شیوه های تربیتی
» نویسند: سعیده اسماعیل پور
نگاهی به شیوه های تربیتی
تربیت کودک، کاری است سریع و پیچیده. در واقع این روش تربیت است که تعیین کننده شیوه زندگی کودک در آینده است. پدران و مادران می توانند با انتخاب روش های صحیح، آینده ای زیبا را برای فرزندان خود ایجاد کنند. متأسفانه نبود روش های صحیح تربیتی و وجود شیوه های غلط، لطمه های زیادی به جوامع زده و می زند. انسان هایی مانند هیتلر، صدام و استالین از استعداد و هوش بالایی برخوردار بودند، ولی به سبب نبودن تربیت سالم ، استعداد وتوانایی های آن ها در مسیر تباهی و کشتار مردم به هدر رفت.شاید اگر از کانون گرم خانواده و محبت و تربیت صحیح برخوردار بودند، انسان های مفیدی همچون دانشمندان و عالمان زمان خود می شدند. همه کودکان با فطرتی پاک به این جهان می آیند و ظرفیت تکامل را دارند. در آموزه های دینی آمده است:« هر نوزادی بر مبنای فطرت و سرشت خدایی متولد می شود، مگر اینکه پدر و مادرش او را یهودی، مسیحی و یا زرتشتی کنند». بر این اساس، ما هستیم که با انتخاب روش های تربیتی مختلف، زمینه را برای شایستگی و شکوفایی آن ها یا سر خورده، فاسد و پژمرده شدنشان فراهم می کنیم. به گفته غزالی:« کودک در آغاز تولد، قلبش پاک و گوهرش نفیس و ساده و خالی از هر نقش و صورتی است و پذیرای هر نقش».
انواع رفتارهای تربیتی
نحوه ارتباط و طرز برخورد افراد یک خانواده و شرایط عاطفی حاکم بر آن ، فضای خانواده را تشکیل می دهد. اکنون با سه نوع از این فضاهای تربیتی آشنا می شویم:
1- خانه سالارها
در این خانواده ها معمولاً یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار و حتی اراده دیگران است که او اغلب پدر است.به این نوع خانواده، پدر سالار می گویند. البته در بعضی موارد، به دلیل نبود پدر، مادر مسئولیت زندگی را بر عهده می گیرد و به نوعی اعمال قدرت می کند که به خانواده مادر سالار معروف است. همچنین در بعضی خانواده ها به علت نبودن یا بی عرضگی پدر، برادر بزرگتر، به جای کمک و راهنمایی به خواهران و برادران کوچکتر، به زور گویی و فحش دادن و دستورات قلدرانه می پردازد که به این نوع خانواده، برادر سالار می گویند.
در این سه نوع سالاری، فردی که قدرت را در دست دارد، همه باید مطابق میل او رفتار کنند و دستوراتش را بی چون و چرا اجرا کنند. این فرد، بدون در نظر گرفتن توانایی های کودک، توقعات زیادی از او دارد و کودک را مجبور به اطاعت از قوانین خود می کند. در این روش، برقراری انضباط به صورت تنبیه است.
کودکان در خانواده های مستبد، اغلب متزلزل و دارای شخصیت ضعیفی هستند. اعتماد به نفس پایینی دارند و از قبول مسئولیت خودداری می کنند. در زمینه تحصیلی وضعیتی متوسط دارند. در ارتباطات اجتماعی موفق نیستند. این کودکان همیشه از ضعف و بی لیاقتی خود رنج می برند، زیرا هیچ گاه زمینه ای برای باور خود نداشته اند.
2- خانه بی خیال ها
در این سبک خانوادگی، هر کس هر کار که دلش می خواهد انجام می دهد و کسی حق دخالت و اظهار نظر ندارد. والدین، کودک را به حال خود می گذارند تا به خودی خود بزرگ شود. تقریباً هیچ نوع انتظاری از فرزند خود ندارند. به خواسته های کودک توجهی نمی کنند. کاملا او را آزاد می گذارند تا به تنهایی رفتارهایش را تنظیم کند و از هر گونه در گیری با فرزند اجتناب می کنند.
اغلب این کودکان در خانواده های بی اعتنا، در آینده افرادی خودخواه، بی بند و بار و بی هدف خواهند بود و معمولاً در زندگی با شکست روبرو می شوند. احساس مسئولیت نمی کنند، هرج و مرج بر زندگی آن ها حاکم می شود و قادر به زندگی اجتماعی نیستند. این کودکان هیچ گاه کانون توجه نبوده اند و به همین خاطر، در خود احساس ارزشمندی نمی کنند و خویشتن را شایسته پیشرفت و موفقیت نمی دانند.
3- خانه عاقل ها
در این نوع خانواده، عاقلانه ترین و انسانی ترین رابطه زندگی در بین افراد برقرار می شود.همه افراد حق اظهار نظر دارند و کارهایشان بر پایه مشورت است. مشکلات را با هم حل می کنند و با هم همکاری می کنند. ویژگی این خانواده، احترامی است که به یکدیگر می گذارند. برای اصلاح شخصیت کودک از نظم و انضباط استفاده می کنند، نه تنبیه.
فرزندان والدین میانه رو در روابط اجتماعی موفقند و در زمینه تحصیلی نیز به نتایج مطلوبی دست می یابند. با هدف و برنامه ریزی زندگی را پیش می برند و منضبط هستند. از آن جایی که به اندازه کافی، تجربه های موفقیت و شکست را از قبل اندوخته اند، در پذیرش مسئولیت های کنونی، با آرامش و اقتدار بیشتری رفتار می کنند.
خانه خوب
اکنون که با این سه مدل رفتاری آشنا شدیم، پاسخ به این سؤال که کدام یک از این سه گونه رفتار تربیتی برای بهداشت روانی کودک مناسب تر است، آسان می شود. جو عاطفی و میانه رو. چون از مهم ترین عوامل در تربیت فرزندان ایشان، مهر و محبت است. محبتی که فرزندان در خانواده دریافت می کنند، موجب آرامش روانی شان می شود و آن ها را از بسیاری از انحرافات باز می دارد. حضرت موسی (ع) از خداوند پرسید: چه چیزی نزد تو محبوب تر است؟ خدا فرمود: حب الاطفال، محبت کودکان.
البته لازم به یاد آوری است که مهر و محبت باید در حد تعادل باشد. افراط و تفریط در محبت، زیان های عاطفی و اخلاقی را به دنبال دارد. به همان اندازه که بی مهری کودکان را پژمرده و ضعیف بار می آورد، محبت های اضافی نیز از فرزندان، کودکانی لوس، پر توقع و همیشه طلب کار می سازد که دیگران را یارای همراهی با اینان نخواهد بود. پدران و مادرانی موفقند که بتوانند با درایت و زیرکی، میان محبت و جدیت جمع کنند و رفتار آن ها با کودکانشان، ترکیبی از اقتدار و مهر ورزی باشد. تحقیقات گوناگون کار آمدی این شیوه تربیتی را اثبات کرده است. کسانی که چنین روشی را بر می گزینند، توجه داشته باشند که رمز اصلی موفقیت در این سبک تربیتی در برابر سطح توقعات و میزان انتظار شما والدین با درجه حمایتی است که از فرزندان خود دارید. زمانی فرزند موفقی تربیت می کنید که میزان پاسخگویی و سطح انتظارات شما در حد بالایی با هم برابری کنند. بر این اساس، هم توانمندی کودک خود را رشد داده اید و هم توانستید پاسخگوی خوبی برای نیازهای او باشید که در شکل گیری شخصیت معتدل و متعالی، سهم بسزایی دارد.
- ۹۳/۰۷/۱۷
سلام ودرود بر خانواده تربیتی استاد مظاهری
مطالب بسیار مفید وارزنده ای بود
قراردادن اینگونه مطالب در وبلاگ ومعرفی نویسنده بسیار جالب است زیرا افراد توانمندی هستند که مطالب خوبی دارند ولی جائی راندارند که مطرح کنندواین اقدام پسندیده شما را ه امیدی است برای پیشرفت ونوشتن