وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com
وبسایت علی اکبر مظاهری

mazaheriesfahani@gmail.com

مشاور و مدرس حوزه و دانشگاه

کانال تلگرام از زبان مشاور
جهت دیدن کانال تلگرام "از زبان مشاور" روی عکس کلیک کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
بایگانی

مؤمن و تهمت!

دوشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۱، ۰۹:۲۹ ق.ظ

مؤمن و تهمت!

نویسنده و مشاور: عای اکبر مظاهری

مشاورهٔ اخلاقی - خانوادگی

اگر بشنوید: یک «مؤمن»، به کسی «تهمت» زده است، باور می‌کنید؟
آیا می‌توانید ایمان‌داشتن به خدا و پیامبر و معاد را با تهمت‌زدن، در یک جا جمع کنید؛ در یک قلب، یک مغز، یک روح؟
نه! نمی‌شود. هرگز! اصلا! هیچ!
خانمی عفیف به مشاوره آمد. داغی چندساله بر قلب داشت. گفت:
«مادرشوهرم می‌گوید: تو، وقتی عروس ما شدی، دختر (دوشیزه) نبودی... .»
و گریه افتاد. سخت گریست. اندکی که آرام شد، پرسیدم:
برای این سخنش دلیلی دارد؟ چرا چنین می‌گوید؟
گفت: «خودش می‌داند راست نمی‌گوید. گواهی سلامت پزشکی‌ام دست اوست. وقتی عصبانی می‌شود، برای چزاندن من، این حرف را می‌زند.
پرسیدم:
ایشان نماز می‌خواند؟
گفت:
«بله، سجادهٔ نماز جماعتش در صف اول مسجد محله، پهن است. به مؤمن‌بودن معروف است.»
گفتم: نه! ایمان، با تهمت، در یک قلب جمع نمی‌شوند. سپس گفتم: داوری نمی‌کنم. ایشان را نمی‌شناسم. سخن او را نشنیده‌ام. اما این سخن را بر پایهٔ یک قاعدهٔ دینی، اخلاقی می‌گویم:
ایمان و تهمت، جمع‌شدنی نیستند. ممکن نیست کسی مؤمن باشد و تهمت بزند. کسی که تهمت می‌زند مؤمن نیست.
به «عفیفه‌خانم» گفتم: اگر چه شما را راستگو می‌دانم، اما باور این سخن برایم سخت است. خوب است پیش از آن‌که راهکار بگویم، ایشان را به مشاوره دعوت کنیم. سخن او را نیز بشنویم. شاید به مشاوره‌مان کمک کند.
عفیفه‌خانم پذیرفت و گفت: «به حرف من که نمی‌آید. طور دیگری دعوتش کنید.»
از طریق پذیرش مرکز مشاوره، مادرشوهر را دعوت کردیم. دعوتمان به‌گونه‌ای بود که او را هم کنجکاو کرد، هم ترساند.
آمد؛ حساس، ترسان، بر چهره‌اش علامت سؤال. به او خوش‌آمد گفتم و تشکر کردم که دعوتمان را پذیرفته است.
گفتم: مسئله‌ای برای عروس‌تان، عفیفه‌خانم پیش آمده. برای حل آن به مشاوره آمد. شما را دعوت کردیم تا در حل آن مسئله، یاریمان کنید. پذیرفت.
گفتم: در فرهنگ جامعهٔ ما، به غلط، عروس و مادرشوهر را دشمن می‌دانند یا هوو. این پندار باطل، در عمل هم خود را نشان می‌دهد؛ مادرشوهر و عروس، دشمنی و هووگی می‌کنند.
گویا همین باور غلط، میان شما و عروستان را شکراب کرده. بله؟
گفت: «ای... گاهی دعواهایی داریم.»
گفتم: چرا؟
گفت: خب، طبیعی است دیگر. مگر می‌شود عروس و مادرشوهر، هیچ دعوایی نداشته باشند؟
گفتم: آهان! این همان فرهنگ غلطی است که گفتم. این دو باید مثل مادر و دختر باشند، نه دشمن‌.
اندکی در این موضوع و نادرستی این پندار، برایش سخن گفتم. آن‌گاه پرسیدم: اگر مادرشوهر و عروس، با هم دعوا کنند، حق دارند به هم تهمت بزنند؟
گفت: «نه!»
گفتم: اگر چه خیلی عصبانی شوند؟
تردید کرد و گفت: «نمی‌دانم. شاید. ممکن است که چیزی از دهانشان بپرد.»
گفتم: حتی تهمت عفتی؟
جا خورد و گفت: «مثلاً؟»
گفتم: مادرشوهر به عروسش بگوید وقتی عروس ما شدی، دوشیزه نبودی.
ساکت شد؛ سکوت طولانی. مجال دادم بیندیشد.
به گریه افتاد.
مجال دادم گریه کند.
آرام شد و ساکت ماند.
گفتم: شما که می‌دانید عروستان پاک است. چرا او را متهم به ناپاکی می‌کنید؟
گفت: «از سر غیظ. برای چزاندن او. تا دلم خنک شود... .»
گفتم: اما این سود، در برابر عذاب الاهی، چه ناچیز است!
تهمت، چند پیامد دارد؛ یکی آن است خشم خدا را می‌خروشاند. دیگر آن‌که دل تهمت‌خورنده را سخت می‌رنجاند. سه‌دیگر آن‌که آبروی او را می‌ریزاند. چهاردیگر آن‌که تهمت‌زننده را مشمول عذاب خدای غیرتمند می‌گرداند. پنج‌دیگر آن‌که تهمت‌زننده را نفرت‌زده می‌کند. شش‌دیگر آن‌که دیگران نیز به تهمت‌زننده، بهتان می‌زنند. هفت‌دیگر آن‌که تهمت‌زننده به دروغزنی شهرت می‌یابد؛ زیرا؛ تهمت‌زن، دروغگو هم هست؛ چون تهمت، همان دروغ است، به اضافهٔ فحش و بی‌رحمی و بی‌حیایی.
حالا بگویید آیا می‌ارزد برای لذت کثیف این‌ «دل‌خنکی»، این‌همه خسارت کنیم؟
او باز به گریه افتاد و با ناله گفت: «نه! نمی‌ارزد. به خدا نمی‌ارزد... .»
باز به او مجال گریه و ناله دادم.
آرام که شد گفت: «حالا می‌گویید چه‌کار کنم؟»
گفتم: کلید حل مشکلتان دست عفیفه خانم است. دل او را به دست آورید. حلالیت تشریفاتی و لفظی هم کافی نیست. حال نوبت آن است که شما دل او را خنک کنید. بعد هم توبه کنید و جبران.

پذیرفت و رفت تا جبران کند.
ببینیم چه می‌کند... .

۱۴ خرداد ۱۴۰۱

🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://zil.ink/Mazaheriesfahani_ir

  • ۰۱/۰۴/۱۳
  • علی اکبر مظاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">