فضلیت های فراموش شده (16)
اوصاف پدر، به قلم پسر
دنباله اوصاف حاج آخوند ملا عباس تربتی، به قلم فرزندش حسینعلی راشد، از کتاب «فضیلت های فراموش شده»، انتشارات روزنامه اطلاعات، با ویرایش و تلخیص.
حکایت و هدایت ها (۱۱)
فداکاریهای شگفتانگیز حاج آخوند در زلزله معروف خراسان
درسال 1301 هجری شمسی در تربت زلزلهای رخ داد که در آن چند ده در جنوب شهر به کلی ویران گردید و یک هزار و بیست نفر در آن چند ده زیر آوار هلاک شدند و پنجاه نفر نیز در قسمت جنوبی خود شهر، زیر آوار تلف گردیدند. زلزله هنگام سحر رخ میدهد و مردم همه ضجه کنان به کوچه و خیابان و بیابان می ریزند. از آن طرف، باران شدید نیز بیامان بر سر مردم فرو میریزد.
در این میان، مرحوم حاج آخوند، به میان جمع میآید و آنها را متوجه میکند که نماز زلزله بخوانند و نماز صبحشان قضا نشود.
در محلی، با فرش و گلیم و چادر شب رختخواب، که بر درخت ها می بندند، موقتا̋ سر پناه ناقصی در مقابل باران سیلآسا بهوجود میآورند و مرحوم حاج آخوند، با نماز و دعا، موجب آرامش خاطر آنان می گردد.
تا یکی دو ساعت از آفتاب گذشته که خبر میرسد چند روستا در جنوب تربت، در فاصله پانزده کیلومتری، بهکلی ویران گشته و اجساد مردگان یا آنها که هنوز نمرده اند، در زیر آوار مانده است. با شنیدن این سخن، مرحوم حاج آخوند، پیاده به راه میافتد. در خیابان شهر به چند تن از تجار و کسبه بازار برمیخورد و می گوید: چلوار و متقال و کرباس، هرچه دارید، با سدر و کافور، برای مردگان و خوراک و پوشاک برای زندهها زود بفرستید. و به چند ده از ده های شمال شهر، که سالم مانده بودند، پیغام می دهد که هر اندازه ممکن است مردان با بیل و کلنگ، زود خودشان را برسانند و نان سفره خود را بردارند که در آنجا حاجت پیدا نکنند از خانه های اشخاص متوفی چیزی بردارند و بخورند. و کاه و جو برای مرکبهای خود به همراه بیاورند که از کاه و یونجهای که در آنجاهاست و فعلا معلوم نیست متعلق به کیست، به حیوانها ندهند.
در حدود ظهر، پدرم به روستاهای ویران شده میرسد و پشت سر او، پیاپی، مردم با همه لوازم، دسته دسته می رسند. خودش سه شبانه روز در آنجا میماند و مردم، از شهر و روستاها، بیمضایقه، به کمک میشتابند. ولی آنها که یک روز کار میکنند، می روند و روز دیگر عده دیگری میآیند، چون هوا بو گرفته بود و منظره، موحش بوده، طاقت نمیآوردند بیش از یک روز کار کنند.
از همان ساعت اول که مردم می رسند، آنها را، برحسب اطلاع و بصیرتی که هر کدام به کاری داشته اند، به چهار دسته میکند:
یک دسته را مأمور در آوردن اجساد از زیر آوار میکند و به آنها بسیار سفارش میکند که خاکها و خشتها را با ملاحظه عقب بزنند که اگر کسی هنوز زنده است، صدمه بیشتری نخورد و آنکه مرده است، پیکرش به این سبب مجروح نگردد، که خلاف شرع است.
دسته دیگری را که در کار گورکنی بصیرتی داشتهاند، مأمور کندن قبر میکند و باز آداب آن را به دقت به آنها یاد میدهد و سفارشهایی اکید میکند.
دسته سوم را مأمور بریدن کفن میکند و همه خصوصیات آن را با مستحباتش برای آنها میگوید. و دسته چهارم را مأمور شستن اموات میکند.
در حدود بیست جایگاه برای غسل دادن، با تخته میسازند و هر پیکری را که ممکن بود، به طور کامل غسل میدادهاند و اگر نمی شد و غسل جبیره امکان داشته، غسل جبیره میداده اند، با تیمم. و اگر امکان نداشته و میترسیدهاند متلاشی گردد، فقط تیمم میدادهاند. و خودش، از اینجا به آنجا و از آنجا به اینجا، به همه رسیدگی میکرده و بر همه جنازهها شخصا̋ نماز می خوانده و پس از دفن جنازهها، اگر بازماندگانی داشتهاند، آنها را جمع میکرده و دلداری میداده و نصیحت میکرده که بر سر تقسیم میراث، با هم منازعه نکنند و مسأله مشکل میراث کسانی را که زیر آوار میروند و دسته جمعی فوت میکنند و معلوم نیست که کدام یک زودتر مردهاند و کدام یک دیرتر، برای آنها میگفته و چنان می شده که غالبا̋ صاحبان مصیبت، همینکه میدیدهاند حاج آخوند بر جنازه متوفای آنها نماز خواند و در مراسم آنها حاضر بود، نیمی از غمشان تخفیف مییافته، و با این ترتیب، در مدت سه شبانه روز، یکهزار و بیست جنازه را، از مرد و زن و کودک، با آداب شرعی و رعایت همه احتیاطها، به خاک میسپارند و به احوال بازماندگان آنها رسیدگی میکنند.
مردم که این وضع را میبینند، در آنها حالت معنویت و توجه به خدا و درستکاری بهوجود میآید، بهطوریکه پس از این واقعه، بر سر تقسیم میراث، حتی یک مورد گفتگو در آن چند ده، پیش نیامد.
مرحوم "سید حسین مسگر" که در آن مدت همراه پدرم بوده، می گفت: حاج آخوند، در آن سه شبانه روز، نه غذا خورد و نه خوابید. و همه آن فضا از عفونت چنان بود که کسی تاب نمی آورد. به همین جهت مردم، دسته دسته، عوض می شدند، اما او تمام این سه شبانه روز، از محل بیرون آوردن این
جنازه به محل بیرون آوردن آن جنازه و از کنار این تخته مرده شویی به کنار آن تخته و از کفنکردن این یکی به محل آن یکی و از نماز خواندن بر این برای نماز خواندن بر آن و از سر گور این و فاتحه خواندن برای این بر گور آنیکی میرفت تا همه کارها را بهخوبی سامان داد و به شهر برگشت.
[ادامه دارد.]
@mazaheriesfahani_ir
- ۹۶/۰۷/۲۴