درباره دختر عفت پیشه
اشاره
انتشار دو پست "دختر عفتپیشه"، بازتاب وسیعی داشت؛ چه مثبت، چه منفی. چه تایید، چه رد. نیز سوالهای جدیدی را برانگیخت.
بهترین مطلبی که رسید، نوشتهای است از خانمی که از نوشتهشان برمیآید خانم داناییاند.
نوشته ارجمند ایشان را، با رخصت از خودشان، با هم میخوانیم:
جناب آقای مظاهری، سلام.
بنده یکی از کسانی هستم که کانال شما را دنبال میکنم و بسیار استفاده میکنم. درباره مطلبی که امروز درباره خانم جوان مجرد گذاشتهاید، مطلبی را میخواستم عرض نمایم.
جسارتا از علائم این خانم مشخص است که دچار افسردگی شدید ناشی از مشکلاتشان شدهاند.
جناب مظاهری، من هم مدتی قبل به این مشکل دچار بودم، چون شرایطی شبیه به ایشان را داشتم. جسارتا خواستم درخواست کنم ایشان را به رفتن نزد روانپزشک ترغیب کنید. مثل معده انسان که گاهی بر اثر عادات تغذیهای غلط، دچار زخم میشود و فقط و فقط با دارو درمان میشود و بعد از اتمام دوره درمان، میتوان با درستکردن عادات تغذیهای، از زخم دوباره جلوگیری کرد. مغز انسان هم همینطور است. من مدتی قبل دچار افکار زیاد غریزی بودم و به دلیل ارضانشدن آن دچار مشکلات بسیار زیادی بودم. بعد از مراجعه به پزشک متوجه شدم که حد این افکار در من، به دلیل ارضا نشدن، از حد عادی گذشته و به صورت افکار وسواسگونه درآمده. دیگر با توکل و توسل و ورزشکردن و یا معاشرتهای سالم و کارهایی از این دست، نمیتوانستم از پس این افکار برآیم. در واقع نیاز به دارویی بود که اول من را درمان کند تا بعد بتوانم از راهکارهای اینچنینی استفاده کنم. (دقیقا مثل معدهای که اول باید درمان شود و بعد عادات درست تغذیه را رعایت کند.)
مدتی دارو مصرف کردم. افکار بسیار زیاد من درباره این مسائل، تعدیل شد. در حال حاضر، مثل بقیه آدمها، این افکار به سراغم میآید، ولی با سرگرمکردن خودم و توکل به خدا میتوانم حواسم را پرت کنم. آنقدر شرایطم نسبت به قبل از مصرف دارو بهتر شده است که همواره خدا را شکر میکنم که اگر درد میدهد، درمان را هم میدهد. و آرزو میکنم ای کاش چند سال زودتر دارو مصرف کرده بودم. چون من هم مثل خیلیها رفتن پیش روانپزشک را راه آخر میدانستم و فکر میکردم مخصوص آدمهایی است که شرایط خاصی دارند و فکر میکردم داشتن نیاز جنسی، طبیعی است. ولی واقعیت این بود که حد این افکار، با غصه و اضطراب زیاد، بیش از حد طبیعی شده بود و این موضوع خودش باعث شدیدتر شدن اضطراب میشد و این چرخه منفی، مدام ادامه پیدا میکرد؛ افسردگی و افکار وسواسی، یکدیگر را تشدید میکردند.
البته داروهای روانپزشکی عوارضی هم دارند که باید انسان تحمل کند. مثلا در مورد من مشکلات گوارشی و تنگی نفس، در طول مدت مصرف دارو، اذیتم کرد، ولی اگر هزار هزار برابر عوارض هم داشت، بدتر از زمانی که افسرده و تحت فشار افکار غریزی بودم، نبود. با قطع دارو - خوشبختانه - عوارض آن هم به کلی از بین رفت.
بسیار خوشحالم که توانستم تجربه خودم را به شما انتقال دهم و انشالله شما هم به ایشان [دختر عفتپیشه] منتقل کنید و انشالله ایشان از این جهنمی که من بودن در آن را چشیدهام نجات پیدا کنند.
متشکرم.
- ۹۷/۰۴/۱۶