جنگ و صلح همسران (۲۲)
جنگ و صلح همسران (۲۲)
نویسنده و مشاور: علیاکبر مظاهری
نه به سیاست، آری به کیاست (۳)
راهکار (دنبالهٔ حکایت فرزانه)
شما، بدون از دست دادن فرصت و پیش از آنکه از آنچه میترسید، بر سرتان آید، با همسرتان به مذاکره بنشینید و در حالتی آرام و بدون عصبانیت، به او بگویید: پیش از آنکه این آقا و آن آقا بیایند و کاندیدای ریاست جمهوری شوند و شما هوادار یکیشان شوید و به او رأی دهید و من طرفدار دیگری شوم و به او رأی دهم، ما زن و شوهر بودیم و زندگی خوبی داشتیم. حالا که یک مسئلهٔ سیاسی در کشور پیش آمده و هر کدام از ما، برابر تشخیص خود، وظیفهمان را انجام دادهایم، شایسته نیست زندگیمان، به سبب یکساننبودن تشخیصمان، خراب شود. بیاییم برای بازگشت آرامش قبلی به زندگیمان و حفظ عشق و احتراممان، از حالا دیگر هیچ کداممان دربارهٔ این موضوع، هیچ نگوییم و همدیگر را ناراحت نکنیم. بیابیم مانند سابق، با مشترکاتمان زندگی کنیم و در این مورد به خصوص، که اختلاف دیدگاه داریم، هرکس نظر خودش را داشته باشد. لازم نیست که در همهٔ مسائل، سلیقه و اندیشهٔ یکسان داشته باشیم. آنچه لازم است، این است که به نظر یکدیگر احترام بگزاریم.
اگر توانستید به این توافق برسید و خودتان کارها را درست کنید، که خوب، وگرنه با همسرتان به مشاوره بیایید تا مشاورهٔ سه نفره داشته باشیم و راه حلی برای مسئله بیابیم.
فرزانه رفت تا با همسرش مذاکره کند و نتیجه را به من اطلاع دهد.
پس از یک هفته
فرزانه، پس از یک هفته، نزدم آمد و گفت: «همانکاری را که گفتید، انجام دادیم. همسرم پذیرفت که هرکس رأی خود را داشته باشد و نزاع نکنیم.»
گفتم: آفرین به شما و همسرتان. کارعاقلانهای کردید. مراقب باشید که احساسات یکدیگر را تحریک نکنید؛ نه با سخن و کردار صریح، نه با کنایه و سخن نیشدار.
بدینسان، با تدبیر خردمندانهٔ فرزانه و نیز پذیرش عاقلانه و صبورانهٔ همسرش، این موح تند احساسی، که میتوانست زندگی فرخندهٔ ایشان را ویران کند، به آرامی از سرشان گذشت.
الاهی شکر. (نبرد بیبرنده، علیاکبر مظاهری، نشر خادمالرضا، فصل چهارم، با ویرایش)
{برای مطالعهٔ بیشتر، ر.ج: نبرد بیبرنده، فصل چهارم.}
۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
- ۰۱/۰۲/۲۴