فضیلت های فراموش شده 3
» دنباله اوصاف پدر، به قلم پسر
پاره ای از اوصاف حاج ملا عباس تربتی، یه قلم فرزندش حسینعلی راشد، از کتاب «فضیلت های فراموش شده»، انتشارات روزنامه اطلاعات، با ویرایش و تلخیص.
[21.] دعوت همه را یکسان می پذیرفت و واجب می دانست که برود و احکام خدا را به گوش آن ها برساند... و پاداش خود را فقط این بداند که خدا از او راضی باشد.
[22.] [از] کارهای ثابتش، خواه در شهر یا در روستا که می رفت، این بود که نماز صبح و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در مسجد و به جماعت، که او امام بود، با تأنی و خضوع و خشوع و قرائت صحیح و واضح و آشکار، بی آن که در قرائت ادای عرب ها را درآورد، می خواند و پس از هر سه نوبت نماز، مدت یک ساعت تمام به منبر می رفت....
قسمت اول منبر بیان چند مسأله از مسائل دینی بود. قسمت دوم موعظه. قسمت سوم روضه. و غالبا، به سبب شدت احتیاط، از روی کتاب می خواند. و ... با همان لهجه محلی صحبت می کرد و هر کلمه را چنان واضح می گفت که هر فرد عامی بفهمد.
[23.] بسیار تمیز و نظیف بود.
لباس ها و تنش همیشه تمیز بود. هرگز بدنش بوی عرق نمی داد . بر پاشنه پا یا زیر ناخن، اثری از سیاهی و چرک دیده نمی شد.
[24.] با آبی که سهم صغیر بود وضو نمی گرفت.
[25.] بر خستگی و گرسنگی غلبه کرده بود.
[26.]در مواقعی که شخص دیگر در اتاق بود، چنان آهسته نماز می خواند و می گریست که مزاحم خواب دیگران نباشد... بسیاری از شب ها می شد که من بیدار می گشتم و احساس میکردم که پدرم آهسته «العفو» می گوید و می گرید.
[27.] خواه در خانه خود ما یا در هر جای دیگر که بود، در هنگام طلوع صبح صادق، با بانگی نه خیلی بلند، اذان می گفت.
[28.] پدرم هیچ نوع دود، در تمام عمرش، نکشید، ولی چای می خورد.
[29.] در خانه فقرا و برسفره های ساده که می نشست، روحا راحت تر بود و در مجالس اغنیا همیشه می گفت که این کارها اسراف است و نکنید.
[30.] او برای همه افراد، در هر کار و مرتبه که بودند، یکسان احترام قائل بود و ...با حاکم شهر یا فلان متمول یا فلان مرد یا زن فقیر یکسان بود.
ادامه دارد
- ۹۵/۰۷/۱۷
سلام و احترام،
خداوند ما را نیز در جرگه بندگان صالحش قرار دهد.
با تشکر از مطالب زیبایتان