آرزوی بزرگ
نوشته ای از بلور خراسانی
این روزها آرزوی بزرگی دارم. جالبه که تا به حال در طی سال هایی که زندگی کرده ام، به این آرزو فکر نکرده بودم، اما این روزها خوب می فهمم که رسیدن به این آرزو چه ارزشی داره.
همه ما، به گفته خداوند، قراره یه جورایی تو زندگیمون امتحان بشیم، بالا پایین بشیم و خلاصه مشغول دست و پنجه نرم کردن باشیم.
اینی که گفتم چیز جدیدی نیست، ولی اون چیزی که به نظر من جدیده اینه که یاد بگیریم دلخوش به لحظه های حیاتمون باشیم؛ حالا اون لحظه ها میخواد سخت باشه میخواد آسون. واضح تر اگه بخوام بگم میشه اینجوری: گاهی ما واسه دلخوش شدنمون منتظر یه اتفاق خاص یا یه آدم خاص یا رفع یه مشکل خاص هستیم؛ یعنی منتظر دلیلی هستیم، در حالی که گاهی با مشغول شدن به این انتظار، هم زندگیمون رو سخت می کنیم هم از نعمت حیات غافل میشیم.
درعوض، وقتی با وجود هر مشکلی فقط به خاطر زنده بودنمون خوشحالیم، فرصت حیات رو مغتنم میدونیم و بدون از دست دادن وقت، در هر موقعیتی که هستیم، با دل خوش بهترین کارهایی رو که ازمون برمیاد انجام میدیم. درست مثل بازیگری که یک بار و فقط یک بار فرصت اجرای نقش بر روی صحنه رو پیدا میکنه.
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن صحنه که مردم بسپارند به یاد
در پناه حق.
- ۹۲/۰۹/۰۵