ریشههای طلاق (۳)
ریشههای طلاق (۳)
#نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری
مجادلهٔ همسران
مجادلهٔ همسران، آفتی است دانهدرشت که میتواند به تنهایی زندگی خانوادگی را مُچاله کند.
ستیزه به جایی رساند سخن
که ویران کند کاخهای کهن
(فردوسی؛ شاهنامه)
این آفت، چندان زیانزننده است که ما برای آن یک کتاب مستقل نوشتهایم؛ کتاب «نبرد بیبرنده».
این خرابکار موزی، گاهی «زیرِ پوستی» عمل میکند؛ خود را چنان که هست آشکار نمیکند که به عنوان عامل طلاق دیده شود؛ مانند موریانه به ساختمان نفوذ میکند و آن را از درون میخورد. ناگهان ساختمان فرو میریزد. مجادلهٔ همسران؛ بگومگوها، گیردادنها، نیشزدنها، نزاعها، قابلیت تبدیل به عادتشدن را دارند؛ یعنی آدمی به آن معتاد میشود؛ بهگونهای که از آن «لذت کثیف» میبرد. خود را از ترک آن عاجز میبیند.
پُکیدنِ مسخره!
از زبان مشاور
مشاورهٔ خانواده
در درس «دانش خانواده»، در جایی از درس، سخنی در نکوهش مجادلهٔ همسران گفتم و نمونهای از یکی از مشاورههایم آوردم که به زن و شوهری که برای حل مسألهٔ مجادلهشان به مشاوره آمده بودند، در پایان جلسهٔ اول گفتم: تا نوبت بعدی مشاورهمان، هیچکدامتان، هیچ مجادله نکنید، اگرچه خود را صددرصد صاحب حق بدانید و همسرتان را صددرصد نابهحق بدانید. یکیشان گفت: «یعنی من تا یک هفته، هیچ نِق و غُر نزنم؟! میتِرِکَم»! یکی از دانشجویان، که همسر دارد، گفت:
«واقعاً هم اگر آدم یک هفته غُر نزند، دعوا نکند، میپُکَد»!
گفتم: این یعنی همان «لذّت کثیف». آدمی چندان به این کردار نامبارک عادت کند که تصور یکهفتهٔ بدون مجادله، برایش حالت منفجرشدن ایجاد کند.
برگی از آن کتاب
فروپاشندهٔ زندگی
برخی از پدیدهها قدرت فروپاشندگی عظیمی دارنــد، امـا قـدرتشان به چشم نمیآید و جدّی گرفته نمیشود. ایــن «ندیدن» و «جدّینگرفتن» و از توان تخریبی آنها غفلتورزیدن، بدترین شکل مواجههٔ با آنهاست، و همین، زمینه را برای اقدام تدریجی و پنهانی و ویرانگری آرام آنها مهیا میکند.
همهٔ ما موریانه را میشناسیم؛ حشرهای است کوچک که دهتای آن را میتوان میان دو انگشت شست و انگشت اشاره، له کرد. همین حشرهٔ ریز، که کسی آن را به حساب نمیآورد و هیچکس از آن نمیترسد و از ناحیهٔ آن احساس خطر نمیشود، بهگونهٔ پنهانی، به درون ساختمان نفوذ میکند و کار تخریبیاش را آغاز مینماید. آرام و آرام و بدون صدا و نشان، پایهها و دیوارها و سقف ساختمان را از درون میپوساند. پس از زمانی کوتاه، بدون اینکه صاحبان و ساکنان آن بنا خبردار شوند، ساختمان را چونان گردویی پوک، توخالی میکند و ناگهان آن بنای به ظاهر استوار، با اندکی فشار، حتّی بدون فشار، فرو میپاشد!
مجادلهٔ همسران را میتوان «موریانهٔ زندگی» نامید. راستی که این، نامی مناسب و هولناک است! موریانهای که به طور آرام و پنهان، به پیکر کانون زندگی خانوادگی نفوذ میکند و تا از آن دمار برنیاورد، آرام نمیگیرد.
این آفت، فزاینده و پیشرونده است. اگر دیده نشود، یا نادیده انگاشته شود و به حال خود رها گردد، هیچ اندازهای نگه نمیدارد و بر هیچ مرزی نمیایستد و به هیچ حدّی قناعت نمیورزد؛ بسیار حریص است. خسته و ناتوان هم نمیشود؛ با پشتکاری مرموز و شیطانی به تلاش خود مداومت و بر کار خود مقاومت میورزد، تا به هدف نهایی خود، که همانا ویرانی کامل بنیان خانواده است، برسد.
اینجاست که باید «دستی از غیب برون آید و کاری بکند» و کسی از غفلت درآید و اقدامی نماید، وگرنه «خانه از پایِ بست، ویران میشود».
خدایا! چنین مپسند. تو، خود، دستی از غیب برون آر و کسی و کسانی را از غفلت به در آر!
اگر این «دستِ غیبی»، دیر برون آید و آن «غفلتزده»، دیر به خود آید، خوف آن میرود که کار از کار بگذرد.
الاهی چنین مباد! ۱
فرجام سخن
اکنون به شمایان؛ همسران، میگوییم:
برای رضای خدا، برای نیکوبختیتان، برای پیشگیری از افتادن در دام طلاق، هرگز مجادله نکنید؛ هیچ، اصلاً، ابداً. هیچ سودی ندارد. همهاش زیان است و پایان آن طلاق است.
این سخن پیامبر اکرم را به گوش جان، نیوش کنید که فرمود:
«لا یَستَکمِلُ عَبْدٌ حَقیقَةَ الإِیمَانِ حَتَّى یَدَعَ المِراءَ وَإِن کَانَ مُحِقِّاً»؛ آدمی به مرتبهی کمال ایمان نمیرسد، تا آنگاه که مجادله و ستیزه را وانهد؛ اگرچه حق با او باشد. ۲
۱۶ آذر ۱۴۰۱
۱. نبرد بیبرنده؛ علیاکبر مظاهری، نشر خادمالرضا، چاپ یازدهم، ۱۴۰۱، ص ۸۵.
۲. بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۳۹.
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
- ۰۱/۰۹/۱۹