در نظر بازی ما بی خبران حیرانند
پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۰۰ ب.ظ
در نظربازی ما بیخبران حیرانند/
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند/
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی/
عشق داند که در این دایره سرگردانند/
جلوهگاه رخ او دیده من تنها نیست/
ماه و خورشید همین آینه میگردانند/
عهد ما با لب شیریندهنان بست خدا/
ما همه بنده و این قوم خداوندانند/
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم/
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند/
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد/
که در آن آینه صاحبنظران حیرانند/
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ/
عشقبازان چنین مستحق هجرانند/
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار/
ور نه مستوری و مستی همهکس نتوانند/
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد/
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند/
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد/
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند/
گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان/
بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند/
- ۹۷/۰۷/۲۶