وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

تکیه بر استوانه های مشترک

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۵۱ ق.ظ

 

مقدمه

دختر و پسر، از دو خانواده جداگانه، برمی آیند و خانواده سومی را تشکیل می دهند. این دو، دو شخصیت مستقل دارند با اوصافی متفاوت، اما مشترکاتی نیز دارند.

در زندگی جدید باید بر خصلت ها و معیارهای مشترک انگشت نهاد و آن ها را زیر بنا قرار داد.

زن وشوهر، به خصوص اگر مرحله انتخاب همسر را درست و عاقلانه گذرانده باشند، حتما نقاط مشترکی دارند. تعیین ملاک ها و معیارها و اوصاف مشترک، و زیر بنا کردن آن ها و نهادن سقف زندگی جدید بر ستون های مشترک، ساختار بنای تازه را محکم می کند. و این، کار عاقلان است.

اما نقاط افتراق؛... برخی شان به تدریج و در طول زندگی مشترک، تبدیل به اشتراک می شود. و آنچه باقی می ماند، برای هر کدام از همسران، محفوظ باشد. هیچ عیبی هم  ندارد. آنچه که باید در زندگی مشترک، نمود داشته باشد و برجسته گردد، مشترک ها است.

یک مثال: شیعیان و سنیان، هم نقطه های افتراق و اختلاف دارند، هم نقاط تفاهم و اشتراک. خردمندی حکم می کند که، برای زیستنی سالم در کنار هم، هر یک از افتراق ها را که می توان به اشتراک بدل کرد، بدل کنند و آن هایی را که نمی توانند بدل کنند، به حال خود بگذارند و مشترک ها را به میان آورند و بر مبنای آن ها زندگی عاقلانه و زیستن دوستانه داشته باشند.

اما اگر مسأله را برعکس کنند، همین گونه که اکنون کرده اند، نتیجه نیز برعکس می شود، همین گونه که اکنون شده است.

اکنون به «از زبان مشاور»مان می پردازیم.

در قلمرو ایمان و عشق

خانم حیرانی، از دانشجویان دانشگاهمان، به مشاوره آمد. نگران بود و حیران. علت را پرسیدم. گفت: «مشکلی دارم که با مشکلات دیگرانی که به مشاوره می آیند، متفاوت است. هیچ کدام از این چند هزار دانشجوی این دانشگاه، مشکل من را ندارند.»

او را به آرامش دعوت کردم و گفتم: مسأله تان هرچه باشد - ان شا الله - راه حلی دارد. و ادامه دادم:

اولا: کسانی که به مشاوره می آیند، همه شان لزومأ مشکل ندارند. بنا نیست هر کس که مشکل دارد به مشاوره بیاید. مگر مشاوره مخصوص حل مشکلات است؟

ثانیا: از آغار، نام «مشکل» را بر موضوع مشورتی تان نگذارید. آن را مسأله بنامید؛ مسأله ای که می خواهیم آن را حل کنیم و - ان شا الله - حل می شود.

ثالثا: این آمار و اطلاعات را از کجا آورده اید که هیچ کدام از این چند هزار دانشجو، مسأله ای مانند شما ندارند؟!

او اندکی آرام شد و گفت: «خانواده ما خانواده ای شلغم شوبایی است؛ شخصیت های آن گوناگونه و چند گانه اند؛ به وضوح، اصالت خود را نمی داند. این موضوع برایم نابسامانی های فکری به بار آورده است.»

از او خواستم که توضیح دهد. گفت: «پدر بزرگ پدری من، عرب عراقی است. مادر بزرگم عرب خوزستانی است. مادرم عراقی است. پدرم پاکستانی است که زمان کودکی، با پدرش به عراق رفته و آنجا مانده. و بعد با مادرم ازدواج کرده و بعد به ایران آمده اند. و من اکنون با یک پسر افغانستانی ازدواج کرده ام.»

گفتم: خوب. اشکال کارتان کجاست؟

گفت: «همسرم مرد خوبی است و زندگی مان خوب است، اما من یک احساس چندگانگی شخصیت می کنم. نمی دانم ایرانی ام؟ عراقی ام؟پاکستانی ام؟ عربم؟ عجمم؟ و اگر فرزنددار شدیم، فرزندمان کجایی است؟ افغانستانی؟ ایرانی؟ عرب؟ عجم؟»

گفتم: این موضوع، در فرهنگ اکنونی حامعه ما، اندکی نامأنوس است، اما به واقع، درفرهنگ اصیل اسلامی - انسانی، هیچ اشکالی ندارد. اما در برخی از جامعه ها و کشورهای اکنونی جهان، این کار، رواج دارد. دو همسر، از دو کشور جداگانه اند و فرزندشان در کشور سومی متولد شده است و در کشور چهارمی زندگی می گنند و بزرگ می شوند.

در قدیم نیز این موضوع، به فراوانی وجود داشته است. مثلا در دوران آغاز اسلام، مردمانی گوناگون، از بلاد و نژادهای مختلف، در مدینه فراهم آمده بودند. با هم وصلت می کردند و فرزند می آوردند و زندگی بر روال معمول جاری بود. در کوفه زمان خلافت امیر المؤمنین امام علی - علیه السلام - نیز همه گونه آدمی یافت می شد و هیچ مشکلی از این ناحیه وجود نداشت.

در آموزه های اسلامی، این تفاوت ها و تمایز های پنداری فرهنگی، نفی شده است و معیارهای مشترکی مثل ایمان و تقوا مطرح است.

بنابراین، نباید نگران این موضوع بود؛ بلکه باید معیارهایی پیدا کرد و زندگی را بر اساس آن ها سامان داد.

اندکی سکوت کردم تا خانم حیرانی در مطالبی که گفتم اندیشه کند. سپس پرسیدم:

راستی،شما یک معیار و خصلتی سراغ دارید که همه کسانی که نام بردید، دارای آن باشند؛ ملاک مشترکشان باشد؟

او اندکی اندیشید و گفت: «بله. همگی مسلمان اند. همگی مسلمانیم.»

گفتم: همین معیار را وجه مشترک بگیرید. همین خصلت مشترک برای پیوند و یگانگی همگی تان کافی است. بر آن تکیه کنید.

سپس گفتم: اما شما و همسرتان؛ آیا همدیگر را دوست دارید؟

گفت: «بله؛ خیلی.»

گفتم: و هردو مسلمان و مؤمن اید؟

گفت: «البته!»

گفتم: پس دو تکیه گاه مشترک در زندگی تان دارید؛ ایمان و عشق. این دو، جانمایه زندگی تان است. بر این دو استوانه استوار، تکیه زنید و فرزندانتان را نیز بر همین اساس تربیت کنید و همین فرهنگ را به آنان منتقل نمایید. دیگر مشکلی در این باره وجود نخواهد داشت.

خانم «حیرانی»، مانند کسی که بار سنگینی را از دوشش و رنج و نگرانی دردناکی را از فکر و دل و جانش برداشته باشند؛ آسوده شد و از «حیرت» در آمد و رفت تا زندگی تازه ای را بر اساس فرهنگ و معیارهای تازه ای سامان دهد. الاهی شکر.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">