ریشههای عمرمان!
ریشههای عمرمان!
نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
معلمانمان، ریشههای عمرماناند. هرکس که در زندگی آدمی، در تعلیم و تربیت او مؤثر است، نامش معلم است.
معلمان و استادانم، معماران بنای وجودماند. از همان زمان کودکی، قدردانشان بودم و دوستشان داشتم.
آدمی، هرقدر قدردان باشد، باز توان جبران الطاف ایشان را ندارد، مگر با موفقیت خودش.
گاهی که به این موضوع میاندیشم، کسی را نمییابم که برای جبران زحمتهایش، تنها پیروزی آدمی را بخواهد؛ مگر پدر، مادر، معلم.
از سن ده - دوازدهسالگی، سوالهایی داشتم و دلیلهایی را میطلبیدم که همچنان ادامه دارند. چشمهٔ پرسشهایم و عطش یافتن پاسخها و لذت دریافت نیازهای جانم، همچنان جوشان است.
گاه استفهامهایم چندان پرشمار میشدند که گویا هویت بینهایت مییافتند و تنها پدر و مادرم صبر شنیدنش را داشتند.
پاسخهای ایشان برایم کافی نبود. نوجوان بودم و طالب علم و معلم. پاسخهایم را که نمییافتم، آرزو میکردم ای کاش امام زمان (عج) بود و سوالهای من را پاسخ میداد. برای عدم حضور یک امام معصوم، حسرت میخوردم.
درس میخواندم و مطالعه میکردم، اما کافی نبود.
تا جوان شدم. ایشان را یافتم؛ استاد علیاکبر مظاهری. بعد از چندین سال، دعایم مستجاب شد.
سخنان بسیاری دربارهٔ ایشان دارم، اما به وقتش!
فقط این را بگویم حالا که دارم مینویسم، چشمانم غرق اشکانم شده. چشمهٔ اشکهایم جوشیده: «استاد خوبم! به خودتان هم گفتهام: پدرم و مادرم و شما یک طرف! تمام دنیا طرف دیگر!»
۸ آذر ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
- ۰۱/۰۹/۱۲