آتشی در خرمن
برانگیختن حسادت
غیرت، از موهبتها و نعمت های گرانسنگی است که خدای حکیم، از سر حکمت، در نهاد آدمیان نهاده است. اگر کسی این موهبت را ببازد، زیانی کلان کرده است. از این رو، بر آدمی واجب است که این گوهر ارجمند را پاس بدارد. البته این جانمایۀ گرانمایه، باید در جای شایسته بهکار رود تا ثمرۀ خجسته به بار آورد و از حریم نجابت فرد و خانواده و جامعه حفاظت کند. امّا اگر نابجا بهکار رود یا بیجا برانگیخته شود، زیانبار میگردد، و اگر «غیرت» به «حسادت» بدل شود، ایمان سوز میگردد.
حسادت، غلیظ شدۀ غیرت است؛ غلظتی بیمارگونه. امّا اصل آن،که همانا غیرت است، از اوصاف نیکوست و یکی از آثار خجستهاش پاسداشت حریم حیات زوجیت است؛ امّا اگر غلیظ گردد، به تعصب کور بدل میشود.
از مهارتهایی که زوجهای جوان و غیر جوان باید فراگیرند، آن است که غیرت همسرشان را برنیاشوبند و آن را به حسادت بدل نکنند. برخی از زوجها که این مهارت را نیاموختهاند، ناخواسته و بیتوجّه، کارهایی میکنند که سبب تحریک تخریبی غیرت همسرشان میشوند و این نیروی مثبت را به صفت منفی حسادت بدل مینمایند، که بدگمانی و دشمنی را در پی دارد.
اگر زن یا مرد، با نامحرمان ـ به ویژه اگر جوان و زیبا باشند ـ بیپروا سخن بگوید و شوخی کند و حرفهای غیر ضروری بزند، همسرش میرنجد و غیرتش برمیانگیزد. البته این کارها، جدای از غیرتورزی همسر، مجوّز شرعی و اخلاقی نیز ندارد و خلاف سلوک عفیفانه است. ما در مشاورهها و غیر مشاورهها بسیار شاهدیم که زوجها از رفتارهای بیحریم همسرشان گلایه میکنند و میگویند: ما می دانیم همسرمان نجیب است، امّا با نامحـرمان بی پروایی می کند و دل ما را میرنجاند و ما را حسـود میکند. محبّتش از دلمان بیرون میرود و بذر بدگمانی را در دلمان میکارد... .
یکی از مراجعانم که مردی عاطفی و البته عاقل است، در نامهاش نوشته است:
«میل دارم که همسرم بهشدّت وابستة به خودم باشد. وجود اشخاص دیگر که در روح و ذهن همسرم مؤثر باشند، برایم غیر قابل تحمّل است؛ حتّی اگر مادر و خواهر و برادر باشند و اگرچه تأثیرشان مثبت باشد.»
- ۹۳/۰۹/۲۱
با تشکر از پاسخ شما،
اگه بخواهیم مردی رو که خیلی رو همسرش و وابستگی او به خودش حساس رو با مردی که به مسائلی که در بالا ذکر کردید بی تفاوت (یا به قول برخی از این به ظاهر امروزی ها رفتار مدرن داشتن ) باشه را مقایسه کنیم، من خودم به عنوان یک زن حتی مرد متعصب را بیشتر از یک مرد بی خیال می پسندم چون ما زن ها از حساس بودن مردها روی خودمان برداشت عشق گونانه می کنیم اما بی تفاوتی یک مرد می تونه معناهای وحشتناکی برای یک زن داشته باشه. اما در کل همه چیز در حد تعادل خوبه وقتی حساسیت زیاد شد سلب آرامش می شه به قول ما زن ها که یک وقتای به طور غیر عمد مثلا چادرمون می افته یا چند تار مو بیرون می زنه بیشتر حواسمون به نگاه شوهر و ترس از او تا ترس از دین و ایمون و خدا! این خودش یک استرس. در ضمن الان زنان برای تحصیل یا کار یا حتی یادگیری فنون مختلف مجبور به ارتباط با مردان هستند (هر چند تا می توانند از زنان کمک بگیرند) در نتیجه نباید این حساسیت ها آن قدر زیاد باشه که مانع زندگی باشه.
من خودم تحصیل کردم دوست دارم دنیای بیرون را تجربه کنم کاری داشته باشم اما همسرم می گه باید محیط کاملا زنانه باشه ، منم می گم بذار خودم برم و تجربه کنم و به این نتیجه برسم ، اما او می گه حتی برای یک روزم نمی ذارم اصلا فکر اینو نکن که جایی که مردا رفت و آمد کنند بذارم کار کنی! آیا این خودخواهی نیست!