عبرتهای کرونایی
✅ صحنهای از صحرای محشر
✍️ نویسنده: علیاکبر مظاهری
وقتی در قرآن میخواندیم که در صحرای محشر، برخیها، از عزیزانشان فرار می کنند:
یَوْمَ یَفِرُّ المَرْءُ مِنْ أخیه وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ و صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ؛
روزی که آدمی از برادرش میگریزد، و از مادرش و پدرش، و از همسرش و فرزندانش. هرکس را در آن روز کاری است که به خود مشغولش دارد. (سوره عبس، آیه۶_۹)
بهعقل میپذیرفتیم، چون خداوند فرموده است. اما گاهی، در دل، سوالی پدید میآمد، اگرچه به زبان نمیآمد، که: چطور اینان از آنان میگریزند؟ مگر آنجا چهخبر است؟!
کرونا نشانمان داد که آنجا، محصول اینجاست. صحرای قیامت، صحنهٔ بزرگ شدهی دنیاست.
ببینید:
امروز مریضی رو توی ICU بستری کردم. صدام کردن که بیا همراهاش میخوان رضایت بدن و ببرنش خونه.
با عصبانیت رفتم ICU. مریض رو دیدم. سچوریشن [سطح اکسیژن خون] ۷۵. تاکیپنه [نفسش تنگ بود و تند نفس میکشید]. تبدار. بدحال.
به همراهش گفتم: چرا میخوای ببریش؟
زد زیر گریه و گفت: "میترسیم اینجا وایسیم پیشش. هیچکدوم از بچههاش راضی نمیشن. میترسن کرونا بگیرن."
و دوباره شروع کرد به گریهکردن. گفتم: اگه ببرینش میمیره.
با گریه گفت: "میدونم. ولی ما هم بمونیم اینجا کرونا میگیریم. یه نفر بمیره بهتر از چند نفره."
پشت ماسک و شیلد، تو اون لباس ها، نه نفسم در میومد نه صدام. فقط بهش گفتم: خانم! پس ما داریم چکار میکنیم؟ تحمل این ماسک و اینلباسها و این محیط، برای ما راحته؟ ما زندگیمونو گذاشتیم برای شما، شما نمیخواین بذارید برای پدرتون؟!
با گریه گفت: "میدونم. خدا خیرتون بده. ولی ما نمیتونیم."
و من، در حالیکه رفتم به سمت در، یاد اون روزها و حواشیش افتادم که بعضیها به ما میگفتند: تافتههای جدا بافته... . (۱)
(۱) خانم دکتر محدثه زجاجی، متخصص داخلی.
- ۹۹/۰۹/۲۰