«خانواده شکوهمند»
«خانواده شکوهمند» اخلاق و خانواده از منظر قرآن و اهل بیت(ع) / نوشتاری از استاد علی اکبر مظاهری – بخش بیست و دوم

شفقنا هر روز ماه مبارک رمضان را با هدیهای از بوستان خجسته قرآن و اهل بیت(ع) با موضوع مهم «اخلاق و خانواده» به قلم حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر مظاهری استاد اخلاق و خانواده، مهمان خانه و خانواده ها خواهد بود. انتقادات و پیشنهادات مخاطبین به استاد علی اکبر مظاهری منتقل خواهد شد و آقای مظاهری پاسخگوی سوالات احتمالی مخاطبان عزیز خواهد بود.
استاد مظاهری در بخش بیست و دوم نوشتاری که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:
اقتدار مرد
مرد، برای ایفای نقش خویش در نظام خانواده، باید مقتدر باشد. اگر اقتدار مرد را از او بگیرند، مردانگی اش را از او گرفته اند. او برای اینکه بتواند خانواده را نیکو مدیریت کند و بر قلب زن و اندیشۀ فرزندان حکمرانی نماید، نیازمند اقتدار است؛ اقتدار خردمندانه، نه قلدری ستمگرانه.
زن، مرد مقتدر را دوست دارد و از مرد ذلیل بدش میآید. هیچ چیز دیگر نمیتواند جای اقتدار مرد را در قلب زن بگیرد؛ ثروت، شهرت، دانش، مقام و هیچ چیز دیگر. ضعف و زبونی مرد، او را در دل و دیدۀ زن، منفور میکند؛ اگرچه این زبونی بر آستان خودِ زن باشد؛ یعنی مرد به منظور تصاحب دل زن و کامجویی از او یا به هر منظور دیگر، در پیشگاه او خاکساری ورزد.
اگرچه خاکساری مرد بر آستان زن، بهظاهر، به سود زن است، امّا بهواقع، هرگونه نوکرصفتی مرد، برای زن، نفرتانگیز است. زن، مردِ دلیر میخواهد و مرد ذلیل را نمیپسندد؛ اگرچه «زنْذلیل» باشد. فرزند نیز پدر مقتدر میخواهد؛ اگرچه از او بترسد، و پدر ذلیل را نمیپسندد؛ اگرچه از او نترسد.
البته هیچکس از آدم ذلیل خوشش نمیآید، زیرا:
در قیافۀ آدم عاجز، هیچ چیز زیبا نیست؛ برای اینکه اگر
آدم خائن باشد، انسان است، امّا اگر متملّقِ عاجز باشد، اصلاً انسان نیست.
ذلّت، خلاف فطرت است. فطرت انسان، ذلّتناپذیر است. افزون بر اینکه دیگران ذلیلان را نمیپسندند، خودشان نیز از خودشان بدشان میآید. وزیران پادشاهان، که ابراز نوکری به پادشاهان جزو وظایف آنان است، در جان خود احساس پلیدی میکنند و از خودشان بدشان میآید.
این سخن شکوهمند خداوند عزتمند را ببینیم:
َلِلَّهِ الْعِزَّهُ و َلِرَسُولِهِ و َلِلْمُؤْمِنِی؛
عزت از خداست و از پیامبر خداست و از مومنان است.
(سوره منافقون، آیه ۸)
روانشناسی زن
مردی که میخواهد (و میباید) آقای خانواده باشد، باید روح زن را بشناسد تا بتواند با او تعاملی فهیمانه داشته باشد. از لوازم توفیق مرد در مدیریت خانواده، داشتن شناخت از روان زن است. منظورمان از روانشناسی زن در اینجا معنای علمی آن نیست ـ که البته اگر تحصیل آن نیز ممکن باشد، خوب است ـ بلکه منظور، شناخت عرفی است؛ یعنی شناختن روحیات زن. هرچه این شناخت، بیشتر باشد، زندگی خانوادگی، ساماندارتر میشود.
زن، روحی شگفت دارد. ای بسا که پندار ما دربارۀ روح زن، با واقعیت آن فاصلهای بسیار داشته باشد. مثلاً آیا میپندارید زن از به میدان جنگ رفتن مردش ناخرسند است؟ پس این نمونۀ با شکوه را بخوانید.
دختر دلاور دوست
وقتی چهار سال از آغاز جنگ گذشته بود، پسری بیستوپنج ساله به خواستگاری دختری رفت. خانوادۀ دختر با آن ازدواج موافق بودند، امّا دختر به دلیل یک مسأله، جواب منفی داد. او گفت: «چهار سال است در این کشور جنگ است و این آقا یک بار هم به جبهه نرفته. از دین و ایمان که بگذریم، این کشور، وطن این آقا که هست. غیرت و مردانگی حکم میکند که آدم از وطنش دفاع کند. چرا او این کار را نکرده است؟»
پسر پاسخ پسندیدهای برای دختر نداشت و در برابر منطق او، درمانده شد.
دختر گفت: «من همسری میخواهم که او را به جبهه بفرستم و نگرانش باشم»!
سخن او را بنگرید. میگوید: «هم او را به جبهه بفرستم، هم نگرانش باشم.» این سخن حکیمانه، ژرفای وجود زن و سویدای دل و فطرت او را مینمایاند. البته که زن از به میدان جنگ رفتن مردش نگران میشود. اگر دلواپس او نباشد که عاطفه ندارد. امّا این نگرانی و دلواپسی را به جان میخرد تا همسرش مرد باشد؛ مرد دلیر.
زن در پناه مرد مقتدر
زن دوست دارد در پناه مردی مقتدر زندگی کند. آرامش و امنیت او در این است که سایۀ سروْقامتی دلیر بر سرش باشد و بازوانی نیرومند و سینهای ستبر، پناهگاه و پشتوانۀ او باشند و با این همه، قلبی مردانه و مهربان، جایگاه او باشد. زن، عزم و رزم و عشق و بزم را یکجا میطلبد و آن را در وجود شوهرش میجوید. این مسأله، مقتضای فطرت و طبیعت او و نیز حقّ اوست.
- ۰۰/۰۲/۱۵