق کنند. از این‌رو، تا ببینند میان همسرشان با فرزندشان ناراحتی‌ای به وجود آمده، فرصت را مغتنم می‌شمارند و کار خود را می‌کنند؛ در آتش می‌دمند تا افروخته شود و بر آن بنزین می‌پاشند تا شعله‌ور گردد و تا جایی که توان داشته باشند، از ریخته شدن آب بر آتش، پیشگیری می‌کنند.
این نیروی تخریبی را نباید دست‌کم گرفت. هیچ دشمن بیرونی، چنین توانی ندارد. هیچ‌کس از بیرون زندگی خانوادگی نمی‌تواند مانند دشمن خانگی ضربه بزند. ضربت دشمن درونی، سخت‌تر، مؤثّرتر و دقیق‌تر از ضربت دشمن بیرونی است. دلیلش نیز روشن است؛ دشمن درونی، نقاط ضعف را بهتر از دشمن بیرونی می‌شناسد و همیشه در درون زندگی حضور دارد و از چاشنی عاطفه نیز استفاده می‌کند. این‌ها حربه‌هایی است که دشمن بیرونی در اختیار ندارد. میان والدین و فرزند، سرمایۀ عاطفه وجود دارد و این سرمایه می‌تواند حربۀ کارسازی برای تحریک دشمنی فرزند بر ضدّ والدین باشد؛ به‌ویژه مادر بیشتر می‌تواند بر ضدّ پدر از این حربه استفاده کند، زیرا رابطۀ عاطفی مادر و فرزند، بیشتر و نیرومندتر است.
اگر مادر بخواهد فرزند را بر ضدّ پدر بشوراند، با مظلوم‌نمایی و گریه، عاطفۀ فرزند را می‌شوراند، آن‌گاه زمینه برای القای دشمنی و کینه مهیّا می‌شود. همچنین اگر پدر بخواهد چنین کند، می‌تواند با مقدمه‌چینی و بیان بدی‌هایی از مادر و حتّی مظلوم‌نمایی و گاهی نیز با گریه، عاطفۀ فرزند را برانگیزاند و وی را برای پذیرش دشمنی با مادر آماده کند و مادر را در ذهن و دل فرزند، خراب نماید.
پدر و مادر، هر دو، می‌‌توانند دیگری را در ذهن و دل فرزند، ظالم جلوه دهند و خود را مظلوم، و این کار، بسیار زیانبار است. فرزند، هر دو را دوست دارد. تخریب هر کدام، موجب تخریب خود فرزند نیز می‌‌شود و اندوه سنگینی بر دل او می‌نشاند. محبوب‌ترین کسان در دل و جان فرزند، پدر و مادر اویند؛ او به آنان به چشم مهربان‌ترین و خیرخواه‌ترین کسان خود می‌نگرد. حال اگر این مهربان‌ترینان و خیرخواه‌ترینان، در اندیشه و دل او به نامهربان‌ترینان و بدخواه‌ترینان بدل شوند، بنگرید که چه فاجعه‌ای رخ می‌دهد! آیا می‌توان جنایتی از این بدتر دربارۀ فرزند مرتکب شد؟! حقّا که این زیانی بزرگ است. قابل تصور نیست که پدر و مادری نیکخواه که خواهان سعادت فرزندشان‌اند، انجام چنین جنایت هولناکی را دربارۀ او روا شمارند.
اکنون روی دیگر صفحه را بنگریم: اگر والدین بخواهند جایگاه و محبوبیت همسر را در دل و اندیشۀ فرزند بالا ببرند و در این کار از آن جانمایۀ عاطفه نیز بهره گیرند، بنگرید که چه معجزه‌ای می‌توانند بکنند!

💎 گوهر درخشان

این گوهر، یعنی رفاقت و همدلی زن و شوهر، چندان ارجمند است که در قالب قیمت‌گذاری نمی‌گنجد. هر بهایی برای تحصیل آن پرداخت شود، ارزش دارد. قربانی کردن بسیاری از هوس‌ها و خواهش‌های دل به پای آن، سزاوار است. می‌ارزد که همسران برای تحصیل آن و نگهداری‌اش، از بسیاری حقوق و امتیازهای شخصی خود بگذرند. پا نهادن بر نفس و هوس خویشتن برای تصاحب این گوهر بی‌بدیل، سودایی سودمند است؛ امّا چنگ زدن به امتیازهایی موهوم و حقوق حقیر شخصی و کوشش برای وصول به خواسته‌‌های گذرای نفسانی و در نتیجه، باختن این گوهر درخشان، خسارت محض است. با بودن این گوهر، تحصیل حقوق و امتیازهای دیگر، امکان‌پذیر است. امّا با باختن این گوهر ارجمند، بسیاری از امتیازها و حقوق دیگر نیز تباه می‌شود.
😇 آرامش درونی
آن سکینت و مودّت و رحمتی که خداوند از ثمره‌های پیوند همسران بیان فرموده [۱]، با رفاقت و سازگاری زن و شوهر قابل تأمین است.
دوستی همسران، از بهترین آرامش‌بخش‌های روان آدمی است. اگر میان همسران رفاقت و همدلی نباشد، نه سکینتی حاصل می‌شود و نه مودّتی و نه رحمتی؛ بلکه بر عکس، با ناسازگاری همسران، خانه و کاشانۀ ایشان یا سرد و بی‌روح است یا معرکۀ کارزار. در این عرصۀ منحوس، اعصاب‌ها فرسوده می‌گردد و روان‌ها پریشان و جان‌ها آشفته و افسرده. بسیاری از افسردگی‌ها و بیماری‌های اعصاب و روان، از این ناحیه دامنگیر آدمیان می‌شود؛ چه خود زن و شوهر و چه فرزندانشان.
طبیعت اوّلی و خاصیت ذاتی ازدواج و پیوند زن و مرد و زیستن همسران در کنار یکدیگر، آرامش‌بخش است، و محبّت و مهربانی، از ثمره‌ها و پیامدهای این پیوند مقدّس است. اگر آدمیان، این پدیدهٔ فرخنده را به همان طبیعت اصلی‌اش باقی بگذارند، به‌یقین، سعادت‌آفرین خواهد بود.

📛 آفات رفاقت

پدیده‌های این جهان را آفت‌‌هایی است درشت و ریز، پیدا و پنهان، محسوس و نامحسوس، زودهنگام و دیرهنگام، باجبران و بی‌جبران. از این‌رو، صاحبان اندیشه و خردمندان باید همواره مراقب آفت‌ها باشند و برای صیانت از داشته‌های خویش، در برابر هجوم آفات سپر گیرند و غافلگیر نشوند و نگذارند به داشته‌های ارزشمندشان آسیبی برسد و اگر آفتی توانست ـ به هر دلیل ـ لطمه‌ای به آن‌ها بزند، فوراً به جبران برخیزند و آفت‌شناسی و آفت‌زدایی کنند و رگ و ریشه‌های آفت را بخشکانند.
رفاقت زن و شوهر، که از ارجمندترین بُن‌مایه‌های زندگی خانوادگی است، آفت‌ها و دشمنان بسیاری دارد که باید مراقبشان بود؛ مراقبتی دائمی و هوشیارانه. این مراقبت، از وظایف حتمی هر دو (زن و شوهر) است. اگر یکی مراقب باشد و دیگری بی‌پروا، امنیت کامل حاصل نمی‌شود و ممکن است دشمنان سعادت و رفاقت، از غفلت آن دیگری بهره جویند و هجوم آورند و گوهر گرانسنگ و ظریفِ رفاقت دو همسر را هدف گیرند و آن را ضربت زنند و بشکنند.
این آفت‌ها گوناگون‌اند: بخشی درونی‌اند و بخشی بیرونی؛ یعنی برخی‌شان از اخلاق و احوال و کردار و گفتار خودِ زوج‌ها منشأ می‌گیرند و رستنگاهشان زندگی خصوصی زوج‌هاست و ریشه در درون جان همسران و کاشانۀ ایشان دارند، و برخی از بیرون می‌آیند و عوامل بیرونی، آن‌ها را بر ایشان و زندگانی‌شان تحمیل می‌کنند. هر دو بخش و همۀ گونه‌های آفت را باید شناخت و از آن‌ها حذر کرد.
۱. مجادله
مجادله و ستیزگی زوج‌ها، از دانه‌درشت‌ترین آفت‌های رفاقت همسران است. این آفت، چونان موریانه‌ای است که در پیکرۀ حیات خانوادگی نفوذ می‌کند و آن را پوک و پوسیده می‌نماید. عرصۀ ستیزه‌گری، عرصه‌ای خسارتبار است که همۀ جدال‌کنندگان در آن زیان می‌بینند. این نبرد، بی‌برنده است. در این میدان، هر دو جبهه بازنده‌اند و هیچ برنده‌ای برای این کارزار، قابل تصوّر نیست.
مبارزان میدان جدال و نزاع، عاقلان نیستند و داور این میدان، عقل نیست، تا در پایان نبرد، به نفع یکی و به زیان دیگری حکم کند؛ بلکه مبارزان این نبرد، سفیهان‌اند و داور آن جهل است؛ از این‌روست که در چنین صحنۀ غبارآلودی، هیچ پدیدۀ واضح و روشنی یافت نمی‌شود. لجاجت‌های کور، خشم‌های بی‌مهار، عصبانیت‌های بی‌منطق و بیمارگونه، و خودخواهی‌های فضیلت‌سوز، چنان بر تارک یکدیگر می‌کوبند که مغز اندیشه‌ورز را گیج می‌کنند و آن را از خردمندی بازمی‌دارند.
فرجام این نبرد کور، از همان آغاز معلوم است: شکست دو سویه! از این‌روست که خردمندی حکم می‌کند آدمی، از همان آغاز به چنین عرصۀ نامبارکی، پای نگذارد.
همسران و دیگران نگویند: بالأخره مسائلی در زندگی خانوادگی و در روابط زوج‌ها پیش می‌آید که برای حلّ آن‌ها چاره‌ای جز بحث و مناقشه نیست؛ زیرا ما می‌گوییم: هیچ مسأله‌ای با مجادله و مناقشه حل نمی‌گردد، بلکه با مناقشه، اگر راه‌حلّی هم برای مسأله وجود داشته باشد، گُم می‌شود.
راه‌های حلّ مسائل خانوادگی و ابزارهای گشایش گره‌های روابط همسران را باید در جایی غیر از میدان نبرد و جدال پیدا کرد. در این باره، در کتاب "نبرد بی‌برنده" به تفصیل سخن گفته‌ایم؛ مراجعه فرمایید.[2]
پیامبر اعظم(ص) دربارۀ نکوهیدگی مجادله و مخاصمه، فرموده‌اند:
«لایَستَکمِلُ عَبدٌ حَقیقَةَ الإیمانِ حَتّی یَدَعَ المِراءَ وَإن کانَ مُحِقّاً»؛[3]
آدمی به مرتبۀ کمال ایمان نمی‌رسد، تا آن‌که مجادله و ستیز را وانهد؛ اگرچه بر حق باشد.
۲. عیب‌جویی و عیب‌گویی
همۀ آدمیان خویشتن را دوست دارند. «حُبّ ذات» و خویشتن‌دوستی، از نیرومندترین علاقه‌های آدمی است. از این‌روست که ما اهانت به خود را برنمی‌تابیم، اگرچه در جامۀ انتقاد باشد؛ حتّی اگر به یقین بدانیم که انتقاد کننده، قصد دشمنی ندارد و خیرخواه است.
عیب‌جویی و عیب‌گویی، چونان سمّ کشنده است که اگر پای درخت رفاقت و محبّت همسران ریخته شود، ریشه‌های درخت را می‌سوزاند و شاخه‌هایش را می‌خشکاند و میوه‌هایش را می‌پوساند.
۳. خودخواهی‌های جاهلانه
این‌که آدمی خویشتن را دوست بدارد، طبیعی است، امّا آنچه ناپسند است و خاستگاه بسیاری از بدی‌هاست، خودخواهی متکبّرانه و جاهلانه است.
مادر بت‌ها بت نفـــس شمــاست
زان ‌که آن بت مار و این بت اژدهاست [4]
خودخواهیِ مذموم، نوعی از خودپرستی است و خودپرستی، نوعی از بت‌پرستی است. این خویشتن‌خواهی سبب می‌شود که آدمی دیگران را فدایی خود بخواهد؛ منافع خویش را بر منافع همگان برتر نهد؛ خواسته‌ها و آرای خود را بر خواسته‌ها و نظرهای دیگران ترجیح دهد.
این خودخواهی، موجب نوعی استبداد می‌شود. آدم خودخواه، اگر پادشاه باشد، پادشاهی ستمکار است؛ اگر حاکم باشد، حاکمی خودکامه است؛ اگر داروغه باشد، داروغه ای زورگوست؛ و اگر همسر باشد، همسری ناسازگار است! او می‌خواهد همه چیز به رأی او باشد؛ همۀ کسان، به فرمان او باشند؛ همۀ کارها به ارادۀ او انجام پذیرد. حال آن‌که وقتی دو نفر بر کاری مشترک توافق کردند، شیوۀ عادلانه آن است که نظر و ارادۀ هر دو در انجام کار دخیل باشد. معنای اشتراک در کار، همین است. ممکن است وظایف هر کدام ـ به هر دلیل ـ متفاوت باشد؛ امّا اصل شراکت در امور باید مراعات شود.
پسر و دختر، تا همسر نشده‌اند، می‌توانند در یک کار صد در صد نظر خود را لحاظ و اِعمال کنند؛ امّا چون همسر شدند، «صد» به «پنجاه» بدل می‌شود. این دربارۀ انجام کارها.
امّا مهم‌تر از این، خودخواهی ضدّ اخلاقی است، که آن مخرّب‌تر از نوع اوّل است. تکبّرورزی، بسیاری از رنجاندن‌ها، بسیاری از بدزبانی‌ها، پاره‌ای از قهرکردن‌ها و بسیاری از زورگویی‌ها، بداخلاقی‌ها، فخرفروشی‌ها، تحقیرکردن‌ها، و کثیری دیگر از بدرفتاری‌ها، از خودخواهی منشأ می‌گیرند.
زوج‌های جوان از همان آغاز حیات مشترک و حتّی پیش از آن، باید خویشتن را واکاوند و به بررسی دقیق احوال و اخلاق خود بپردازند و اگر عنصر خودخواهی را در وجود خویش یافتند، به اصلاح آن برخیزند و به یقین بدانند همان‌گونه که خودخواهی با خداخواهی فراهم نمی‌آیند، خودخواهی با همسرخواهی نیز یکجا جمع نمی‌شوند. «یک قدم بر خویشتن نِه، وان دگر در کوی دوست».
۴. لجاجت‌های کودکانه
اگرچه برای ایجاد و بروز لجاجت، علّت‌های گوناگونی بیان می‌شود؛ امّا منشأ اصلی این رفتار نابهنجار، کوتاهی عقل و ضعف شخصیت آدمی است. لجبازی، کار کودکان است. رشیدان، محال است لجبازی کنند. انسان رشدیافته و صاحب شخصیت سالم، شاید بر اثر عواملی دچار خشم شود و کاری خشمگینانه انجام دهد؛ امّا زود خشم خویش را مهار می‌کند و اگر به گاه خشمناکی کار ناشایستی کرده باشد، آن را جبران می‌نماید و هرگز خشمش به لجاجت ناعاقلانه بدل نمی‌شود.
لجاجت و خردمندی مانند نور و ظلمت‌اند؛ همچنان که روشنایی و تاریکی، هرگز در یک زمان و یک مکان فراهم نمی‌آیند، لجبازی نیز هرگز با خردمندی و بزرگواری جمع نمی‌شوند. در نتیجه و به تناسب بحث ما، «لجاجت» با «رفاقت» هرگز در خانه‌ای فراهم نمی‌آیند. اگر لجاجت از دری به خانۀ زوجی درآید، رفاقت از در دیگر یا از پنجره بیرون می‌رود.
این سخن، تنها یک موعظۀ اخلاقی نیست، بلکه یک اصل اصیل در قلمرو مدیریت زندگی خانوادگی است.
این را نیز بیفزاییم که لجاجت، یک بازی دوسویه است و اجرای آن دست‌کم به دو بازیگر نیاز دارد. اگر هر دو همسر نقشی بر عهده گیرند، بازی ادامه می‌یابد؛ امّا اگر یکی‌شان از آغاز وارد صحنه نشود و یا آن را پس از ورود ترک کند، این بازی یا آغاز نمی‌شود و یا دوام نمی‌یابد. بنابراین، آن کس که اصلاً به این آتش‌بازی بچگانه نپردازد، یا اگر پرداخت، زودتر از دیگری آن را وانهد، عاقل‌تر است و «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را».
۵. دخالت‌های ناروای دیگران
دخالت‌های بیجای دیگران در زندگی زوج‌های جوان و غیر جوان، دمار از روزگار ایشان برمی‌آورد. همسران، به‌ویژه زوج‌های جوان، باید هوشیارانه کشیک زندگی خصوصی خود را بکشند و هوای همدیگر را داشته باشند و با همدلی و همفکری، زیرکانه و ماهرانه و بدون هیاهو، در برابر ضربت‌های دشمنان سعادت خویش سپر گیرند و پیرامون زندگی خصوصی‌شان حصاری نفوذناپذیر بکشند و به هیچ‌کس ـ هرکس باشد ـ مجال نفوذ به کاشانه‌شان را ندهند.
۶. ناکامی جنسی
نقش و سهم امور جنسی در حیات زوجیت، به‌واقع بسیار بیش از مقداری است که فرهنگ و جامعه و همسران ما برای آن قائل‌اند. این پدیده، از بزرگ‌ترین و اثرگذارترین پدیده‌های زندگانی است.
بسیاری از فرخندگی‌های حیات زوج‌های جوان و نیز همگان، مرهون کامیابی جنسی و عاطفی ایشان است؛ همان‌گونه که کثیری از ناخجستگی‌های زندگانی خانوادگی، نتیجۀ ناکامی در همین قلمرو است.
سخن اکنونی ما در باب رفاقت زوج‌ها است؛ از این‌رو به‌صراحت می‌گوییم: از جمله امور مهم در ایجاد و دوام پیوند دوستی همسران و پایداری رفاقت و سازگاری ایشان، همانا موهبت‌های بی‌بدیل کامیابی جنسی و بهرۀ عاطفی است؛ همچنان که بسیاری از دلسردی‌های همسران و نامرادی‌هایشان در قلمرو زندگی خانوادگی (حتی در عرصه‌های اجتماعی) محصول ناکامی جنسی است. هیچ عامل دیگری نمی‌تواند جایگزین این اصل اصیل زندگی زن و شوهری شود.
بنابراین، زوج‌های جوان و دیگر همسران، همدلانه و طبیبانه، این پدیدۀ مهم زندگی‌شان را وارسی کنند. اگر هر دو از این بابت احساس رضایت و کامیابی کافی می‌کنند، خدا را شکر بگزارند و در کمال و بهبود آن بکوشند، امّا اگر هر دو یا یکی‌شان کامیاب و خشنود نیستند و از این موهبت خجستة الاهی، بهرۀ کافی و مطلوب را ندارند، بی‌درنگ در پی چاره برآیند؛ عوامل ضعف و ناتوانی ناکامی یا بی‌میلی و بی‌رغبتی را بشناسند و به رفع و درمان آن برخیزند و مهارت‌های هنرمندانه، هوشیارانه، زیرکانه و رندانۀ این وادی پر رمز و راز را بیاموزند. در این راه، راهنمایی‌های یک مشاور امین، ماهر و دانا، چراغ راه است.
رفاقت همسران، با رضایت جنسی و عاطفی ایشان، پیوندی جانانه دارد؛ آن «رفاقت» با این «رضایت»، توأمان‌اند.
💕 رفاقت همسران (۶)

🖋 علی‌اکبر مظاهری

🛑 برخی از آفت‌های رفاقت و درمان آن‌ها (ادامه)

۷. سرزنش
در قلمرو زندگی خانوادگی و اخلاق همسران و تربیت فرزندان، سرزنش، هیچ جایگاهی ندارد. کسی نپندارد که با ملامت می‌توان کسی را تربیت کرد. آری؛ در عرصهٔ تربیت، شاید بتوان با ملامت، کسی را از کردار ناشایستش پشیمان کرد، امّا نمی‌توان وی را به کردار شایسته واداشت و او را هدایت و تربیت نمود، زیرا پشیمانی‌ای که با ملامت حاصل شود، که طبیعتاً با تحقیر همراه است، به‌کار هدایت و تربیت نمی‌آید. اصلاً «تربیت» با «حقارت» سازگار نیست و یکی از ثمره‌های نامبارک «ملامت»، همانا «حقارت» است.
ملامت‌گران از ماهیت انسان بی‌خبرند. این سخن امام صادق(ع) را ببینید:
«لَو عَلِمَ النّاسُ کَیفَ خَلَقَ اللهُ تَبارَکَ وَتَعالَی هذا الخَلقَ، لَم یَلُم اَحَدٌ اَحَداً»؛[5]
اگر مردمان می‌دانستند که خداوند، انسان را چگونه آفرید، هیچ‌کس، هیچ‌کس را ملامت نمی‌کرد.
زوج‌های جوان و والدین و مربّیان، عزم خویش را جزم کنند که واژگان ملامت، تحقیر و توهین را از قاموس حیات خانوادگی و رفاقت و هدایت و تعلیم و تربیت حذف کنند. این واژگان نامبارک، با آن اهداف مبارک، هرگز سازگاری ندارند، بلکه نتیجهٔ معکوس به بار می‌آورند. به فرمودهٔ امیرمؤمنان(ع):
«الإفراطُ فِی المَلامَةِ یَشُبُّ نیرانَ اللَّجاجِ»؛[6]
افراط در ملامت، آتش لجاجت را برمی‌افروزد.
هشدار! هشدار! مبادا با آتش سرزنش، گل
برگ‌های سازگاری و رفاقت را بسوزانیم.
یک جفا از خویش و از یار و تبار
در گرانی هست چون سیصد هزار [7]
۸. تفاوت‌های شخصیتی و اخلاقی
این را می دانیم که آفریدگار حکیم، آدمیان را گوناگون آفریده است. به فرمودۀ امام صادق(ع):
«النّاسُ مَعادِنُ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ»؛ [8]
مردمان، معدن‌هایند؛ چونان معادن طلا و نقره.
این گوناگونی در آفرینش آدمی، مقتضای نظام موزون آفرینش است. از این‌روست که هیچ دو نفر آدمی را نمی‌یابیم که از همه جهت مانند هم باشند. آری؛ «تشابه نسبی» میان آدمیان ممکن است، امّا «تطابق کامل» محال است.
همسران نیز مشمول این قاعدۀ حکیمانه‌اند؛ هر چه با هم همساز و هماهنگ باشند، باز تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند؛ به‌ویژه که هر کدام از پدر و مادری جداگانه متولّد شده و در خانواده‌ای دیگر پرورش یافته‌اند؛ با فرهنگ‌ها و تربیت‌های متفاوت. بنابراین، اگرچه ما سفارش اکید می‌کنیم که دختر و پسر و خانواده‌شان، هنگام انتخاب همسر، همتایی و هماهنگی همه‌جانبه را در نظر بگیرند و گزینش همسر، با بیشترین همتایی و همشأنی انجام گیرد؛ امّا همتایی صد در صد، محال است.
سخن اکنونی ما با همسرانی است که مرحلۀ انتخاب را گذرانده‌اند و اینک باید زندگانی مشترکشان را با رفاقت و همدلی ادامه دهند. راهکار کارساز و مهارت کارآمد در هنگام بروز تفاوت‌های اخلاقی و سلیقه‌ای و شخصیتی، پذیرش عاقلانۀ تفاوت‌هاست و سازگاری ماهرانه با آن‌ها و چشم‌پوشی‌های صبورانه از اختلاف سلیقه‌ها و گذشت بزرگوارانه از خطاها.
در آموزه‌های دینی ما آمده است:
«إِنَّ العاقِلُ نِصفُهُ إحتِمالٌ وَنِصفُهُ تَغافُلٌ»؛[9]
نیمی از وجود آدم عاقل، تحمّل و شکیبایی است و نیم دیگرش تغافل و چشم‌پوشی بزرگوارانه است.
از بهترین کاربردهای این شکیبایی و چشم‌پوشی، همانا عرصۀ خانواده و روابط همسران است.

*┄┅═✧❁🌸❁✧═┅┄*
۱: «مِن آیاتهِ أن خَلَقَ لَکُم مِن أنفُسِکُم أزواجاً لِتَسکُنوا إلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدّةً وَ رَحمَة؛ از آیات (و نشانه‌های حکمت) خداوند این است که از جنس خودتان برایتان همسرانی آفرید، تا نزد ایشان آرامش پذیرید، و میانتان الفت و رحمت نهاد.» سورهٔ‌روم، ۲۱.
2: نبرد بی برنده، انتشارات خادم الرضا(ع)، قم، چاپ هفتم.
3: بحارالانوار، ج۲، ص۱۳۹.
4: مولوی، مثنوی معنوی.
5: الکافی، ج۳، ص۱۱۳، دارالحدیث.
6: بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۱۲.
7: مولوی، مثنوی معنوی، دفترسوم.
8: بحارالانوار، ج۵۸، ص۶۵.
9: امیرمؤمنان(ع)، میزان الحکمه، حکمت ۱۴۹۱۵.

  • ۹۹/۱۲/۲۱
  • علی اکبر مظاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">